شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شعر استاد قادر طهماسبی (فرید)
برای غربت حضرت علی، علیه السلام



هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهانِ علی(ع)
چون کبوتر ماند در چاه شب، افغانِ علی

ای غم! از درد علی بویی نیاوردی به دست
عودسان هرچند عمری سوختی جانِ علی

نالة مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان، فرق میزان علی؟

داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت لطف حیران علی

از شکافِ زخم، جان را داد با شرمندگی
بر فقیری چون شهادت لطف عریان علی

سر برآورده‌ست چون خورشید از جَیب فلک
نالة افتاده در چاه زنخدانِ علی

کشتزار آخرت را آبیاری کرده است
در بیابان غریبی چشم گریانِ علی

چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حق‌شناس
ماند در ابهام، سیمای درخشان علی

از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی

گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی

چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علی

از دهانی بر دهانی می‌رود چون بوی گل
قصّۀ از گوش‌های خلق، پنهانِ علی

از می تکرارِ نامش عاشقی سیراب نیست
کز خدا جوشیده نام حال‌گردان علی

در میان آید اگر پای عدالت می‌نهد
داغ بر دستِ برادر، خشم سوزان علی

پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی

کودک باهوش عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل پرورده دامان علی

کودکستان شهادت، دورة آمادگی‌ست
تا که روزی راه یابی در دبستان علی

در کویر خاک، باغ لاله‌پوش کربلا
هست چشم‌انداز سبزی از گلستان علی

از تب حسرت زلیخای شهادت بارها
پیرهن‌ها چاک زد در یوسفستان علی

کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینه‌چاکان علی!

نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علی

در میان تنگدستی‌ها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی

کی شهادت با علی یک‌دم جدایی داشته‌ست؟
بوده این مسکین، تمام عمر، مهمان علی!

چون هزاران عاشق مسکین، شهادت سال‌ها
زردرویی‌ها کشید از درد هجران علی

با شهادت از رگ گردن علی، نزدیک‌تر
او در این حسرت که بیند روی تابان علی

از چه مرگ سرخ را شیرین نباشد کام و لب
خورده عمری روزی شیرین از احسان علی

ای شهادت، یازده تَنگِ شکر بردی، بس است!
رو که تنگِ آخرین ماراست از خوان علی

نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربانِ علی


#فرید #قادر_طهماسبی

@ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
شعر استاد قادر طهماسبی (فرید)
برای غربت حضرت علی، علیه السلام



هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهانِ علی(ع)
چون کبوتر ماند در چاه شب، افغانِ علی

ای غم! از درد علی بویی نیاوردی به دست
عودسان هرچند عمری سوختی جانِ علی

نالة مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان، فرق میزان علی؟

داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت لطف حیران علی

از شکافِ زخم، جان را داد با شرمندگی
بر فقیری چون شهادت لطف عریان علی

سر برآورده‌ست چون خورشید از جَیب فلک
نالة افتاده در چاه زنخدانِ علی

کشتزار آخرت را آبیاری کرده است
در بیابان غریبی چشم گریانِ علی

چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حق‌شناس
ماند در ابهام، سیمای درخشان علی

از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی

گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی

چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علی

از دهانی بر دهانی می‌رود چون بوی گل
قصّۀ از گوش‌های خلق، پنهانِ علی

از می تکرارِ نامش عاشقی سیراب نیست
کز خدا جوشیده نام حال‌گردان علی

در میان آید اگر پای عدالت می‌نهد
داغ بر دستِ برادر، خشم سوزان علی

پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی

کودک باهوش عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل پرورده دامان علی

کودکستان شهادت، دورة آمادگی‌ست
تا که روزی راه یابی در دبستان علی

در کویر خاک، باغ لاله‌پوش کربلا
هست چشم‌انداز سبزی از گلستان علی

از تب حسرت زلیخای شهادت بارها
پیرهن‌ها چاک زد در یوسفستان علی

کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینه‌چاکان علی!

نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علی

در میان تنگدستی‌ها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی

کی شهادت با علی یک‌دم جدایی داشته‌ست؟
بوده این مسکین، تمام عمر، مهمان علی!

چون هزاران عاشق مسکین، شهادت سال‌ها
زردرویی‌ها کشید از درد هجران علی

با شهادت از رگ گردن علی، نزدیک‌تر
او در این حسرت که بیند روی تابان علی

از چه مرگ سرخ را شیرین نباشد کام و لب
خورده عمری روزی شیرین از احسان علی

ای شهادت، یازده تَنگِ شکر بردی، بس است!
رو که تنگِ آخرین ماراست از خوان علی

نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربانِ علی


#فرید #قادر_طهماسبی

@ShahrestanAdab
🔻آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را

▪️شعری از استاد #قادر_طهماسبی (#فرید)
در سوگ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

آن شب که دفن کرد علی بی‌صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را

در گوش چاه، گوهر نجوا نمی‌شکست
ای آشنای درد، علی داشت تا تو را

ای مادر پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را

ناموس دردهای علی بوده‌ای چو اشک
پیدا نخواست غیرت شیرخدا تو را

یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست
در سایه داشت گر چه علی چون هما تو را

خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی
این هیجده بهار پر از ماجرا تو را

دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را

تحریف دین، فراق پدر، غربت علی
افکند این سه درد به بستر ز پا تو را

نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور
می‌خواست از تمامی عالم جدا تو را

گلخانۀ مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی فدا تو را

پهلو شکسته‌ای و علی با فرشتگان
با گریه می‌برند به دار الشفاء تو را

دارالشفای درد جهان خانۀ علی است
با گریه می‌برند ندانم کجا تو را

غافل مشو «فرید» ازین مژدۀ زلال
کاین حال هدیه‌ای است ز خیر النساء تو را


دیگر مطالب پرونده #شعر_فاطمی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-فاطمی

☑️ @ShahrestanAdab
🔻گفتگو با #فرید_آذسن، مترجم رمان‌های ژانر وحشت و تخیلی (بخش اول)

▪️«"زام‌‌بی" نسبت به آثار قبلیِ دارن شان (خصوصاً حماسه دارن شان و نبرد با شیاطین) با واقعیت، ارتباط بیشتری دارد؛ مثلاً یکی از درون‌مایه‌های اصلی کتاب "نژادپرستی" است و این نژادپرستی در قالب گونه‌پرستی انسانِ ضدّ زامبی یا زامبی ضدّ انسان نیز نمود پیدا می‌کند. همچنین فساد اخلاقی و جنسی سیاستمداران و ثروتمندان انگلیسی که در چند سال اخیر اخبارشان جسته و گریخته به گوش می‌رسید، در قالب چند نفر از شروران داستان (که احتمالاً شرورترین‌‌‌شان شخصیت "دن‌دن" است) به‌‌‌تصویر کشیده‌می‌شود.

بد نیست به استفاده مؤثّر دارن شان از شهر لندن به‌‌‌عنوان یک زمینه داستانی نیز اشاره کرد؛ در داستان به‌طور مداوم اشاره می‌شود که لوکیشن در کدام قسمت لندن قرار دارد و چند بخش ست‌پیس‌های داستان هم در نقاط دیدنی شهر اتّفاق می‌افتند؛ مثل میدان ترافالگار، چشم لندن و موزه HMSBelfast.»

goo.gl/Yb6L6i

بخش اول گفتگو با #فرید_آذسن را در #پرونده_رمان_فانتزی سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/رمان-فانتزی

☑️ @ShahrestanAdab
🔻 اگر زینب نبود...
( #قادر_طهماسبی ،#فرید، از جمله شاعران بزرگ آیینی است که شعر معروف او برای #حضرت_زینب (س) سال‌هاست زبانزد است. گفتنی‌ست فرید پیش از این در مصاحبۀ اختصاصی‌اش با شهرستان ادب درخصوص این شعر نیز توضیحاتی داده بود که می‌توانید این گفتگو را آدرس زیر بخوانید.)


▪️سرّ نى در نینوا مى‏‌ماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مى‏‌ماند اگر زینب نبود

چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا، مى‌‏ماند اگر زینب نبود

چشمۀ فریاد مظلومیتِ لب‌تشنگان
در کویر تَفته جا مى‌‏ماند، اگر زینب نبود...

ذوالجناح دادخواهى، بى‌سوار و بى‌لگام
در بیابان‏‌ها رها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه‏‌ها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود

🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6036
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻آمریکا!
(شعری از #آلن_گینزبرگ با ترجمۀ #فرید_قدمی)

▪️«هرچه را که داشته‌ام تقدیم تو کرده‌ام
و حالا دیگر آس‌و‌پاس‌ام آمریکا!
دو دلار و بیست‌و‌هفت‌سنت، هفدهم ژانویۀ ۱۹۵۶
تاب خیالاتم را ندارم آمریکا،
پس کی تمام می‌کنی این جنگ انسانی را؟
گم‌شو، آمریکا!
با بمب‌های اتم‌ات برو گم‌شو، آمریکا!
سر به سرم نگذار، حالم خوش نیست
تا حواسم سر جاش نباشد به جایی نمی‌رسد شعرم
پس کی همچون فرشته‌ها خواهی شد، آمریکا؟
از عمق گور کِی به خودت نگاه خواهی کرد؟
لایق میلیون‌ها تروتسکیست‌ات کی می‌شوی؟
در اشک چرا غرقه‌اند کتابخانه‌هایت، آمریکا؟
کِی به هند می‌فرستی تخم‌مرغ‌هایت را؟
حالم را به هم می‌زند این کارهای احمقانۀ تو.
پس کی می‌توانم بروم سوپرمارکت و
بردارم هر چه می‌خواهم، فقط به خاطر خوشگلی‌ام؟
گذشته از این‌ها
متعالی من و توییم، آمریکا
نه جهانی که می‌رسد از راه.
دم و دستگاه تو زیاد است خیلی از سر من،
پس چه شد؟
تو که می‌خواستی از من قدیس بسازی آمریکا!
طور دیگری باید این بحث را فیصله داد.
باروز که در طنجه است و
من هم فکر نمی‌کنم که برگردد و عجب نحسی!
تو هم نحسی، آمریکا
یا این‌که این‌ها همه بازی است؟
سعی می‌کنم بگویم اصل مطلب را
نمی‌شود که بی‌خیال دغدغه‌هام بشوم!
لج نکن، آمریکا!
خودم خوب می‌دانم چه می‌کنم.
شکوفه‌های آلو دارند می‌ریزند، آمریکا!
چند ماه است که روزنامه نخوانده‌ام.
هر روز کسی را می‌برند پای میز محاکمه
به اتهام قتل عمد.
دلم می‌سوزد به حال وابلی‌ها.
بچه که بودم کمونیست بودم آمریکا.
پشیمان هم نیستم اصلاً.
گواهی می‌دهد دلم که در پیش است گرفتاری.
باید مرا می‌دیدی چطور مارکس می‌خواندم!
روانکاو که می‌گوید چیزیم نیست.
من دیگر نیایش ربانی را نمی‌خوانم،
رسیده‌ام به بصیرت عرفانی
و دریافته‌ام لرزه‌های کیهان را.
هنوز برایت نگفته‌ام آمریکا
چی به سر دایی مکس آوردی
وقتی از روسیه آمد این‌جا.
با توام،
واقعاً می‌خواهی بگذاری مجلۀ تایم
سوار شود روی زندگی عاطفی‌ات؟
رفته روی اعصابم این مجلۀ تایم
می‌خوانمش هر هفته
هر وقت رد می‌شوم یواشکی از کنار قنادی
زُل می‌زند به من جلدش.
می‌خوانمش توی زیرزمین کتابخانۀ عمومی برکلی.
این تایم همیشه با من از مسئولیت حرف می‌زند.
مسئول و جدی‌اند تاجران
جدی‌اند اهالی سینما حتا،
اصلاً همه مسئول و جدی‌اند جز من،
چون من آمریکا هستم.
باز که دارم با خودم حرف می‌زنم.
طغیان کرده آسیا در برابر من.
من شانس چینی‌ها را ندارم

با یک ادبیات خصوصی غیر قابل چاپ
که می‌رود هزاروچارصد مایل در ساعت
و بیست‌وپنج هزار تیمارستان.
نه، هیچ نمی‌گویم از زندان‌هایم
هیچ نمی‌گویم از میلیون‌ها محروم
که زندگی می‌کنند توی گلدان‌هایم
زیر نور پانصد خورشید...»

🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
به مناسبت بعثت رسول اکرم(ص)
قطعۀ «تا آسمان»

شاعر: #محمدمهدی_سیار
خواننده: #محمد_معتمدی
تنظیم: #فرید_سعادتمند #حمید_دلنوازی
@shahrestanadab