انتشارات شهرستان ادب
266 subscribers
1.05K photos
92 videos
1 file
426 links
انتشارات شهرستان ادب، ناشر تخصصی شعر و داستان

برای خرید کتاب‌ها، ادب بوک همیشه همراه شماست📚
آیدی ثبت سفارش
@adab_book
سایت خرید آنلاین
Adabbook.com
ارسال کتاب در کوتاهترین زمان
Download Telegram
هلا زلال زمین! آبروی دریاها
تهی شد از نم و باران، سبوی دریاها

چگونه از تو بگویم؟ که بغض خواهد کرد
در ابتدای سرودن، گلوی دریاها

هزار سال پیاپی به نام تو گرم است
کنار اسکله ها گفتگوی دریاها

از آن زمان که تو در خم، شراب ناب شدی
کویر پر شده از جستجوی دریاها

تمام قونیه، دهلی، تمام آفریقا
به رقص آمده از های و هوی دریاها

جهان ولی نگران است از زمانی که
به گورها برود آرزوی دریاها

#موسی_عصمتی
از مجموعه شعرِ #بی_چشمداشت
نشر #شهرستان_ادب

کانال تخصصی شعر و ترجمه:

@ShahrestanAdabPub
دو #مجموعه_شعر از نشر #شهرستان_ادب نامزد پانزدهمین دوره جشنواره کتاب سال #قلم_زرین شدند:


دبیرخانه پانزدهمین جایزه ی کتاب سال قلم زرین از بین کتاب های منتشر شده ی سال نود و پنج در حوزه #شعر بزرگسال کتاب های زیر را به عنوان نامزدهای این جایزه معرفی کرد :

۱- «گلهای تاریکی» / سینا سنجری / انتشارات فصل پنجم

۲- «سلام بر زندان» / هادی خورشاهیان / انتشارات مشکی

۳- «پنکه قدیمی» / آرش شفاعی / انتشارات نیماژ

۴- « #قفس_تنگی» / #حسنا_محمدزاده / انتشارات شهرستان ادب

۵- «زلف ضریح» / عارفه دهقانی / انتشارات جمهوری

۶- «عدم» / محمود حبیبی کسبی / انتشارات سوره مهر

۷- «آیه ۸۸» / محمدجواد غفورزاده (شفق) / انتشارات جمهوری

۸- « #بی_چشمداشت » / #موسی_عصمتی / انتشارات شهرستان ادب

۹- دورتر» / امیرعلی سلیمانی / انتشارات فصل پنجم


کانال تخصصی کتب شعر و داستان:

https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
یادداشتی از خانم #حسنا_محمدزاده بر کتاب « #بی‌_چشمداشت » سروده #موسی_عصمتی :

«بی‌چشمداشت» عنوان اولین مجموعه‌ اشعار شاعر روشن‌دل «موسی عصمتی» است که دربرگیرنده ۲۲شعر در قالب‌های کلاسیک و ۱۳شعر در قالب سپید است و توسط انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شده ‌است.

یک اثر هنری می‌تواند بازتاب‌دهنده‌ جلوه‌های متعددی از زندگی باشد؛ جلوه‌هایی که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم آن‌ها در کنش یا واکنش هرفرد قابل‌مشاهده ‌است. می‌تواند حجمی باشد لبالب از اشیاء و اتفاقات ساده... تا به‌راحتی منعکس‌کننده‌ زندگی روزمره، گذشته، آینده‌ رؤیاگونه و حتی دردهایی باشد که هنرمند با آن‌ها سروکار دارد. از مهم‌ترین تفاوت‌های متون ادبیِ کهن با ادبیات معاصر، تفاوت در طرز برخورد هنرمند با محیط پیرامون خود و تأثیر پذیرفتن از آن است. در آثار ادبیِ معاصر، نشانه‌هایی از ویژگی‌های جغرافیایی و زبانی و سنت‌های زادگاه مشهود است، چیزهایی‌که گاهی خاستگاه اصلی صور خیال خلق‌شده توسط شاعرند. با این مقدمه به‌سراغ شعرهای «موسی عصمتی» می‌رویم که در آن‌ها تصاویر فراوانی از طبیعت محل‌ زندگی‌اش به چشم می‌خورد؛ عناصر و اتفاقاتی که در ساختِ عاطفه و احساسِ او تأثیر به‌سزایی داشته‌اند:

«چشم‌هایم نگاتیوهایی سوخته‌اند/ که هیچ‌تصویری را/ به یاد نمی‌آرند/ حتی در تاریک‌خانه‌های مدرن»

عصمتی در «بی‌چشمداشت» به روایت شاعرانه تجربیاتش پرداخته و در خلال آن معضلاتی را که هر نابینایی ممکن است با آن دست‌وپنجه نرم کند، به چالش کشیده ‌است، آن هم با کشف هایی شاعرانه و نگاهی نو. از مختصه‌های شعرهای او، بالأخص سپیدسروده‌ها، داستان‌گونگی آن‌هاست. این نوع داستان‌گونگی از اجزای بیان‌های وصفی است که گاهی ذهن شاعر را از مسیر واقعی دور می‌کند و خیال‌انگیز می‌شود و اغلب میان بیم ‌و امید و گاهی شکایت‌ و ‌رضایت پاندول‌وار در حرکت‌ است:

«محکومم/ که عقاب‌های چشمانم/ به لانه برنگشته باشند/ و گنجشکان/ در جای خالی آن‌ها/ تخم بگذارند و مرثیه بخوانند/ برای پرهایی که ریخته ‌است/ برای‌ عقاب‌هایی که دیگر نیست»

می‌توان در مواردی از حشو و زواید آن‌ها چشم پوشید و رعایت نکردن ایجاز و تعادل را به حساب سینه‌ فراخ شاعر گذاشت، چنان‌که به سلیقه من، سطر پایانی پاراگراف فوق می‌توانست حذف ‌شود.

هرکدام از اشعار «بی‌چشمداشت» دنیایی متفاوت را برای مخاطب مجسم می‌کند. برای مثال شعر «ستاره قطبی» به‌ظاهر در هاله‌ آرزویی دست‌نیافتنی برای شاعر به تصویر نشسته ‌است و درواقع درونمایه‌ عمیقش تلنگری است برای مخاطب:

«اگر روزی شعله‌ای بیاورند/ و فانوس‌های شکسته‌ام/ دوباره روشن شوند/ آنقدر نگاه خواهم‌کرد/ که آسمان رنگ ببازد/ که برف کوه‌ها از خجالت آب ‌شوند/ که رودها در استوا یخ بزنند»

نگاه عصمتی به دنیای پیرامونش نگاهی نقدآمیز است. عصمتی در شعرهای اجتماعی‌اش گاهی نمادهایی را از گردش و استحاله‌ طبیعت می‌گیرد، برای اشاره به مسائلی که در رابطه با انسان امروز و اجتماع قابل بررسی‌اند و این همان هدفی است که در کاربرد نماد، به‌خصوص در حوزه‌ سمبولیسم اجتماعی مدنظر است.

«ردپای گِله‌ای تلخ همیشه باقی‌ست/ در افق‌های نگاه همه‌ چوپان‌ها»، «شاید شنیده باشید از بس‌که چشمه تشنه‌ست/ لب‌های کوزه‌هامان تا باز شد، ترک زد»، «باور کنیم چلچله‌هامان پریده‌اند/ وقتی‌که حرف آخر جنگل تفنگ بود»

او در اشعارش جوهره‌ای از زندگی‌ را با صداقتی انکارناپذیر تزریق کرده ‌است و بیشتر از این‌که در پی چگونه نوشتن باشد، به چه نوشتن فکر می‌کند و نیازی به پیچیدگی‌های فرمی و بازی‌های زبانی احساس نمی‌کند، که این مسئله باعث شده نسبت به برخی ابیات بی‌توجهی کند و سهل‌انگارانه از کنارشان بگذرد؛ ابیاتی که با اندکی وسواس و هنر شاعر در انتخاب و چینش واژگان و تأملی بر زبان شعر و پرهیز از مستقیم‌گویی، می‌توانستند به شاه‌بیت‌هایی بدل شوند.

کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :

@ShahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
شعری از #موسی_عصمتی شاعر روشندل
به بهانه 15اکتبر روز جهانی عصای سفید
به نقل از کتاب: #بی_چشم_داشت


محکومم
در جاده‌ای تاریک
یا ستارگانی خاموش

محکومم
که عینک دودی بزنم
و عصایی به دست بگیرم
تا
پانزده اکتبر هر سال
روزنامه‌ها مرا
با خطی برجسته بنویسند

محکومم
که عقاب‌های چشمانم
به لانه برنگشته‌باشند
و گنجشکان
در جای خالی آن‌ها
تخم بگذارند
و مرثیه بخوانند
برای پرهایی که ریخته‌است
برای عقاب‌هایی که دیگر نیست

محکومم
به چاله‌های شهرداری
با دست و پای زخمی
در نزدیکی خیابانی
که از چاه‌های عمیق شهردار
رونمایی می‌شود

محکومم
به سرشکستگی
در مقابل داربست‌ها
وقتی راه ... که نه!
دار مرا بسته‌اند
و من
با سیلی داربست‌ها
صورتم را سرخ می‌کنم

محکومم
به عصایی که سفید است
و حال اژدها شدن ندارد
و گاهی
در گذر از جویی حقیر
رو سیاه می ماند

محکومم
به ایستادن طولانی
کنار خیابان
وقتی که عجله‌ام
زیر سر هیچ شیطانی نیست

محکومم
دوچرخه توی پیاده‌رو را
جعبه جلو مغازه را
تنه بزنم
بیندازم
دو بار عذر بخواهم
دوبار

«کوری؟
مگر نمی‌بینی»
را لبخند بزنم

محکومم
روزه سکوت بگیرند
بعضی‌ها
وقتی از کنارم می‌گذرند
و
در فلکه راهنمای
سؤال‌هایم
از رهگذران عجول
به مقصدی نرسد

محکومم
چهره مادرم را
از یاد برده باشم
و عکس معصوم دخترکانم
از آلبوم خاطراتم
برداشته شده باشد

و من
محکومم
که محکوم بمانم
بی هیچ تجدید نظری
به جرمی که نمی‌دانم
و به گناهی که ...



goo.gl/xzU6eN

@ShahrestanAdab
یادداشت #موسی_عصمتی بر مجموعه شعر #آیینه_کاری_سکوت سرودۀ #نیلوفر_بختیاری :

در یک نگاه گذرا به مجموعه شعر «آیینه‌کاری سکوت» (انتشارات شهرستان ادب) سروده نیلوفر بختیاری در می‌یابیم که این مجموعه ساختاری عمدتاً کلاسیک دارد.

33 غزل و 13 رباعی از مجموع 56 قطعۀ این مجموعه شعر مؤید این مدعاست. با این آمار در می‌یابیم شاعر از نظر قالب گرایشی ویژه به غزل دارد. غزل‌هایی با مضامین متفاوت از جمله اجتماعی، آیینی و عاشقانه و ... و ویژگی‌ای که متاسفانه در شعر برخی از شاعران جوان این روزها مغفول واقع شده است، همین تنوع موضوع و نگاه چند بعدی داشتن به شعر است. گاهی با شاعران جوانی مواجه می‌شویم که خود را صرفاً عاشقانه‌سرا معرفی می‌کنند یا تمام همت خود را صرف سرایش اشعار آیینی می‌کنند و از دیگر جوانب و موضوعات اجتماعی غافل می‌مانند.

خوشبختانه در «آیینه‌کاری سکوت» نگاه چند بُعدی و تنوع موضوعی را به خوبی می‌شود حس کرد. خصوصاً با این چینش هوشمندانۀ اشعار، مخاطب هیچ‌گاه در خوانش مجموعه دچار خستگی و ملالت نخواهد شد و دایرۀ مخاطبان شاعر گسترده‌تر خواهد شد.

دیگر آنکه استفاده از تعابیر عامیانه و ضرب‌المثل‌ها به شعر بختیاری صمیمیتی ویژه بخشیده است و تأثیرگذاری شعر او را بر مخاطب به نحو چشم‌گیری افزایش داده است:

-«از دهان افتاد چایم بس که روی شعله جوشید
زیر کتری را شتابان باز کم کردم نیامد»

(ص 15)

-«چشم بد دور است، می‌آید، به شوقش خانه‌ام را
باز با اسپند غرق دود و دم کردم نیامد»

(همان)

-«گفتی و از تلخی حرفت دلم کفری نشد
آنقدر گفتی که شک کردم خدا را بنده‌ای

بین ما دیگر فقط یک واژه صحبت می‌کند
در سکوت خود تو هم مانند من یک دنده‌ای»

(ص 34)

-«طلای پاک چه منت به خاک دنیا داشت
گذشت واقعه و نقره‌داغ برگشتیم»

(ص 68)

ادامۀ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/11/17/1649160


@ShahrestanAdabPub
چاپ دوم مجموعه شعر #بی_چشمداشت سروده #موسی_عصمتی با طرح جلد جدید
(برگزیده کتاب سال نابینایان ایران)


#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
شبستان
سالن ناشران عمومی
راهروی 19
غرفه 25

@ShahrestanAdabPub
شعری از #موسی_عصمتی شاعر روشندل
به بهانه 15اکتبر روز جهانی عصای سفید

به نقل از کتاب: #بی_چشمداشت
#انتشارات_شهرستان_ادب

محکومم
در جاده‌ای تاریک
با ستارگانی خاموش

محکومم
که عینک دودی بزنم
و عصایی به دست بگیرم
تا
پانزده اکتبر هر سال
روزنامه‌ها مرا
با خطی برجسته بنویسند

محکومم
که عقاب‌های چشمانم
به لانه برنگشته‌باشند
و گنجشکان
در جای خالی آن‌ها
تخم بگذارند
و مرثیه بخوانند
برای پرهایی که ریخته‌است
برای عقاب‌هایی که دیگر نیست

محکومم
به چاله‌های شهرداری
با دست و پای زخمی
در نزدیکی خیابانی
که از چاه‌های عمیق شهردار
رونمایی می‌شود

محکومم
به سرشکستگی
در مقابل داربست‌ها
وقتی راه ... که نه!
دار مرا بسته‌اند
و من
با سیلی داربست‌ها
صورتم را سرخ می‌کنم

محکومم
به عصایی که سفید است
و حال اژدها شدن ندارد
و گاهی
در گذر از جویی حقیر
رو سیاه می ماند

محکومم
به ایستادن طولانی
کنار خیابان
وقتی که عجله‌ام
زیر سر هیچ شیطانی نیست

محکومم
دوچرخه توی پیاده‌رو را
جعبه جلو مغازه را
تنه بزنم
بیندازم
دو بار عذر بخواهم
دوبار

«کوری؟
مگر نمی‌بینی»
را لبخند بزنم

محکومم
روزه سکوت بگیرند
بعضی‌ها
وقتی از کنارم می‌گذرند
و
در فلکه راهنمایی
سؤال‌هایم
از رهگذران عجول
به مقصدی نرسد

محکومم
چهره مادرم را
از یاد برده باشم
و عکس معصوم دخترکانم
از آلبوم خاطراتم
برداشته شده باشد

و من
محکومم
که محکوم بمانم
بی هیچ تجدید نظری
به جرمی که نمی‌دانم
و به گناهی که ...



goo.gl/xzU6eN

@ShahrestanAdabpub
borsh1
<unknown>
شعری از #موسی_عصمتی
از مجموعه شعر #بی_چشمدات
#انتشارات_شهرستان_ادب

باصدای استاد #ناصر_فیض
پخش شده از رادیو پیام

@ShahrestanAdabPub
به مناسبت #روز_جهانی_بریل شعری بخوانیم از شاعر روشندل «موسی عصمتی»

هلا زلال زمین! آبروی دریاها
تهی شد از نم و باران، سبوی دریاها

چگونه از تو بگویم؟ که بغض خواهد کرد
در ابتدای سرودن، گلوی دریاها

هزار سال پیاپی به نام تو گرم است
کنار اسکله ها گفتگوی دریاها

از آن زمان که تو در خم، شراب ناب شدی
کویر پر شده از جستجوی دریاها

تمام قونیه، دهلی، تمام آفریقا
به رقص آمده از های و هوی دریاها

جهان ولی نگران است از زمانی که
به گورها برود آرزوی دریاها

#موسی_عصمتی
از مجموعه شعرِ #بی_چشمداشت
#انتشارات_شهرستان_ادب

@ShahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
🔻تسلیت خدمت جناب آقای #موسی_عصمتی

▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی آقای موسی عصمتی، شاعر بزرگوار، دار فانی را وداع گفته است. گفتنی‌ست موسی عصمتی از شاعران موفق هم‌روزگارمان است که مجموعه‌شعر #بی_چشمداشت از ایشان توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.

مؤسسه شهرستان ادب و هنرمندان همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به آقای موسی عصمتی و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب می‌کند.

☑️ @ShahrestanAdab
عبدالله اکبر، عید #غدیر_خم بر شما عزیزان تبریک و تهنیت باد.

هلا زلال زمين، آبروی درياها
تهی شد از نم و باران، سبوی درياها

چگونه از تو بگويم كه بغض خواهد كرد
در ابتدای سرودن، گلوی درياها

هزار سال پياپی به نام تو گرم است
كنار اسكله ها، گفت وگوی درياها

از آن زمان كه تو در خم شراب ناب شدی
كوير، پر شده از جستجوی درياها

تمام قونيه، دهلی، تمام افريقا
به رقص آمده از های و هوی درياها

جهان‌ ولی نگران است آه، از اين كه
به گورها برود آرزوی درياها

تو قبله گاه نخستين آب ها هستی
درست سمت خدا رو به روی درياها

سر غدير خمت تا ابد سلامت باد
اگر چه می شكند هی سبوی درياها

#موسی_عصمتی
غزلی از مجموعه #بی_چشمداشت
#انتشارات_شهرستان_ادب

@ShahrestanAdabPub