شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔻عطش
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بهانه_ها سرودۀ سرکار خانم #پروانه_نجاتی تازه می‌کنیم)

▪️«می‌خواهمت چنان که لب تشنه آب را»
چون پرسشی که صبر ندارد جواب را

مانند ریشه‌ای که در اعماق سرد خاک
حس کرده طعم روشنی آفتاب را

مثل پلنگ خسته زخمی که نیمه‌شب
قد راست کرده لمس کند ماهتاب را

وقتی که نیستی دلم آشوب می‌شود
هر لحظه بغض می‌شکند اضطراب را

آن قدر عاشقم که در آغوش یاد تو
از یاد برده چشم من، آرام خواب را

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 برگزیدن زندگی انسانی نقطۀ مشترک داستان‌های «جشن باغ صدری»
( گفتگوی #محمدقائم_خانی با #سیده_عذرا_موسوی نویسندۀ کتاب #جشن_باغ_صدری )

▪️ « ... نقطۀ مشترک داستان‌های این مجموعه قیام علیه استبداد، ولی با آرمان و عقیده‌ای واحد است. بااین‌حال هر شخصیت با توجه به زمان، مکان و موقعیتی که در آن قرار گرفته، راه متفاوتی را برای مبارزه در پیش گرفته است. گاهی مانند زن عامی داستان «مردی روی بالکن شیرینی‌پزی» همین از دستش برمی‌آید که توی گوش یک توده‌ای فریبکار سیلی بزند و گاهی مانند زن داستان «گلدان شکسته» اسلحه دست می‌گیرد، زندان می‌بیند و شکنجه می‌شود. شاید اگر همۀ این شخصیت‌ها در یک نقطه از تاریخ به هم می‌رسیدند، یک راه را در پیش می‌گرفتند، ولی قرار گرفتنشان در موقعیت‌های مختلف آن‌ها را وادار به واکنش‌های متفاوت کرده است. هم‌چنین نگرشم این بود که آن‌چه در سال 57 رقم خورد، تنها نتیجۀ حوادث دهۀ پنجاه نبود. مگر می‌شود انقلابی به بزرگی انقلاب اسلامی پشتوانه‌ای نداشته باشد؟ مگر می‌شود ملی شدن صنعت نفت، 15 خرداد 42 و مبارزات شهید نواب صفوی را از دایرۀ انقلاب بیرون کرد؟ بنابراین کوشیدم به جنبه‌های مختلف این انقلاب نگاهی بیندازم... »

ادامۀ این گفتگو را در آدرس زیر بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10210

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 پرونده‌کتاب «حوّای سرگردان» در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد

▪️ #محمدقائم_خانی، نویسنده و پژوهشگری است که نگارش داستان‌های کوتاه و مقالات متعددی را در کارنامۀ خود دارد. خانی با مطبوعات و رسانه‌ها نیز همکاری دارد و سردبیری نشریۀ تخصصی مهاجر نیز برای مدتی به عهدۀ وی بوده است. خانی در زمینۀ پژوهش‌های اجتماعی، نقد داستان و... نیز فعالیت‌های چشمگیری داشته است.

از محمدقائم خانی تاکنون کتاب‌ غیرداستانی #رمان_و_معنویت به چاپ رسیده است و کتاب #انسان_در_رمان نیز در دست چاپ است که قرار است توسط سازمان انتشارات کانون اندیشه جوان وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شود. کتاب رمان و معنویت نیز، مجموعه‌مقالاتی است که به کوشش محمدقائم خانی توسط نشر نوین‌پژوه سینا منتشر شده است.

اما #حوای_سرگردان نخستین اثر داستانی محمدقائم خانی است که سال 97 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. این مجموعه‌داستان شامل داستان‌هایی است که با محتوای توسعه، طبیعت، تمدن و... . بعضی منتقدان این کتاب را «تقابلی میان شهر و روستا» و برخی دیگر آن را «دارای یک جهان دوقطبی» دانسته‌اند.

چهاردهمین #پرونده_کتاب سایت شهرستان ادب، اختصاص دارد به کتاب «حوای سرگردان» نوشتۀ محمدقائم خانی. در این پرونده، اخبار، گزارش‌ها، یادداشت‌ها و مصاحبه‌هایی درخصوص این کتاب و نویسندۀ آن منتشر خواهد شد.

شما برای مطالعۀ مطالب این پرونده می‌توانید به صفحۀ اختصاصی آن مراجعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/حوای-سرگردان

☑️ @ShahrestanAdab
🔻ایران‌جوان
(در زادروز زنده‌یاد #بیژن_ترقی ترانه‌سرای نامدار ایرانی، ستون شعر سایت شهرستان ادب را به خوانش ترانه‌ای معروف از ایشان اختصاص می‌دهیم)

▪️نامِ جاوید وطن
صبحِ امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهرِ جاودان
وطن ای هستیِ من
شور و سرمستیِ من
جلوه کن در آسمان
همچو مهرِ جاودان
بشنو سوزِ سخنم
که هم‌آوازِ تو منم
همهٔ جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم!
بشنو سوزِ سخنم
که نواگر این چمنم
همهٔ جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم!
همه با یک نام و نشان
به تفاوتِ هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه‌زنان
ز صلابتِ ایران جوان
به اصالت ایران کهن
ز صلابتِ ایرانِ جوان

☑️ @ShahrestanAdab
🔻آیینه‌شو
(شهرستان ادب را با شعری از کتاب #گلنفسی_ها سرودۀ استاد #محمدعلی_مجاهدی به‌روز می‌کنیم)

▪️گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و مگذار بگذرد

گفتا چه جای گریه؟ که او همچو ماه نو
رخسار خود نکرده پدیدار بگذرد

بگذشت از کنار من آن‌سان که بوی گل
دامن کشان ز ساحت گلزار بگذرد

در باغ گل نمی‌نهد از خویش جای پا
از بس که چون نسیم، سبکبار بگذرد

گفتم: دمیده پیش تو، خورشید را ببخش
گفتا: مگر خدا ز خطاکار بگذرد

غافل ز دوست یک مژه بر هم زدن مباش
آیینه شو که فرصت دیدار بگذرد

دردا که بی فروغ دل آرای روی دوست
هر روز ما به رنگ شب تار بگذرد

سرشار از تجلّی یارند لحظه‌ها
حیف است عمر ما که به تکرار بگذرد

ترک دل است از نظرعارفان محال
کی جَم ز جام آینه کردار بگذرد؟

در طور دل به نور تجلّی نوشته اند:
زین جلوه زار کوکبه‌ی یار بگذرد

اینجا کسی به فیض تماشا نمی رسد
تا خود چه‌ها به طالب دیدار بگذرد

گر در ولای آل علی صرف می شود
از خیر عمر بگذر و بگذار بگذرد

ای کاش این دو روزه ی باقی ز عمر نیز
در صحبت ائمه ی اطهار بگذرد

امشب بیا به پرسش «پروانه»‌ای عزیز
زان پیشتر که کار وی از کار بگذرد

☑️ @ShahrestanAdab
جلسه نقد مجموعه شعر #لحظه_های_بی_ملاحظه سروده #مبین_اردستانی در حوزه هنری #مشهد

دوشنبه 13 اسفند
ساعت 17
مشهد بین هاشمیه 20 و 22
حوزه هنری

#انتشارات_شهرستان_ادب

@ShahrestanAdabPub
شهرستان ادب
Photo
🔻 «حالا که می‌روی» ، عاشقانه‌های سیار با صدای معتمدی و موسیقی سعادتمند منتشر شد

▪️پس از دو سال تلاش، آلبوم تازه‌ای از اشعار #محمدمهدی_سیار، با صدای #محمد_معتمدی تولید و روانۀ بازار موسیقی شد. #حالا_که_می‌روی آلبومی است عاشقانه که بیشتر شعرهای آن از مجموعۀ #رودخوانی سرودۀ سیار و منتشره در «شهرستان ادب» انتخاب شده است.

«حالا که می‌روی» شامل هشت قطعه، با آهنگسازی و تنظیم آهنگساز سرشناس کشورمان فرید سعادتمند، در مرکز موسیقی «مأوا» تولید شده است. عنوان این قطعات به این شرح است: «باور نمی‌کنی»، «دل‌های فروشی»، «حالا که می‌روی»، «نشانی»، «غم پنهان»، «آفرینش»، «کوچۀ انتظار» و «کجایی».

معتمدی در سال‌های اخیر هدف خود را «بردن آواز ایرانی به دل جامعه» می‌داند و به همین منظور می‌کوشد با «حفظ روح موسیقی سنتی»، از عناصر پاپ در آهنگ‌های خود بهره گیرد. در آلبوم «حالا که می‌روی»، او همین راهبرد را ادامه داده است. از طرفی، سیار نیز کوشیده است شعرهای عاشقانه‌ای را پیشنهاد دهد که «در عین قوت و استحکام، بتواند با دل‌های فارسی‌زبانان ارتباط بگیرد».

به نظر می‌رسد این همکاری تازۀ هنری، دست‌کم در قطعۀ «حالا که می‌روی» که پیش از انتشار آلبوم به صورت رایگان منتشر و با استقبال دوستداران موسیقی همراه شد، به هدف خود رسیده است. معتمدی در کنفرانس خبری اعلام کرد که از این همکاری راضی است و قصد دارد در آینده نیز ترانه‌های دیگری بر اساس اشعار سیار بخواند.

محمدمهدی سیار متولد 1362، دانش‌آموختۀ دورۀ دکترای فلسفۀ ‌اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس، از شاعران مطرح نسل خود بوده است و در سال‌های گذشته با خوانندگانی چون سالار عقیلی، محمد اصفهانی و رضا صادقی همکاری داشته است.

او نخستین کتاب خود را با عنوان «بی‌خوابی عمیق» در سال 1388 منتشر کرد. یک سال بعد، با کتاب «حق‌السکوت» توانست جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به دست آورد. علاوه بر آن، او از سال ۱۳۸۷ در دانشگاه امام‌صادق (ع)، درس‌های ادبیات و منطق را تدریس می‌کند.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻 چشم‌بندی
(شعری از کتاب #لحظه_های_بی_ملاحظه سرودۀ #مبین_اردستانی)

▪️ غنیمته با تو نشستن، شده واسه یه لحظه باشه
شده واسه یه لحظه این دل کنار تو بشینه پاشه

یه لحظه پیش تو نشستن واسه‌م غنیمتی‌ترینه
یه عمره آرزوشه این دل یه لحظه پیش تو بشینه

نذار باور کنم هفت روزه هفته
می‌خوام چشم‌انتظار هشت باشم
می‌خوام برگردم از روزای رفته
پی اون روز بی‌برگشت باشم

می‌خوام برگردم از تنهاییام و
دوباره چند لحظه با تو باشم
تموم عمرم از اون چند لحظه
نمی‌خوام حتی یه لحظه جدا شم

می‌بندم چشمام‌و، شاید ببینم
هوای زندگی رنگ قدیمه
نشستی پیشم و اون چند لحظه
تموم لحظه‌های زندگیمه

می‌بندم چشمام‌و با چشم بسته
شاید دنیام یه‌خرده دیدنی شه
یه روز وقتی تموم شد وقت دنیا
شاید حال منم فهمیدنی شه

نذار باور کنم هفت روزه هفته
می‌خوام چشم‌انتظار هشت باشم
می‌خوام برگردم از روزای رفته
پی اون روز بی‌برگشت باشم

غنیمته با تو نشستن، شده واسه یه لحظه باشه
شده واسه یه لحظه این دل کنار تو بشینه پاشه

یه لحظه پیش تو نشستن واسه‌م غنیمتی‌ترینه
یه عمره آرزوشه این دل یه لحظه پیش تو بشینه

☑️ @ShahrestanAdab
🔻 شهر، روستا و حکایت حوای سرگردان
(یادداشتی از #محسن_حسن_نژاد بر کتاب #حوای_سرگردان نوشتۀ #محمدقائم_خانی در پرونده‌کتاب «حوّای سرگردان» )

▪️ «... «حوای سرگردان» مجموعۀ داستانی است که به‌همت محمدقائم خانی به نگارش درآمده است. دوگانۀ شهر و روستا که به‌شیوه‌های گوناگون در میانۀ داستان‌ها بارها سر بیرون می‌آورد، حکایت از چالش‌های زیستۀ نگارندۀ آن دارد. روستازاده‌ای اهل مازندران که به‌تبع تحصیلات و اقتضای اشتغال، سر از تهران درآورده و مانند خیلی‌دیگر از ما روستازادگان و شهرستانی‌ها، تفاوت این‌دو اقلیم توجهش را جلب کرده است. بی‌جهت نیست که در میان سطور این‌مجموعه‌داستان، تیکه‌هایی درخور و آبدار به سمت طبقۀ متوسط شهری تهران حواله می‌شود. طبقه‌ای که بار تحول‌های فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ایرانی را به دوش می‌کشد و بااین‌حال در کنار مرض بی‌تاریخی، به دام بی‌اقلیمی نیز اسیر شده است که تبعاتش هرگز در این‌طبقه منحصر نمانده و به‌شیوه‌های گوناگون، دامن انسان روستایی شهرستانی را نیز گرفته است... »

ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10188

☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آوازهای منتشر در باد
( شعری از کتاب #اجازه_هست_بگویم_که_دوستت_دارم ؟ سرودۀ #محمود_اکرامی_فر )

▪️ ای مردم! ای آوازهای منتشر در باد
من هم شما را دوست دارم، هرچه باداباد

چیزی شبیه گریه و لبخندتان دیریست
در بیت‌بیت شعرهایم می‌کشد فریاد

در یادتان مانده‌ست آیا روزهایی را
کز خنده‌هاتان بید، حتی بید گل می‌داد؟!

آن روز من هم سیب بودم، سیب سرخی که
با احترام از شاخه در پای شما افتاد

من امتداد مهربانی‌هایتان هستم
ای چشم‌های روشن من، خانه‌تان آباد!

☑️ @ShahrestanAdab