#تازه_های_نشر
مجموعه شعر #مرور_پنجره_ها
#سید_وحید_سمنانی
#انتشارات_شهرستان_ادب
نمایشگاه کتاب تهران
سالن ناشران عمومی
انتهای راهروی 17 غرفه 18
@ShahrestanAdabPub
مجموعه شعر #مرور_پنجره_ها
#سید_وحید_سمنانی
#انتشارات_شهرستان_ادب
نمایشگاه کتاب تهران
سالن ناشران عمومی
انتهای راهروی 17 غرفه 18
@ShahrestanAdabPub
حرف من و آیینه یک تصویر درهم بود
تا بینهایت گرچه روشن بود، مبهم بود
«من» در خودم تکرار میشد، خسته از تکرار
تکرار من در بهت این شفاف ماتم بود
لبخند را در تکیهای از اشک گم میکرد
تقویم چشمانم که هر فصلش محرم بود
میخواستم تا ماه را لبخند بنویسم
شوقی شبیه قرص نان در سفرهام کم بود
تقدیر گاه از پهلوی سهراب میجوشد
گاهی از آن چاهی که در فردای رستم بود
مثل تمام نخلها در زیر بارغم
گلپونههای شعر من آوازشان بم بود
میخواستم تا آیهآیه جاودان باشم
ماناترین تصویر در آیینه، آهم بود
#سید_وحید_سمنانی
غزلی از مجموعه #مرور_پنجره_ها
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
تا بینهایت گرچه روشن بود، مبهم بود
«من» در خودم تکرار میشد، خسته از تکرار
تکرار من در بهت این شفاف ماتم بود
لبخند را در تکیهای از اشک گم میکرد
تقویم چشمانم که هر فصلش محرم بود
میخواستم تا ماه را لبخند بنویسم
شوقی شبیه قرص نان در سفرهام کم بود
تقدیر گاه از پهلوی سهراب میجوشد
گاهی از آن چاهی که در فردای رستم بود
مثل تمام نخلها در زیر بارغم
گلپونههای شعر من آوازشان بم بود
میخواستم تا آیهآیه جاودان باشم
ماناترین تصویر در آیینه، آهم بود
#سید_وحید_سمنانی
غزلی از مجموعه #مرور_پنجره_ها
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub