کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات
موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات
دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات
نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست
عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات
به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات
تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات
ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
چاپ سوم
برگزیده جایزه کتاب فصل
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
دست ما را برساند به دعای عرفات
موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات
دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات
نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست
عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات
به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات
تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات
ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
چاپ سوم
برگزیده جایزه کتاب فصل
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
دسته گلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
سخت گمنامید، اما، ای شقایقسیرتان!
كیسه میدوزند با نام شما شیادها
با شما هستم كه فردا كاسة سرهایتان
خشت میگردد برای عافیتآبادها
غیر تكرار غریبی، هان، چه معنا میكنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها؟
با تمام خویش نالیدم چو ابری بیقرار
گفتم: ای باران كه میكوبی به طبل بادها!
هان، بكوب، اما به آن عاشقترین عاشق بگو:
زندهای، ای زندهتر از زندگی! در یادها
مثل دریا ناله سر كن در شب توفان و موج
هیچ چیز از ما نمیماند مگر فریادها
#علیرضا_قزوه
از کتاب ِ #چمدانهای_قدیمی
گزیده ی #غزل
به انتخابِ:
#علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر:
#شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
سخت گمنامید، اما، ای شقایقسیرتان!
كیسه میدوزند با نام شما شیادها
با شما هستم كه فردا كاسة سرهایتان
خشت میگردد برای عافیتآبادها
غیر تكرار غریبی، هان، چه معنا میكنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها؟
با تمام خویش نالیدم چو ابری بیقرار
گفتم: ای باران كه میكوبی به طبل بادها!
هان، بكوب، اما به آن عاشقترین عاشق بگو:
زندهای، ای زندهتر از زندگی! در یادها
مثل دریا ناله سر كن در شب توفان و موج
هیچ چیز از ما نمیماند مگر فریادها
#علیرضا_قزوه
از کتاب ِ #چمدانهای_قدیمی
گزیده ی #غزل
به انتخابِ:
#علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر:
#شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
جهان در شش روز به دنیا آمد
و واژه های روز نخست
تنها واژه بودند
و واژه های روز دوم و سوم
درخت شدند
و واژه های روز سوم و چارم
باران
و واژه های روز پنجم
دریا
روز ششم
به آسمان رفتند
و خدا شش روز شعر نوشت
و جهان
چنین به دنیا آمد.
#علیرضا_قزوه
از مجموعه شعر سپید #در_کلماتم_باران_می_بارد
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
و واژه های روز نخست
تنها واژه بودند
و واژه های روز دوم و سوم
درخت شدند
و واژه های روز سوم و چارم
باران
و واژه های روز پنجم
دریا
روز ششم
به آسمان رفتند
و خدا شش روز شعر نوشت
و جهان
چنین به دنیا آمد.
#علیرضا_قزوه
از مجموعه شعر سپید #در_کلماتم_باران_می_بارد
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
نگاهی به شعر «علیرضا قزوه» به بهانه انتشار «کلماتم باران میبارد»
یادداشتی از #حسام_آبنوس
مجموعه شعر سپید « #در_کلماتم_باران_می_بارد » که از سوی انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شده، نخستین پیامی که به خواننده ارسال میکند این است که #علیرضا_قزوه این بار هم میخواهد نکاتی را گوشزد کند. تجربه سالها رو در رو شدن با شعر این شاعر این خبر را میدهد که هنگامی که علیرضا قزوه سراغ قالب سپید رفته، مسالهای نیاز به تذکر دادن داشته و او با اشعار سپیدش درصدد بازگو کردن آنها برآمده است.
این کتاب از 59 شعر سپید تشکیل شده که در 12 شعر از آنها عبارات «واژه» و «کلمه» عنوان شده است. وقتی به اشعاری که این واژگان در آنها آمدهاند، نگاه میکنیم، میبینیم شاعر میخواهد با خوانندهاش حرفی بزند و از سر کمبود واژه به انتخاب این عبارات دست نزده است. اگر با فضای شعر کشور بیگانه نباشیم این اشعار قزوه را در واقع در دسته اشعار اعتراض او دستهبندی میکنیم به این خاطر که در روزگار کنونی با اشعاری روبهرو هستیم که ناشاعران به بهانه جذب مخاطب یا به خاطر سیطره فضاهای مجازی قدر واژگان و حتی قلم خود را ندانسته و کلماتی را در شعرشان وارد کردهاند که قلم شرم از گفتن آنها دارد. از آنجا که قزوه شاعری متعهد و در روزگار کنونی یکی از معلمان شعر جوان کشور است در این اشعار میخواهد گوشزد کند که باید قدر واژگان و کلمات را دانست و آلودگیها را به آنها راه نداد.
«از واژهها بزرگترینش دریا نیست
اقیانوسها
از واژههای کوچک من هستند
بزرگترین واژه من خداست
بعد مادر
من هم که کوچک همه واژگان خودم هستم». (صفحه 55)
در این شعر میبینید که شاعر واژگانی را در شعر خود آورده که هم از حیث تصویر ذهنی مانند «دریا» و «اقیانوس» بزرگ هستند و هم از حیث تعداد حروف (ا.ق.ی.ان.و.س) اما عنوان میکند که اینها بزرگترینها نیستند و کوچکترینها هستند و بزرگترین واژگان شاعر، «خدا» و «مادر» است در حالی که از حیث تعداد حروف کمتر از دیگر واژگان هستند. او با این شعر و اشعار دیگری از این نوع نشان میدهد جایگاه واژگان باید حفظ شود و هر واژهای اجازه ورود به شعر را ندارد. او حتی خود را در برابر واژگان کوچک میشمارد و این نکته را یادآوری میکند که شاعر اگر مورد توجه و التفات از منبع غیب قرار نگیرد، نمیتواند اشعارش را سامان دهد و این واژگان هستند که از پرده غیب برون میافتند و او را در سرودن یاری میکنند.
ادامه ی این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://www.vatanemrooz.ir/?nid=2259&pid=13&type=0
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
یادداشتی از #حسام_آبنوس
مجموعه شعر سپید « #در_کلماتم_باران_می_بارد » که از سوی انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شده، نخستین پیامی که به خواننده ارسال میکند این است که #علیرضا_قزوه این بار هم میخواهد نکاتی را گوشزد کند. تجربه سالها رو در رو شدن با شعر این شاعر این خبر را میدهد که هنگامی که علیرضا قزوه سراغ قالب سپید رفته، مسالهای نیاز به تذکر دادن داشته و او با اشعار سپیدش درصدد بازگو کردن آنها برآمده است.
این کتاب از 59 شعر سپید تشکیل شده که در 12 شعر از آنها عبارات «واژه» و «کلمه» عنوان شده است. وقتی به اشعاری که این واژگان در آنها آمدهاند، نگاه میکنیم، میبینیم شاعر میخواهد با خوانندهاش حرفی بزند و از سر کمبود واژه به انتخاب این عبارات دست نزده است. اگر با فضای شعر کشور بیگانه نباشیم این اشعار قزوه را در واقع در دسته اشعار اعتراض او دستهبندی میکنیم به این خاطر که در روزگار کنونی با اشعاری روبهرو هستیم که ناشاعران به بهانه جذب مخاطب یا به خاطر سیطره فضاهای مجازی قدر واژگان و حتی قلم خود را ندانسته و کلماتی را در شعرشان وارد کردهاند که قلم شرم از گفتن آنها دارد. از آنجا که قزوه شاعری متعهد و در روزگار کنونی یکی از معلمان شعر جوان کشور است در این اشعار میخواهد گوشزد کند که باید قدر واژگان و کلمات را دانست و آلودگیها را به آنها راه نداد.
«از واژهها بزرگترینش دریا نیست
اقیانوسها
از واژههای کوچک من هستند
بزرگترین واژه من خداست
بعد مادر
من هم که کوچک همه واژگان خودم هستم». (صفحه 55)
در این شعر میبینید که شاعر واژگانی را در شعر خود آورده که هم از حیث تصویر ذهنی مانند «دریا» و «اقیانوس» بزرگ هستند و هم از حیث تعداد حروف (ا.ق.ی.ان.و.س) اما عنوان میکند که اینها بزرگترینها نیستند و کوچکترینها هستند و بزرگترین واژگان شاعر، «خدا» و «مادر» است در حالی که از حیث تعداد حروف کمتر از دیگر واژگان هستند. او با این شعر و اشعار دیگری از این نوع نشان میدهد جایگاه واژگان باید حفظ شود و هر واژهای اجازه ورود به شعر را ندارد. او حتی خود را در برابر واژگان کوچک میشمارد و این نکته را یادآوری میکند که شاعر اگر مورد توجه و التفات از منبع غیب قرار نگیرد، نمیتواند اشعارش را سامان دهد و این واژگان هستند که از پرده غیب برون میافتند و او را در سرودن یاری میکنند.
ادامه ی این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://www.vatanemrooz.ir/?nid=2259&pid=13&type=0
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
زمين را می کشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمی بينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
قيامت می شود صد بار از بم بيشتر، يک صبح
بساط هفت گردون باز می ريزد به هم يک روز
حدوثی ناگهان خواب جهان را برمی آشوبد
حياتی تازه خواهد يافت آدم از عدم ، يک روز
دوباره ساعت صبح قيامت زنگ خواهد زد
سواری می رسد ناگاه از سمت حرم يک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی آخر به خود آييد
به فکر مرگ باشيد آی مردم دست کم يک روز
#علیرضا_قزوه
از کتاب #چمدان_های_قدیمی
(گزیده #غزل قزوه)
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
#تسلیت_ایران #تسلیت_کرمانشاه
@ShahrestanAdabPub
نمی بينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
قيامت می شود صد بار از بم بيشتر، يک صبح
بساط هفت گردون باز می ريزد به هم يک روز
حدوثی ناگهان خواب جهان را برمی آشوبد
حياتی تازه خواهد يافت آدم از عدم ، يک روز
دوباره ساعت صبح قيامت زنگ خواهد زد
سواری می رسد ناگاه از سمت حرم يک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی آخر به خود آييد
به فکر مرگ باشيد آی مردم دست کم يک روز
#علیرضا_قزوه
از کتاب #چمدان_های_قدیمی
(گزیده #غزل قزوه)
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
#تسلیت_ایران #تسلیت_کرمانشاه
@ShahrestanAdabPub
#در_کلماتم_باران_می_بارد
مجموعه #شعر_سپید
سرودۀ #علیرضا_قزوه
نشر #شهرستان_ادب
🛍 خرید از ویترین آنلاین نبض هنر: https://goo.gl/fGMyCe
@ShahrestanAdabPub
مجموعه #شعر_سپید
سرودۀ #علیرضا_قزوه
نشر #شهرستان_ادب
🛍 خرید از ویترین آنلاین نبض هنر: https://goo.gl/fGMyCe
@ShahrestanAdabPub
نه مثل ساره ای و مریم ! نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت #زهرا!
اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیری! شبیه سوره ی "اعطینا"
شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو ای باران ، سلام ما به تو ای دریا!
کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!
به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا
مگر که آب وضوی تو ز چشمه سار فدک باشد
وگرنه راه نخواهی برد به کربلا و به عاشورا
#علیرضا_قزوه
از کتاب گزیده غزل #چمدانهای_قدیمی
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
@ShahrestanAdabPub
فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت #زهرا!
اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیری! شبیه سوره ی "اعطینا"
شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو ای باران ، سلام ما به تو ای دریا!
کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!
به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا
مگر که آب وضوی تو ز چشمه سار فدک باشد
وگرنه راه نخواهی برد به کربلا و به عاشورا
#علیرضا_قزوه
از کتاب گزیده غزل #چمدانهای_قدیمی
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
@ShahrestanAdabPub
🔻نشست نقد و بررسی #در_کلماتم_باران_می_بارد
سروده #علیرضا_قزوه در #عصر_اثر برگزار میشود
▪️سلسله جلساتِ «عصر اثر» که از زمستان 93 در موسسه فرهنگی ادبی شهرستان ادب شروع به کار کرده بود پس از چندین ماه توقف با رویکردی جدید فعالیت خود را آغاز کرد.
در دومین جلسهیِ دوره جدید «عصر اثر»، دکتر #سیدعلی_موسوی_گرمارودی ، #مصطفی_علیپور و #علی_محمد_مودب به نقد و بررسی کتاب «درکلماتم باران میبارد» علیرضا قزوه که دربردارنده تازهترین شعرهای سپید این شاعر است میپردازند. مجری و کارشناس ثابت سلسله جلسات «عصر اثر» شعر #محمدرضا_وحیدزاده شاعر و منتقدِ جوان است.
گفتنی است که دورهیِ اول سلسله جلسات «عصر اثر» تنها به کتابهای شاخص منتشر شده در حوزه شعر اختصاص داشت و از این میان جلساتِ کتابهایِ: «گزیده اشعارِ #علی_معلم_دامغانی»، #نیست_انگاری_و_شعر_معاصر #یوسفعلی_میرشکاک ، #نماشم #مرتضی_امیری_اسفندقه ، #لحظه_جهان #قربان_ولیئی ، #فیض_بوک #ناصر_فیض ، #آتش_گردان #امید_مهدی_نژاد و #مذاکرات #مریم_جعفری_آذرمانی برگزار و با استقبال مخاطبان حوزه شعر و ادبیات روبرو شد. حال برگزار کنندگان جلسات «عصر اثر» در نظر دارند که در دورهیِ جدید این برنامه علاوه بر کتابهای حوزهیِ شعر به نقد و بررسی آثار منتشر شده در حوزه ادبیات داستانی نیز بپردازد. که در همین راستا در اولین برنامه «عصر اثر»، رمانِ #الفبای_مردگان از تازهترین آثارِ #هادی_خورشاهیان توسط #مصطفی_جمشیدی و #رضا_جولایی از نویسندگان و منتقدان شناخته شده مورد نقد و بررسی قرار گرفت و با استقبال مخاطبان ادبیات مواجه شد.
در آخر اینکه جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «در کلماتم باران میبارد» در روز سه شنبه 24 بهمن ماه سال جاری از ساعت 16 در موسسه فرهنگی شهرستان ادب به نشانیِ تهران، خیابان دکتر شریعتی بالاتر از خیابان آیتالله طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک 168 برگزار میگردد.
@ShahrestanAdabPub
سروده #علیرضا_قزوه در #عصر_اثر برگزار میشود
▪️سلسله جلساتِ «عصر اثر» که از زمستان 93 در موسسه فرهنگی ادبی شهرستان ادب شروع به کار کرده بود پس از چندین ماه توقف با رویکردی جدید فعالیت خود را آغاز کرد.
در دومین جلسهیِ دوره جدید «عصر اثر»، دکتر #سیدعلی_موسوی_گرمارودی ، #مصطفی_علیپور و #علی_محمد_مودب به نقد و بررسی کتاب «درکلماتم باران میبارد» علیرضا قزوه که دربردارنده تازهترین شعرهای سپید این شاعر است میپردازند. مجری و کارشناس ثابت سلسله جلسات «عصر اثر» شعر #محمدرضا_وحیدزاده شاعر و منتقدِ جوان است.
گفتنی است که دورهیِ اول سلسله جلسات «عصر اثر» تنها به کتابهای شاخص منتشر شده در حوزه شعر اختصاص داشت و از این میان جلساتِ کتابهایِ: «گزیده اشعارِ #علی_معلم_دامغانی»، #نیست_انگاری_و_شعر_معاصر #یوسفعلی_میرشکاک ، #نماشم #مرتضی_امیری_اسفندقه ، #لحظه_جهان #قربان_ولیئی ، #فیض_بوک #ناصر_فیض ، #آتش_گردان #امید_مهدی_نژاد و #مذاکرات #مریم_جعفری_آذرمانی برگزار و با استقبال مخاطبان حوزه شعر و ادبیات روبرو شد. حال برگزار کنندگان جلسات «عصر اثر» در نظر دارند که در دورهیِ جدید این برنامه علاوه بر کتابهای حوزهیِ شعر به نقد و بررسی آثار منتشر شده در حوزه ادبیات داستانی نیز بپردازد. که در همین راستا در اولین برنامه «عصر اثر»، رمانِ #الفبای_مردگان از تازهترین آثارِ #هادی_خورشاهیان توسط #مصطفی_جمشیدی و #رضا_جولایی از نویسندگان و منتقدان شناخته شده مورد نقد و بررسی قرار گرفت و با استقبال مخاطبان ادبیات مواجه شد.
در آخر اینکه جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «در کلماتم باران میبارد» در روز سه شنبه 24 بهمن ماه سال جاری از ساعت 16 در موسسه فرهنگی شهرستان ادب به نشانیِ تهران، خیابان دکتر شریعتی بالاتر از خیابان آیتالله طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک 168 برگزار میگردد.
@ShahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
🔻گزارش مشروح جلسه نقد #در_کلماتم_باران_میبارد
اثر علیرضا قزوه در #عصر_اثر
با حضور #مصطفی_علی_پور و #علی_محمد_مودب
▪️«...اثر عصر میزبان کتاب تازه #علیرضا_قزوه، شاعر نامآشنا بود. در این نشست ادبی، مصطفی علیپور و علیمحمد مودب، مجموعه شعر «در کلماتم باران میبارد» را نقد و بررسی کردند.
عصر اثر با قرائت متنی از علی موسوی گرمارودی، شاعر برجسته آغاز شد و سپس مصطفی علیپور، شاعر به سالهای ابتدایی کار شاعری قزوه بازگشت و توضیح داد: «اگر بخواهم به سالهای آغازین شعر علیرضا قزوه برگردم و بخواهم درباره اشعار بی وزن عروضی او صحبت کنم باید بگویم که برخی از اشعار قزوه نظیر آنچه در «از نخلستان تا خیابان» مثل شعر «مولا ویلا نداشت» دیدم به عنوان شعر سپید نمیپذیرم.»
این منتقد ادبی افزود: «چون من فکر میکنم شعر بدون وزن عروضی بر دو نوع است: شعر سپید و شعر منثور. به نظرم برخی از آثار بی وزن آقای قزوه شعر سپید نیستند. به ندرت شعر سپید میبینیم اما اغلب این شعرها را باید شعر منثور بدانیم. اعتقاد دارم که شعر سپید بر پایه زبان شعر تولید میشود، شاعر از آغاز به نوعی ریتم، حرکت و موسیقی ذاتی زبان متعهد است. نکته بعدی در شعر سپید، در حوزه فرم، تعهد شاعر به دستکاری و دخالت در هنجارهای زبان است، حال آنکه شاعر در شعر منثور، متعهد به منطق و ساختار زبان معیار است. بنابراین تصور نمیکنم در اشعاری نظیر «مولا ویلا نداشت» یا «از نخلستان تا خیابان» چنین امکانی موجود باشد...»
goo.gl/6HF6L4
متن کامل این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7861
☑️ @ShahrestanAdab
اثر علیرضا قزوه در #عصر_اثر
با حضور #مصطفی_علی_پور و #علی_محمد_مودب
▪️«...اثر عصر میزبان کتاب تازه #علیرضا_قزوه، شاعر نامآشنا بود. در این نشست ادبی، مصطفی علیپور و علیمحمد مودب، مجموعه شعر «در کلماتم باران میبارد» را نقد و بررسی کردند.
عصر اثر با قرائت متنی از علی موسوی گرمارودی، شاعر برجسته آغاز شد و سپس مصطفی علیپور، شاعر به سالهای ابتدایی کار شاعری قزوه بازگشت و توضیح داد: «اگر بخواهم به سالهای آغازین شعر علیرضا قزوه برگردم و بخواهم درباره اشعار بی وزن عروضی او صحبت کنم باید بگویم که برخی از اشعار قزوه نظیر آنچه در «از نخلستان تا خیابان» مثل شعر «مولا ویلا نداشت» دیدم به عنوان شعر سپید نمیپذیرم.»
این منتقد ادبی افزود: «چون من فکر میکنم شعر بدون وزن عروضی بر دو نوع است: شعر سپید و شعر منثور. به نظرم برخی از آثار بی وزن آقای قزوه شعر سپید نیستند. به ندرت شعر سپید میبینیم اما اغلب این شعرها را باید شعر منثور بدانیم. اعتقاد دارم که شعر سپید بر پایه زبان شعر تولید میشود، شاعر از آغاز به نوعی ریتم، حرکت و موسیقی ذاتی زبان متعهد است. نکته بعدی در شعر سپید، در حوزه فرم، تعهد شاعر به دستکاری و دخالت در هنجارهای زبان است، حال آنکه شاعر در شعر منثور، متعهد به منطق و ساختار زبان معیار است. بنابراین تصور نمیکنم در اشعاری نظیر «مولا ویلا نداشت» یا «از نخلستان تا خیابان» چنین امکانی موجود باشد...»
goo.gl/6HF6L4
متن کامل این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7861
☑️ @ShahrestanAdab
هم اکنون حضور #علیرضا_قزوه و #محمدرضا_شرفی_خبوشان در غرفه شهرستان_ادب
#بی_کتابی
#چمدان_های_قدیمی
#صبح_بنارس
#موهای_تو_خانه_ماهیهاست
@ShahrestanAdabPub
#بی_کتابی
#چمدان_های_قدیمی
#صبح_بنارس
#موهای_تو_خانه_ماهیهاست
@ShahrestanAdabPub
بی تو ای جان جهان! جان و جهان را چه کنم؟
خود، جهان میگذرد؛ ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابریست، خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا میزنم و میگریم
موسی من! تو بگو؛ روز و شبان را چه کنم؟
صاحب «حیّ علی...»! لقمهی نوری برسان
سحر از راه رسیدهست؛ اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مرا خطِّ امانی دادند
کشتهی خال توام؛ خطِّ امان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
.
کاش میشد که سبکتر شوم از سایهی خویش
آفتابا! تو بگو؛ خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار، ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنهی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون، پند جوان را چه کنم؟
غرقهی موج رجز، گمشدهی بحر رمل
سینه خالی ز معانیست؛ بیان را چه کنم؟!
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
نشر #شهرستان_ادب
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
—-------------------------------------------
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub
خود، جهان میگذرد؛ ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابریست، خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا میزنم و میگریم
موسی من! تو بگو؛ روز و شبان را چه کنم؟
صاحب «حیّ علی...»! لقمهی نوری برسان
سحر از راه رسیدهست؛ اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مرا خطِّ امانی دادند
کشتهی خال توام؛ خطِّ امان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
.
کاش میشد که سبکتر شوم از سایهی خویش
آفتابا! تو بگو؛ خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار، ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنهی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون، پند جوان را چه کنم؟
غرقهی موج رجز، گمشدهی بحر رمل
سینه خالی ز معانیست؛ بیان را چه کنم؟!
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
نشر #شهرستان_ادب
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
—-------------------------------------------
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات
موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات
دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات
نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست
عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات
به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات
تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات
ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
چاپ سوم
برگزیده جایزه کتاب فصل
نشر #شهرستان_ادب
#عرفه
#عرفات
#مسلمیه
#عید_قربان
@ShahrestanAdabPub
دست ما را برساند به دعای عرفات
موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات
دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات
نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست
عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات
به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات
تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات
ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
#علیرضا_قزوه
از کتاب #صبح_بنارس
چاپ سوم
برگزیده جایزه کتاب فصل
نشر #شهرستان_ادب
#عرفه
#عرفات
#مسلمیه
#عید_قربان
@ShahrestanAdabPub
اوّل مهر رسید و من در همان " اوّل آ " بودم
مثل گنجشک دلم می زد، مثل گنجشک رها بودم
پای یک پنجره میزی بود، چه تقلّای عزیزی بود
پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجره ها بودم
پشت هر پنجره دنیایی ست ، چشم وا کردم و بستم ، آه
من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم
گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود
نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم
گفت: هر حرف صدا دارد... در سکون حرف زدم با خود
هم صدا بودم و هم ساکت ، نه سکوت و نه صدا بودم
گفت: دلتنگ که ای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد
آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم
جنگ شد، پنجره ها افتاد ، بچّه ها تشنه سفر کردند
هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرببلا بودم
گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو ... راست می گفت، کجایم من؟
تو نبودی... تو چهل سال است... من... اجازه؟... همه را بودم
تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...
من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟
#علیرضا_قزوه
از کتاب گزیده غزل #چمدانهای_قدیمی
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
مثل گنجشک دلم می زد، مثل گنجشک رها بودم
پای یک پنجره میزی بود، چه تقلّای عزیزی بود
پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجره ها بودم
پشت هر پنجره دنیایی ست ، چشم وا کردم و بستم ، آه
من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم
گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود
نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم
گفت: هر حرف صدا دارد... در سکون حرف زدم با خود
هم صدا بودم و هم ساکت ، نه سکوت و نه صدا بودم
گفت: دلتنگ که ای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد
آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم
جنگ شد، پنجره ها افتاد ، بچّه ها تشنه سفر کردند
هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرببلا بودم
گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو ... راست می گفت، کجایم من؟
تو نبودی... تو چهل سال است... من... اجازه؟... همه را بودم
تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...
من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟
#علیرضا_قزوه
از کتاب گزیده غزل #چمدانهای_قدیمی
به انتخاب #علی_محمد_مودب و #مبین_اردستانی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub