#بزرگترين_دشمنان_پيشرفت_و_سعادت_بشر
19 سپتامبر سال 1792 #توماس_پين روشنفكر و انقلابي معروف از انگلستان كه در آنجا به دليل ضديت هايش در معرض دستگيري و مجازات بود به فرانسه گريخت. وي كه ژانويه سال 1737 در انگلستان به دنيا آمده بود در سال 1809 درگذشت.
فشار او مخصوصا روي اين نكته بود كه #وظايف_دولت و #قوانين بايد بسيار ساده باشند تا #مردم آنها را بفهمند و درك كنند.
وي عقيده داشت كه #قانون و ضابطه هر چه واضحتر و ساده تر باشد، رعايت آن بهتر و سوء استفاده از آن كمتر خواهد بود.
#بيسوادي، #فقر، #شكاف_ميان_فقير_و_غني و #استبداد را بزرگترين دشمنان پيشرفت و سعادت بشر مي دانست.
يكي ديگر از عقايد او، #كوتاه بودن دوره @نمايندگي و محدود بودن دوره ها بود. او شديدا مخالف دوره نمايندگي بيشتر از دو سال بود و مي گفت كه نمايندگي مردم نبايد به صورت حرفه درآيد كه در آن صورت نماينده #فاسد مي شود و يا اين كه به #تكبر و غرور مي گرايد و از #مردم جدا مي شود و #فاصله مي گيرد.
///
19 سپتامبر سال 1792 #توماس_پين روشنفكر و انقلابي معروف از انگلستان كه در آنجا به دليل ضديت هايش در معرض دستگيري و مجازات بود به فرانسه گريخت. وي كه ژانويه سال 1737 در انگلستان به دنيا آمده بود در سال 1809 درگذشت.
فشار او مخصوصا روي اين نكته بود كه #وظايف_دولت و #قوانين بايد بسيار ساده باشند تا #مردم آنها را بفهمند و درك كنند.
وي عقيده داشت كه #قانون و ضابطه هر چه واضحتر و ساده تر باشد، رعايت آن بهتر و سوء استفاده از آن كمتر خواهد بود.
#بيسوادي، #فقر، #شكاف_ميان_فقير_و_غني و #استبداد را بزرگترين دشمنان پيشرفت و سعادت بشر مي دانست.
يكي ديگر از عقايد او، #كوتاه بودن دوره @نمايندگي و محدود بودن دوره ها بود. او شديدا مخالف دوره نمايندگي بيشتر از دو سال بود و مي گفت كه نمايندگي مردم نبايد به صورت حرفه درآيد كه در آن صورت نماينده #فاسد مي شود و يا اين كه به #تكبر و غرور مي گرايد و از #مردم جدا مي شود و #فاصله مي گيرد.
///
#استبداد_شایستهسالاری
حتی #شایستهسالاریِ کامل هم چیز بدی خواهد بود: «این کتاب تلاش میکند نشان دهد شایستهسالاری سویۀ تاریکی دارد، سویهای غیراخلاقی». و «آن هم این است، کسانی که بالا نمیروند، فقط میتوانند خودشان را متهم کنند».
این اصول اخلاقی با موفقیت بیرحمانهای در فرهنگ رخنه کردهاند: «آنهایی که در رأس قرار دارند، همان قدر مستحق جایگاهشان هستند که کسانی که جا ماندهاند. این جاماندگان به اندازۀ کافی تلاش نکردهاند، دنبال گرفتن مدرک دانشگاهی نرفتهاند و از این قبیل حرفها». هر چه طبقۀ متوسط در احزاب میانۀ چپ و نمایندگان آن بیشتر شدند، تمرکزشان هم بیشتر به تحرک اجتماعی در سطوح بالا معطوف شد. «آنها به طبقاتِ متخصص تکیه کردند تا حمایت آنها را به دست آورند و مشخصاً در آمریکا، این طبقات منبعی بودند برای تأمین مالی کارزارهای انتخاباتی.
واکنش پوپولیستیای که در سالهای اخیر شاهد آنیم طغیانی است علیه #استبدادِ_شایستهسالاری. این احساس را کسانی تجربه میکنند که #شایستهسالاری و کل این پروژۀ سیاسی خوار و خفیفشان کرده است
تحلیل #سندل خشمگین و سرزنشآلود است. با این اوصاف آیا میشود گفت که او با #ترامپیسم همدلی دارد؟ «من هیچ همدلیای با ترامپ ندارم، ترامپ شخصیتی خطرناک است. اما کتابم از کسانی که به او رأی دادند، فهمی همدلانه ارائه میدهد. در کنار هزاران هزار دروغی که ترامپ میگوید، یک چیز دربارۀ او صحیح است و آن هم احساس ناامنی و انزجاری است که دربرابر نخبگان دارد. او فکر میکند در طول زندگیاش آنها همیشه از بالا به پایین به او نگاه کردهاند و این سرنخ بسیار مهمی برای جذابیت سیاسی او به حساب میآید».
تنها راه خروج از #بحران، به باور سندل، این است که بساط پیشفرضهای #شایستهسالارانهای را برچینیم که جامعه را به معدودی برنده و انبوهی از بازندهها تبدیل کرده است. همهگیری #کووید_۱۹، و به طور مشخص پیدا شدن درکی تازه از ارزش کارِ کم دستمزدِ نهچندان ماهرانه، نقطۀ شروعی است برای بازسازی پیشفرضهایمان.
«اکنون لحظۀ مناسبی است برای شروع بحث دربارۀ #منزلت_شغل، لحظهای برای صحبت دربارۀ پاداش کار، چه از نظر دستمزد و چه از لحاظ احترام. حالا متوجه شدهایم که چقدر به دیگران وابستهایم، نه فقط به دکتر و پرستار، بلکه به مأموران پست، مغازهداران، انبارداران، رانندگان کامیون، خدماتدهندگان درمان در منزل و پرستاران بچه، کسانی که اکثرشان با قراردادهای موقت استخدام میشوند. ما آنها را کارگران کلیدی مینامیم، با این وجود، اغلب نه حقوقِ خوبی دریافت میکنند و نه احترام چندانی دارند».
میباید به همان نحو که #پول بازتوزیع میشود، احترام هم بازتوزیع شود و سهم عمدهای از این احترام باید نثار میلیونها نفری شود که کارشان نیازی به مدرک دانشگاهی ندارد.
او میگوید: «باید در نقشی که دانشگاه به عنوان #معیارِ_توزیعِ_فرصتها دارد، بازاندیشی کنیم، چیزی که تا به حال برایمان بدیهی بوده است. مدرکگرایی باید آخرین چیزی باشد که به تعصب تبدیل میشود. البته اشتباهی جدی است اگر بخواهیم سرمایهگذاری در مقولۀ یادگیریِ حرفهای و کارآموزی را به راستگراها واگذار کنیم. باید سرمایهگذاری بیشتری کنیم تا توانمندیهای افرادی که تحصیلات عالی ندارند، تقویت شود، در این صورت است که آنها میتوانند از پس معاش خود بربیایند. همچنین این سرمایهگذاریِ بیشتر بازشناسی عمومیای در پی دارد. یعنی کمک میکند برخوردهای عمومی تغییر کند و از کسانی که به دانشگاه نرفتهاند اما در خیر عمومی سهیم هستند، تقدیر بیشتری به عمل بیاید».
سندل معتقد است نشانههای خوشبینانهای در جنبش «تشویق پرستاران»۵ وجود دارد و آن اینکه بالاخره تغییر جهت اخلاقیای صورت گرفته است. جنبش «جان سیاهان مهم است» به سیاستهای مترقی نیروی اخلاقیِ دوبارهای بخشید. این حرکت به جنبشی چندنژادی، چندنسلی تبدیل شد و فضا را برای مقابله با بیعدالتی باز کرد. همچنین نشان داد که درمان نابرابری تنها این نیست که موانع موجود در راه موفقیت شایستهسالاری را برداریم.
در بخش پایانی این کتاب، سندل داستان هِنری آرون را بازگو میکند؛ #بازیکن_سیاهپوستِ_بیسبال که در جنوبِ پر از تبعیض بزرگ شد و در سال ۱۹۷۴ رکورد بیب روث، آقای گل بیسبال، را شکست. زندگینامهنویسِ آرون مینویسد، ضربه به توپ بیسبال، نشاندهندۀ اولین شایستهسالاری در زندگی هِنری است. اما سندل میگوید چنین استنباطی غلط است. از نظر او «نکته اخلاقی زندگی آرون این نیست که ما باید شایستهسالاری را دوست داشته باشیم، بلکه این است که ما باید نظامِ نابرابریهای نژادی را خوار بشماریم، نابرابریای که تنها با گل زدن در بیسبال میتوانیم از آن فرار کنیم».
در ادامه با #شارا همراه باشید
https://www.shara.ir/view/44971/
حتی #شایستهسالاریِ کامل هم چیز بدی خواهد بود: «این کتاب تلاش میکند نشان دهد شایستهسالاری سویۀ تاریکی دارد، سویهای غیراخلاقی». و «آن هم این است، کسانی که بالا نمیروند، فقط میتوانند خودشان را متهم کنند».
این اصول اخلاقی با موفقیت بیرحمانهای در فرهنگ رخنه کردهاند: «آنهایی که در رأس قرار دارند، همان قدر مستحق جایگاهشان هستند که کسانی که جا ماندهاند. این جاماندگان به اندازۀ کافی تلاش نکردهاند، دنبال گرفتن مدرک دانشگاهی نرفتهاند و از این قبیل حرفها». هر چه طبقۀ متوسط در احزاب میانۀ چپ و نمایندگان آن بیشتر شدند، تمرکزشان هم بیشتر به تحرک اجتماعی در سطوح بالا معطوف شد. «آنها به طبقاتِ متخصص تکیه کردند تا حمایت آنها را به دست آورند و مشخصاً در آمریکا، این طبقات منبعی بودند برای تأمین مالی کارزارهای انتخاباتی.
واکنش پوپولیستیای که در سالهای اخیر شاهد آنیم طغیانی است علیه #استبدادِ_شایستهسالاری. این احساس را کسانی تجربه میکنند که #شایستهسالاری و کل این پروژۀ سیاسی خوار و خفیفشان کرده است
تحلیل #سندل خشمگین و سرزنشآلود است. با این اوصاف آیا میشود گفت که او با #ترامپیسم همدلی دارد؟ «من هیچ همدلیای با ترامپ ندارم، ترامپ شخصیتی خطرناک است. اما کتابم از کسانی که به او رأی دادند، فهمی همدلانه ارائه میدهد. در کنار هزاران هزار دروغی که ترامپ میگوید، یک چیز دربارۀ او صحیح است و آن هم احساس ناامنی و انزجاری است که دربرابر نخبگان دارد. او فکر میکند در طول زندگیاش آنها همیشه از بالا به پایین به او نگاه کردهاند و این سرنخ بسیار مهمی برای جذابیت سیاسی او به حساب میآید».
تنها راه خروج از #بحران، به باور سندل، این است که بساط پیشفرضهای #شایستهسالارانهای را برچینیم که جامعه را به معدودی برنده و انبوهی از بازندهها تبدیل کرده است. همهگیری #کووید_۱۹، و به طور مشخص پیدا شدن درکی تازه از ارزش کارِ کم دستمزدِ نهچندان ماهرانه، نقطۀ شروعی است برای بازسازی پیشفرضهایمان.
«اکنون لحظۀ مناسبی است برای شروع بحث دربارۀ #منزلت_شغل، لحظهای برای صحبت دربارۀ پاداش کار، چه از نظر دستمزد و چه از لحاظ احترام. حالا متوجه شدهایم که چقدر به دیگران وابستهایم، نه فقط به دکتر و پرستار، بلکه به مأموران پست، مغازهداران، انبارداران، رانندگان کامیون، خدماتدهندگان درمان در منزل و پرستاران بچه، کسانی که اکثرشان با قراردادهای موقت استخدام میشوند. ما آنها را کارگران کلیدی مینامیم، با این وجود، اغلب نه حقوقِ خوبی دریافت میکنند و نه احترام چندانی دارند».
میباید به همان نحو که #پول بازتوزیع میشود، احترام هم بازتوزیع شود و سهم عمدهای از این احترام باید نثار میلیونها نفری شود که کارشان نیازی به مدرک دانشگاهی ندارد.
او میگوید: «باید در نقشی که دانشگاه به عنوان #معیارِ_توزیعِ_فرصتها دارد، بازاندیشی کنیم، چیزی که تا به حال برایمان بدیهی بوده است. مدرکگرایی باید آخرین چیزی باشد که به تعصب تبدیل میشود. البته اشتباهی جدی است اگر بخواهیم سرمایهگذاری در مقولۀ یادگیریِ حرفهای و کارآموزی را به راستگراها واگذار کنیم. باید سرمایهگذاری بیشتری کنیم تا توانمندیهای افرادی که تحصیلات عالی ندارند، تقویت شود، در این صورت است که آنها میتوانند از پس معاش خود بربیایند. همچنین این سرمایهگذاریِ بیشتر بازشناسی عمومیای در پی دارد. یعنی کمک میکند برخوردهای عمومی تغییر کند و از کسانی که به دانشگاه نرفتهاند اما در خیر عمومی سهیم هستند، تقدیر بیشتری به عمل بیاید».
سندل معتقد است نشانههای خوشبینانهای در جنبش «تشویق پرستاران»۵ وجود دارد و آن اینکه بالاخره تغییر جهت اخلاقیای صورت گرفته است. جنبش «جان سیاهان مهم است» به سیاستهای مترقی نیروی اخلاقیِ دوبارهای بخشید. این حرکت به جنبشی چندنژادی، چندنسلی تبدیل شد و فضا را برای مقابله با بیعدالتی باز کرد. همچنین نشان داد که درمان نابرابری تنها این نیست که موانع موجود در راه موفقیت شایستهسالاری را برداریم.
در بخش پایانی این کتاب، سندل داستان هِنری آرون را بازگو میکند؛ #بازیکن_سیاهپوستِ_بیسبال که در جنوبِ پر از تبعیض بزرگ شد و در سال ۱۹۷۴ رکورد بیب روث، آقای گل بیسبال، را شکست. زندگینامهنویسِ آرون مینویسد، ضربه به توپ بیسبال، نشاندهندۀ اولین شایستهسالاری در زندگی هِنری است. اما سندل میگوید چنین استنباطی غلط است. از نظر او «نکته اخلاقی زندگی آرون این نیست که ما باید شایستهسالاری را دوست داشته باشیم، بلکه این است که ما باید نظامِ نابرابریهای نژادی را خوار بشماریم، نابرابریای که تنها با گل زدن در بیسبال میتوانیم از آن فرار کنیم».
در ادامه با #شارا همراه باشید
https://www.shara.ir/view/44971/
شارا - شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران
استبداد شایستهسالاری - شارا - شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران
شایستهسالاری بهعنوان یک «باید» نظام عادلانهای به نظر میرسد که میگوید هرکس باید به اندازۀ شایستگیهایش قدر ببیند. اما مشکل این است که خودش را یک «هست» جا میزند و میگوید آنها که ثروتمندند مستحق ثروتشان بودهاند و آنها که فقیرند، شایستگی نداشتهاند.…
اشاره كوتاهي به كارها و افكار« #ولتر» به مناسبت زادروز او
«ولتر» از بزرگترين فلاسفه، نويسندگان، طنز گويان و روشنگران اروپا 21 نوامبر سال 1694 ديده به جهان گشود.
ولتر بيش از هر كس ديگر از آزادي انديشه و بيان و تحمل ديگران دفاع کرد. ولتر مي گويد كه بدون آزادي انديشه و بيان، انسان موجودي بدون روح و روان، و زندگاني اش جسماني (مانند ساير جانداران) خواهد بود. ولتر بيش از هر نويسنده اي ديگر بر ضد قلدري و زور گويي و #استبداد نوشته است.
وي ضد رومانتيسيسم و حامي #حقيقتنويسي بود. ولتر ثابت كرده است كه جنايات بزرگ نتيجه خود خواهي و جاه طلبي افرادند و اين جنايات قابل مقايسه با خلاف هاي آدم هاي كوچك نيستند؛ كوچك ها تنها برابري و آزادي را مي جويند و بزرگ ها همه چيز را مي خواهند و اگر همه دنيا را هم به ايشان بدهند باز هم مي خواهند و حرص مي زنند.
#ولتر در باره نظام هاي حکومتي مي گويد: خوبي نظام به رئيس آن و مديرانش بستگي دارد نه به نوع آن. نظام هاي جمهوري اگر رئيس و مسئول خوب نداشته باشند از نظام هاي سلطنتي بدترند. هر نظام جمهوري لزوما يك دمكراسي و يا عاري از #ظلم نيست.
به نظر ولتر، ميزان #دمكراسي يك كشور متناسب است با رشد سياسي مردم و آگاهي آنان از دمكراسي و دلسوزيشان براي رعايت آن.
اين جمله ازوست: واي به روزي كه نظام قضايي يك كشور ضعيف و نفوذ پذير باشد و يا از سوي عواملي تضعيف شود و ....
///
«ولتر» از بزرگترين فلاسفه، نويسندگان، طنز گويان و روشنگران اروپا 21 نوامبر سال 1694 ديده به جهان گشود.
ولتر بيش از هر كس ديگر از آزادي انديشه و بيان و تحمل ديگران دفاع کرد. ولتر مي گويد كه بدون آزادي انديشه و بيان، انسان موجودي بدون روح و روان، و زندگاني اش جسماني (مانند ساير جانداران) خواهد بود. ولتر بيش از هر نويسنده اي ديگر بر ضد قلدري و زور گويي و #استبداد نوشته است.
وي ضد رومانتيسيسم و حامي #حقيقتنويسي بود. ولتر ثابت كرده است كه جنايات بزرگ نتيجه خود خواهي و جاه طلبي افرادند و اين جنايات قابل مقايسه با خلاف هاي آدم هاي كوچك نيستند؛ كوچك ها تنها برابري و آزادي را مي جويند و بزرگ ها همه چيز را مي خواهند و اگر همه دنيا را هم به ايشان بدهند باز هم مي خواهند و حرص مي زنند.
#ولتر در باره نظام هاي حکومتي مي گويد: خوبي نظام به رئيس آن و مديرانش بستگي دارد نه به نوع آن. نظام هاي جمهوري اگر رئيس و مسئول خوب نداشته باشند از نظام هاي سلطنتي بدترند. هر نظام جمهوري لزوما يك دمكراسي و يا عاري از #ظلم نيست.
به نظر ولتر، ميزان #دمكراسي يك كشور متناسب است با رشد سياسي مردم و آگاهي آنان از دمكراسي و دلسوزيشان براي رعايت آن.
اين جمله ازوست: واي به روزي كه نظام قضايي يك كشور ضعيف و نفوذ پذير باشد و يا از سوي عواملي تضعيف شود و ....
///