یورگن #هابرماس، حوزه عمومی و روابطعمومی
#احمد_امیرصالحی دانشجوی دکترا علوم ارتباطات اجتماعی || همچنانکه رسانه ها به بازوی تبلیغی موسسات سرمایه داری تبدیل شدند کارهایشان به سمت گسترش افکار عمومی دوره فئودالی و فاصله گرفتن از فناوری و عرضه اطلاعات سودمند اجتماعی تغییر ماهیت دادند.
وی در ادامه می گوید: در حالیکه گستره همگانی از طریق تهاجم اصول تبلیغاتی رسانه ای تضعیف می شود به همان اندازه و عمیقاً از راه نفوذ #روابطعمومی آسیب می بیند.
از این نظرهابرماس به ویژه نسبت به خط مشی ادوارد برنیز در مدیریت افکار عمومی حساسیت نشان می دهد، چرا که او این امر را نشان دهنده مرگ #گستره_همگانی می داند.
هرچند یورگن هابرماس نگاه مثبتی به رسانه ها و #روابطعمومی نداشته و نقش آنها را در دستکاری افکار عمومی غیر قابل انکارمی داند.
در ادامه با #شارا همراه باشید
https://www.shara.ir/view/47846/
#احمد_امیرصالحی دانشجوی دکترا علوم ارتباطات اجتماعی || همچنانکه رسانه ها به بازوی تبلیغی موسسات سرمایه داری تبدیل شدند کارهایشان به سمت گسترش افکار عمومی دوره فئودالی و فاصله گرفتن از فناوری و عرضه اطلاعات سودمند اجتماعی تغییر ماهیت دادند.
وی در ادامه می گوید: در حالیکه گستره همگانی از طریق تهاجم اصول تبلیغاتی رسانه ای تضعیف می شود به همان اندازه و عمیقاً از راه نفوذ #روابطعمومی آسیب می بیند.
از این نظرهابرماس به ویژه نسبت به خط مشی ادوارد برنیز در مدیریت افکار عمومی حساسیت نشان می دهد، چرا که او این امر را نشان دهنده مرگ #گستره_همگانی می داند.
هرچند یورگن هابرماس نگاه مثبتی به رسانه ها و #روابطعمومی نداشته و نقش آنها را در دستکاری افکار عمومی غیر قابل انکارمی داند.
در ادامه با #شارا همراه باشید
https://www.shara.ir/view/47846/
مجيد رضاييان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم راهكارهاي ارتباطي براي بازگشت جامعه به آرامش را تشريح ميكند
#راههاي_گشايش_بنبست
#محدوديتهاي_رسانهاي گفتوگو را مختل ميكند
بررسي بازگشت از اعتراضات به تجمعات قانوني، تحليل مطالبات دهه هشتاديها و وظايف روزنامهنگاران در مواجهه با نخبگان و حاكميت
مهدي بيك اوغلي| چگونه ميتوان مسير پيگيري مطالبات اقشار گوناگون جامعه را به گونهاي تنظيم كرد كه نهايتا در راستاي منافع ملي كشور عمل كند؟
#هابرماس به عنوان انديشمندي كه در اين زمينه ديدگاههاي خاصي مطرح ميكند، مثلثي را ذيل عنوان «اعتراضات خياباني»، «تجمعات قانوني» و نهايتا «#گفتوگو» طراحي كرده و تلاش ميكند مبتني بر اين سه ضلع اصلي تفاسير تازهاي از اصل ارتباطات پويا ارايه كند.
بر اساس اين مدل ارتباطي، هر اندازه كه سياستگذاران و تصميمسازان مسيرهاي كنشگري مدني، سياسي، رسانهاي و... را بيشتر محدود سازند، زمينه براي حضور جوانان در خيابان بيشتر فراهم ميشود. در نقطه مقابل هر اندازه زمينه براي كنشگريهاي معقول در عرصههاي انتخاباتي، حزبي، فرهنگي و رسانهاي بيشتر فراهم شود، اتمسفر وسيعتري براي «#گفتوگو» شكل ميگيرد و پويايي بيشتري ايجاد ميشود. اما چگونه ميتوان يك چنين فضايي را ايجاد كرد؟
#مجيد_رضاييان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم با واكاوي تئوري خيابان و مدل ارتباطي هابرماس و انطباق آن با شرايط فعلي كشورمان تلاش ميكند، روايت ارتباطي تازهاي از رخدادهاي اخير ارايه كند.
يكي از وجوه مهم رخدادهاي اخير، وجه ارتباطي و رسانهاي آن است. از منظر ارتباطي چگونه ميتوان رخدادهاي اخير را بررسي كرد؟
در مورد بنبست ارتباطي و نسبت آن با اعتراضات موجود بر اساس مدل هابرماس ديدگاههايي را ميتوان طرح كرد. بر اساس مدل هابرماس ما با سه سطح ارتباطي مواجه هستيم. سطح نخست، اين است كه كنشگري قفل است؛ سطح دوم اين است كه پويش فهم يا فهم متقابل وجود ندارد و سطح پايينتر نيز در خصوص اين واقعيت اين است كه در جامعه گفتوگو يا تبادل معنا صورت نميگيرد. اگر قرار باشد براي وضع كنوني كشورمان بر اساس مدل هابرماس تحليلي ارايه شود، ميتوان گفت كه بايد راهكاري انديشيده شود تا كنشگري ارتباطي كه فعلا قفل است و منجر به اعتراضات خياباني شده به يك سطح پايينتر (پويش فهم) برود. يعني اعتراض خياباني بدل به تجمع قانوني شود و در سطوح بعدي نيز تجمع، بدل به گفتوگوهاي رودررو شود. به عبارت روشنتر بر اساس اين مدل ارتباطي، براي اينكه جامعهاي كه دچار بنبست ارتباطي شده، از اعتراض به «تجمعات قانوني» و «جنبشهاي مدني» ورود كند و از آنجا به سطح «گفتوگو و تبديل معنا» بيايد، بايد فضاي اعتراضات قانوني باز شود تا در نهايت، فضاي عمومي جامعه به تجمعات قانوني و گفتوگو ورود كند.
تصميمسازان و نظام حكمراني چگونه ميتوانند اين پروسه معكوس يعني بازگشت از خيابان به گفتوگو را تسريع ببخشند؟
از نظر ما به عنوان معلمان روزنامهنگاري، حاكميت در نخستين اقدام بايد قفل سطح دوم (فهم متقابل) را باز كند. يعني اعتراضات خياباني را بدل به تجمعات قانوني كند تا زمينه گفتوگو فراهم شود. در بطن هر جامعهاي كه تجمعات قانوني، رسانههاي آزاد، جنبشهاي مدني و مهمتر از آن گفتوگو وجود دارد پويايي نيز تسري پيدا ميكند. البته گفتوگو شرايطي دارد كه بدون آنها گفتوگو معنايي ندارد. نخستين شرط #گفتوگو اين است كه بايد پذيرفت دو طرف در گفتوگو وجود دارند. يعني مونولوگ نيست و ديالوگ است و شرط دوم اين است كه در آن معنا مبادله ميشود. اين گفتوگو به تحقق مطالبات نيز منجر ميشود.
چه زماني قفل خيابان به عنوان راه كنشگري ارتباطي و اعتراضي باز ميشود و نسلهاي جوان خيابان را به عنوان يگانه راه كنشگري انتخاب ميكنند؟
تئوريهاي خاصي تلاش ميكنند «حضور در خيابان» را تشريح كنند. به طور كلي زماني كه فعاليتهاي رسانهاي در جامعهاي با انسداد و محدوديت مواجه شود، اعتراضات خياباني بيشتر ميشود. هر اندازه انسداد رسانهاي بيشتر باشد، افراد مطالبات و خواستههاي خود را به جاي تجمعات قانوني، رسانهها، جنبشهاي مدني و... در خيابان جستوجو ميكنند. يعني نسبتي ميان انسداد رسانهاي و اعتراضات خياباني وجود دارد و هر چقدر انسداد رسانهاي بيشتر شود كنشگري ارتباطي در خيابانها نيز بيشتر ميشود. گفته ميشود حضور افراد جامعه در خيابان با دو تئوري بررسي ميشود. تئوري نخست، كنشگري ارتباطي است و تئوري بعدي روايت رسانهاي. به عبارت روشنتر افرادي كه وارد خيابان ميشوند، «خيابان» را در شمايل رسانهاي براي خود ميبينند و آن را روايت رسانهاي ميدانند. به خيابان ميآيند تا ديده شوند و صدايشان به گوش برسد. در تئوري خيابان، افراد خيابان را به عنوان بستر ارتباطي ميدانند.
#راههاي_گشايش_بنبست
#محدوديتهاي_رسانهاي گفتوگو را مختل ميكند
بررسي بازگشت از اعتراضات به تجمعات قانوني، تحليل مطالبات دهه هشتاديها و وظايف روزنامهنگاران در مواجهه با نخبگان و حاكميت
مهدي بيك اوغلي| چگونه ميتوان مسير پيگيري مطالبات اقشار گوناگون جامعه را به گونهاي تنظيم كرد كه نهايتا در راستاي منافع ملي كشور عمل كند؟
#هابرماس به عنوان انديشمندي كه در اين زمينه ديدگاههاي خاصي مطرح ميكند، مثلثي را ذيل عنوان «اعتراضات خياباني»، «تجمعات قانوني» و نهايتا «#گفتوگو» طراحي كرده و تلاش ميكند مبتني بر اين سه ضلع اصلي تفاسير تازهاي از اصل ارتباطات پويا ارايه كند.
بر اساس اين مدل ارتباطي، هر اندازه كه سياستگذاران و تصميمسازان مسيرهاي كنشگري مدني، سياسي، رسانهاي و... را بيشتر محدود سازند، زمينه براي حضور جوانان در خيابان بيشتر فراهم ميشود. در نقطه مقابل هر اندازه زمينه براي كنشگريهاي معقول در عرصههاي انتخاباتي، حزبي، فرهنگي و رسانهاي بيشتر فراهم شود، اتمسفر وسيعتري براي «#گفتوگو» شكل ميگيرد و پويايي بيشتري ايجاد ميشود. اما چگونه ميتوان يك چنين فضايي را ايجاد كرد؟
#مجيد_رضاييان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم با واكاوي تئوري خيابان و مدل ارتباطي هابرماس و انطباق آن با شرايط فعلي كشورمان تلاش ميكند، روايت ارتباطي تازهاي از رخدادهاي اخير ارايه كند.
يكي از وجوه مهم رخدادهاي اخير، وجه ارتباطي و رسانهاي آن است. از منظر ارتباطي چگونه ميتوان رخدادهاي اخير را بررسي كرد؟
در مورد بنبست ارتباطي و نسبت آن با اعتراضات موجود بر اساس مدل هابرماس ديدگاههايي را ميتوان طرح كرد. بر اساس مدل هابرماس ما با سه سطح ارتباطي مواجه هستيم. سطح نخست، اين است كه كنشگري قفل است؛ سطح دوم اين است كه پويش فهم يا فهم متقابل وجود ندارد و سطح پايينتر نيز در خصوص اين واقعيت اين است كه در جامعه گفتوگو يا تبادل معنا صورت نميگيرد. اگر قرار باشد براي وضع كنوني كشورمان بر اساس مدل هابرماس تحليلي ارايه شود، ميتوان گفت كه بايد راهكاري انديشيده شود تا كنشگري ارتباطي كه فعلا قفل است و منجر به اعتراضات خياباني شده به يك سطح پايينتر (پويش فهم) برود. يعني اعتراض خياباني بدل به تجمع قانوني شود و در سطوح بعدي نيز تجمع، بدل به گفتوگوهاي رودررو شود. به عبارت روشنتر بر اساس اين مدل ارتباطي، براي اينكه جامعهاي كه دچار بنبست ارتباطي شده، از اعتراض به «تجمعات قانوني» و «جنبشهاي مدني» ورود كند و از آنجا به سطح «گفتوگو و تبديل معنا» بيايد، بايد فضاي اعتراضات قانوني باز شود تا در نهايت، فضاي عمومي جامعه به تجمعات قانوني و گفتوگو ورود كند.
تصميمسازان و نظام حكمراني چگونه ميتوانند اين پروسه معكوس يعني بازگشت از خيابان به گفتوگو را تسريع ببخشند؟
از نظر ما به عنوان معلمان روزنامهنگاري، حاكميت در نخستين اقدام بايد قفل سطح دوم (فهم متقابل) را باز كند. يعني اعتراضات خياباني را بدل به تجمعات قانوني كند تا زمينه گفتوگو فراهم شود. در بطن هر جامعهاي كه تجمعات قانوني، رسانههاي آزاد، جنبشهاي مدني و مهمتر از آن گفتوگو وجود دارد پويايي نيز تسري پيدا ميكند. البته گفتوگو شرايطي دارد كه بدون آنها گفتوگو معنايي ندارد. نخستين شرط #گفتوگو اين است كه بايد پذيرفت دو طرف در گفتوگو وجود دارند. يعني مونولوگ نيست و ديالوگ است و شرط دوم اين است كه در آن معنا مبادله ميشود. اين گفتوگو به تحقق مطالبات نيز منجر ميشود.
چه زماني قفل خيابان به عنوان راه كنشگري ارتباطي و اعتراضي باز ميشود و نسلهاي جوان خيابان را به عنوان يگانه راه كنشگري انتخاب ميكنند؟
تئوريهاي خاصي تلاش ميكنند «حضور در خيابان» را تشريح كنند. به طور كلي زماني كه فعاليتهاي رسانهاي در جامعهاي با انسداد و محدوديت مواجه شود، اعتراضات خياباني بيشتر ميشود. هر اندازه انسداد رسانهاي بيشتر باشد، افراد مطالبات و خواستههاي خود را به جاي تجمعات قانوني، رسانهها، جنبشهاي مدني و... در خيابان جستوجو ميكنند. يعني نسبتي ميان انسداد رسانهاي و اعتراضات خياباني وجود دارد و هر چقدر انسداد رسانهاي بيشتر شود كنشگري ارتباطي در خيابانها نيز بيشتر ميشود. گفته ميشود حضور افراد جامعه در خيابان با دو تئوري بررسي ميشود. تئوري نخست، كنشگري ارتباطي است و تئوري بعدي روايت رسانهاي. به عبارت روشنتر افرادي كه وارد خيابان ميشوند، «خيابان» را در شمايل رسانهاي براي خود ميبينند و آن را روايت رسانهاي ميدانند. به خيابان ميآيند تا ديده شوند و صدايشان به گوش برسد. در تئوري خيابان، افراد خيابان را به عنوان بستر ارتباطي ميدانند.
#محدوديتهاي_رسانهاي گفتوگو را مختل ميكند
چگونه ميتوان مسير پيگيري مطالبات اقشار گوناگون جامعه را به گونهاي تنظيم كرد كه نهايتا در راستاي منافع ملي كشور عمل كند؟ #هابرماس به عنوان انديشمندي كه در اين زمينه ديدگاههاي خاصي مطرح ميكند، مثلثي را ذيل عنوان «اعتراضات خياباني»، «تجمعات قانوني» و نهايتا «گفتوگو» طراحي كرده و تلاش ميكند مبتني بر اين سه ضلع اصلي تفاسير تازهاي از اصل ارتباطات پويا ارايه كند. بر اساس اين مدل ارتباطي، هر اندازه كه سياستگذاران و تصميمسازان مسيرهاي كنشگري مدني، سياسي، رسانهاي و... را بيشتر محدود سازند، زمينه براي حضور جوانان در خيابان بيشتر فراهم ميشود.
#مجيد_رضاييان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم با واكاوي تئوري خيابان و مدل ارتباطي هابرماس و انطباق آن با شرايط فعلي كشورمان تلاش ميكند، روايت ارتباطي تازهاي از رخدادهاي اخير ارايه كند.
در ادامه با #شارا همراه باشید:
https://www.shara.ir/view/50607/
چگونه ميتوان مسير پيگيري مطالبات اقشار گوناگون جامعه را به گونهاي تنظيم كرد كه نهايتا در راستاي منافع ملي كشور عمل كند؟ #هابرماس به عنوان انديشمندي كه در اين زمينه ديدگاههاي خاصي مطرح ميكند، مثلثي را ذيل عنوان «اعتراضات خياباني»، «تجمعات قانوني» و نهايتا «گفتوگو» طراحي كرده و تلاش ميكند مبتني بر اين سه ضلع اصلي تفاسير تازهاي از اصل ارتباطات پويا ارايه كند. بر اساس اين مدل ارتباطي، هر اندازه كه سياستگذاران و تصميمسازان مسيرهاي كنشگري مدني، سياسي، رسانهاي و... را بيشتر محدود سازند، زمينه براي حضور جوانان در خيابان بيشتر فراهم ميشود.
#مجيد_رضاييان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم با واكاوي تئوري خيابان و مدل ارتباطي هابرماس و انطباق آن با شرايط فعلي كشورمان تلاش ميكند، روايت ارتباطي تازهاي از رخدادهاي اخير ارايه كند.
در ادامه با #شارا همراه باشید:
https://www.shara.ir/view/50607/
🧩🎯
از گلوی من دستاتو بردار...
#براتاله_صمدیراد
#هابرماس فیلسوف و جامعه شناس شهیر آلمانی نظریه ای دارد بنام "#سپهر_عمومی" یا "گستره همگانی" که بر اساس آن مردم میتوانند نظرات و ایده های خود را در یک جمع عمومی، مثلا در پارک، خیابان، میادین و...ابراز کنند. حتی گفت و گوهای قهوه خانه ای قدیم یا کافی شاپ های امروزی می تواند به عنوان عرصه های عمومی شاهد چنین گفت و گوهایی باشد. البته عرصه عمومی کاملا مردمی و غیر دولتی است که به عنوان ابزارهای جامعه مدنی می تواند حلقه واسط بین دولت و مردم باشد.
امروزه اما عرصه عمومی با ویژگی هایی که بر شمردیم یا در کشور وجود ندارد و یا چنان تنگ و در هم تنیده است که دیگر موضوعیت خود را از دست داده است. چرا که دولت در تمامی عرصه های عمومی و خصوصی جامعه حضور دارد. بطوری که چشمان ناظر دولت در قالب دوربین های خیابانی دائم شما را می پایند. اصولا تجمع چند نفر در خیابان حتی برای بحث و گفت و گوی عادی، غیر عادی است و بعضا دولت همین را هم بر نمی تابد. لذا مردم با چهره های عبوس، سر در گریبان، همچون مرده های متحرک از کنار هم می گذرند.
دولت همواره #عرصه_عمومی را در قبضه قدر قدرت خویش گرفته است. چنانچه مناسبتی مذهبی باشد، یا جشن و پیروزی ورزشی، آن را هم برای خود و بنام خود مصادره میکند. حتی در درون اتوبوس و مترو و...هم نمایندگان نامحسوسی دارد که دائم مراقب شمایند و اغلب به مردم امر و نهی میکنند که مراقب حفظ ظاهر خود باشید و اگر برخوردی با آن ها انجام شود دولت به عنوان حامی و ناجی، حق را به آن ها می دهد و در برخی مواقع تبعات خطرناکی برای تان خواهد داشت.
شاید خالی از لطف نباشد که دیوارهای کوچه و خیابان هم متعلق به مردم نیست. دیوارهای ساختمان ها و منازل مردم هم در انحصار پروپاگاندای دولتی است که بر روی آن شعارها و طرح های ایدئولوژیک سایه انداخته است. رفته رفته جامعه به وضعیتی رسیده که جورج اروول در کتاب "۱۹۸۴" خود توصیف کرده است."هیچ چیز از چشمان تیز بین ما پنهان نیست"
در بطن نظریه گستره همگانی هابرماس، تلویزیون، ماهواره، سینما، تئاتر، روزنامه و...جزو ابزارهای آن محسوب می شود، اما همه این ها به انحصار یا نظارت مستقیم دولت در آمده است و خاصیت عمومی و مردمی خود را از دست داده است.
در این شرایط مردمی که دست دولت را بر حلقوم و گلوی خود حس میکنند چاره ای جز این دارند که فریاد بزنند "آهی غمی که رو سینه من مثل یه بختک شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار..."
*دکتری علوم ارتباطات
منبع: شارا
🧩🎯
از گلوی من دستاتو بردار...
#براتاله_صمدیراد
#هابرماس فیلسوف و جامعه شناس شهیر آلمانی نظریه ای دارد بنام "#سپهر_عمومی" یا "گستره همگانی" که بر اساس آن مردم میتوانند نظرات و ایده های خود را در یک جمع عمومی، مثلا در پارک، خیابان، میادین و...ابراز کنند. حتی گفت و گوهای قهوه خانه ای قدیم یا کافی شاپ های امروزی می تواند به عنوان عرصه های عمومی شاهد چنین گفت و گوهایی باشد. البته عرصه عمومی کاملا مردمی و غیر دولتی است که به عنوان ابزارهای جامعه مدنی می تواند حلقه واسط بین دولت و مردم باشد.
امروزه اما عرصه عمومی با ویژگی هایی که بر شمردیم یا در کشور وجود ندارد و یا چنان تنگ و در هم تنیده است که دیگر موضوعیت خود را از دست داده است. چرا که دولت در تمامی عرصه های عمومی و خصوصی جامعه حضور دارد. بطوری که چشمان ناظر دولت در قالب دوربین های خیابانی دائم شما را می پایند. اصولا تجمع چند نفر در خیابان حتی برای بحث و گفت و گوی عادی، غیر عادی است و بعضا دولت همین را هم بر نمی تابد. لذا مردم با چهره های عبوس، سر در گریبان، همچون مرده های متحرک از کنار هم می گذرند.
دولت همواره #عرصه_عمومی را در قبضه قدر قدرت خویش گرفته است. چنانچه مناسبتی مذهبی باشد، یا جشن و پیروزی ورزشی، آن را هم برای خود و بنام خود مصادره میکند. حتی در درون اتوبوس و مترو و...هم نمایندگان نامحسوسی دارد که دائم مراقب شمایند و اغلب به مردم امر و نهی میکنند که مراقب حفظ ظاهر خود باشید و اگر برخوردی با آن ها انجام شود دولت به عنوان حامی و ناجی، حق را به آن ها می دهد و در برخی مواقع تبعات خطرناکی برای تان خواهد داشت.
شاید خالی از لطف نباشد که دیوارهای کوچه و خیابان هم متعلق به مردم نیست. دیوارهای ساختمان ها و منازل مردم هم در انحصار پروپاگاندای دولتی است که بر روی آن شعارها و طرح های ایدئولوژیک سایه انداخته است. رفته رفته جامعه به وضعیتی رسیده که جورج اروول در کتاب "۱۹۸۴" خود توصیف کرده است."هیچ چیز از چشمان تیز بین ما پنهان نیست"
در بطن نظریه گستره همگانی هابرماس، تلویزیون، ماهواره، سینما، تئاتر، روزنامه و...جزو ابزارهای آن محسوب می شود، اما همه این ها به انحصار یا نظارت مستقیم دولت در آمده است و خاصیت عمومی و مردمی خود را از دست داده است.
در این شرایط مردمی که دست دولت را بر حلقوم و گلوی خود حس میکنند چاره ای جز این دارند که فریاد بزنند "آهی غمی که رو سینه من مثل یه بختک شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار..."
*دکتری علوم ارتباطات
منبع: شارا
🧩🎯