تعریف جدید از #بشر
محققینی که کتاب « انسان آینده نگر» را به رشته تحریر در آورده اند معتقدند تعریف همیشگی انسان یعنی ابزارساز بودن، فرهنگی بودن یا قدرت بیان داشتن فقط مختص بشر نیست. از نظر آنها، مغز بشر برنامه ریزی شده است که همواره به آینده بیاندیشد.
چون آنچه که ما را خردمند می سازد یا ابزارساز یا اجتماعی و فرهنگی و یا حتی موجود اخلاقی، این است که ما قدرت آینده نگری داریم. ما با تمرکز بر آینده و فکر کردن مداوم در باره آن، توانستیم همه چیزهایی را که داریم بسازیم یا کشف و اختراع کنیم.
مغز ما، دنیا را با ذره ذره اطلاعات قدیمی نمی نگرد چون آنقدر اطلاعات و خاطرات بایگانی شده دارد که فرصت نمی کند به همه آنها در هر لحظه تکیه کند. بشر فقط، هر چه که در وجودش جمع آوری شده حتی اطلاعاتی که از اجدادش به صورت اطلاعات ژنتیکی، نصیبش شده را همواره ویرایش می کند. بازسازی می کند یا حتی خاطرات جدید می آفریند تا بتواند « آینده نگری» کند.
ما انسانهای آینده نگر به خودمان می قبولانیم که به خاطر منافع شخصی یا گروهی، خودمان را فدا کنیم تا پاداشی نصیب مان شود. به همین خاطر نیز مذاهب در جوامع ما شکل گرفته اند تا پاداش های ابدی صادر کنند.
بخشی از توانایی آینده نگری در سایر حیوانات هم وجود دارد، مورچه ها به طور غریزی برنامه ریزی شده اند که کارهای خاصی از آنها سر بزند که برای آینده گروه شان است ولی خودشان به طور فردی به این توافق نرسیده اند و فقط ژن شان به آنها دیکته می کند.
سنجاب ها، دانه هایی را زیر خاک چال می کنند بدون اینکه بدانند زمستان خواهد رسید. نمونه هایی از میمون ها هم هستند که آینده نگری های کوتاه مدت دارند. مثلا دیده شده است که بعضی از آنها در باغ وحش ها، سنگ های را از قبل کنارشان تلمبار می کنند که به سمت انسان های بازدید کننده پرتاب کنند.
میمونها و همه حیوانات دیگر، بیشتر وقت روزانه شان محدود به فکر کردن در باره تهیه غذا و شکار نشدن در همان روز می شود. اما ابعاد پیشبینی های انسان در یک سطح دیگر است. تحقیقات جدید گویای این است که به فکر آینده بودن، سه برابر بیشتر از غرق شدن در افکار گذشته صورت می گیرد. به اضافه اینکه حتی نقب زدن در خاطرات و مرور حافظه نیز برای جواب دادن یا تخیل در باره آینده است.
🎯🎯🎯🎯🎯
نشانی تلگرام شارا: https://telegram.me/sharaPR
محققینی که کتاب « انسان آینده نگر» را به رشته تحریر در آورده اند معتقدند تعریف همیشگی انسان یعنی ابزارساز بودن، فرهنگی بودن یا قدرت بیان داشتن فقط مختص بشر نیست. از نظر آنها، مغز بشر برنامه ریزی شده است که همواره به آینده بیاندیشد.
چون آنچه که ما را خردمند می سازد یا ابزارساز یا اجتماعی و فرهنگی و یا حتی موجود اخلاقی، این است که ما قدرت آینده نگری داریم. ما با تمرکز بر آینده و فکر کردن مداوم در باره آن، توانستیم همه چیزهایی را که داریم بسازیم یا کشف و اختراع کنیم.
مغز ما، دنیا را با ذره ذره اطلاعات قدیمی نمی نگرد چون آنقدر اطلاعات و خاطرات بایگانی شده دارد که فرصت نمی کند به همه آنها در هر لحظه تکیه کند. بشر فقط، هر چه که در وجودش جمع آوری شده حتی اطلاعاتی که از اجدادش به صورت اطلاعات ژنتیکی، نصیبش شده را همواره ویرایش می کند. بازسازی می کند یا حتی خاطرات جدید می آفریند تا بتواند « آینده نگری» کند.
ما انسانهای آینده نگر به خودمان می قبولانیم که به خاطر منافع شخصی یا گروهی، خودمان را فدا کنیم تا پاداشی نصیب مان شود. به همین خاطر نیز مذاهب در جوامع ما شکل گرفته اند تا پاداش های ابدی صادر کنند.
بخشی از توانایی آینده نگری در سایر حیوانات هم وجود دارد، مورچه ها به طور غریزی برنامه ریزی شده اند که کارهای خاصی از آنها سر بزند که برای آینده گروه شان است ولی خودشان به طور فردی به این توافق نرسیده اند و فقط ژن شان به آنها دیکته می کند.
سنجاب ها، دانه هایی را زیر خاک چال می کنند بدون اینکه بدانند زمستان خواهد رسید. نمونه هایی از میمون ها هم هستند که آینده نگری های کوتاه مدت دارند. مثلا دیده شده است که بعضی از آنها در باغ وحش ها، سنگ های را از قبل کنارشان تلمبار می کنند که به سمت انسان های بازدید کننده پرتاب کنند.
میمونها و همه حیوانات دیگر، بیشتر وقت روزانه شان محدود به فکر کردن در باره تهیه غذا و شکار نشدن در همان روز می شود. اما ابعاد پیشبینی های انسان در یک سطح دیگر است. تحقیقات جدید گویای این است که به فکر آینده بودن، سه برابر بیشتر از غرق شدن در افکار گذشته صورت می گیرد. به اضافه اینکه حتی نقب زدن در خاطرات و مرور حافظه نیز برای جواب دادن یا تخیل در باره آینده است.
🎯🎯🎯🎯🎯
نشانی تلگرام شارا: https://telegram.me/sharaPR
Telegram
شارا - شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی
رسانهای برای روابطعمومی
تماس با مدیر کانال: @kargozar80
تکمله مباحث را در سایت شارا دنبال کنید...
www.shara.ir
https://kpri.ir/ مرکز تخصصی دانلود روابطعمومی ایران
تماس با مدیر کانال: @kargozar80
تکمله مباحث را در سایت شارا دنبال کنید...
www.shara.ir
https://kpri.ir/ مرکز تخصصی دانلود روابطعمومی ایران
در قلمرو انديشه
جفرسونيَن #دمكراسي و سوسياليسم جفرسوني
#توماس_جفرسون انديشمند و دولتمرد آمريكايي پنجم دسامبر سال 1804 ميلادي براي دومين بار به رياست جمهوري ايالات متحده انتخاب شد. به اين مناسبت نگاهي كوتاه به فرضيه او درباره دمكراسي، موسوم به «جفرسونين دمكراسي Jeffersonian Democracy» يا مردمسالاري جفرسوني و بعضي از عقايد ديگر او مي افكنيم.
توماس جفرسون كه اعلاميه استقلال ايالات متحده به قلم اوست و هشت سال بر فدراسيون آمريكا رياست کرد فرضيه دمكراسي خود را با توجه به جمهوري افلاتون، ليبراليسم لاك، مسئوليت اجتماعي راي دهندگان در قبال انتخاب خود (فرضيه باروخ اسپينوزا)، انديشه هاي روشنگران قرون 16، 17، و 18 اروپا و اخلاق مسيحيت تنظيم و بيان داشته است.
او حقوق سياسي ـ اجتماعي برابر مردم، ليبراسم، و مشاركت كامل در دمكراسي را سه عامل اصلي مردمسالاري اعلام داشته است.
جفرسون كه از شاهدان عيني انقلاب فرانسه بود در مورد منتخبان (نماينگان براي هر سطح) تاكيد بر شرايط فرد داشته از جمله تحصيلات و تجربيات، شناخت او از مديريت ها و جامعه، شناخت #منافع_عمومي و علاقمندي كامل ـ تا حد فداکاري ـ به حفظ و تامين آنها، ترس از اشتباه و خطا كردن در امور عمومي، و بالاخره عزم جزم به خدمت داشتن.
جفرسون #بشر را طبيعتا مشتاق به #آزاد_بودن، استقلال فعاليت داشتن، و برخورداري از شأن و حيثت برابر مي داند كه دشواري هاي يك جامعه با نقض اين عوامل بروز مي كند.
جفرسون ـ دولتمرد فيلسوف ـ تاكيد دارد كه انسان حق زندگاني عادي كردن؛ آزاد بودن؛ پيشرفت داشتن و تملك دارد كه نمي شود سه حق اول و دوم و سوم اورا نقض كرد كه عصيانهاي فردي و اجتماعي نتيجه آن است. در مورد حق چهارم (مالكيت)، جفرسون آن را تا حد نياز ضروري و متعادل مجاز مي داند و مي گويد که مالکيت و ثروت بيش از نياز مشروط بايد باشد و از اين لحاظ است كه مفسران عقايد جفرسون اورا متمايل به نوعي سوسياليسم ملايم مي پندارند و به اين نظام «سوسياليسم جفرسونيJeffersonian Socialism» عنوان داده اند، زيرا كه وي دولتها را مسئول تامين رفاه عمومي مردم مي دانست كه در اين قسمت افكار او با كاپيتاليسم خالص متفاوت است.
كاپيتاليسم تامين رفاه يك فردرا كه قادر به فعاليت است برعهده خود او گذارده است، نه دولت. وي همچنين آموزش وپرورش مساوي و رايگان و نيز برخورداري مردم از امنيت كامل را حق اساسي آنان دانسته كه از نظر او امنيت قضايي و اقتصادي افراد از اين قبيل است.
جفرسون همانند ارسطو تاكيد بر #اخلاق_سياسي داشت. وي كه موسس دانشگاه دولتي ويرجينيا است گفته است كه رشد و تكامل هر جامعه نسبت مستقيم با برخورداري مردم آن جامعه از آموزش و پرورش دارد و هر قدر كه سطح آگاهي هاي مردم بالا برود قانون شكني و تعدّي كمتر مي شود. جفرسون نشريات (رسانه ها)، كتاب ها و سخرانيهاي عمومي را بمانند مدارس از ستونهاي اصلي آموزش و پرورش مردم دانسته است.
وي مي گويد كشوري را مي توان #مستقل_حقيقي خواند كه از لحاظ اقتصادي خودكفا باشد. نقل كرده اند كه جفرسون گفته است: يك دولت (شهر، ايالت و يا كشور) كه نتواند ماليات واقعي وضع و آن را جمع آوري كند از مردم خود واهمه دارد.
🧩🎯
جفرسونيَن #دمكراسي و سوسياليسم جفرسوني
#توماس_جفرسون انديشمند و دولتمرد آمريكايي پنجم دسامبر سال 1804 ميلادي براي دومين بار به رياست جمهوري ايالات متحده انتخاب شد. به اين مناسبت نگاهي كوتاه به فرضيه او درباره دمكراسي، موسوم به «جفرسونين دمكراسي Jeffersonian Democracy» يا مردمسالاري جفرسوني و بعضي از عقايد ديگر او مي افكنيم.
توماس جفرسون كه اعلاميه استقلال ايالات متحده به قلم اوست و هشت سال بر فدراسيون آمريكا رياست کرد فرضيه دمكراسي خود را با توجه به جمهوري افلاتون، ليبراليسم لاك، مسئوليت اجتماعي راي دهندگان در قبال انتخاب خود (فرضيه باروخ اسپينوزا)، انديشه هاي روشنگران قرون 16، 17، و 18 اروپا و اخلاق مسيحيت تنظيم و بيان داشته است.
او حقوق سياسي ـ اجتماعي برابر مردم، ليبراسم، و مشاركت كامل در دمكراسي را سه عامل اصلي مردمسالاري اعلام داشته است.
جفرسون كه از شاهدان عيني انقلاب فرانسه بود در مورد منتخبان (نماينگان براي هر سطح) تاكيد بر شرايط فرد داشته از جمله تحصيلات و تجربيات، شناخت او از مديريت ها و جامعه، شناخت #منافع_عمومي و علاقمندي كامل ـ تا حد فداکاري ـ به حفظ و تامين آنها، ترس از اشتباه و خطا كردن در امور عمومي، و بالاخره عزم جزم به خدمت داشتن.
جفرسون #بشر را طبيعتا مشتاق به #آزاد_بودن، استقلال فعاليت داشتن، و برخورداري از شأن و حيثت برابر مي داند كه دشواري هاي يك جامعه با نقض اين عوامل بروز مي كند.
جفرسون ـ دولتمرد فيلسوف ـ تاكيد دارد كه انسان حق زندگاني عادي كردن؛ آزاد بودن؛ پيشرفت داشتن و تملك دارد كه نمي شود سه حق اول و دوم و سوم اورا نقض كرد كه عصيانهاي فردي و اجتماعي نتيجه آن است. در مورد حق چهارم (مالكيت)، جفرسون آن را تا حد نياز ضروري و متعادل مجاز مي داند و مي گويد که مالکيت و ثروت بيش از نياز مشروط بايد باشد و از اين لحاظ است كه مفسران عقايد جفرسون اورا متمايل به نوعي سوسياليسم ملايم مي پندارند و به اين نظام «سوسياليسم جفرسونيJeffersonian Socialism» عنوان داده اند، زيرا كه وي دولتها را مسئول تامين رفاه عمومي مردم مي دانست كه در اين قسمت افكار او با كاپيتاليسم خالص متفاوت است.
كاپيتاليسم تامين رفاه يك فردرا كه قادر به فعاليت است برعهده خود او گذارده است، نه دولت. وي همچنين آموزش وپرورش مساوي و رايگان و نيز برخورداري مردم از امنيت كامل را حق اساسي آنان دانسته كه از نظر او امنيت قضايي و اقتصادي افراد از اين قبيل است.
جفرسون همانند ارسطو تاكيد بر #اخلاق_سياسي داشت. وي كه موسس دانشگاه دولتي ويرجينيا است گفته است كه رشد و تكامل هر جامعه نسبت مستقيم با برخورداري مردم آن جامعه از آموزش و پرورش دارد و هر قدر كه سطح آگاهي هاي مردم بالا برود قانون شكني و تعدّي كمتر مي شود. جفرسون نشريات (رسانه ها)، كتاب ها و سخرانيهاي عمومي را بمانند مدارس از ستونهاي اصلي آموزش و پرورش مردم دانسته است.
وي مي گويد كشوري را مي توان #مستقل_حقيقي خواند كه از لحاظ اقتصادي خودكفا باشد. نقل كرده اند كه جفرسون گفته است: يك دولت (شهر، ايالت و يا كشور) كه نتواند ماليات واقعي وضع و آن را جمع آوري كند از مردم خود واهمه دارد.
🧩🎯