شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
📷 #نیابت_زیارت یکی از شاعران عزیز از شهرستان ادبی‌ها در مدینه،
حرم حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم

☑️ @ShahrestanAdab
🔻«گور سفید» تریلری نمادین | یادداشت #سیدمحمد_قارونی بر کتاب #گور_سفید
(پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری)

▪️«"مجید قیصری"، داستان‌نویس مطرح دو دهۀ اخیر ایران را بیشتر به داستان‌های کوتاه‌اش با مضمون جنگ می‌شناسند. فعالیت داستانی او در دهۀ حاضر به‌سوی مضامین متنوع‌تری چون دینی، اسطوره‌ای و اجتماعی گسترش پیدا کرده است. قیصری از سال ۱۳۷۴ تاکنون و طی یک‌فعالیت مستمر، ۱۵ اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است. آخرین کتاب مجید قیصری رمان "گور سفید" است که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. نثر ساده، روان و موجز که هرازگاه با توصیفی بدیع همراه می‌گردد، از ویژگی‌های بارز اکثر آثار قیصری است که شامل این اثر هم می‌شود...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در تیرماه ۱۳۹۸ در حوزه‌های مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند:

▪️رازوارگیِ سیال | یادداشتی از «آزاده جهان‌احمدی» بر کتاب «جشن همگانی»
▪️پرونده‌ تخصصی شعر رضوی در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد
▪️نتایج نظرسنجی ۵ کتاب برتر ادبیات کودک و نوجوان ایران در این چهل‌سال
▪️آخرین ایستگاه | شعری از شهریار شفیعی
▪️سیمای امام رضا علیه‌السلام در آیینه شعر کهن فارسی و عرب | یادداشتی از الهه عزیزی‌فرد
▪️بی‌خضر در خرابات | داستان کوتاهی از مجید اسطیری
▪️معرفی کتاب‌های کودک و نوجوان با موضوع حجاب | یادداشتی از سیده‌زهرا محمدی
▪️آفتاب عشق | شعری از نصرالله مردانی
▪️دخترانِ‌ قهرمان | یادداشتی از مریم رحیمی‌پور به مناسبت روز دختر
▪️چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟ | یادداشتی از سعید داودی
▪️شاعرِ اکنون | یادداشتی بر مجموعه‌شعر «دعوت‌نامه» سرودۀ مریم کرباسی
▪️در دهۀ کرامت برای فرزندانمان چه کتاب‌های بخوانیم؟ | یادداشتی از مرضیه حق‌خواه
▪️«یادگاری‌ها» | شعرخوانی زنده‌یاد مرتضی حنیفی
▪️چرا چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامگذاری شده است؟

#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گستردن زمین
(فردا به نام #دحوالارض نامگذاری شده است؛ روزی که گفته می‌شود زمین از زیر آب بیرون آمد و آن نخستین تکه از زمین، جایگاه کعبه بود. به این مناسبت شعری می‌خوانیم از بانوی شعر انقلاب،زنده‌یاد #طاهره_صفارزاده که به این روز اختصاص دارد)

▪️«گسترده شد زمین
از پای کعبه
که جای بیشتری باشد
برای بودن انسان
برای گسترش انسانی‌ها
بعد از قساوت قابیل
اجدادمان قیامگری کردند
با قلب‌های پاک
با ذکر «ایاک نعبند و ایاک نستعین»
با دست و پای خیر
برای چیرگی انسان
بر ناانسانی‌ها
و سرنهادند
بر سختی زمین
از باب سجدۀ شکر

گسترده شد زمین
از پای کعبه
که آن بزرگ‌زمان
قدم بردارد
از تکیه‌گاه کعبه
به سوی مقصد دین
به سوی حاکمیت عقل و خرد
در باغ خرم همزیستی
در سرزمین درستی‌ها

تاریخ گسترش
به ذهن بینایان
وارد شده‌ست
چون آفریدگار
از آسمان
به بسط زمین پرداخت
فرمود
دشوار نیست
برای صاحب عرش
نگاهداری هردو
آسمان و زمین
با هم

رسول رحمت
از عصر فتنه
از عصر ما
خبرها داشت
که آمدن عادل را
سردار امن و امان را
به ما خبر داده است
خبر...»

🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻موسیقی امروز بیش از هرچیز به ترانه‌سرایان خوب نیاز دارد
(گفت‌وگوی #نیلوفر_بختیاری با #اهورا_ایمان در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)

▪️«...برای ارائۀ تعریفی از ترانه باید ویژگی‌های مختلفی که در طول هزارسال گذشته این قالب را دچار دگرگونی کرده‌اند، بررسی کنیم و این کار خیلی ساده‌ای نیست. ما از هزارسال پیش برای ترانه تعاریفی داشته‌ایم. یکی از کهن‌ترین منابع پژوهشی و نقد ادبی ما مقالۀ نظامی عروضی سمرقندی است. او در کتاب "چهار مقاله" می‌گوید ترانه، شعری‌ است که زاهد و عامی و دختر و پسر و دین‌دار و بی‌دین و... را به رقص و طرب و شعف وامی‌دارد. سپس به‌عنوان شاهدمثال یک‌دوبیتی می‌آورد. ما امروز نمی‌توانیم این تعریف را اشتباه بدانیم؛ زیرا در آن ویژگی‌هایی هست که هنوز هم بخشی از تعریف ترانه را دربرمی‌گیرد. یکی از این ویژگی‌ها مسألۀ موسیقی‌پذیربودن ترانه است؛ یعنی کلامی که در همراهی و سازگاری با موسیقی سروده می‌شود‌...»

🔗 متن کامل این گفت‌وگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻اصالت زنانه در شعر
(یادداشت #پژمان_سرلک بر مجموعه‌شعر #پری_روز سرودۀ #حسنا_محمدزاده‌)

▪️«...محمدزاده آن‌قدر روشن سروده که هرانسانی را تنها با ذره‌ای ادراک شاعرانه جذب و میخ‌کوب خواهد کرد.
شعر محمدزاده پر است از ایهام. او شاعرانه رفتار می‌کند و می‌سراید. شاعری در میان ما، در خیابان، روی بام، در اتوبوس و هرجا... باید چشم گرداند و او را دید که مشتاقانه سر تکان می‌دهد و در دفترچۀ صورتی‌اش چیز می‌نویسد و با شیطنتی دخترانه هرچیزی را که بخواهد با شکلی دوست‌داشتنی جان می‌بخشد و مال خود می‌کند:

سگرمه‌های خیابان همیشه درهم بود
که ردپای تو در داستان من کم بود (نبض صدا)

خیابان در حالت طبیعی و در نگاه انسان عادی اخم نمی‌کند، تحرک ندارد، تنها خیابان است و جادهندۀ آدم‌ها و ماشین‌ها در خود و این تفاوت بزرگ شاعر با انسانی عادی است. شاعر در هرزمانی و از هرچیزی در شعرش سود می‌جوید و این در شعر محمدزاده کاملاً محسوس است. در این اثر همه‌چیز زنده است و می‌تواند خود روح داشته باشد تا شعر او را خواندنی‌تر کند...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻«دریای زمین» و یگانگی تضادها
(یادداشت #محمدامین_پورحسینقلی بر مجموعۀ #دریای_زمین نوشتۀ #اورسلاکی_لوژان در پرونده #رمان_فانتزی شهرستان ادب)

▪️«...نام‌های حقیقی در برابر نام‌های ساختگی، قراردادی و یا کاربردی قرار دارند و هر انسانی، نامی حقیقی دارد که اگر دیگران آن را بدانند، می‌توانند قدرت‌های او را مهار کنند. دریای زمین، قهرمانان مختلف و روایت‌های گوناگونی را در پنج‌جلدش معرفی می‌کند، اما مهم‌ترین آن‌ها جادوگری است با نام حقیقی گِد و نام کاربردی اسپارو هاوک (جوجه‌شاهین) که مجموعۀ رمان دربرگیرندۀ سیر زندگی او (از نوجوانی تا پیری) است؛ سیری که هم آفاقی و هم انفسی است.

چالش‌های داستان و نبردهایی که در طول آن به‌وقوع می‌پیوندد، برخلاف نبردهای واضح بین خیر و شر و نور و تاریکی است. نیروهای تاریکی وجود دارند، به‌خصوص در میانه‌های رمان... اما ادامۀ داستان و به‌خصوص پایان‌بندی اولین و آخرین قسمت از این پنج‌گانه، چیزی جز اندیشۀ وحدت وجودی بین همۀ شئون و ارکان جهان و حتی میان خصلت‌های نیک و بد خود انسان نیست...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻کباب‌ماهی
(ستون داستان سایت شهرستان ادب را با داستان تازه‌ای از #امیرحسین_روح_نیا به‌روز می‌کنیم)

▪️«لطیف، یک‌کمچۀ دیگر ذغال به منقل کبابی ریخت. گرد سیاه به هوا برخواست و به هرسو پراکنده شد. با انبر، ذغال‌ها را روی هم انباشت. دست‌هایش را تکاند و دورش را فوت قایمی کرد تا گرد ذغال را از اطرافش براند. فاضل از نردۀ بالکن جدا شد و از مسیر ابرِ سیاهِ لطیف، کنار رفت و گفت: "... این انصاف نیست".
ـ چی انصافِ که این نیست؟!
ـ بالأخره یک‌جا باید قال قضیه رو بکنیم.
ـ به تو چه؟ ... قَیِّمِ مَردمی؟
ـ نمیشه دست رو دست گذاشت، نگاه کرد.
لطیف، شیشۀ نفت را از کنار ستون برداشت. شَستش را حائل در بطری کرد و نفت را به ذغال‌ها پاشید. صدای جِرق‌وجِرق از منقل برخواست. انگار که تگرگ به خشکه‌درختان باغ زده باشد...»

🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻قهرمانِ‌ قلعۀ جنی
(یادداشت #سمیه_آورند بر رمان نوجوان #هیچکس_جرئتش_را_ندارد در پرونده‌پرترۀ #حمیدرضا_شاه_آبادی)

▪️«رمان "هیچ‌کس جرئتش را ندارد" در روستای بهرام‌آباد اتفاق می‌افتد که هیچ‌یک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعه‌ای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعۀ تکیه معروف می‌شود. اما حالا سه‌سال است که به قلعۀ جنی مشهور شده و هیچ‌کس پا به آن‌جا نمی‌گذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جن‌ها را دیده و مردم جرأت پاگذاشتن به قلعه را ندارند.
روزی یکی از اهالی پیر و سرشناس محل، حالش وخیم می‌شود و آرزو می‌کند که در روزهای پایان عمرش دستمال تعزیه‌خوانی‌اش را روی سینه‌اش بگذارند. حال آن‌که دستمال در قلعۀ جنی جا مانده است. حمید، فتاح، یونس و قادر که از نوجوانان ده بودند، تصمیم می‌گیرند که هرطورشده وارد قلعۀ جنی شوند و آن دستمال را بیاورند؛ این‌جاست که تازه اتفاق‌های رمان آغاز می‌شود...»

🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻پریشانی زبان و زمان، ذهن و زمانه
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #خشم_و_هیاهو اثر معروف #ویلیام_فاکنر)

▪️«...نباید تصور کنیم که موضوع اصلی رمان فاکنر، پریشانی ذهن انسان‌هاست، که البته هست؛ ولی مهم‌تر از آن پریشانی زمانه است. اهمیت خشم و هیاهو در این‌باره نیست که نشان می‌دهد ذهن انسان پریشان شده، که پیش از او به این‌ سخن اشاره شده بود و امروز حرفی بسیار پیش پا افتاده است؛ اهمیت این اثر در این است که می‌گوید «پریشانی ذهن ما از پریشانی زمان است»، وقتی زمان پریشان باشد، پریشانی امری وجودی می‌شود که خود را در همه‌جا، ازجمله ذهن انسان‌ها نشان می‌دهد. بنابراین با راه‌حل‌های تکنیکی و دم‌دستی نمی‌توان آن را حل کرد، اما چرا فاکنر برای نمایش این مسأله، این همه خودش را به آب و آتش زده است؟...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻البلاءُللولا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #صحن_فیروزه سرودۀ #فاطمه_نانی_زاد به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)

▪️تو همانی؛ آن‌که من از هر نظر می‌خواهمش
بی‌بروبرگرد و اما و اگر می‌خواهمش

بارها از آینه پرسیده‌ام این راز را
من چرا این‌گونه هستم؛ این‌قَدَر می‌خواهمش؟!

دور اگر افتادم از او چشم دنیا شور بود
چشمتان روشن که با چشمان تر می‌خواهمش

هر چه می‌خواند برایم البلاءُللولا
بیش‌تر از بیش‌تر از بیش‌تر می‌خواهمش

هرچه از عشقش بگویم، گفتنی دارم هنوز
جمله‌ای گویا و موجز، مختصر؛ می‌خواهمش

☑️ @ShahrestanAdab
🔻خاطره‌انگیزترین ترانه‌های کودک دهه ۶۰ و ۷۰ | بخش اول
(یادداشتی از #سیده_نرگس_میرفیضی در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)

▪️«اگر دنیای کودکی هرکدام از ما را زیر و رو کنند، به احتمال زیاد به زمزمۀ آوازها و ترانه‌هایی خواهند رسید که در تلفیق با بسیاری از خاطره‌های آن دوران در حافظۀ ما ثبت و ضبط شده‌اند. از این‌رو نقش پررنگ ترانه‌ها در شکل‌دهی به شخصیت کودکان انکارناپذیر است. به‌همین‌سبب معمولاً اولین گزینه‌ای که برای انتقال مفاهیم به کودکان، مورد استقبال همۀ اقشار فرهنگی و اجتماعی قرار می‌گیرد، ابزار شعر و ترانه است. از‌ آن‌جایی‌که هرترانه‌ای یک‌وجه نوشتاری و یک‌وجه موسیقیایی و اجرایی دارد، پرواضح است که ترانه‌های کودکانه نیز برای رسیدن به گوش مخاطب خود به یک‌تریبون پرطرفدار نیاز دارند. بعد از پیروزی انقلاب و در دهۀ شصت و هفتاد شمسی، برنامه‌سازی‌های متعدد برای کودکان اوج گرفت و اقبال عمومی به سمتی هدایت شد که ساخت فیلم‌ها و سریال‌های موزیکال برای کودکان به اوج شکوفایی خود برسد‌...»

🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻تهی‌دستان
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدتقی_عزیزیان به‌روز می‌کنیم)

▪️با تهی‌دستان که باشم حال و روزم عالی است
سهمش از باران فراوان، هر که دستش خالی است

آن بهشتی را که وعده می‌دهی بی‌رنج نیست
چشم‌های سرخ مادر، خون‌بهای قالی است

گاهی آدم حاصل رنج کسی را می‌خورد
شانه‌های باد، زیر گیسوان شالی است

دل بریدن از جهان با پختگی گل می‌کند
سختی دل کندن از شاخه نشان کالی است

گریه‌ام می گیرد و دست تو در دست کسی است
سهمش از باران فراوان، هر که دستش خالی است

☑️ @ShahrestanAdab
🔻در حاشیۀ جنگ | نگاهی به مجموعه‌داستان #زیرخاکی نوشتۀ مجید قیصری به قلم #لیلا_بهرامی
(پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری)

▪️«...نثر داستان بسیار روان و ساده روایت می‌شود. زبان و لحن به‌درستی در این مجموعه به‌کار گرفته شده است. داستان‌ها اغلب شخصیت‌محور هستند. گفتگوها در داستان، ساده و صمیمی است. مشخصۀ بارز گفتگوها کوتاه‌بودن آن‌هاست. بخش جذاب داستان، اتفاق‌های آن است که تعلیق خوبی را ایجاد می‌کند تا مخاطب با علاقمندی، روایت را دنبال کند.

نویسنده با نوشتن این مجموعه‌داستان، ما را با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که در حاشیۀ جنگ هستند. حادثه‌ها در داستان‌های این مجموعه، برخی باورپذیرهستند و برخی هم باورپذیر نیستند. مانند زیرخاکی؛ هنگام درآوردن زیرخاکی برای لحظه‌ای پنداشتم با برداشتن حصیر، چیز کوچکی را از باغچه درآوردند؛ چون توصیفی که از باغچه شده، آن‌قدر باغچه را بزرگ نشان نداده که باورم شود قبری که سهراب در آن لحظه کنده با آن وقت کم، آن‌قدر بزرگ باشد که چیزی با ارتفاع یک و شصت در آن، جا شده باشد...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻ترس
(ستون داستان سایت شهرستان ادب را با داستان کوتاه «ترس» از نویسندۀ مطرح معاصر، #احمد_محمود، به‌روز می‌کنیم)

▪️«...آب باران رو آسفالت راه افتاده بود. باد هو می‌کشید و آب را رو آسفالت می‌رقصاند. قطره‌های درشت باران، رو شیشه جلوی وانت، لرزان به بالا کشیده می‌شد. یحیی رو فرمان قوز کرده بود و پدال گاز را تا تخته فشرده بود.
خالد کبریت کشید که سیگاری بگیراند. دستش می‌لرزید. کبریت خاموش شد. باز کبریت کشید. باد تو می‌زد، سرش را پایین گرفت. سیگار روشن شد.
دودش رابلعید و پرصدا بیرون داد. وانت تا بالای شیشه عقب، پر بود از کاغذ سیگار، سیگار خارجی و جوهر. خالد رو تشک اتومبیل سُر خورد و خودش را پایین کشید و چشم‌ها را روی هم گذاشت. صدای یک‌نواخت لاستیک‌ها تو گوشش بود.
از صدای سومین‌گلوله، خالد پرید و خودش را بالا کشید. دوج هشت سیلندر تو آیینه پیدا بود. به‌نظر می‌رسید که سینه‌اش از زمین کنده شده است.
پوزه پهن دوج به پوزه کوسه‌ای می‌ماند که خشمگین به شکار، حمله آورده باشد...»

🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻اعمال محدویت در صفحه #اینستاگرام شهرستان ادب

▪️طی چند روز گذشته، صفحۀ اینستاگرام شهرستان ادب با اعمال محدودیت‌هایی از سوی این نرم‌افزار مواجه شده است. در ابتدا مطلب «از کران تا بیکران» که سروده‌ای از علی داودی تقدیم به «سردار قاسم سلیمانی» بود حذف شد و بعد از آن میزان بازدیدهای صفحۀ شهرستان ادب به صورت چشم‌گیری کاهش یافت. براساس این سیاست اینستاگرام، مطالب صفحۀ شهرستان ادب برای بسیاری از شما مخاطبان گرامی این صفحه نمایش داده نمی‌شود.
ازاین‌رو پس از این، مطالب ما پس از آن‌که در صفحۀ اصلی اینستاگرام شهرستان ادب به‌روز می‌شود، جهت اطلاع شما مخاطبان عزیز به صورت استوری نیز نمایش داده خواهد شد.
از این که صفحۀ شهرستان ادب را دنبال می‌کنید و مطالب آن را با دوستان خود به اشتراک می‌گذارید، متشکریم.

🔗 صفحۀ موسسه‌ فرهنگی‌هنری شهرستان ادب در اینستاگرام

☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آوارگی نگهبان
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر مجموعه‌داستان #جشن_همگانی در پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری)

▪️«...شاهکار مجید قیصری در داستان "هرشب یکی از این گله کم می‌شود" در کدام فراز است؟ احتمال زیاد دارد که شما پس از خواندن داستان "هرشب یکی از این گله کم می‌شود" از مجموعۀ "جشن همگانی"، دست بگذارید روی عبارات صفحه ۱۰۴:

"عده‌ای معتقدند گرگ با شامۀ تیزی که دارد، آمدن عزرائیل را حس می‌کند؛ ولی عده‌ای دیگر می‌گویند قدرت بینایی گرگ این توان را به او داده که آمدن عزرائیل را ببیند و شروع به سر و صدا کند. سگ، نگهبان زندگان است و گرگ، نگهبان مردگان."

حقیقتاً جملات حیرت‌انگیزی است. چه حجاب‌ها که ندریده این عبارات. نگاه علم‌زدۀ مادی ما را کنار گذاشته، دارد از ارتباط گرگ با عزرائیل صحبت می‌کند...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab