📌یادداشت اسماعیل امینی برای کتاب «پیراهن آبی» از حسین مودب، متن کامل در کانال انتشارات شهرستان ادب:
#اسماعیل_امینی
#حسین_مودب
#پیراهن_آبی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#نقد_و_بررسی
#یادداشت
☘️ @ShahrestanAdabPub
#اسماعیل_امینی
#حسین_مودب
#پیراهن_آبی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#نقد_و_بررسی
#یادداشت
☘️ @ShahrestanAdabPub
📌شاعری با حرفهای صمیمی؛ شعرهایی ساده، دلنشین و عاشقانه📌
🔷 یادداشت اسماعیل امینی برای کتاب «پیراهن آبی» از حسین مودب:
شعرهایش را که میخوانیم در نگاه اول با شاعری رویارو میشویم که حرفهایی صمیمی دارد و دلش میخواهد که این حرفها را به سادهترین زبان بیان کند. انگار دلش میخواهد شعرش برای همه، حتی کسانی که چندان اهل شعرخوانی نیستند، قابل فهم باشد. این است که به مضمونسازی اهمیت میدهد و دامنۀ کلمات و اشاراتش چندان فراتر از پسند عام نیست، چنان که شیوۀ روایت و جهاننگری شعرها نیز چنین است.
شاعر با کلماتش در محدودههای شناختهشده و آزمودۀ پیشین قدم میزند تا ذائقۀ مخاطبان سهلپسند و کمحوصله را رعایت کند. ایهام نحوی در دو عبارت (در به در) و (رسیدم به خدا) و نیز تلمیح دوگانه به قصۀ یوسف و زلیخا یک سو و از دیگر سو اشاره به این بنمایۀ رایج در شعر فارسی و عربی (المجاز قنطرة الحقیقة) نشانگر تبحر شاعر در فنون شعری است. چنان که ایهام و طباق و طنز در این بیت نیز از هنروری بلاغی شاعر است: «خنجر به کشتن من از پیش و پس کشیدند/ آن جانیان دشمن این دوستان جانی»
با این همه، گویا حسین مؤدب هنرنماییهای ساده و آشکار را ترجیح میدهد و برای مخاطب مفروضی شعر مینویسد که گوشی و تبلت به دست گرفته و با سرعت زیاد و دقت کم صفحات شعر را ورق میزند؛ پس شعر باید جلوهگریهای خیرهکننده و دمدستی داشته باشد تا نظر چنین مخاطبانی را جلب کند. این است که مثلا وقتی مینویسد: «مثل یک موریانۀ لجباز میخورم چوب اشتباهم را» میداند که مخاطب شتابزدۀ گوشی به دست، مسحور ایهام نحوی (چوب خوردن موریانه) خواهد شد و بر تناسب ترکیبِ "موریانۀ لجباز" تأمل نخواهد کرد. راوی اغلب شعرهای این کتاب «من» است. اما این من نه چندان شخصی و جزیی است که روایتهایی برونگرا و عینی ارائه کند و نه آن قدر اجتماعی و فلسفی است که تجربههای عام را وارد شعر کند. انگار دامنۀ تجربهها، کلمات و تأملات «من» راوی شعرها چندان فراتر از روایتهای مرسوم در شعرهای پرمخاطب این روزگار نیست.
#اسماعیل_امینی
#حسین_مودب
#پیراهن_آبی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#نقد_و_بررسی
#یادداشت
☘️ @ShahrestanAdabPub
🔷 یادداشت اسماعیل امینی برای کتاب «پیراهن آبی» از حسین مودب:
شعرهایش را که میخوانیم در نگاه اول با شاعری رویارو میشویم که حرفهایی صمیمی دارد و دلش میخواهد که این حرفها را به سادهترین زبان بیان کند. انگار دلش میخواهد شعرش برای همه، حتی کسانی که چندان اهل شعرخوانی نیستند، قابل فهم باشد. این است که به مضمونسازی اهمیت میدهد و دامنۀ کلمات و اشاراتش چندان فراتر از پسند عام نیست، چنان که شیوۀ روایت و جهاننگری شعرها نیز چنین است.
شاعر با کلماتش در محدودههای شناختهشده و آزمودۀ پیشین قدم میزند تا ذائقۀ مخاطبان سهلپسند و کمحوصله را رعایت کند. ایهام نحوی در دو عبارت (در به در) و (رسیدم به خدا) و نیز تلمیح دوگانه به قصۀ یوسف و زلیخا یک سو و از دیگر سو اشاره به این بنمایۀ رایج در شعر فارسی و عربی (المجاز قنطرة الحقیقة) نشانگر تبحر شاعر در فنون شعری است. چنان که ایهام و طباق و طنز در این بیت نیز از هنروری بلاغی شاعر است: «خنجر به کشتن من از پیش و پس کشیدند/ آن جانیان دشمن این دوستان جانی»
با این همه، گویا حسین مؤدب هنرنماییهای ساده و آشکار را ترجیح میدهد و برای مخاطب مفروضی شعر مینویسد که گوشی و تبلت به دست گرفته و با سرعت زیاد و دقت کم صفحات شعر را ورق میزند؛ پس شعر باید جلوهگریهای خیرهکننده و دمدستی داشته باشد تا نظر چنین مخاطبانی را جلب کند. این است که مثلا وقتی مینویسد: «مثل یک موریانۀ لجباز میخورم چوب اشتباهم را» میداند که مخاطب شتابزدۀ گوشی به دست، مسحور ایهام نحوی (چوب خوردن موریانه) خواهد شد و بر تناسب ترکیبِ "موریانۀ لجباز" تأمل نخواهد کرد. راوی اغلب شعرهای این کتاب «من» است. اما این من نه چندان شخصی و جزیی است که روایتهایی برونگرا و عینی ارائه کند و نه آن قدر اجتماعی و فلسفی است که تجربههای عام را وارد شعر کند. انگار دامنۀ تجربهها، کلمات و تأملات «من» راوی شعرها چندان فراتر از روایتهای مرسوم در شعرهای پرمخاطب این روزگار نیست.
#اسماعیل_امینی
#حسین_مودب
#پیراهن_آبی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#نقد_و_بررسی
#یادداشت
☘️ @ShahrestanAdabPub