"قسط اسلام در دادگاه داد فردوسی"
همایون کاتوزیان کتابی دارد به نام "ایران جامعه کوتاه مدت ". در این کتاب چهار مقاله از کاتوزیان را جمع کردهاند و نشر دادهاند. ایده اصلی سه مقاله اول این کتاب کوتاه مدت بودن جامعه ایران و تغییرات در آن است. در این کتاب ایشان اشاره میکند که پادشاهان در قرون گذشته -قبل از اسلام و بعد از اسلام- زمانی که فره ایزدی خود را از دست میدادند که بیدادگری کنند و به مردم خویش ستم روا دارند و از شاهنامه شاهد مثال هایی میآورد.
"داد" احیاناً همان واژهای است که در عربی و در ادبیات دینی به آن "عدل" میگوییم. اما مساله دقیقاً همینجاست که تلقی قدما از مفهوم داد خیلی متفاوت بوده است با آنچه ما امروز "عدالت" می نامیم. در همان کتاب، آقای کاتوزیان داد را معنا میکند. میگوید داد یعنی اینکه پادشاه در برابر قدرت بیگانه مقاوم و مواظب باشد و از مردم حمایت و حراست کند تا مردم بتوانند در این جامعه رشد کنند.
این بیشتر تعریف "امنیت" است تا عدالت. حفظ کشور از نفوذ بیگانگان و فراهم آوردن شرایطی آرام، یعنی امنیت نه عدالت. اما گذشتگان ما این امر را داد مینامیدهاند و عدالت در نزد آنها همین امنیت بود. نه تنها درکی که ما از آزادی سیاسی به مفهوم امروزی کلمه داریم را نداشتهاند بلکه عدالت را هم با معنای متفاوتی درک میکردهاند. ایشان عدالت را مفهومی اخلاقی میپنداشتند و آن را فضیلهای اخلاقی میشمردند.
فردوسی داد را با انصاف و همچنین با آبادی همعنان میداند. علیالخصوص شاهد مثالهایی داریم که فردوسی آبادی را به معنی داد آوردهاست. دادگری یعنی آبادانی کشور و این چیزی جز امنیت نیست. در بهترین حالت امنیت اقتصادی برای تمام مردم.
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد
یا:
بدانگه که اندر جهان داد بود
از ایشان جهان اکثر آباد بود
نکته دیگر این است که چهره سلطان محمود در شاهنامه دادگرانه است حال اینکه همین شاه 17 بار به هندوستان حمله برده است و آن را تاراج کردهاست. پس داد بیشتر به معنای امنیت است و به معنای اقتدار و قدرت کشور در برابر قدرتهای بیگانه است و همچنین سطح قابل قبول معیشت مردم یعنی امنیت ملی و امنیت اقتصادی نه رفع اختلافات طبقاتی و نفی تجمل گریهای شاهانه که معنای قسط در ادبیات دینی است.
راجع به سلطان محمود:
بیاراست روی زمین را به داد
بپرداخت از آن تاج بر سر نهاد
جای دیگر همهی آبادی و پیشرفتهای ایران را به عدل سلطان مربوط دانسته است:
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم، همه یاد اوست
حسین رزمجو در "عدالت جویی و ظلم ستیزی فردوسی" می گوید:
اصولاً اندیشهی ظلم ستیزی و عدالتخواهی فردوسی که رکن اساسی بینش و جهان بینی سیاسی، دینی او را تشکیل میدهد، ترکیبی است از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زردشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی و عمدتاً از اصل اعتقادی عدل، که از ارکان مذهب تشیع که کیش فردوسی است، نشئت میگیرد.
ارتباط این نوع عدالتخواهی با آنچه در ادبیات دینی به نام "قسط" آمده است را ما امروزه درک نمی کنیم زیرا قسط مخالف اختلاف طبقاتی و تجمل گری شاهانه است که در شاهنامه ستایش و تمجید شدهاست. مثلا در جنگ ایران و اعراب و پادشاهی یزدگرد، ایرانیان یکی از برتریهای خود را بر اعراب، نژاد و تجملات شاهانه میدانند.
#دادشناسی در آثار قدما ۱/۳
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیر_حسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
همایون کاتوزیان کتابی دارد به نام "ایران جامعه کوتاه مدت ". در این کتاب چهار مقاله از کاتوزیان را جمع کردهاند و نشر دادهاند. ایده اصلی سه مقاله اول این کتاب کوتاه مدت بودن جامعه ایران و تغییرات در آن است. در این کتاب ایشان اشاره میکند که پادشاهان در قرون گذشته -قبل از اسلام و بعد از اسلام- زمانی که فره ایزدی خود را از دست میدادند که بیدادگری کنند و به مردم خویش ستم روا دارند و از شاهنامه شاهد مثال هایی میآورد.
"داد" احیاناً همان واژهای است که در عربی و در ادبیات دینی به آن "عدل" میگوییم. اما مساله دقیقاً همینجاست که تلقی قدما از مفهوم داد خیلی متفاوت بوده است با آنچه ما امروز "عدالت" می نامیم. در همان کتاب، آقای کاتوزیان داد را معنا میکند. میگوید داد یعنی اینکه پادشاه در برابر قدرت بیگانه مقاوم و مواظب باشد و از مردم حمایت و حراست کند تا مردم بتوانند در این جامعه رشد کنند.
این بیشتر تعریف "امنیت" است تا عدالت. حفظ کشور از نفوذ بیگانگان و فراهم آوردن شرایطی آرام، یعنی امنیت نه عدالت. اما گذشتگان ما این امر را داد مینامیدهاند و عدالت در نزد آنها همین امنیت بود. نه تنها درکی که ما از آزادی سیاسی به مفهوم امروزی کلمه داریم را نداشتهاند بلکه عدالت را هم با معنای متفاوتی درک میکردهاند. ایشان عدالت را مفهومی اخلاقی میپنداشتند و آن را فضیلهای اخلاقی میشمردند.
فردوسی داد را با انصاف و همچنین با آبادی همعنان میداند. علیالخصوص شاهد مثالهایی داریم که فردوسی آبادی را به معنی داد آوردهاست. دادگری یعنی آبادانی کشور و این چیزی جز امنیت نیست. در بهترین حالت امنیت اقتصادی برای تمام مردم.
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد
یا:
بدانگه که اندر جهان داد بود
از ایشان جهان اکثر آباد بود
نکته دیگر این است که چهره سلطان محمود در شاهنامه دادگرانه است حال اینکه همین شاه 17 بار به هندوستان حمله برده است و آن را تاراج کردهاست. پس داد بیشتر به معنای امنیت است و به معنای اقتدار و قدرت کشور در برابر قدرتهای بیگانه است و همچنین سطح قابل قبول معیشت مردم یعنی امنیت ملی و امنیت اقتصادی نه رفع اختلافات طبقاتی و نفی تجمل گریهای شاهانه که معنای قسط در ادبیات دینی است.
راجع به سلطان محمود:
بیاراست روی زمین را به داد
بپرداخت از آن تاج بر سر نهاد
جای دیگر همهی آبادی و پیشرفتهای ایران را به عدل سلطان مربوط دانسته است:
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم، همه یاد اوست
حسین رزمجو در "عدالت جویی و ظلم ستیزی فردوسی" می گوید:
اصولاً اندیشهی ظلم ستیزی و عدالتخواهی فردوسی که رکن اساسی بینش و جهان بینی سیاسی، دینی او را تشکیل میدهد، ترکیبی است از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زردشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی و عمدتاً از اصل اعتقادی عدل، که از ارکان مذهب تشیع که کیش فردوسی است، نشئت میگیرد.
ارتباط این نوع عدالتخواهی با آنچه در ادبیات دینی به نام "قسط" آمده است را ما امروزه درک نمی کنیم زیرا قسط مخالف اختلاف طبقاتی و تجمل گری شاهانه است که در شاهنامه ستایش و تمجید شدهاست. مثلا در جنگ ایران و اعراب و پادشاهی یزدگرد، ایرانیان یکی از برتریهای خود را بر اعراب، نژاد و تجملات شاهانه میدانند.
#دادشناسی در آثار قدما ۱/۳
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیر_حسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
وحدت در عین کثرت
دکتر علی شریعتی در سخنرانیِ "علی بنیانگذار وحدت"بحثهای جالبی درباب رفتار امام علی(ع) بعد از سقیفه و نقش آن در وحدت مسلمین بیان میکند.
شریعتی در این سخنرانی نکاتی را مطرح میکند و فهمی از رفتار امام علی و سکوت ایشان ارائه میکند که هنوز هم میتواند سرمشقی برای ما باشد.
از نظر او در روابط شیعه و سنی با دو طیف مواجهیم. هر دو طیف اشتباه میکنند. یک طیف نفی وحدت میکند. دنبال تفرقه است. بر روی اختلافها انگشت میگذارد و آنها را برجسته میکند و دنبال هیچگونه اتحادی نیست و با طرف مقابل در جنگ است. چه شیعه و چه سنی.
طیف دوم. علی شریعتی اسمشان را روشنفکران میگذارد و میگوید که این طیف به دنبال نزدیک کردن تفکر شیعی به تفکر اهل سنت هستند. از نظر دکتر و با قرائتی که او از روش امام علی(ع) دارد،این روش هم اشتباه است.
ایشان حضرت علی را بنیانگذار وحدت میداند و میگوید علی(ع) با سکوتش وحدت میان صاحبان دو عقیده را بنیان نهاد.او به دنبال نزدیک کردن عقیدهها به هم نبود. به دنبال نزدیک کردن آدم ها به هم بود. تشیع و تسنن قابل جمع نیستند و اصلا نباید جمع بشوند. زیرا از نظر ما تسنن باطل است و از نظر آنها تشیع. چیزی که ما باید به دنبال وحدت در میان شیعیان و اهل سنت باشیم. نه وحدت میان تشیع و تسنن.
اکنون من برمبنای فهمم از دکتر شریعتی ،تکامل زمانه، اعتقاد به اینکه یگانه راه نجات از بحرانها و اختلافات اخلاقگرایی است و برمبنای بازسازی حدیث "انی بعثت لاتمام مکارم الاخلاق" می گویم:
ما همه انسانیم و برابریم. همه یک پیکره واحدیم و به علت انسان بودنمان و نه هیچ چیز دیگر باید با هم وحدت داشته باشیم. منظورم از وحدت زندگی در صلح و صفا است. یک زندگی مبتنی بر قواعد اخلاقی و به اقتضای فطرت.
فطرت همه ما و وجدان اخلاقیمان یکی است. این مهمترین اشتراک ما با دیگر انسانها است.همه ما به دنبال آزادی،عدالت،دوستی،برابری،صلح و.... هستیم و همه با هم میتوانیم خوب زندگی کنیم و به عقیده هم احترام بگذاریم.
بنده از وحدت تفسیری اخلاقی دارم. مشابه تفسیر دکتر علی شریعتی از وحدت. ما باید عقیدههای خودمان را داشته باشیم و کوتاه نیاییم. اما باید میان عقیده و صاحب عقیده فرق بگذاریم. باید در عین کثرت و تمایز و تغایر اندیشهها خودمان با یکدیگر خوب باشیم. یعنی من مسلمان و تو مسیحی، من شیعه و تو سنی، در عین اینکه با هم دو عقیده مختلف و گاهی هم متعارض داریم، اما هردو انسانیم و با هم خوب زندگی می کنیم.
وحدت یعنی خوب زندگی کردن.یعنی پاس نهادن به انسانیت.یعنی وحدت در عین کثرت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/x89
دکتر علی شریعتی در سخنرانیِ "علی بنیانگذار وحدت"بحثهای جالبی درباب رفتار امام علی(ع) بعد از سقیفه و نقش آن در وحدت مسلمین بیان میکند.
شریعتی در این سخنرانی نکاتی را مطرح میکند و فهمی از رفتار امام علی و سکوت ایشان ارائه میکند که هنوز هم میتواند سرمشقی برای ما باشد.
از نظر او در روابط شیعه و سنی با دو طیف مواجهیم. هر دو طیف اشتباه میکنند. یک طیف نفی وحدت میکند. دنبال تفرقه است. بر روی اختلافها انگشت میگذارد و آنها را برجسته میکند و دنبال هیچگونه اتحادی نیست و با طرف مقابل در جنگ است. چه شیعه و چه سنی.
طیف دوم. علی شریعتی اسمشان را روشنفکران میگذارد و میگوید که این طیف به دنبال نزدیک کردن تفکر شیعی به تفکر اهل سنت هستند. از نظر دکتر و با قرائتی که او از روش امام علی(ع) دارد،این روش هم اشتباه است.
ایشان حضرت علی را بنیانگذار وحدت میداند و میگوید علی(ع) با سکوتش وحدت میان صاحبان دو عقیده را بنیان نهاد.او به دنبال نزدیک کردن عقیدهها به هم نبود. به دنبال نزدیک کردن آدم ها به هم بود. تشیع و تسنن قابل جمع نیستند و اصلا نباید جمع بشوند. زیرا از نظر ما تسنن باطل است و از نظر آنها تشیع. چیزی که ما باید به دنبال وحدت در میان شیعیان و اهل سنت باشیم. نه وحدت میان تشیع و تسنن.
اکنون من برمبنای فهمم از دکتر شریعتی ،تکامل زمانه، اعتقاد به اینکه یگانه راه نجات از بحرانها و اختلافات اخلاقگرایی است و برمبنای بازسازی حدیث "انی بعثت لاتمام مکارم الاخلاق" می گویم:
ما همه انسانیم و برابریم. همه یک پیکره واحدیم و به علت انسان بودنمان و نه هیچ چیز دیگر باید با هم وحدت داشته باشیم. منظورم از وحدت زندگی در صلح و صفا است. یک زندگی مبتنی بر قواعد اخلاقی و به اقتضای فطرت.
فطرت همه ما و وجدان اخلاقیمان یکی است. این مهمترین اشتراک ما با دیگر انسانها است.همه ما به دنبال آزادی،عدالت،دوستی،برابری،صلح و.... هستیم و همه با هم میتوانیم خوب زندگی کنیم و به عقیده هم احترام بگذاریم.
بنده از وحدت تفسیری اخلاقی دارم. مشابه تفسیر دکتر علی شریعتی از وحدت. ما باید عقیدههای خودمان را داشته باشیم و کوتاه نیاییم. اما باید میان عقیده و صاحب عقیده فرق بگذاریم. باید در عین کثرت و تمایز و تغایر اندیشهها خودمان با یکدیگر خوب باشیم. یعنی من مسلمان و تو مسیحی، من شیعه و تو سنی، در عین اینکه با هم دو عقیده مختلف و گاهی هم متعارض داریم، اما هردو انسانیم و با هم خوب زندگی می کنیم.
وحدت یعنی خوب زندگی کردن.یعنی پاس نهادن به انسانیت.یعنی وحدت در عین کثرت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/x89
پيش به سوى توييتر!
بهنظر میرسد موجهاى اخير هشتگى در توييتر، به جز فشار بر قوه قضائيه، در حال همراه كردن قشر گستردهترى از سياستمدارها، وبلاگنويسها(كه امروز تلگرام نويس اند)، فعالان فرهنگى و ... با خود است.
شايد اين توجيه كه حضور در جبههاى كه طرف مقابل آن را تصرف كرده است واجب است، منطقى به نظر برسد. اما نكتهاى مهم پيرامون دعواهاى توييترى و فضاى توييتر وجود دارد كه به نظر میرسد از آن غفلت شده است.
محيط توييتر، محيطى ١٤٠ كاراكترى است. يعنى با احتساب فاصلهها، علامتهاى سجاوندى و حروف، در مجموع، هر كاربر اجازهی استفاده از ١٤٠ كاراكتر در هر فرسته دارد.
با حسابى سرانگشتى مشخص مىشود كه در ١٤٠ كاراكتر، امكان شكلگيرى بحثى منطقى، بسيار پايين است. كاربر در ١٤٠ كاراكتر تنها فرصت ميكند نتيجهی همه مقدماتى كه بايد با استفاده از قياسها و تمثيلهاى منطقى به آن برسد را بيان كند.
حالا كه فرصت بحث منطقى از او گرفته شده است، بايد نتيجه همه مقدمات محذوف را هرچه كوبندهتَر و نافذتَر بيان كند تا اثر بيشترى داشته باشد و مثلا "ريتوييت" و " فيواستار" شود.
اين فضاى غيرمنطقى خود را در موجهاى هشتگى بيشتر نشان میدهد. مثلا همين موج #savearash كه اخيراً به راه افتاده بود. كاربرانِ هشتگزن يا اصلا به اين نكته فكر نمیكردند يا توجهى به آن نمیكردند كه مثلا چرا بايد اين هشتگ انگليسى باشد؟ چرا بايد اساسا تقاضاى savearash بهوجود بيايد؟ اگر ماجراى او و همسرش واقعا ماجرايى امنيتى باشد چه؟ آيا بهتر نيست بجاى اين كار كه استهزاى حقوق و قانون و روند بررسى قانونى است، از قوه قضائيه تقاضاى شفافيت بكنيم؟ و سوالاتى ازين دست.
يا در طرف مقابل، كسانى، افراد ديگر را " قرتى" مىنامند و خونشان را مباح ميكنند. اين حرف چه شوخى باشد چه جدى، بىمنطق است.
بهوجود آمدن اين بحثهاى غير منطقى پيامد محيط ١٤٠ كاراكترى توييتر است كه باعث میشود صرفا نتيجه مورد نظر نويسنده بيان شود. با حذف مقدمات مورد نياز براى بوجود آمدن بحث منطقی و إقناع مخاطب.
پيامد اين موجهاى إحساسي و غير منطقى، ابتذال بحثهاى سياسى و غير منطقىتَر شدنِ مواجهات سياسى است كه باعث از بين رفتن فضاى گفتگوى بين طرفهاست.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روحالله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/xfz
بهنظر میرسد موجهاى اخير هشتگى در توييتر، به جز فشار بر قوه قضائيه، در حال همراه كردن قشر گستردهترى از سياستمدارها، وبلاگنويسها(كه امروز تلگرام نويس اند)، فعالان فرهنگى و ... با خود است.
شايد اين توجيه كه حضور در جبههاى كه طرف مقابل آن را تصرف كرده است واجب است، منطقى به نظر برسد. اما نكتهاى مهم پيرامون دعواهاى توييترى و فضاى توييتر وجود دارد كه به نظر میرسد از آن غفلت شده است.
محيط توييتر، محيطى ١٤٠ كاراكترى است. يعنى با احتساب فاصلهها، علامتهاى سجاوندى و حروف، در مجموع، هر كاربر اجازهی استفاده از ١٤٠ كاراكتر در هر فرسته دارد.
با حسابى سرانگشتى مشخص مىشود كه در ١٤٠ كاراكتر، امكان شكلگيرى بحثى منطقى، بسيار پايين است. كاربر در ١٤٠ كاراكتر تنها فرصت ميكند نتيجهی همه مقدماتى كه بايد با استفاده از قياسها و تمثيلهاى منطقى به آن برسد را بيان كند.
حالا كه فرصت بحث منطقى از او گرفته شده است، بايد نتيجه همه مقدمات محذوف را هرچه كوبندهتَر و نافذتَر بيان كند تا اثر بيشترى داشته باشد و مثلا "ريتوييت" و " فيواستار" شود.
اين فضاى غيرمنطقى خود را در موجهاى هشتگى بيشتر نشان میدهد. مثلا همين موج #savearash كه اخيراً به راه افتاده بود. كاربرانِ هشتگزن يا اصلا به اين نكته فكر نمیكردند يا توجهى به آن نمیكردند كه مثلا چرا بايد اين هشتگ انگليسى باشد؟ چرا بايد اساسا تقاضاى savearash بهوجود بيايد؟ اگر ماجراى او و همسرش واقعا ماجرايى امنيتى باشد چه؟ آيا بهتر نيست بجاى اين كار كه استهزاى حقوق و قانون و روند بررسى قانونى است، از قوه قضائيه تقاضاى شفافيت بكنيم؟ و سوالاتى ازين دست.
يا در طرف مقابل، كسانى، افراد ديگر را " قرتى" مىنامند و خونشان را مباح ميكنند. اين حرف چه شوخى باشد چه جدى، بىمنطق است.
بهوجود آمدن اين بحثهاى غير منطقى پيامد محيط ١٤٠ كاراكترى توييتر است كه باعث میشود صرفا نتيجه مورد نظر نويسنده بيان شود. با حذف مقدمات مورد نياز براى بوجود آمدن بحث منطقی و إقناع مخاطب.
پيامد اين موجهاى إحساسي و غير منطقى، ابتذال بحثهاى سياسى و غير منطقىتَر شدنِ مواجهات سياسى است كه باعث از بين رفتن فضاى گفتگوى بين طرفهاست.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روحالله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/xfz
عدالت به زبان سهل ممتنع
(این مطلب با کمک از مجله علوم انسانی اینترنتی حقیق نوشته شده است. )
هدف از انتشار این یادداشتها نگاهی به برخی متون کهن فارسی و بررسی مفهوم عدالت در آنها است. میخواهیم بدانیم قدما چه تلقی ای از عدالت داشتهاند؟ اختلافات طبقاتی در نزد ایشان ناشی از چه بوده است؟ راه حل ایشان در برابر فقر چیست؟و...
در مطلب پیشین به سراغ بزرگمرد شعر پارسی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی رفتیم. حال در محضر شیخ سعدی مینشینیم. از اینجا شروع میکنیم که عدالت از منظر او یعنی چه؟
سعدی می گوید:
"آنچه بر نفس خویش نپسندی/نیز بر نفس دیگری نپسند"
سعدی در این شعر مفهوم عدالت و برابری را بیان کرده است. گرچه از این لفظ نامی نمیبرد. این بیان او در جایگاه یک واعظ اخلاقی و مصلح فردی است نه کسی که در قامت یک مصلح اجتماعی نگران بیعدالتی در جامعه است.
اساسا آنطور که من فهمیدهام درک ساختاری در قدما نبوده. درست یا نادرست حداقل سعدی با این بیتش نشان میدهد که بیعدالتی ناشی از رفتار آدمی است نه ساختارهای سیاسی. و اگر آدمها این جمله را رعایت کنند جامعه عادلانه میشود.
سعدی چون درکِ جبرگرا و غیرِ ساختاری دارد، راهی جز پذیرش اختلاف طبقاتی پیدا نمیکند و گرچه به توانگران سفارش نیکی به فقرا میکند اما نمیتواند لب به انتقادات ساختاری و اساسی از بیعدالتی موجود در جامعه بگشاید.
در باب هفتم گلستان بخش آخر قسمتی دارد به نام "جدال سعدی با مدعی"در اینجا سعدی دفاع عجیبی از توانگران کرده و فقر را موجب بدبختی میشمارد.
خوب تا اینجا درست. در تعالیم دینی هم داریم که: کاد الفقر ان یکون الکفر. سعدی دقیقا این حدیث را میآورد اما برداشت او این است که فقر بد است و فقیران بدتراند. فقیران گدایانیاند طماع که چون عرضه به دست آوردن مال را ندارند به ثروتمندان و توانگران جامعه بد و بیراه میگویند. ائمه ما این تلقی را از فقر نداشته و علت فقر را همین توانگران میدانند.
روح جبری مسلک خاصی بر این حکایت و دیگر حکایات سعدی حاکم است. البته در اکثر متون مثل تاریخ بیهقی،شاهنامه و.... نیز همین غلبه دیده میشود.
در قسمتی از این حکایت میگوید:
"قاضی چون سخن بدین غایت رسانید و از حد قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی گذشتیم."
توجه کنید: به مقتضای حکم قضا رضا دادیم." حکم قضا چیست؟اینکه عدهای ثروتمند و عدهای درویش و فقیر باشند. ناگزیریم. این اختلاف طبقاتی تقصیر ما نیست. حکم قضاست.
و در نهایت از زبان این قاضی می گوید:
"مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش/که تیره بختی اگر هم براین نسق(شیوه) مردی
توانگرا،چو دل و دست کامرانت هست /بخور،ببخش که دنیا و آخرت بردی"
که در این جا نیز روح موعظهگری و توصیه را میبینید و چهرهی واعظی اخلاقی و سفارشکنندهی خوبی. نه مصلحی اجتماعی و فریادگری در برابر ظلم و ستم. لحن گفتار شیخ با توانگران از سر دوستی و خیرخواهی است نه از سر بیمهری، کینه و عداوت.
اما علت این فقر چیست؟آیا سعدی و امثاله اشتباه نکردهاند که فقر را به قضا و قدر حواله کرده و تازه گاهی خود فقیر را مقصر دانستهاند؟
پیامبر اکرم می فرماید:
"ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء "
خداوند به طور قطع روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است، پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبودی باشند،این از گناه توانگران و ثروتمندان است.
و همچنین امام حسن عسگری:
" اغنیاوهمُ، یَسرقونَ زادَ الفُقرا"
این اغنیا و ثروتمندانند که امکانات زندگی فقرا و مستمندان را میدزدند.
#دادشناسی در آثار قدما ۳/۲
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
(این مطلب با کمک از مجله علوم انسانی اینترنتی حقیق نوشته شده است. )
هدف از انتشار این یادداشتها نگاهی به برخی متون کهن فارسی و بررسی مفهوم عدالت در آنها است. میخواهیم بدانیم قدما چه تلقی ای از عدالت داشتهاند؟ اختلافات طبقاتی در نزد ایشان ناشی از چه بوده است؟ راه حل ایشان در برابر فقر چیست؟و...
در مطلب پیشین به سراغ بزرگمرد شعر پارسی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی رفتیم. حال در محضر شیخ سعدی مینشینیم. از اینجا شروع میکنیم که عدالت از منظر او یعنی چه؟
سعدی می گوید:
"آنچه بر نفس خویش نپسندی/نیز بر نفس دیگری نپسند"
سعدی در این شعر مفهوم عدالت و برابری را بیان کرده است. گرچه از این لفظ نامی نمیبرد. این بیان او در جایگاه یک واعظ اخلاقی و مصلح فردی است نه کسی که در قامت یک مصلح اجتماعی نگران بیعدالتی در جامعه است.
اساسا آنطور که من فهمیدهام درک ساختاری در قدما نبوده. درست یا نادرست حداقل سعدی با این بیتش نشان میدهد که بیعدالتی ناشی از رفتار آدمی است نه ساختارهای سیاسی. و اگر آدمها این جمله را رعایت کنند جامعه عادلانه میشود.
سعدی چون درکِ جبرگرا و غیرِ ساختاری دارد، راهی جز پذیرش اختلاف طبقاتی پیدا نمیکند و گرچه به توانگران سفارش نیکی به فقرا میکند اما نمیتواند لب به انتقادات ساختاری و اساسی از بیعدالتی موجود در جامعه بگشاید.
در باب هفتم گلستان بخش آخر قسمتی دارد به نام "جدال سعدی با مدعی"در اینجا سعدی دفاع عجیبی از توانگران کرده و فقر را موجب بدبختی میشمارد.
خوب تا اینجا درست. در تعالیم دینی هم داریم که: کاد الفقر ان یکون الکفر. سعدی دقیقا این حدیث را میآورد اما برداشت او این است که فقر بد است و فقیران بدتراند. فقیران گدایانیاند طماع که چون عرضه به دست آوردن مال را ندارند به ثروتمندان و توانگران جامعه بد و بیراه میگویند. ائمه ما این تلقی را از فقر نداشته و علت فقر را همین توانگران میدانند.
روح جبری مسلک خاصی بر این حکایت و دیگر حکایات سعدی حاکم است. البته در اکثر متون مثل تاریخ بیهقی،شاهنامه و.... نیز همین غلبه دیده میشود.
در قسمتی از این حکایت میگوید:
"قاضی چون سخن بدین غایت رسانید و از حد قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی گذشتیم."
توجه کنید: به مقتضای حکم قضا رضا دادیم." حکم قضا چیست؟اینکه عدهای ثروتمند و عدهای درویش و فقیر باشند. ناگزیریم. این اختلاف طبقاتی تقصیر ما نیست. حکم قضاست.
و در نهایت از زبان این قاضی می گوید:
"مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش/که تیره بختی اگر هم براین نسق(شیوه) مردی
توانگرا،چو دل و دست کامرانت هست /بخور،ببخش که دنیا و آخرت بردی"
که در این جا نیز روح موعظهگری و توصیه را میبینید و چهرهی واعظی اخلاقی و سفارشکنندهی خوبی. نه مصلحی اجتماعی و فریادگری در برابر ظلم و ستم. لحن گفتار شیخ با توانگران از سر دوستی و خیرخواهی است نه از سر بیمهری، کینه و عداوت.
اما علت این فقر چیست؟آیا سعدی و امثاله اشتباه نکردهاند که فقر را به قضا و قدر حواله کرده و تازه گاهی خود فقیر را مقصر دانستهاند؟
پیامبر اکرم می فرماید:
"ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء "
خداوند به طور قطع روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است، پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبودی باشند،این از گناه توانگران و ثروتمندان است.
و همچنین امام حسن عسگری:
" اغنیاوهمُ، یَسرقونَ زادَ الفُقرا"
این اغنیا و ثروتمندانند که امکانات زندگی فقرا و مستمندان را میدزدند.
#دادشناسی در آثار قدما ۳/۲
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
سوریه و اینبار جنگ بر سر آب
۲۳ دسامبر (۳دی) بود که دولت سوریه اعلام کرد گروههای معارض آب شهر دمشق را که از نواحی غربی آن سرچشمه میگیرد قطع کردند. این پیام از ابتدا با تکذیب مخالفان روبرو شد تا اینکه اعتراضات زیاد باعث فشار بر دولت برای بازپسگیری درهی بردی شد.
به مدت هزاران سال آب شهر دمشق از رودخانه بردی تامین میشده و از دلایل رونقگیری دمشق هم همین رودخانه بوده است. این رود خود حافظ هزاران سال تاریخ سوریه است، از زمانی که برای اولین بار رومیها با زدن کانال برای جابجایی آب و اتصال رودها سعی کردند به این ناحیه رونق بدهند و از آنها انبوهی از سنگ نوشته های لاتین بر جای مانده تا شبکههای آبی که عثمانیها برای تقسیم آب در محلات شهر و حمامها داشتند. این آثار صدها سال با وجود جنگهای مختلف دوام آوردند و حال مرحله آخر موجودیت خود را با بمبهای بشکهای و خوشهای می گذرانند !
وجه دیگر قابل توجه این جنگ ادامه و تشدید آن در دوران آتشبس سراسری در سوریه-بین دولت و اپوزوسیون غربی-میباشد.ْ انگیزه دولت برای بازپسگیری وادی البردی، جنگ با نیرو های فتح شام است. در حالی که مخالفان ادعا میکنند این منطقه تحت سیطرهی نیروهای ارتش آزاد است. از آن جایی که کسی تا به حال از ایستهای بازرسی حزبالله در اطراف این منطقه رد نشده هویت معارضان هنوز مجهول است.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yza
۲۳ دسامبر (۳دی) بود که دولت سوریه اعلام کرد گروههای معارض آب شهر دمشق را که از نواحی غربی آن سرچشمه میگیرد قطع کردند. این پیام از ابتدا با تکذیب مخالفان روبرو شد تا اینکه اعتراضات زیاد باعث فشار بر دولت برای بازپسگیری درهی بردی شد.
به مدت هزاران سال آب شهر دمشق از رودخانه بردی تامین میشده و از دلایل رونقگیری دمشق هم همین رودخانه بوده است. این رود خود حافظ هزاران سال تاریخ سوریه است، از زمانی که برای اولین بار رومیها با زدن کانال برای جابجایی آب و اتصال رودها سعی کردند به این ناحیه رونق بدهند و از آنها انبوهی از سنگ نوشته های لاتین بر جای مانده تا شبکههای آبی که عثمانیها برای تقسیم آب در محلات شهر و حمامها داشتند. این آثار صدها سال با وجود جنگهای مختلف دوام آوردند و حال مرحله آخر موجودیت خود را با بمبهای بشکهای و خوشهای می گذرانند !
وجه دیگر قابل توجه این جنگ ادامه و تشدید آن در دوران آتشبس سراسری در سوریه-بین دولت و اپوزوسیون غربی-میباشد.ْ انگیزه دولت برای بازپسگیری وادی البردی، جنگ با نیرو های فتح شام است. در حالی که مخالفان ادعا میکنند این منطقه تحت سیطرهی نیروهای ارتش آزاد است. از آن جایی که کسی تا به حال از ایستهای بازرسی حزبالله در اطراف این منطقه رد نشده هویت معارضان هنوز مجهول است.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yza
مرز ما عشق است.
حادثه اخیر ساختمان پلاسکو، علاوه بر اینکه قلبم را، مانند قلب هر انسان دیگری به درد آورد و احساساتم را تحت تاثیر قرار داد، توجهم را به نکتهای جلب کرد.
اتفاقی که اخیرا شاهدش بودیم، سوختن و آتش گرفتن و دفن شدن تعدادی انسان و آرزوهایشان و آرزوهای فرزندان و همسرانشان بود و این، احساسات هر انسانی را جریحهدار میکند. اما این حادثه، مشابه و شاید خفیفتر از بسیاری از حوادثی است که بیخ گوش جزیره امن ِ محل زندگی ما – ایران- روزانه در حال رخ دادن است.
از شمال شرقی تا جنوب غربی ِ جزیره امن ما، یعنی از افغانستان و پاکستان، تا سوریه و فلسطین و یمن و عراق، سالهاست که انسانهایی و آرزوهایی، روزانه، آتش میگیرند و پودر میشوند و کودکانشان زیر آوار و بمباران و آتش، زاده میشوند و همانجا بزرگ میشوند و همانجا میمیرند.
همین مهرماه امسال بود که در فاصله یک هفته، سعودیها دو مجلس عروسی در یمن را با خاک یکسان کردند و بیشتر از دویست نفر-آرزو را سوزاندند! در حله عراق، هشتاد نفر از زائران اربعین توسط داعش منفجر شدند و حتما لازم نیست از آتش و خون سوریه بگویم! اینها حوادثی است که اخبارشان شاید بهخاطر گستردگیشان به گوش ما میرسند. اما نمیدانم چرا قلبمان را جریحه دار نمیکند! با این وضع، هر روز برای امت اسلامی عزای عمومی است و ما هر روز باید داغدار باشیم.
نمیدانم، بهجز مرزهایی که بین خود جعل کردهایم، آيا عامل دیگری هم هست که اینگونه ما را درمقابل این همه داغ، راحت و ساکت نگه میدارد و باعث میشود حقیقت امت اسلامی را در مرزهای جعلی جغرافیایی گم کنیم و رؤیای « تمدن بزرگ اسلامى » را فراموش کنیم یا خیر؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
https://l1l.ir/z1j
🔴 @sharafodin_ir
حادثه اخیر ساختمان پلاسکو، علاوه بر اینکه قلبم را، مانند قلب هر انسان دیگری به درد آورد و احساساتم را تحت تاثیر قرار داد، توجهم را به نکتهای جلب کرد.
اتفاقی که اخیرا شاهدش بودیم، سوختن و آتش گرفتن و دفن شدن تعدادی انسان و آرزوهایشان و آرزوهای فرزندان و همسرانشان بود و این، احساسات هر انسانی را جریحهدار میکند. اما این حادثه، مشابه و شاید خفیفتر از بسیاری از حوادثی است که بیخ گوش جزیره امن ِ محل زندگی ما – ایران- روزانه در حال رخ دادن است.
از شمال شرقی تا جنوب غربی ِ جزیره امن ما، یعنی از افغانستان و پاکستان، تا سوریه و فلسطین و یمن و عراق، سالهاست که انسانهایی و آرزوهایی، روزانه، آتش میگیرند و پودر میشوند و کودکانشان زیر آوار و بمباران و آتش، زاده میشوند و همانجا بزرگ میشوند و همانجا میمیرند.
همین مهرماه امسال بود که در فاصله یک هفته، سعودیها دو مجلس عروسی در یمن را با خاک یکسان کردند و بیشتر از دویست نفر-آرزو را سوزاندند! در حله عراق، هشتاد نفر از زائران اربعین توسط داعش منفجر شدند و حتما لازم نیست از آتش و خون سوریه بگویم! اینها حوادثی است که اخبارشان شاید بهخاطر گستردگیشان به گوش ما میرسند. اما نمیدانم چرا قلبمان را جریحه دار نمیکند! با این وضع، هر روز برای امت اسلامی عزای عمومی است و ما هر روز باید داغدار باشیم.
نمیدانم، بهجز مرزهایی که بین خود جعل کردهایم، آيا عامل دیگری هم هست که اینگونه ما را درمقابل این همه داغ، راحت و ساکت نگه میدارد و باعث میشود حقیقت امت اسلامی را در مرزهای جعلی جغرافیایی گم کنیم و رؤیای « تمدن بزرگ اسلامى » را فراموش کنیم یا خیر؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
https://l1l.ir/z1j
🔴 @sharafodin_ir
تدریس زبان مادری ، تهدید یا فرصت ؟
١/٢
زبان مادری به نخستین زبانی که کودک فرامیگیرد و با آن تکلم می کند میگویند . همچنین زبان مادری زبان اندیشه هر انسانی است یعنی به هر چند زبان هم تسلط داشته باشد نهایتا به زبان مادری فکر میکند . همچنین طبق تحقیقات بهترین زبان برای آموزش هر فردی زبان مادری اوست ، بنابراین در جوامعی مانند ایران که طبق آمار حداقل ۴۰ درصد افراد دوزبانه دارد عملی نکردن طرح آموزش به زبان مادری نابودی سرمایه های ملی است .
قبل از هرگونه قضاوت درباره این طرح بایستی گوشزد کرد که تدریس زبان مادری یک حق انسانی است و براساس منشور زبان مادری ، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهب و ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک آموزش زبان مادری به عنوان حقی انسانی و بین المللی از طرف سازمان ملل و یونسکو مورد تاکید واقع شده و روز ۲۱نوامبر (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری قرار داده شده. همچنین اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تدریس زبان های مادری را در سراسر ایران اقدامی قانونی دانسته . بنابراین مطالبه این امر اقدامی کاملا قانونی بوده که تا به حال توسط دولتی ها جامه عمل نپوشیده.
و اما چیزی که اجرای این طرح را دوباره بر سر زبان ها انداخته تشکیل فراکسیون قومی و مطالبات قومی در مجلس و وعده های انتخاباتی رئیس جمهور می باشد . بزرگترین دغدغه که در پی این برنامه به وجود آمده دغدغه های امنیتی است . عده اى این طرح را نوعی هویت سازی برای اقوام ایرانی و توطئه تجزیه طلبان می دانند اما باید در نظر داشت همیشه وقتی بحران هویتی شکل میگیرد که هویتی نقض یا سرکوب شود ! این سرکوب حتما نباید با اسلحه موشک و مانند جنگ های داخلی ترکیه و بلغارستان باشد بلکه اهمیت ندادن و به رسمیت نشناختن خیلی ازین هویت ها خود روشی نرم و در راستای این طرح است .
در واقع برای تقویت همبستگی ملی تنها راه بازتولید یک هویت ملی و البته سرکوب خرده فرهنگ موافق دیگر نیست ! باید قبول کرد همانقدر که حکیم فردوسی و جلال الدین مولوی بلخی در تکوین هویت و فرهنگ ایرانی نقش داشتند ، شهریار و مولوی کردی هم با آثارشان این نقش را ایفا کرده اند . نباید ایران در کوروش و شاهنامه محدود شود ! زبانش در فارسی و قومیتش در فارس ! ایران یک وحدت در عین کثرت است .
زبان ها شناسنامه های اقوام اند و نابودی آن ها در واقع نابودی خرده فرهنگ هایی است که سال ها و قرن ها در دامان ایران زمین رشد کردند . در آخر یادی میکنم از سخن محمدخاتمی در این باره که میگوید : «ایران رنگینکمانی از هویتهاست» در نتیجه هر فردی که بخواهد نرم یا سخت برنامه ای در جهت یکسان سازی هویتی در پیش گیرد اولین ضربه را به ایران زده!
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yze
١/٢
زبان مادری به نخستین زبانی که کودک فرامیگیرد و با آن تکلم می کند میگویند . همچنین زبان مادری زبان اندیشه هر انسانی است یعنی به هر چند زبان هم تسلط داشته باشد نهایتا به زبان مادری فکر میکند . همچنین طبق تحقیقات بهترین زبان برای آموزش هر فردی زبان مادری اوست ، بنابراین در جوامعی مانند ایران که طبق آمار حداقل ۴۰ درصد افراد دوزبانه دارد عملی نکردن طرح آموزش به زبان مادری نابودی سرمایه های ملی است .
قبل از هرگونه قضاوت درباره این طرح بایستی گوشزد کرد که تدریس زبان مادری یک حق انسانی است و براساس منشور زبان مادری ، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهب و ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک آموزش زبان مادری به عنوان حقی انسانی و بین المللی از طرف سازمان ملل و یونسکو مورد تاکید واقع شده و روز ۲۱نوامبر (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری قرار داده شده. همچنین اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تدریس زبان های مادری را در سراسر ایران اقدامی قانونی دانسته . بنابراین مطالبه این امر اقدامی کاملا قانونی بوده که تا به حال توسط دولتی ها جامه عمل نپوشیده.
و اما چیزی که اجرای این طرح را دوباره بر سر زبان ها انداخته تشکیل فراکسیون قومی و مطالبات قومی در مجلس و وعده های انتخاباتی رئیس جمهور می باشد . بزرگترین دغدغه که در پی این برنامه به وجود آمده دغدغه های امنیتی است . عده اى این طرح را نوعی هویت سازی برای اقوام ایرانی و توطئه تجزیه طلبان می دانند اما باید در نظر داشت همیشه وقتی بحران هویتی شکل میگیرد که هویتی نقض یا سرکوب شود ! این سرکوب حتما نباید با اسلحه موشک و مانند جنگ های داخلی ترکیه و بلغارستان باشد بلکه اهمیت ندادن و به رسمیت نشناختن خیلی ازین هویت ها خود روشی نرم و در راستای این طرح است .
در واقع برای تقویت همبستگی ملی تنها راه بازتولید یک هویت ملی و البته سرکوب خرده فرهنگ موافق دیگر نیست ! باید قبول کرد همانقدر که حکیم فردوسی و جلال الدین مولوی بلخی در تکوین هویت و فرهنگ ایرانی نقش داشتند ، شهریار و مولوی کردی هم با آثارشان این نقش را ایفا کرده اند . نباید ایران در کوروش و شاهنامه محدود شود ! زبانش در فارسی و قومیتش در فارس ! ایران یک وحدت در عین کثرت است .
زبان ها شناسنامه های اقوام اند و نابودی آن ها در واقع نابودی خرده فرهنگ هایی است که سال ها و قرن ها در دامان ایران زمین رشد کردند . در آخر یادی میکنم از سخن محمدخاتمی در این باره که میگوید : «ایران رنگینکمانی از هویتهاست» در نتیجه هر فردی که بخواهد نرم یا سخت برنامه ای در جهت یکسان سازی هویتی در پیش گیرد اولین ضربه را به ایران زده!
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yze
تدریس زبان مادری، تهدید یا فرصت؟
۲/۲
چندی پیش انتشار کتابی به نام «آنادیلی» در بعضی مدارس ابتدایی زنجان خبرساز شد. این کتاب که گویا با همکاری وزارت آموزش و پرورش زنجان نوشته شده نمونهای آزمایشی برای اجرای طرحی بزرگ در سالهای بعد بوده. اما در میان انبوه نظراتی که این واقعه را اقدامی عملی در راستای تحقق وعدههای آقای روحانی میدانستند، داد بعضی از محتوای خطرناک کتاب درآمده بود. مواردی همانند آوردن سرودی از فرقه دموکرات آذربایجان! یا تورک خواندن ابن سینا، سهروردی و مولوی. گرچه کمی بعد این خبر (به قولی) تکذیب شد، ولی از ابتدای کار بازتابی وسیع در میان فعالان آذری داشت.
فعالان قومی از ابتدای کار بایستی مرزبندی خود را با اتاقهای تجزیه طلب و قومگرای خارج از کشور مشخص کنند، باید از همان ابتدا در مقابل اظهارات قومگرایانهی بعضی از مجلسیها که تنها باعث امنیتی کردن ماجرا و تاخیر در اجرای آن میشود، موضع بگیرند.
تدریس زبان مادری بایستی مطالبه انسانی اقوام ایران باشد نه مسیری برای افتادن در چاه قومگرایی و پانگراییها. زمانی که اشعار ترکی شهریار موجودست چه نیازی به تدریس «دده قورقود» در کتابهای درسی است؟ این چه بازگشت به خویشتنِ قزاقستانی است که در گوش آذریهایمان میخوانیم!؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/142w
۲/۲
چندی پیش انتشار کتابی به نام «آنادیلی» در بعضی مدارس ابتدایی زنجان خبرساز شد. این کتاب که گویا با همکاری وزارت آموزش و پرورش زنجان نوشته شده نمونهای آزمایشی برای اجرای طرحی بزرگ در سالهای بعد بوده. اما در میان انبوه نظراتی که این واقعه را اقدامی عملی در راستای تحقق وعدههای آقای روحانی میدانستند، داد بعضی از محتوای خطرناک کتاب درآمده بود. مواردی همانند آوردن سرودی از فرقه دموکرات آذربایجان! یا تورک خواندن ابن سینا، سهروردی و مولوی. گرچه کمی بعد این خبر (به قولی) تکذیب شد، ولی از ابتدای کار بازتابی وسیع در میان فعالان آذری داشت.
فعالان قومی از ابتدای کار بایستی مرزبندی خود را با اتاقهای تجزیه طلب و قومگرای خارج از کشور مشخص کنند، باید از همان ابتدا در مقابل اظهارات قومگرایانهی بعضی از مجلسیها که تنها باعث امنیتی کردن ماجرا و تاخیر در اجرای آن میشود، موضع بگیرند.
تدریس زبان مادری بایستی مطالبه انسانی اقوام ایران باشد نه مسیری برای افتادن در چاه قومگرایی و پانگراییها. زمانی که اشعار ترکی شهریار موجودست چه نیازی به تدریس «دده قورقود» در کتابهای درسی است؟ این چه بازگشت به خویشتنِ قزاقستانی است که در گوش آذریهایمان میخوانیم!؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/142w
خیریه به دنبال بازتولید خیریه
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی برای ترمیم شکاف طبقاتی پیشنهاد میشود که ایدهاش از دل ثروتمندان آن جامعه برخاسته است و این ایده را با خود به همراه دارد که دست بردن در ساختار امری غیرممکن است یا حتی اعتراضی بر این ساختار ناعادلانه توزیعثروت وارد نیست و به عنوان راه حل مساله فقر، درخواست کمک نیازمند از ثروتمندان بخششگر را در چهارچوبی مستحکم و مقدس به جامعه ارائه می کند. این چهارچوب بدونآنکه بستر تاریخی و ساختاری مالکیت اقلیت بر اکثریت را زیر سوال ببرد، از آنان اسطورهها و قهرمانانی ایثارگر میسازد تا تجلیل از خیرین برای محرومیتزدایی، تداعی پذیرش ساختاری فقر باشد.
حال ساختاری فقرزا و رو به گسترش میمانَد که راه حل واقعیِ مساله فقر (اصلاح عدالتخواهانه ساختار) را در پشت خیریه های نیکوکار و مهربان پنهان کرده است و مردمانی که نمیدانند برای چه و از که شکایت کنند و تصور میکنند راه حل مساله فقر، تقویت خیریهها و منّتگذاشتنِ ثروتمندان بر فقرا است.
مشکل از آنجایی شروع میشود که ثروتمندان و موسسان خیریهها با شعارِ به امید روزی بدون کودکان کار، خانواده های بیسرپرست و استعداد هایی که به خاطر ضعف مالی از بین رفته است، رُبان قرمز موسسات خیریه را میبُرند و با بازتولید تصوّر پذیرش ساختار فقرزا و احیای فرودست برای تقویت بازار تولید (نظیر کارگاه های خیریه و استثمار شدن افراد) راه را برای ثروتمندتر شدن خود و نیازمندتر شدن طبقه های پایینتر هموار میسازند.
کمک غنی به مستغنی اگر همراه با دغدغه اصلاح مشکلات ساختاری باشد، باعث ترویج انسانیت و انسجام بین افراد در جامعه و بهبود وضعیت فقر میشود.
#تحلیل_دانش_آموزی
#مسیح_ثابتایمان دانشآموز دبیرستان شرفالدین
https://l1l.ir/159q
🔴 @sharafodin_ir
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی برای ترمیم شکاف طبقاتی پیشنهاد میشود که ایدهاش از دل ثروتمندان آن جامعه برخاسته است و این ایده را با خود به همراه دارد که دست بردن در ساختار امری غیرممکن است یا حتی اعتراضی بر این ساختار ناعادلانه توزیعثروت وارد نیست و به عنوان راه حل مساله فقر، درخواست کمک نیازمند از ثروتمندان بخششگر را در چهارچوبی مستحکم و مقدس به جامعه ارائه می کند. این چهارچوب بدونآنکه بستر تاریخی و ساختاری مالکیت اقلیت بر اکثریت را زیر سوال ببرد، از آنان اسطورهها و قهرمانانی ایثارگر میسازد تا تجلیل از خیرین برای محرومیتزدایی، تداعی پذیرش ساختاری فقر باشد.
حال ساختاری فقرزا و رو به گسترش میمانَد که راه حل واقعیِ مساله فقر (اصلاح عدالتخواهانه ساختار) را در پشت خیریه های نیکوکار و مهربان پنهان کرده است و مردمانی که نمیدانند برای چه و از که شکایت کنند و تصور میکنند راه حل مساله فقر، تقویت خیریهها و منّتگذاشتنِ ثروتمندان بر فقرا است.
مشکل از آنجایی شروع میشود که ثروتمندان و موسسان خیریهها با شعارِ به امید روزی بدون کودکان کار، خانواده های بیسرپرست و استعداد هایی که به خاطر ضعف مالی از بین رفته است، رُبان قرمز موسسات خیریه را میبُرند و با بازتولید تصوّر پذیرش ساختار فقرزا و احیای فرودست برای تقویت بازار تولید (نظیر کارگاه های خیریه و استثمار شدن افراد) راه را برای ثروتمندتر شدن خود و نیازمندتر شدن طبقه های پایینتر هموار میسازند.
کمک غنی به مستغنی اگر همراه با دغدغه اصلاح مشکلات ساختاری باشد، باعث ترویج انسانیت و انسجام بین افراد در جامعه و بهبود وضعیت فقر میشود.
#تحلیل_دانش_آموزی
#مسیح_ثابتایمان دانشآموز دبیرستان شرفالدین
https://l1l.ir/159q
🔴 @sharafodin_ir
🔵 صحن و سرای بیطبقه
🔸برای اردو عازم به مشهد شده بودیم. سپری کردن وقت در فضای خارجی حرم برایم لذتبخشتر از فضای داخلی و ساختمانها بود.
🔸صحن هایی پر از صحنه های نمایانگرِ روحی جمعی که ذهنم را به خود مشغول کرده بود. خادمانی با لهجه ها و قومیت های متفاوت که عاشقانه در سرما و شبانه روز، زائران را راهنمایی میکنند. زائرانی که فرق نمیکند با پوششی ساده باشند یا با لباسها و ساعتهای گران قیمت؛ هنگام ادای احترام به حضرت در یک ردیف قرار میگیرند. هم زمان کودکان فقیر با دمپایی گالشی کنار کودکان پوشیده شده با لباس های گرم در صحنها میدوند یا با هم بازی میکنند.
🔸هنگام نماز، نه سجّادهای نرمتر از دیگریست و نه مهری مرتفعتر. هر کس میتواند هر جا که میخواهد بنشیند و تا هر وقت بخواهد برای خود حریمی عاری از هرنوع مالکیت اما امن و محترم داشته باشد. مکان هایی وجود دارد که اگر جای خواب نداشته باشی میتوانی از سرمای هوا بدان جا پناه ببری، ممکن است اهل روستایی از سیستان باشی یا ثروتمندی عاشق از تهران که به حرم حضرت پناه آوردهای، اما سهم تو از یک پتوی مسافرتی فرقی نمیکند؛ و اگر خادمان از وضعیت اضطرار تو با خبر شوند هیچ وقت گرسنه نمیمانی.
🔸در خارج از دروازه های حرم ممکن است یک کارگر یا کارخانهدار باشی، فرزند خانواده ای مرفه یا کودک کار باشی، پلیس یا تبهکار باشی، مقامی حکومتی یا کشاورزی ساده باشی اما در حریم حضرت تنها از دو طبقهی اجتماعی صحبت میشود و آن یا خادمِ زائران است و یا زائر.
🔷 حال در چنین دریایی از ارزشهای متعالی و عشق فرامادّیست که میتوان ندایی از جامعهی بیطبقه را شنید و من معتقدم اگر مارکس عمرش برای دیدن این جامعهی دینی کفاف میداد، حتما نظرش در مورد فریبکار و ارتجاعی بودن ادیان تغییر میکرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#مسیح_ثابت_ایمان دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
🔸برای اردو عازم به مشهد شده بودیم. سپری کردن وقت در فضای خارجی حرم برایم لذتبخشتر از فضای داخلی و ساختمانها بود.
🔸صحن هایی پر از صحنه های نمایانگرِ روحی جمعی که ذهنم را به خود مشغول کرده بود. خادمانی با لهجه ها و قومیت های متفاوت که عاشقانه در سرما و شبانه روز، زائران را راهنمایی میکنند. زائرانی که فرق نمیکند با پوششی ساده باشند یا با لباسها و ساعتهای گران قیمت؛ هنگام ادای احترام به حضرت در یک ردیف قرار میگیرند. هم زمان کودکان فقیر با دمپایی گالشی کنار کودکان پوشیده شده با لباس های گرم در صحنها میدوند یا با هم بازی میکنند.
🔸هنگام نماز، نه سجّادهای نرمتر از دیگریست و نه مهری مرتفعتر. هر کس میتواند هر جا که میخواهد بنشیند و تا هر وقت بخواهد برای خود حریمی عاری از هرنوع مالکیت اما امن و محترم داشته باشد. مکان هایی وجود دارد که اگر جای خواب نداشته باشی میتوانی از سرمای هوا بدان جا پناه ببری، ممکن است اهل روستایی از سیستان باشی یا ثروتمندی عاشق از تهران که به حرم حضرت پناه آوردهای، اما سهم تو از یک پتوی مسافرتی فرقی نمیکند؛ و اگر خادمان از وضعیت اضطرار تو با خبر شوند هیچ وقت گرسنه نمیمانی.
🔸در خارج از دروازه های حرم ممکن است یک کارگر یا کارخانهدار باشی، فرزند خانواده ای مرفه یا کودک کار باشی، پلیس یا تبهکار باشی، مقامی حکومتی یا کشاورزی ساده باشی اما در حریم حضرت تنها از دو طبقهی اجتماعی صحبت میشود و آن یا خادمِ زائران است و یا زائر.
🔷 حال در چنین دریایی از ارزشهای متعالی و عشق فرامادّیست که میتوان ندایی از جامعهی بیطبقه را شنید و من معتقدم اگر مارکس عمرش برای دیدن این جامعهی دینی کفاف میداد، حتما نظرش در مورد فریبکار و ارتجاعی بودن ادیان تغییر میکرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#مسیح_ثابت_ایمان دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
انزوای منزوی
🔸 در يكم مهر ١٣٢٥ هجري قمری #حسين_منزوی در زنجان زاده شد. دوران تحصيل را تا پايان دبيرستان در زنجان گذراند و پس از اخذ ديپلم برای دامه تحصيل به دانشكدهی ادبيات دانشگاه تهران رفت. سپس اين رشته را رها کرد و به جامعهشناسی رو آورد وی در سال ١٣٥٨ با گذراندن واحدهای باقی مانده مدرك كارشناسی خود را گرفت.
🔸 منزوی صاحب ١٤ اثر ارزشمند است. يك سال پس از انقلاب اسلامی ايران وي مجموعهی صفر خان را منتشر میكند. اين مجموعهی بلند و نيمايی در ستايش صفر قهرمانيان، يكی از زندانيان سياسی پيش از انقلاب است كه بيش از ٣٠ سال از عمر خود را در زندان میگذراند.
🔸 صفرخان به خوبی بيانگر آرمانخواهی و ديد اجتماعی منزويست. با اين حال پس از انقلاب با متحول شدن همه چیز منزوی كار خود را در مطبوعات و راديو و تلوزيون از دست میدهد. اين بيكاری تا آنجا انجاميد كه زندگی زناشويیاش به جدايی میانجامد. حتی شغلی كه با وساطت اخوان ثالث در وزارت ارشاد به دست آورد هم مدت زيادی درگيرش نكرد و منزوی به زادگاهش برگشت.
🔸 برای اثبات ارزش منزوی همین بس که محمد علي بهمني درباره منزوی مي گويد:« اگر بخواهيم غزل بعد از نيما را بررسی کنيم بايد بگوييم كه هوشنگ ابتهاج در غزل پلی زد و منوچهر سيستانی از اين پل عبور میكند و ادامهدهنده اين راه حسين منزوی است.»
🔸 با توجه به اهمیت منزوی در ادبیات معاصر این سوال پیش میآید که چرا هیچ نشانی از منزوی در کتب درسی یافت نمیشود. مهدي فرجی در همین مورد میگوید:«ادبياتی كه در كتب درسی وارد شده است، ادبيات فيلتر شده است... حتي از حسين منزوی پدر غزل نيمايی شعری در كتابهای درسی نيست. بنابراين من به آينده ادبيات در سيستم آموزش و پرورش چندان اميدوار نيستم.»
🔸 حال سوأل مطرح اين است كه با اين كه منزوي حق خود به انقلاب را ادا كرده است، چرا پس از انقلاب منزوي اينطور به انزوا كشيده شده و نه تنها در زمان حيات مورد بیاحترامی قرار گرفت بلكه پس از مرگ، هيچ اسمی از وی در كتب درسی نیست؟
🔹 حسين منزوی در ١٦ ارديبهشت سال ١٣٨٣ در غربت، به دليل آمبولی ريوی در گذشت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#هادی_علیمردانی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
https://l1l.ir/1i1l
🔸 در يكم مهر ١٣٢٥ هجري قمری #حسين_منزوی در زنجان زاده شد. دوران تحصيل را تا پايان دبيرستان در زنجان گذراند و پس از اخذ ديپلم برای دامه تحصيل به دانشكدهی ادبيات دانشگاه تهران رفت. سپس اين رشته را رها کرد و به جامعهشناسی رو آورد وی در سال ١٣٥٨ با گذراندن واحدهای باقی مانده مدرك كارشناسی خود را گرفت.
🔸 منزوی صاحب ١٤ اثر ارزشمند است. يك سال پس از انقلاب اسلامی ايران وي مجموعهی صفر خان را منتشر میكند. اين مجموعهی بلند و نيمايی در ستايش صفر قهرمانيان، يكی از زندانيان سياسی پيش از انقلاب است كه بيش از ٣٠ سال از عمر خود را در زندان میگذراند.
🔸 صفرخان به خوبی بيانگر آرمانخواهی و ديد اجتماعی منزويست. با اين حال پس از انقلاب با متحول شدن همه چیز منزوی كار خود را در مطبوعات و راديو و تلوزيون از دست میدهد. اين بيكاری تا آنجا انجاميد كه زندگی زناشويیاش به جدايی میانجامد. حتی شغلی كه با وساطت اخوان ثالث در وزارت ارشاد به دست آورد هم مدت زيادی درگيرش نكرد و منزوی به زادگاهش برگشت.
🔸 برای اثبات ارزش منزوی همین بس که محمد علي بهمني درباره منزوی مي گويد:« اگر بخواهيم غزل بعد از نيما را بررسی کنيم بايد بگوييم كه هوشنگ ابتهاج در غزل پلی زد و منوچهر سيستانی از اين پل عبور میكند و ادامهدهنده اين راه حسين منزوی است.»
🔸 با توجه به اهمیت منزوی در ادبیات معاصر این سوال پیش میآید که چرا هیچ نشانی از منزوی در کتب درسی یافت نمیشود. مهدي فرجی در همین مورد میگوید:«ادبياتی كه در كتب درسی وارد شده است، ادبيات فيلتر شده است... حتي از حسين منزوی پدر غزل نيمايی شعری در كتابهای درسی نيست. بنابراين من به آينده ادبيات در سيستم آموزش و پرورش چندان اميدوار نيستم.»
🔸 حال سوأل مطرح اين است كه با اين كه منزوي حق خود به انقلاب را ادا كرده است، چرا پس از انقلاب منزوي اينطور به انزوا كشيده شده و نه تنها در زمان حيات مورد بیاحترامی قرار گرفت بلكه پس از مرگ، هيچ اسمی از وی در كتب درسی نیست؟
🔹 حسين منزوی در ١٦ ارديبهشت سال ١٣٨٣ در غربت، به دليل آمبولی ريوی در گذشت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#هادی_علیمردانی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
https://l1l.ir/1i1l
دربارهی دانشگاه گرايى
🔸رهبرى، اخيرا در ديدار معلمان به نكتهاى اشاره كردند كه توجه به چنين موضوعى در ميان مسئولين نظام ، پيش از اين بىسابقه بوده است:
" دانشگاهگرایی یک تفکر غلط و خطایی است که متأسفانه سایهی آن از ابتدای ورود به محیط مدرسه تا پایان تحصیلات در آموزش و پرورش، بر سر دانشآموزان سنگینی میکند. "
🔸مسئله دانشگاه گرايى همان چيزى است كه امروز ماهيت آموزش و پرورش را دچار تغيير كرده است.
تغيير ماهيت آموزش و پرورش يعنى فراموش شدن پرورش، فدا شدن پژوهش و كنكورى شدن آموزش.
🔸همان اتفاقى كه امروز امر آموزش را به امرى تجارى تبديل كرده است و بخش قابل توجهى از آنتن زنده تلويزيون را به تبليغ موسسات مشاوره كنكوری اختصاص داده است. همان كه باعث شده است دانش آموزان از پايه هفتم تست بزنند. همان كه باعث شده است روى بنرهاى تبليغاتى مدارس،مهم ترين عنصر، اعداد رتبههاى كنكور دانش آموزان آن مدرسه باشد. همان كه مدارس سمپاد را استحاله كرده است.
🔸اگر برنامهاى فوقالعاده يا كلاسى خارج از مدرسه وجود نداشت، آيا دانش آموزان در اين ١٢ سال كه هفت سالش را عربى و زبان انگليسى ميخوانند، میتوانستند كلمهاى انگليسى صحبت كنند يا عربى بخوانند؟ آيا دانش آموزان بعد از اين ١٢ سال كه بخوانيم و بنويسيم و ادبيات خوانده اند، با آثار مفاخر ادبى كشور، مأنوس میشوند؟ آيا بعد از ١٢ سال پيامهاى قرآن و دين و زندگى خواندن با اوليات دين و اصول عقايد مذهب آشنا ميشوند و توانايى دفاع از آنها را دارند؟
🔸من علت اين وضع را در همين دانشگاه گرايىِ مورد اشاره رهبرى ميدانم. دانشگاهگرايى يعنى كيفيتِ آموزش، پرورش و پژوهش فداى آزمون ورودى دانشگاه شود و متاسفانه از آنجا كه اين آزمون رقابتى است، به مرور زمان، آمادگى براى موفقيت در اين آزمون، هزينه و فرصت بيشترى میطلبد و اين آزمون سايه خود را بر سر آموزش كشور، گستردهتر میكند. و متاسفانه اين سالها، به خاطر تجارى سازى اين امر و وجود موسسات تجارى آموزشى، به شدتِ اين رقابت افزوده میشود.
اما مسئله اين است كه با وجود همه مستندهايى كه ساخته میشود و نامههايى كه داده میشود و اعتراضاتى كه میشود، هيچ چيز تغيير نمیكند و انگار مشكلات آموزش و پرورش اصلا براي هيچ كس مسئلهاى نيست. اين موضوع در مناظره دوم نامزدهاى رياست جمهورى كه بخشى از آن مربوط به آموزش و پرورش بود، به وضوح قابل مشاهده بود. هيچكدام از نامزدهاى تصدى بالاترين مقام اجرايى كشور مشكلى دربارهی مسائل گفته شده نداشتند و انگار هيچكس برايش مهم نيست كه بر سر آموزش و پرورش چه مىآيد.
🔸اما راه حل چيست؟ بنظر من انجمن هاى صنفى دانش آموزى و مطالبهگرى دانش آموزان. بنظر میرسد اين مسئله بايد به يك مطالبه فراگير تبديل شود تا قدم هايى برای بهبود آن برداشته بشود. اينكه انجمنهاى اسلامى دانش آموزى و سازمان دانش آموزى و بسيج دانش آموزى دقيقا دارند چه كار میكنند و چرا مطالبهاى در اين راستا بوجود نياوردهاند، هم سوال مهمى است. و مهم تر آنكه آيا ايراد از ساختار شكل دهنده اين مجموعه هاست و احتياج به بوجود آمدن مجموعهاى ديگر است يا نه هم بماند براى بعد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
🔸رهبرى، اخيرا در ديدار معلمان به نكتهاى اشاره كردند كه توجه به چنين موضوعى در ميان مسئولين نظام ، پيش از اين بىسابقه بوده است:
" دانشگاهگرایی یک تفکر غلط و خطایی است که متأسفانه سایهی آن از ابتدای ورود به محیط مدرسه تا پایان تحصیلات در آموزش و پرورش، بر سر دانشآموزان سنگینی میکند. "
🔸مسئله دانشگاه گرايى همان چيزى است كه امروز ماهيت آموزش و پرورش را دچار تغيير كرده است.
تغيير ماهيت آموزش و پرورش يعنى فراموش شدن پرورش، فدا شدن پژوهش و كنكورى شدن آموزش.
🔸همان اتفاقى كه امروز امر آموزش را به امرى تجارى تبديل كرده است و بخش قابل توجهى از آنتن زنده تلويزيون را به تبليغ موسسات مشاوره كنكوری اختصاص داده است. همان كه باعث شده است دانش آموزان از پايه هفتم تست بزنند. همان كه باعث شده است روى بنرهاى تبليغاتى مدارس،مهم ترين عنصر، اعداد رتبههاى كنكور دانش آموزان آن مدرسه باشد. همان كه مدارس سمپاد را استحاله كرده است.
🔸اگر برنامهاى فوقالعاده يا كلاسى خارج از مدرسه وجود نداشت، آيا دانش آموزان در اين ١٢ سال كه هفت سالش را عربى و زبان انگليسى ميخوانند، میتوانستند كلمهاى انگليسى صحبت كنند يا عربى بخوانند؟ آيا دانش آموزان بعد از اين ١٢ سال كه بخوانيم و بنويسيم و ادبيات خوانده اند، با آثار مفاخر ادبى كشور، مأنوس میشوند؟ آيا بعد از ١٢ سال پيامهاى قرآن و دين و زندگى خواندن با اوليات دين و اصول عقايد مذهب آشنا ميشوند و توانايى دفاع از آنها را دارند؟
🔸من علت اين وضع را در همين دانشگاه گرايىِ مورد اشاره رهبرى ميدانم. دانشگاهگرايى يعنى كيفيتِ آموزش، پرورش و پژوهش فداى آزمون ورودى دانشگاه شود و متاسفانه از آنجا كه اين آزمون رقابتى است، به مرور زمان، آمادگى براى موفقيت در اين آزمون، هزينه و فرصت بيشترى میطلبد و اين آزمون سايه خود را بر سر آموزش كشور، گستردهتر میكند. و متاسفانه اين سالها، به خاطر تجارى سازى اين امر و وجود موسسات تجارى آموزشى، به شدتِ اين رقابت افزوده میشود.
اما مسئله اين است كه با وجود همه مستندهايى كه ساخته میشود و نامههايى كه داده میشود و اعتراضاتى كه میشود، هيچ چيز تغيير نمیكند و انگار مشكلات آموزش و پرورش اصلا براي هيچ كس مسئلهاى نيست. اين موضوع در مناظره دوم نامزدهاى رياست جمهورى كه بخشى از آن مربوط به آموزش و پرورش بود، به وضوح قابل مشاهده بود. هيچكدام از نامزدهاى تصدى بالاترين مقام اجرايى كشور مشكلى دربارهی مسائل گفته شده نداشتند و انگار هيچكس برايش مهم نيست كه بر سر آموزش و پرورش چه مىآيد.
🔸اما راه حل چيست؟ بنظر من انجمن هاى صنفى دانش آموزى و مطالبهگرى دانش آموزان. بنظر میرسد اين مسئله بايد به يك مطالبه فراگير تبديل شود تا قدم هايى برای بهبود آن برداشته بشود. اينكه انجمنهاى اسلامى دانش آموزى و سازمان دانش آموزى و بسيج دانش آموزى دقيقا دارند چه كار میكنند و چرا مطالبهاى در اين راستا بوجود نياوردهاند، هم سوال مهمى است. و مهم تر آنكه آيا ايراد از ساختار شكل دهنده اين مجموعه هاست و احتياج به بوجود آمدن مجموعهاى ديگر است يا نه هم بماند براى بعد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
"كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته"
🔸امام خمينى ٢٤ ديماه ٥٧ در مصاحبه با روزنامه «لیبرال» درباره ويژگى هاى حكومت اسلامى ميفرمايند(https://l1l.ir/1nfy) :
🔸« امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد. »
🔸اينكه امام در مصاحبه با روزنامهای خارجی درباره ویژگیهای حکومت اسلامی چنین جملهاى میگویند برای من جالب است. همين مضمون را چند روز قبلش در مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» نيز گفتهاند.(https://l1l.ir/1nfz)
🔸من امروز، گاهى اوقات در بحث ها و سؤال هايم، با جواب هايى مواجه ميشوم كه از شنيدن آنها عميقا احساس خطر ميكنم. مثلا دوستانم بارها به من گفتهاند كه انتقاد براى ما جايز نيست، چون متخصص امر نيستيم، يا اطلاعات كافى از مسائل پشت پرده نداريم. يا مجتهد نيستيم. دوستان من تصميم هاى حكومتى و سياسى را با اجتهاد درباره تعداد ركعت هاى نماز اشتباه گرفتهاند.
🔸من احساس ميكنم عاملى كه راه انتقاد كوچكترين فرد ايرانى از بالاترين فرد حكومت را در انديشه امام خمينى باز ميگذارد و آن را وظيفه و مسئوليت افراد ميداند، یک چيز است، و آن، فرق احكام سياسى و ديگر احكام عبادى است.
🔸درواقع احكام سياسى و نظرات سياسى، واقعيتى ملموس و در ارتباط تنگاتنگ با زندگى مردم است. مردم نتيجه یک تصميم را ميتوانند به وضوح در زندگى خود مشاهده كنند و مسائل سياسى مسائلى داراى پيامد و اثر ملموس و خارجى و قابل مشاهده و اندازهگیریاند. به علاوه اينكه نظرات و احكام سياسى، نه بطور مستقيم از علوم دينى و احاديث و آيات استخراج ميشوند، كه نظرات و سلائقى شخصى يا ناشى از مشورت با اشخاص مختلفى است كه براى هيچکدام از آنها ضمانتى مبنى بر عصمتشان به دست ما نرسيده. لذا احتمال اينكه نظرات آنها تحت تأثير عواملى نظير فشار خارجى يا هواهاى نفسانى قرار بگيرد، منتفى نيست.
🔸و اينكه اگر نظرات مسئولین حکومتی به هر بهانهای غيرقابل نقد شود، مسئله به استبداد منتهى ميشود. و اين نوع استبداد با پوشش دينى قابليت طرد و انكار منتقدين و بازسازى خود با كمک ابزار دين را هم در دست دارد. همانطور كه پيش از اين در تاريخ، قبح عدم تبعيت از خليفه و حاكم را خواندهایم و شنيدهایم كه امام حسين را به خاطر همين خروج بر خليفه خارجى خواندهاند.
🔸حال آنكه امام خمينى و آيتالله خامنهای كه خود مجتهد و متخصص امور دينىاند بارها بر حق انتقاد و مطالبهگری تک تک افراد جامعه از بالاترين مسئولين حكومتى تأكيد كردهاند.
+ نظر امام درباره مسئوليت افراد در انتقاد:
https://l1l.ir/1nf-
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸امام خمينى ٢٤ ديماه ٥٧ در مصاحبه با روزنامه «لیبرال» درباره ويژگى هاى حكومت اسلامى ميفرمايند(https://l1l.ir/1nfy) :
🔸« امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد. »
🔸اينكه امام در مصاحبه با روزنامهای خارجی درباره ویژگیهای حکومت اسلامی چنین جملهاى میگویند برای من جالب است. همين مضمون را چند روز قبلش در مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» نيز گفتهاند.(https://l1l.ir/1nfz)
🔸من امروز، گاهى اوقات در بحث ها و سؤال هايم، با جواب هايى مواجه ميشوم كه از شنيدن آنها عميقا احساس خطر ميكنم. مثلا دوستانم بارها به من گفتهاند كه انتقاد براى ما جايز نيست، چون متخصص امر نيستيم، يا اطلاعات كافى از مسائل پشت پرده نداريم. يا مجتهد نيستيم. دوستان من تصميم هاى حكومتى و سياسى را با اجتهاد درباره تعداد ركعت هاى نماز اشتباه گرفتهاند.
🔸من احساس ميكنم عاملى كه راه انتقاد كوچكترين فرد ايرانى از بالاترين فرد حكومت را در انديشه امام خمينى باز ميگذارد و آن را وظيفه و مسئوليت افراد ميداند، یک چيز است، و آن، فرق احكام سياسى و ديگر احكام عبادى است.
🔸درواقع احكام سياسى و نظرات سياسى، واقعيتى ملموس و در ارتباط تنگاتنگ با زندگى مردم است. مردم نتيجه یک تصميم را ميتوانند به وضوح در زندگى خود مشاهده كنند و مسائل سياسى مسائلى داراى پيامد و اثر ملموس و خارجى و قابل مشاهده و اندازهگیریاند. به علاوه اينكه نظرات و احكام سياسى، نه بطور مستقيم از علوم دينى و احاديث و آيات استخراج ميشوند، كه نظرات و سلائقى شخصى يا ناشى از مشورت با اشخاص مختلفى است كه براى هيچکدام از آنها ضمانتى مبنى بر عصمتشان به دست ما نرسيده. لذا احتمال اينكه نظرات آنها تحت تأثير عواملى نظير فشار خارجى يا هواهاى نفسانى قرار بگيرد، منتفى نيست.
🔸و اينكه اگر نظرات مسئولین حکومتی به هر بهانهای غيرقابل نقد شود، مسئله به استبداد منتهى ميشود. و اين نوع استبداد با پوشش دينى قابليت طرد و انكار منتقدين و بازسازى خود با كمک ابزار دين را هم در دست دارد. همانطور كه پيش از اين در تاريخ، قبح عدم تبعيت از خليفه و حاكم را خواندهایم و شنيدهایم كه امام حسين را به خاطر همين خروج بر خليفه خارجى خواندهاند.
🔸حال آنكه امام خمينى و آيتالله خامنهای كه خود مجتهد و متخصص امور دينىاند بارها بر حق انتقاد و مطالبهگری تک تک افراد جامعه از بالاترين مسئولين حكومتى تأكيد كردهاند.
+ نظر امام درباره مسئوليت افراد در انتقاد:
https://l1l.ir/1nf-
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
"تلویزیون در سیطره خیریهایها"
🔸امشب در يكى از برنامه هاى پربيننده تلويزيون، دو خانم را دعوت كرده بودند كه تا چند سال پيش شرايط زندگيشان خيلى بد بوده و پسر يكيشان آرزو داشته تلويزيون داشته باشند و دختر يكيشان هم خيلي ناراحت بوده. ولي امروز از صدقه سرى دو نفر ديگر موسوم به «حامی» ديگر بالاى سرشان سقف دارند و تلويزيون دارند و خوشحال اند و به قول مجرى برنامه، به بعضى از آرزوهايشان رسيده اند.
🔸مجرى برنامه كه اشك در چشمانش حلقه زده بود هم اواخر برنامه توصيه كرد كه بجاى شعار دادن هركداممان يك قدم كوچك برداريم و خودمان را به امام على شبيه كنيم. و آخر كار هم حامى هاى اين دو خانواده را دعوت كردند تا روى آنتن زنده دركنار حمايت شده ها از روند حمايتشان بگويند و مجرى هم هى از «میزان خوشحالی» و «حال دل حامیان» بعد از اين عمل نيكوكارانه و مهربانانه ميپرسد.
🔸بله، امام على آنها، امام على نازنين موسسات خيريه و طرح هاى محسنين است كه هيچ اعتراضى به ساختار اقتصادى و تداول مال بين اغنياء ندارند و باقيمانده پول و غذايشان را جلوى «قشر آسیبپذیر» تف ميكنند.
🔸امام على آنها در چشم بدبخت بيچاره ها زل ميزند و در كنار آنها روى آنتن زنده مينشيند و از روند كمك كردن به آنها صحبت ميكند و براى ما از حس خوشحالى كمك به بدبخت ها ميگويد كه ما هم براى خوب شدن حال دلمان به فقرا كمك كنيم. امام على آنها ديگر هيچ وقت نميگويد «فما جاعَ فقير الا بما مَنَعَ غني»(١)و نميپرسد «أليس كان رسول الله يقسم بالسوية بين المسلمين؟»(٢)
بنظرم بازخوانى يادداشت «خیریه به دنبال بازتولید خیریه» امروز، ضرورى است:
https://t.iss.one/sharafodin_ir/168
١-هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر اينكه توانگري حق او را نداده باشد.
٢-آيا پيامبر ميان مسلمين به مساوات و برابري تقسيم نميكرد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸امشب در يكى از برنامه هاى پربيننده تلويزيون، دو خانم را دعوت كرده بودند كه تا چند سال پيش شرايط زندگيشان خيلى بد بوده و پسر يكيشان آرزو داشته تلويزيون داشته باشند و دختر يكيشان هم خيلي ناراحت بوده. ولي امروز از صدقه سرى دو نفر ديگر موسوم به «حامی» ديگر بالاى سرشان سقف دارند و تلويزيون دارند و خوشحال اند و به قول مجرى برنامه، به بعضى از آرزوهايشان رسيده اند.
🔸مجرى برنامه كه اشك در چشمانش حلقه زده بود هم اواخر برنامه توصيه كرد كه بجاى شعار دادن هركداممان يك قدم كوچك برداريم و خودمان را به امام على شبيه كنيم. و آخر كار هم حامى هاى اين دو خانواده را دعوت كردند تا روى آنتن زنده دركنار حمايت شده ها از روند حمايتشان بگويند و مجرى هم هى از «میزان خوشحالی» و «حال دل حامیان» بعد از اين عمل نيكوكارانه و مهربانانه ميپرسد.
🔸بله، امام على آنها، امام على نازنين موسسات خيريه و طرح هاى محسنين است كه هيچ اعتراضى به ساختار اقتصادى و تداول مال بين اغنياء ندارند و باقيمانده پول و غذايشان را جلوى «قشر آسیبپذیر» تف ميكنند.
🔸امام على آنها در چشم بدبخت بيچاره ها زل ميزند و در كنار آنها روى آنتن زنده مينشيند و از روند كمك كردن به آنها صحبت ميكند و براى ما از حس خوشحالى كمك به بدبخت ها ميگويد كه ما هم براى خوب شدن حال دلمان به فقرا كمك كنيم. امام على آنها ديگر هيچ وقت نميگويد «فما جاعَ فقير الا بما مَنَعَ غني»(١)و نميپرسد «أليس كان رسول الله يقسم بالسوية بين المسلمين؟»(٢)
بنظرم بازخوانى يادداشت «خیریه به دنبال بازتولید خیریه» امروز، ضرورى است:
https://t.iss.one/sharafodin_ir/168
١-هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر اينكه توانگري حق او را نداده باشد.
٢-آيا پيامبر ميان مسلمين به مساوات و برابري تقسيم نميكرد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
Telegram
مدرسه علومانسانی
خیریه به دنبال بازتولید خیریه
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی…
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی…
📣 اثر بدون نام دیگری از سهراب سپهری امسال هم در #حراج_تهران رکورد قیمت را شکست. این تابلو در هفتمین حراج تهران سه میلیارد و صد میلیون تومان معامله شد.
با این بهانه یادداشت «هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم» را( که پارسال منتشر شد و به ششمین حراج تهران پرداخته است) منتشر میکنیم.
🔶 تصویر پایینی اثری بیعنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بینام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.
🔶 تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری میگوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریههای فقر/ تا صفای بیکران میرفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی بالایی از نقاشی است که از تمام نقشهایش معنویت فوران میکند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقشهایی است که به زیبایی هرچه تمامتر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان میدهد.
🔶 اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامههایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامهها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزشگذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم زیبایی هم حرف اول را نمیزند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلوهای سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی میشود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاشهای حرفهایتر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آنها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمیفروختشان.
🔶 چه کسانی به دنبال این برنامهها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و بهطور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعاً میخواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمیرسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.
🔶 شخصی که میتواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمیتواند نسبتی با اندیشههای درویشمسلکانهی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریههای فقر تا صفای بیکران میرود. آیا این عدم تناسب مهم است؟
🔶 خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساساً با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس میشوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بیتفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه میآورد و باعث پیشرفت بیشترش میشود.
🔶 در حراج تهران و برنامههای مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد میشود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی میکند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل میکند تبدیل به کالایی میشود که به خودیخود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش میکنند.
🔶 دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بینام» سهراب چه مفهومی را انتقال میدهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه میدهد و نقاشیهای بهتر از سهراب میکشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده میتواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتاً یک میلیارد میارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک میکند. او تابلوی مشهور را به خانه میبرد و در قابی نفیس به دیوار آویزان میکند و از این که کالایی #برند خریده لذت میبرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
yon.ir/t2yw
با این بهانه یادداشت «هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم» را( که پارسال منتشر شد و به ششمین حراج تهران پرداخته است) منتشر میکنیم.
🔶 تصویر پایینی اثری بیعنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بینام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.
🔶 تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری میگوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریههای فقر/ تا صفای بیکران میرفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی بالایی از نقاشی است که از تمام نقشهایش معنویت فوران میکند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقشهایی است که به زیبایی هرچه تمامتر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان میدهد.
🔶 اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامههایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامهها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزشگذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم زیبایی هم حرف اول را نمیزند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلوهای سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی میشود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاشهای حرفهایتر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آنها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمیفروختشان.
🔶 چه کسانی به دنبال این برنامهها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و بهطور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعاً میخواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمیرسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.
🔶 شخصی که میتواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمیتواند نسبتی با اندیشههای درویشمسلکانهی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریههای فقر تا صفای بیکران میرود. آیا این عدم تناسب مهم است؟
🔶 خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساساً با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس میشوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بیتفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه میآورد و باعث پیشرفت بیشترش میشود.
🔶 در حراج تهران و برنامههای مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد میشود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی میکند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل میکند تبدیل به کالایی میشود که به خودیخود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش میکنند.
🔶 دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بینام» سهراب چه مفهومی را انتقال میدهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه میدهد و نقاشیهای بهتر از سهراب میکشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده میتواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتاً یک میلیارد میارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک میکند. او تابلوی مشهور را به خانه میبرد و در قابی نفیس به دیوار آویزان میکند و از این که کالایی #برند خریده لذت میبرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
yon.ir/t2yw
📝نقدی به سخنرانی استاد سلیمینمین در عصر علوم انسانی شرفالدین
به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸آیا میتوان جهتدار نیندیشید؟ آیا میشود نگاه فارغ از حوزه علمیه به دین داشت؟ آیا میتوان در عین ملتزم بودن به دین اسلام از دستاوردهای غرب هم بهره برد؟ آیا شریعتی دینشناس بود؟
🔸اینها محورهای بحث من در نقد سخنان استاد سلیمینمین است؛ محورهایی که شاید موضوع اصلی این نشست نبوده است، ولی نشست مبتنی بر جوابگویی این سوالها پیش رفت.
🔸استاد سلیمینمین معتقد است که نمیشود انسان جهتدار نیندیشد و میگویند همه جهتدار میاندیشند. آیا واقعا اینگونه است؟ آیا جهتدار نیندیشیدن نمیتواند غایتی باشد که به هر میزان بتوان به آن نزدیک یا از آن دور شد؟
🔸من نافی «ارزش» نیستم و معتقدم انسان باید «ارزشمند» باشد یعنی در درون ذهن خود سلسله ارزشهایی داشته باشد که با آنها پیش برود، ولی این چه ربطی به ساحت علم دارد؟ اینکه من بخواهم شریعتی را بشناسم، چه ربطی دارد به اینکه من لیبرال هستم یا مسلمان؟ برای مثال میخواهم بگویم شریعتی از چه افکاری متاثر بوده است، فارغ از اینکه خوب یا بد است. قرائتش از اسلام چه بوده است؟ و اینکه چه تاثیر تاریخیای بر روی جوانان و سیاست کشور گذاشته است؟
🔸عرصه علم، عرصه «شناخت» است، نه«تغییر».
عرصه «هست و نیست» است، نه «باید و نباید».
🔸اینکه همه متفکران جهتدارند و جهتدار بودنشان را احتمالا در کار علمی داخل میکنند درست است ولی آن بخش از حرفشان دیگر علمی نیست، ارزشی و فلسفی یا الهیاتی است، یعنی دقیقا همین کاری که استاد سلیمینمین میکنند. ایشان میگویند که دکتر شریعتی در دینشناسی خطا داشت، جدا از اینکه تصور من اصلا از نشست و سخنران آن، این نبود که حرف از مباحث دینشناختی باشد، مهمترین استدلال ایشان در این نشست این بود که نگاه امام خمینی و آیتالله خامنه ای با شریعتی در مساله صفویه متفاوت است. خب باشد؛ مگر میزان حق و باطل امام و رهبری اند؟ دقیقتر بگویم: استاد سلیمینمین، شما در کجا ایستادهاید که با این صراحت دینشناسی کسی را بدون نقد و بررسی دارای خطا میدانید؟ دقیقا مخالفت با نگاه ارزشی در بحث علمی همین است.
🔸از طرف دیگر میگویند نواندیشان دینی مبانی دینی را نفی میکنند. کدام مبانی دینی؟ سروش و شبستری تمام تلاششان این است که بگویند هیچ مبانی مطلق انحصاری وجود ندارد و این مبانی به اقتضای فرد برداشتکننده، متفاوت است. پس آنچه استاد سلیمینمین اسمش را مبنا میگذارند در حقیقت فهم ایشان از دین است نه خود دین. روشنفکری دینی نافی قرائت رسمی از دین است، نه نافی دین.
🔸با اینکه همه ی سخنان مذکور جای تفصیل دارد و باید سر وقتش بحث شود، میرسیم به موضوع بعد: محبوس کردن شناخت دین در حوزه علمیه. یعنی برای فهم دین باید دهها سال تحصیل کرد تا بتوان عامل به دین شد؟ آیا وظیفه هر کسی نیست که در دین تفقه کند و طبق فهم خود عمل کند؟ چرا مهندس بازرگان یا دکتر شریعتی برای تفقه در دین صلاحیت ندارند؟ میگویید دیانتتان را از شریعتی نگیرید چون معلومات دینیاش زیاد نبوده است. بهتر بود نقد مصداقی و دقیقتری میکردید.
🔸 مگر باید در حوزه علمیه درس خواند که دین را فهمید؟ آیا این چیزی جز انگیزه سیاسی برای رسمی و مقدس نگه داشتن فهم دینی است؟
🔸آخرین نکته هم اینکه استاد سلیمی نمین میگویند جریان استحاله شده در برابر غربی وجود دارد که دستاوردهای غرب را بدون چون و چرا می پذیرد و برای مصداقش جریان روشنفکری دینی را نام میبرند. به نظر اینطور نیست. برای مثال دکتر سروش در سخنرانی خود به نام «خشونت و اسلام» میگوید: ذات تکنولوژی خشن است و مخالف طبیعت. این نقد غرب و تکنولوژی نیست؟ در جاهای دیگر مصرفگرایی را نقد میکنند و...اصلا این طور نیست؛ اتفاقا جریان روشنفکری دینی با دخل و تصرف در فهم هر دو میراث سنت دینی و مدرنیته سعی دارد بینشان سازگاری برقرار کند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafidin_ir
https://l1l.ir/1rki
به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸آیا میتوان جهتدار نیندیشید؟ آیا میشود نگاه فارغ از حوزه علمیه به دین داشت؟ آیا میتوان در عین ملتزم بودن به دین اسلام از دستاوردهای غرب هم بهره برد؟ آیا شریعتی دینشناس بود؟
🔸اینها محورهای بحث من در نقد سخنان استاد سلیمینمین است؛ محورهایی که شاید موضوع اصلی این نشست نبوده است، ولی نشست مبتنی بر جوابگویی این سوالها پیش رفت.
🔸استاد سلیمینمین معتقد است که نمیشود انسان جهتدار نیندیشد و میگویند همه جهتدار میاندیشند. آیا واقعا اینگونه است؟ آیا جهتدار نیندیشیدن نمیتواند غایتی باشد که به هر میزان بتوان به آن نزدیک یا از آن دور شد؟
🔸من نافی «ارزش» نیستم و معتقدم انسان باید «ارزشمند» باشد یعنی در درون ذهن خود سلسله ارزشهایی داشته باشد که با آنها پیش برود، ولی این چه ربطی به ساحت علم دارد؟ اینکه من بخواهم شریعتی را بشناسم، چه ربطی دارد به اینکه من لیبرال هستم یا مسلمان؟ برای مثال میخواهم بگویم شریعتی از چه افکاری متاثر بوده است، فارغ از اینکه خوب یا بد است. قرائتش از اسلام چه بوده است؟ و اینکه چه تاثیر تاریخیای بر روی جوانان و سیاست کشور گذاشته است؟
🔸عرصه علم، عرصه «شناخت» است، نه«تغییر».
عرصه «هست و نیست» است، نه «باید و نباید».
🔸اینکه همه متفکران جهتدارند و جهتدار بودنشان را احتمالا در کار علمی داخل میکنند درست است ولی آن بخش از حرفشان دیگر علمی نیست، ارزشی و فلسفی یا الهیاتی است، یعنی دقیقا همین کاری که استاد سلیمینمین میکنند. ایشان میگویند که دکتر شریعتی در دینشناسی خطا داشت، جدا از اینکه تصور من اصلا از نشست و سخنران آن، این نبود که حرف از مباحث دینشناختی باشد، مهمترین استدلال ایشان در این نشست این بود که نگاه امام خمینی و آیتالله خامنه ای با شریعتی در مساله صفویه متفاوت است. خب باشد؛ مگر میزان حق و باطل امام و رهبری اند؟ دقیقتر بگویم: استاد سلیمینمین، شما در کجا ایستادهاید که با این صراحت دینشناسی کسی را بدون نقد و بررسی دارای خطا میدانید؟ دقیقا مخالفت با نگاه ارزشی در بحث علمی همین است.
🔸از طرف دیگر میگویند نواندیشان دینی مبانی دینی را نفی میکنند. کدام مبانی دینی؟ سروش و شبستری تمام تلاششان این است که بگویند هیچ مبانی مطلق انحصاری وجود ندارد و این مبانی به اقتضای فرد برداشتکننده، متفاوت است. پس آنچه استاد سلیمینمین اسمش را مبنا میگذارند در حقیقت فهم ایشان از دین است نه خود دین. روشنفکری دینی نافی قرائت رسمی از دین است، نه نافی دین.
🔸با اینکه همه ی سخنان مذکور جای تفصیل دارد و باید سر وقتش بحث شود، میرسیم به موضوع بعد: محبوس کردن شناخت دین در حوزه علمیه. یعنی برای فهم دین باید دهها سال تحصیل کرد تا بتوان عامل به دین شد؟ آیا وظیفه هر کسی نیست که در دین تفقه کند و طبق فهم خود عمل کند؟ چرا مهندس بازرگان یا دکتر شریعتی برای تفقه در دین صلاحیت ندارند؟ میگویید دیانتتان را از شریعتی نگیرید چون معلومات دینیاش زیاد نبوده است. بهتر بود نقد مصداقی و دقیقتری میکردید.
🔸 مگر باید در حوزه علمیه درس خواند که دین را فهمید؟ آیا این چیزی جز انگیزه سیاسی برای رسمی و مقدس نگه داشتن فهم دینی است؟
🔸آخرین نکته هم اینکه استاد سلیمی نمین میگویند جریان استحاله شده در برابر غربی وجود دارد که دستاوردهای غرب را بدون چون و چرا می پذیرد و برای مصداقش جریان روشنفکری دینی را نام میبرند. به نظر اینطور نیست. برای مثال دکتر سروش در سخنرانی خود به نام «خشونت و اسلام» میگوید: ذات تکنولوژی خشن است و مخالف طبیعت. این نقد غرب و تکنولوژی نیست؟ در جاهای دیگر مصرفگرایی را نقد میکنند و...اصلا این طور نیست؛ اتفاقا جریان روشنفکری دینی با دخل و تصرف در فهم هر دو میراث سنت دینی و مدرنیته سعی دارد بینشان سازگاری برقرار کند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafidin_ir
https://l1l.ir/1rki
🔷 «كدام نخبه؟ كدام مغز؟»
🔸پارسال در دیدار نخبگان با رهبر انقلاب یكی از مسئولین موقع سخنرانی از یكی از نخبگان نقل میكرد كه آمده به او گفته است كه ما مثل الكلیم، اگر نگهمان ندارید میپریم!
🔸همان موقع در همان جلسه با خودم فكرميكردم كه یک نفر كه در یک رقابت برنده شده است، با آن همه تسهيلاتى كه بعد به او اختصاص ميابد، چرا بجاى اينكه خود را بيشتر بدهكار بداند، طلبكار است؟
🔸اصلا نخبه یعنی چه؟ مگر غیر از این است كه المپیادیها و رتبههای بالای كنكور را نخبه حساب میكنند و مگر اصلا كنكور و المپیاد معیار هوش و نخبگی و استعداد است؟ معمولا کسی در کنکور موفق میشود که در فلان مدرسه غیرانتفاعی بوده و فلان اساتید را داشته است که یادش بدهند چطور تست بزند، چه ربطی به هوش او دارد؟ درباره المپياد هم كه وضعش بنظرم فعلا بهتر از كنكور است- اگر روند نزديكى اش به كنكور متوقف شود- هم وضع بهتر نيست. المپياد، سنجش استعدادهاى افراد طبقه متوسط به بالاست.
🔸كنكور و المپیاد رقابت افراد طبقۀ متوسط به بالاست. اگر اشتباهی كسی از طبقۀ دیگری وارد این رقابت شد هم، سریعا پس میخورد. مثالش را همین پارسال در دوره المپیاد دیدم. یكی از بچهها از یكی از روستاهای اردبیل آمده بود. هفته اول دوره نتوانست فضا را تحمل كند، قید همه چیز را زد و انصراف داد. چون این فضا معمولا با ثروت بدست میآید و در تسخیر افراد طبقه متوسط به بالاست. اگر کسی از طبقه دیگر بیاید، رانده میشود چون مانند آنها نیست و نمیتواند بشود.
🔸الكلها بجای اینكه خودشان را بیشتر بدهكار مردم بدانند، از همه هم بیشتر طلبكارند، كافی است حقوق نخبگیشان عقب بیفتد كه بهشان بربخورد و مهاجرت كنند و آنور هم از بیمهریها نالان باشند بجای اینكه به فكر تغییر فضا باشند و خودشان را وقف مردم بدانند.
🔸من نميدانم تعريف نخبه چيست؟ كسى كه صنعت موشكى ايران را از صفر شروع ميكند و قبل از شهادت ايران را به قطب موشكى دنيا تبديل ميكند، كسى كه خودروهاى الكتريكى ميسازد، كسى كه مثلا بتواند ايران را در توليد گندم خودكفا كند، كسى كه اساسا در یک حوزه علمى يا فرهنگى به مردم خدمتى بكند يا كسى كه صرفا در يک رقابت نه چندان عادلانه برنده شده است و بعد هم بخاطر كسب ثروت و رفاه از كشورش رفته است و اساسا حس تعهدى در مقابل مردمش و هزينه اى كه در كشورش براى پرورش او شده است ندارد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸پارسال در دیدار نخبگان با رهبر انقلاب یكی از مسئولین موقع سخنرانی از یكی از نخبگان نقل میكرد كه آمده به او گفته است كه ما مثل الكلیم، اگر نگهمان ندارید میپریم!
🔸همان موقع در همان جلسه با خودم فكرميكردم كه یک نفر كه در یک رقابت برنده شده است، با آن همه تسهيلاتى كه بعد به او اختصاص ميابد، چرا بجاى اينكه خود را بيشتر بدهكار بداند، طلبكار است؟
🔸اصلا نخبه یعنی چه؟ مگر غیر از این است كه المپیادیها و رتبههای بالای كنكور را نخبه حساب میكنند و مگر اصلا كنكور و المپیاد معیار هوش و نخبگی و استعداد است؟ معمولا کسی در کنکور موفق میشود که در فلان مدرسه غیرانتفاعی بوده و فلان اساتید را داشته است که یادش بدهند چطور تست بزند، چه ربطی به هوش او دارد؟ درباره المپياد هم كه وضعش بنظرم فعلا بهتر از كنكور است- اگر روند نزديكى اش به كنكور متوقف شود- هم وضع بهتر نيست. المپياد، سنجش استعدادهاى افراد طبقه متوسط به بالاست.
🔸كنكور و المپیاد رقابت افراد طبقۀ متوسط به بالاست. اگر اشتباهی كسی از طبقۀ دیگری وارد این رقابت شد هم، سریعا پس میخورد. مثالش را همین پارسال در دوره المپیاد دیدم. یكی از بچهها از یكی از روستاهای اردبیل آمده بود. هفته اول دوره نتوانست فضا را تحمل كند، قید همه چیز را زد و انصراف داد. چون این فضا معمولا با ثروت بدست میآید و در تسخیر افراد طبقه متوسط به بالاست. اگر کسی از طبقه دیگر بیاید، رانده میشود چون مانند آنها نیست و نمیتواند بشود.
🔸الكلها بجای اینكه خودشان را بیشتر بدهكار مردم بدانند، از همه هم بیشتر طلبكارند، كافی است حقوق نخبگیشان عقب بیفتد كه بهشان بربخورد و مهاجرت كنند و آنور هم از بیمهریها نالان باشند بجای اینكه به فكر تغییر فضا باشند و خودشان را وقف مردم بدانند.
🔸من نميدانم تعريف نخبه چيست؟ كسى كه صنعت موشكى ايران را از صفر شروع ميكند و قبل از شهادت ايران را به قطب موشكى دنيا تبديل ميكند، كسى كه خودروهاى الكتريكى ميسازد، كسى كه مثلا بتواند ايران را در توليد گندم خودكفا كند، كسى كه اساسا در یک حوزه علمى يا فرهنگى به مردم خدمتى بكند يا كسى كه صرفا در يک رقابت نه چندان عادلانه برنده شده است و بعد هم بخاطر كسب ثروت و رفاه از كشورش رفته است و اساسا حس تعهدى در مقابل مردمش و هزينه اى كه در كشورش براى پرورش او شده است ندارد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
😂 «لبخندهای اجارهای»
🔸۱۷ جولای، روز جهانی #ایموجی ها است. ایموجی یا همان شکلکهایی که انسان پیشرفته از آنها برای انتقال احساسات خود درون شبکههای اجتماعی استفاده میکند. همین مناسبت باعث شد تا شبکهی اجتماعی #فیسبوک تصویر زیر را منتشر کند که در آن به میزان استفاده از انواع ایموجیها اشاره شده است. تصویری که ادعا میکند ایموجی #لبخند، بیشترین کاربرد را بین کاربران این شبکه دارد.
🔸بعد از دیدن این آمار تعجب کردم و یک بیت شعر به ذهنم آمد:
«شادم تصور میکنی وقتی ندانی، لبخندهای شادی و غم فرق دارند»
و امثال این بیت که در کتابها و کانالهای عجیب و غریب دیده بودم.
حالا واقعا از کجا بدانیم که مخاطبمان در فضای #مجازی حال خوشی دارد یا حال بد؟ واقعا لبخند میزند یا نه؟ و ازهمه مهمتر اینکه لحن نگاه مخاطبمان چطور است؟ آیا ممکن است این لحن را از روی ایموجی تشخیص داد و در کل فضای مجازی توانایی این را دارد که رسانای احساسات انسانها بشود؟
🔸نکتهی دیگر این است که هر روز از افزایش میزان #افسردگی و حتی خودکشی در دنیایی خبر میدهند که مردم آن در فضای مجازی میگویند که حالشان خوب است و اما در واقعیت نه!
بعد از بررسی مقدار قابل توجهی آمار از وقایع مذکور متوجه شدم که اولا بصورت میانگین این فضای مجازی نزدیک به ۲میلیارد نفر آدم را درگیر خودش کرده است، پس میتواند معیار مناسبی برای تحقیق باشد و دوم اینکه ایموجی خنده واقعا رتبهی اول را دارد. اما در کدام کشورها؟! جالب است بدانید در کشورهایی که جزء ۷۰ کشور اول ردهبندی خودکشی و افسردگی در جهان هستند. وقتی متوجه شدم دلیل خودکشیها افسردگی و انزوا و دوری از جمعهای دوستانه است، متوجه شدم میشود به نتیجه گیریهایی رسید.
🔸کشور اسپانیا در بین دیگر کشورها آمار جالبی دارد. کشوری است با خودکشی و افسردگی کم، و درعین حال مردم اسپانیا بیشترین استفاده را از ایموجیهای گریه و ناراحتی میکنند.
🔸این درحالیست که در اسپانیا هرساله گردهماییهای بسیاری برگزار میشود که تعدا آنها نسبت به کشورهای اروپایی چون آلمان (با میزان قابل توجهی اختلال روانی و افسردگی) بیشتر است. شاید همین توانایی گفت و گو و بیان احساسات باعث کمتر شدن اختلالات رفتاری در این کشور شده است.
🔸یک باوری هست که تا زمانی که مشکلی را نشناختیم و باور نکردیم نمیتوانیم آن را حل کنیم، چون اصلا قادر نیستیم وجودش را حس کنیم.
آیا این شکل #رفتار کردن انسانها از این خبر میدهد که میخواهند مشکلاتشان رابپوشانند و در پی حل آنها نباشند یا میخواهند سعی بکنند خودشان به تنهایی سراغ حل کردن آنها بروند؟ متاسفانه آمار افسردگی و اختلالات روانی جملهی اول را صحیحتر میداند.
🔸این متن یک تحقیق علمی تمامعیار نیست، اما حداقل حرفهایی را بیان میکند که در زندگی روزمرهمان مصداقهایی دارد که بازگوکنندهی کاهش ارتباط مستقیم بین انسانهای امروزی میباشد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمد_مهدی_جالو دانش آموز دبیرستان شرف الدین
https://l1l.ir/1zvn
🔴 @sharafodin_ir
🔸۱۷ جولای، روز جهانی #ایموجی ها است. ایموجی یا همان شکلکهایی که انسان پیشرفته از آنها برای انتقال احساسات خود درون شبکههای اجتماعی استفاده میکند. همین مناسبت باعث شد تا شبکهی اجتماعی #فیسبوک تصویر زیر را منتشر کند که در آن به میزان استفاده از انواع ایموجیها اشاره شده است. تصویری که ادعا میکند ایموجی #لبخند، بیشترین کاربرد را بین کاربران این شبکه دارد.
🔸بعد از دیدن این آمار تعجب کردم و یک بیت شعر به ذهنم آمد:
«شادم تصور میکنی وقتی ندانی، لبخندهای شادی و غم فرق دارند»
و امثال این بیت که در کتابها و کانالهای عجیب و غریب دیده بودم.
حالا واقعا از کجا بدانیم که مخاطبمان در فضای #مجازی حال خوشی دارد یا حال بد؟ واقعا لبخند میزند یا نه؟ و ازهمه مهمتر اینکه لحن نگاه مخاطبمان چطور است؟ آیا ممکن است این لحن را از روی ایموجی تشخیص داد و در کل فضای مجازی توانایی این را دارد که رسانای احساسات انسانها بشود؟
🔸نکتهی دیگر این است که هر روز از افزایش میزان #افسردگی و حتی خودکشی در دنیایی خبر میدهند که مردم آن در فضای مجازی میگویند که حالشان خوب است و اما در واقعیت نه!
بعد از بررسی مقدار قابل توجهی آمار از وقایع مذکور متوجه شدم که اولا بصورت میانگین این فضای مجازی نزدیک به ۲میلیارد نفر آدم را درگیر خودش کرده است، پس میتواند معیار مناسبی برای تحقیق باشد و دوم اینکه ایموجی خنده واقعا رتبهی اول را دارد. اما در کدام کشورها؟! جالب است بدانید در کشورهایی که جزء ۷۰ کشور اول ردهبندی خودکشی و افسردگی در جهان هستند. وقتی متوجه شدم دلیل خودکشیها افسردگی و انزوا و دوری از جمعهای دوستانه است، متوجه شدم میشود به نتیجه گیریهایی رسید.
🔸کشور اسپانیا در بین دیگر کشورها آمار جالبی دارد. کشوری است با خودکشی و افسردگی کم، و درعین حال مردم اسپانیا بیشترین استفاده را از ایموجیهای گریه و ناراحتی میکنند.
🔸این درحالیست که در اسپانیا هرساله گردهماییهای بسیاری برگزار میشود که تعدا آنها نسبت به کشورهای اروپایی چون آلمان (با میزان قابل توجهی اختلال روانی و افسردگی) بیشتر است. شاید همین توانایی گفت و گو و بیان احساسات باعث کمتر شدن اختلالات رفتاری در این کشور شده است.
🔸یک باوری هست که تا زمانی که مشکلی را نشناختیم و باور نکردیم نمیتوانیم آن را حل کنیم، چون اصلا قادر نیستیم وجودش را حس کنیم.
آیا این شکل #رفتار کردن انسانها از این خبر میدهد که میخواهند مشکلاتشان رابپوشانند و در پی حل آنها نباشند یا میخواهند سعی بکنند خودشان به تنهایی سراغ حل کردن آنها بروند؟ متاسفانه آمار افسردگی و اختلالات روانی جملهی اول را صحیحتر میداند.
🔸این متن یک تحقیق علمی تمامعیار نیست، اما حداقل حرفهایی را بیان میکند که در زندگی روزمرهمان مصداقهایی دارد که بازگوکنندهی کاهش ارتباط مستقیم بین انسانهای امروزی میباشد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمد_مهدی_جالو دانش آموز دبیرستان شرف الدین
https://l1l.ir/1zvn
🔴 @sharafodin_ir
🔶 اندر احوالات مالداری
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0
🔴 چهارشنبههای سفید
White wednesday 🏳
🔸امروز چهارشنبه بود. برای بعضی خانمهای بدحجاب یا بیحجاب امروز روز مهمی است.
🔸حدود سه سال است که خانم مسیح علینژاد در شبکه من و تو، صفحه اینستاگرام و صفحه فیسبوکشان یک کمپینی را به اسم «آزادیهای یواشکی» راه انداختند که طی پنج-شش ماه گذشته این کمپین خیلی دقیقتر و منظمتر کارهایش را انجام میدهد و مدتی است که یک کمپینی را به اسم «چهارشنبههای سفید» راه انداختند. چهارشنبهها خانمها با یک شال یا روسری سفید یا بعضیها بدون روسری با لباس سفید بیرون میآیند و با این کار اعتراض مدنی خودشان را به قانون حجاب اجباری اعلام میکنند، همان جا فیلم میگیرند و برای شبکه من و تو میفرستند که شب از تلویزیون من و تو پخش بشود. فیلمها اکثراً جالب و کارشده و با ایدههای مختلف است.
🔸 تکتک آنها میدانند تغییر قانون حجاب اجباری کار بسیار مشکلی است اما باز آن قدر امیدوارند که روز به روز با قوت بیشتری ظاهر میشوند و میتوان گفت موج رسانهای پرقدرتی را به راه انداختهاند تا جایی که بعضی از خبرگزاریها مثل newsy گزارشهایی را با همین مضامین منتشر کردند و زنان ایرانی را شجاع خطاب کردند و آیندهای روشن را برای آنها تصویر کردند.
🔸کافیست سری به صفحه اینستاگرام خانم علینژاد بزنید و درجهی خلاقیت و تأثیرگذاری بالا را در ویدیوها مشاهده کنید.
🔹حال جبههی مقابل چه میکند؟
🔸بعضی از خانمهای چادری هم کمپینی شبیه آن راه انداختند که اصلا کمپین نبود. حتی یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام ساده هم نداشتند و بدون دغدغه و انگیزه بساطشان جمع شد. بعضیهایشان روی پلاکاردی نوشته بودند «سیم برق حتی اگر یک رشتهاش هم بیرون باشد باعث برقگرفتگی میشود، خواهرم یک تار موی خویش را هم بیرون مگذار»!
🔸 رسانه ملی جمهوری اسلامی را که حرفش را هم نزن. کار را خرابتر نکند، بهتر نمیکند. اصلا نمیخواهد برای ما فلسفه حجاب و اینکه چرا حجاب اجباری باشد را تبیین کند. چندی پیش همزمان با شهادت امام جواد (ع) برنامه «زنده باد زندگی» از شبکه دو پخش شد که یک خانوادهای را آورده بود که مادر و دختر این خانواده، پوشیه داشتند بعد از اینکه مجری علت استفاده از پوشیه را جویا شد، مادر خانواده گفت که از نظر پزشکی از چشمان مردان نامحرم اشعهای ساطع میشود که باعث پیری زودرس خانمها میشود!
از محجّبه کردن زنبور و کفشدوزک در برنامه کودک، یا روسری سر کردن مادر عروسکی هم در داخل و هم بیرون خانه هم که احتمالا اطلاع دارید...
🔸 بعد از پیروزی انقلاب یکی از در دسترسترین تغییرات که میتوانست خیلی به چشم آید حجاب بود. این تغییر میتوانست بخشی از روحانیون و افراد متدین را راضی نگه دارد. در آن زمان بسیاری از خانمها و دختران حجاب را انتخاب کرده بودند اما بعضی نیز به ویژه در ادارات، مخالف سرسخت حجاب اجباری بودند. ولی متأسفانه در واکنش به این افراد به جای گفت و گو و تببین عقلی چرایی حجاب اجباری، با قوانین سرسخت دولتی همچون قطع حقوق زنان بیحجاب، کار را فیصله دادند و به خیال خودشان فرهنگ حجاب را در روح زن ایرانی نهادینه کردند.
🔸 خلاصه اینکه در تبیین مسئله حجاب و مسایل پیرامون آن آنقدر خلأ وجود دارد که حتی بعضی روحانیون و محققان دینی هم در پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که: «چرا حجاب باید باشد و چرا اجباری باشد؟»
پاسخ شسته و رفته و درست و حسابی ندارند.
🔸اسلام دین کاملی است که برای احکام و واجباتش دلایل عقلی محکم و استوار دارد ولی متاسفانه ما نتوانستیم آن دلایل عقلی حجاب را برای مردمان بازگو کنیم و فرهنگ حجاب اسلامی را بازتولید کنیم. حتی بعضی از آنهایی که چادر سر میکنند هم دلایل محکمی برای این کار ندارند و بعضی هایشان از روی تعصب و به واسطهی اینکه پدرشان تعصبی بوده و از کودکی چادر به سر بچهاش کرده چادر سر میکنند.
https://l1l.ir/20t8
#تحلیل_دانش_آموزی
#عرفان_حاجی_پروانه دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
White wednesday 🏳
🔸امروز چهارشنبه بود. برای بعضی خانمهای بدحجاب یا بیحجاب امروز روز مهمی است.
🔸حدود سه سال است که خانم مسیح علینژاد در شبکه من و تو، صفحه اینستاگرام و صفحه فیسبوکشان یک کمپینی را به اسم «آزادیهای یواشکی» راه انداختند که طی پنج-شش ماه گذشته این کمپین خیلی دقیقتر و منظمتر کارهایش را انجام میدهد و مدتی است که یک کمپینی را به اسم «چهارشنبههای سفید» راه انداختند. چهارشنبهها خانمها با یک شال یا روسری سفید یا بعضیها بدون روسری با لباس سفید بیرون میآیند و با این کار اعتراض مدنی خودشان را به قانون حجاب اجباری اعلام میکنند، همان جا فیلم میگیرند و برای شبکه من و تو میفرستند که شب از تلویزیون من و تو پخش بشود. فیلمها اکثراً جالب و کارشده و با ایدههای مختلف است.
🔸 تکتک آنها میدانند تغییر قانون حجاب اجباری کار بسیار مشکلی است اما باز آن قدر امیدوارند که روز به روز با قوت بیشتری ظاهر میشوند و میتوان گفت موج رسانهای پرقدرتی را به راه انداختهاند تا جایی که بعضی از خبرگزاریها مثل newsy گزارشهایی را با همین مضامین منتشر کردند و زنان ایرانی را شجاع خطاب کردند و آیندهای روشن را برای آنها تصویر کردند.
🔸کافیست سری به صفحه اینستاگرام خانم علینژاد بزنید و درجهی خلاقیت و تأثیرگذاری بالا را در ویدیوها مشاهده کنید.
🔹حال جبههی مقابل چه میکند؟
🔸بعضی از خانمهای چادری هم کمپینی شبیه آن راه انداختند که اصلا کمپین نبود. حتی یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام ساده هم نداشتند و بدون دغدغه و انگیزه بساطشان جمع شد. بعضیهایشان روی پلاکاردی نوشته بودند «سیم برق حتی اگر یک رشتهاش هم بیرون باشد باعث برقگرفتگی میشود، خواهرم یک تار موی خویش را هم بیرون مگذار»!
🔸 رسانه ملی جمهوری اسلامی را که حرفش را هم نزن. کار را خرابتر نکند، بهتر نمیکند. اصلا نمیخواهد برای ما فلسفه حجاب و اینکه چرا حجاب اجباری باشد را تبیین کند. چندی پیش همزمان با شهادت امام جواد (ع) برنامه «زنده باد زندگی» از شبکه دو پخش شد که یک خانوادهای را آورده بود که مادر و دختر این خانواده، پوشیه داشتند بعد از اینکه مجری علت استفاده از پوشیه را جویا شد، مادر خانواده گفت که از نظر پزشکی از چشمان مردان نامحرم اشعهای ساطع میشود که باعث پیری زودرس خانمها میشود!
از محجّبه کردن زنبور و کفشدوزک در برنامه کودک، یا روسری سر کردن مادر عروسکی هم در داخل و هم بیرون خانه هم که احتمالا اطلاع دارید...
🔸 بعد از پیروزی انقلاب یکی از در دسترسترین تغییرات که میتوانست خیلی به چشم آید حجاب بود. این تغییر میتوانست بخشی از روحانیون و افراد متدین را راضی نگه دارد. در آن زمان بسیاری از خانمها و دختران حجاب را انتخاب کرده بودند اما بعضی نیز به ویژه در ادارات، مخالف سرسخت حجاب اجباری بودند. ولی متأسفانه در واکنش به این افراد به جای گفت و گو و تببین عقلی چرایی حجاب اجباری، با قوانین سرسخت دولتی همچون قطع حقوق زنان بیحجاب، کار را فیصله دادند و به خیال خودشان فرهنگ حجاب را در روح زن ایرانی نهادینه کردند.
🔸 خلاصه اینکه در تبیین مسئله حجاب و مسایل پیرامون آن آنقدر خلأ وجود دارد که حتی بعضی روحانیون و محققان دینی هم در پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که: «چرا حجاب باید باشد و چرا اجباری باشد؟»
پاسخ شسته و رفته و درست و حسابی ندارند.
🔸اسلام دین کاملی است که برای احکام و واجباتش دلایل عقلی محکم و استوار دارد ولی متاسفانه ما نتوانستیم آن دلایل عقلی حجاب را برای مردمان بازگو کنیم و فرهنگ حجاب اسلامی را بازتولید کنیم. حتی بعضی از آنهایی که چادر سر میکنند هم دلایل محکمی برای این کار ندارند و بعضی هایشان از روی تعصب و به واسطهی اینکه پدرشان تعصبی بوده و از کودکی چادر به سر بچهاش کرده چادر سر میکنند.
https://l1l.ir/20t8
#تحلیل_دانش_آموزی
#عرفان_حاجی_پروانه دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir