شهرستان ادب
1.4K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شهرستان ادب
Photo
🔻قاصدک
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بی_چشمداشت سروده‌ی شاعر روشن‌دل جناب آقای #موسی_عصمتی تازه می‌کنیم)

▪️از خشک‌سال آواز، لب‌هایمان ترک زد
دیشب به جای چوپان، یک گرگ نی‌لبک زد

شاید شنیده باشید، از بس که چشمه تشنه‌ست
لب‌های کوزه‌‎هامان تا باز شد ترک زد

دل را میان سفره پیچیده بودم امّا
ناباورانه دیدم آخر دلم کپک زد

ابری که بازمی‌گشت، با کوله‌بار خالی
بر زخم کاری دشت، یک آسمان نمک زد

بر بام گنبدی‌مان دیگر کبوتری نیست
این حرف را که گفتم، دیروز قاصدک زد

دیگر صدای باران از یاد کوه‌ها رفت
دل‌ها برای حتّی یک لکّه ابر، لک زد

تقصیر هیچ‌کس نیست، تقصیر این دل ماست
بیهوده سادگی‌مان تهمت به شاپرک زد

☑️ @ShahrestanAdab
🔻نهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه #ماه_شعر #آفتابگردان_ها شنبه ۲۷ مردادماه در شهرستان ادب برگزار می‌شود

🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9386

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻ملاحظاتی جدی درباره‌‌ی #امید_مهدی_نژاد
(یادداشتی از #حسن_صنوبری)

▪️«...امید مهدی‌نژادِ جدی‌سرا و امید مهدی‌نژادِ طنزپرداز؛ دو چهرۀ متفاوت‌اند که هیچ دخلی به هم ندارند. هرکدام سبک کاری، مختصات هنری و هواخواهان خاص خود را دارند؛ ولو در یک نفر جمع. من خودم بیشتر طرفدار امید مهدی‌نژاد اولی هستم: امید مهدی‌نژاد سرایشِ جدی، شعرِ اعتراض و غزلِ اجتماعی.

امسال این شاعر همۀ جدی‌سروده‌های پیشین خود یعنی: #رجزمویه، #پیاده‌ها و #آتشگردان را همراه با دفتری جدید، #ملاحظات، از ناشران پیشین آثار خویش یعنی: "سوره مهر" و "سپیده‌باوران" به انتشارات "شهرستان ادب" آورده است. با این اوصاف، بررسی کارنامه‌ای و داوریِ جامعِ آثار او آسان‌تر شده است. احتمالاً بررسی کارنامۀ طنزنویسی‌های او نیز، با تمرکزش در نشر "کتاب قاف" به‌زودی میسر خواهد بود.

شاید مهدی‌نژادِ طنزپرداز در بسیاری از آثارش فرانو و پست‌مدرن باشد؛ اما مهدی‌نژاد جدی‌سرا در اکثر آثار خود نهایتاً نئوکلاسیک است و البته که وزنۀ کلاسیکش نسبت به دیگر شاعران نئوکلاسیک به سمت کلاسیسیم، سنگینی می‌کند. این کهن‌گرایی و سنت‌خواهی را هم در ظاهر ماجرا می‌توان دید و هم باطنش. از قالب‌هایی که شاعر برای سرایش آثار جدی‌اش بهره گرفته تا طرح جلد چاپ‌های اخیر شعرهایش، از جمله جلوات ظاهریِ این گذشته‌پسندی و معاشقۀ شاعر با جهانِ کلاسیک هستند...»

متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9369

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای #محمدحسین_نیرومند

▪️متاسفانه با خبر شدیم آقای محمدحسین نیرومند _نویسنده و هنرمند گرامی_ در غم از دست دادن مادر گرامی خود به سوگ نشسته است.

موسسه شهرستان ادب، این مصیبت را به آقای نیرومند صمیمانه تسلیت می‌گوید و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب رحمت و بخشش می‌کند.

گفتنی است محمدحسین نیرومند هنرمند برجسته از جمله کاریکاتوریست‌های پیشکسوت کشورمان محسوب می‌شود که سال‌هاست در عرصه طراحی، تألیف، آموزش و داوری فعال است.
از جمله فعالیت‌های وی می‌توان به مدیر مسئولی کیهان کاریکاتور، سرپرستی مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری، مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضویت در تحریریه نشریه بین‌المللی کارتون که در آمریکا منتشر می‌شود، داوری دو سالانه بین‌المللی کارتون تهران، ریاست سازمان توسعه سینمایی سوره و... اشاره کرد. وی انتشار کتاب «طنز مصور»، کتاب «کلاه به سرهای ابوغریب» و تألیف ده‌ها مقاله در ارتباط با آموزش کاریکاتور را در کارنامه خود دارد.

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 قهرمانی که این بار مضحکه نمی‌شود
( یادداشت #مجید_اسطیری بر رمان #عالیجناب_کیشوت اثر #گراهام_گرین در پرونده #رمان_معناگرا )

▪️ ««گراهام گرین» نویسندۀ مطرح انگلیسی که آثار فراوانی به نگارش درآورد، در رمان «عالیجناب کیشوت» به استقبال اثر سرشناس سروانتس رفته است. «گرین» طرح اصلی رمانش را بر اساس «دن کیشوت» پی‌ریزی کرده‎است تا از رهگذر این بینامتنیت، نگاه خویش به زندگی و زمانه‌اش را بیان کند. آنچه درمورد اثر سروانتس جای سؤال ندارد این است که بن‌مایۀ آن «نقیضه» است. دن کیشوت، نقیضه‌ای است برای داستان‎های شوالیه‌گری. در دن کیشوت، نویسنده با بی‌رحمیِ هرچه تمام‌تر، شوالیۀ شوریده را بارها و بارها در موقعیّت‌های مضحک قرار می‌دهد که ناشی از درک غلط او از واقعیّت است. بر این اساس، گراهام گرین نیز رمان «عالیجناب کیشوت» را بر اصل کلّی نقیضه بنا کرده و این‎بار دو روایت کلّی مهمّ دوران ما یعنی مسیحیت و مارکسیسم را طرف شوخی قرار داده‎است؛ این برداشتی است که در ابتدای اثر داریم و هرچه پیشتر می‌رویم شوخی کنار می‌رود و نگاهی جدّی جای آن را می‌گیرد.»

ادامه یادداشت مجید اسطیری بر رمان آقای کیشوت اثر گراهام گرین را در پرونده رمان معناگرای سایت شهرستان ادب بخوانید:

🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9337/

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻شاعری که می‌داند چه بگوید
(یادداشت #حسنا_محمدزاده بر کتاب #روبه‌‌_رو)

▪️«ایده‌آلِ "شعر خوب" برای شخصیت‌های مختلف متفاوت است و هرکس می‌تواند از آن بنابر حس زیبایی‌شناسی‌اش تعریفی داشته‌باشد. یکی ترجیح می‌دهد عاشقانه بخواند، دیگری علاقمند به شعر مذهبی‌ست و عده‌ای مضامین اجتماعی را بیشتر می‌پسندند؛ اما این تعریف تا آنجا که به ساختار شعر مرتبط باشد، در همه‌ی موارد کم‌وبیش مشابه است. هنرمند درواقع خالقی‌ست که جهانی را می‌آفریند و هرچه این جهان خلق شده، تازه‌تر و نوتر باشد، حکایت از هنرمندتر بودن آفرینش‌گرش دارد؛ بالاخص وقتی جهانی را خلق‌کند که پیش از او کسی خلق نکرده باشد و عوامل بی‌شماری در شکل‌گیری آن دخیل‌‌اند؛ از جمله احساسات، خُلقیات، آرزوها، ناکامی‌ها، خانواده، جامعه، گذشته، تجربیات، دوستان و صدها عامل درونی و بیرونی دیگر؛ ازاین‌رو نمی‌توان به‌طورقطعی گفت: «نباید این‌گونه می‌نوشت» یا «باید به این شکل بنویسد»، بنابراین هرقدر هم که اثری را خالی از شاخصه‌های منحصربه‌فرد هنرمند بدانیم و بخواهیم آن را تقلید یا تکرار مکررات فرض‌کنیم، خواه‌ناخواه گوشه‌ای از نیازهای درونی، شرایط زیستی، سلایق، آرمان‌ها، اعتقادات و شخصیت سامان‌یافته‌ی او در آن منعکس شده‌است که انکارناپذیر‌ند. اما آن‌چه تفاوت‌ را میان هنرمندان رقم می‌زند، تفاوت در قدرت خلق و چگونگی این انعکاس است.

یکی از مضامینی که در سال‌های اخیر به‌شدت بین جوانان رواج پیدا کرده، مضامین عاشقانه است؛ عاشقانه‌هایی که معمولاً از فرم‌های سطحی و کم‌مایه پیروی می‌کنند، بی‌آنکه به این مسأله توجه شود که از عشق گفتن کار ساده‌ای نیست و به نیرویی پرورش‌یافته و قوی نیاز دارد تا درنهایت شاعر را به اثری برساند که در میان دریای بیکران شعرهای درخشانِ گذشته تا امروز، حرفی برای گفتن داشته‌باشد و بدرخشد.

ادامه یادداشت خانم حسنا محمدزاده بر مجموعه شعر آقای #معین_اصغری را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9382

☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری جلسه‌ی اول کارگاه #ویکی_نویسی #مدرسه_رسانه با تدریس #احمد_پرهیزی

🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9393

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻ایمان بیاورید
(ضمن تسلیت به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت #امام_باقر علیه السلام شعری از #سودابه_مهیجی در ستایش ایشان می خوانیم)

▪️صدها دلیل و مدرک و برهان بیاورید
مشتی سئوال مشکل و آسان بیاورید

هر قدر خواستید به درگاه آینه
رخسار زشت و موی پریشان بیاورید!

از احتمال وهم و حقیقت برای من
هی نکته‌های واضح و پنهان بیاورید!

تا آیه آیه جهل کر و کور خویش را
با خبرگی به محضر قرآن بیاورید
...
کمتر سئوال‌های عبث دست و پا کنید!
کمتر بهانه‌های فراوان بیاورید!

مردم! به جای این که مرا امتحان کنید
نام مرا به یاد خود این‌سان بیاورید

من چشم موشکافی ایمان و دانشم
با مو به موی علم من ایمان بیاورید...

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 دنیای متهوّر و و حشت‌آور نو
( داستان کوتاهی از #محمدقائم_خانی که در #یک_شنبه_های_داستان شهرستان ادب نقد و بررسی شد)

▪️ «... موضوع «هشدار مرگ دسته‌جمعی ایرانیان» را به گوگل گفت و در توضیح بعدی‌اش هم چهار کلمه «آینده»، «نرخ مرگ»، «آمار» و «درمان استراتژیک» را اضافه کرد. طبق انتظارم اوّلین یافته‌های نتایج جستجو بر می‌گشت به پارسال؛ به ماجرای مقالۀ مسعودی. آن‌ها را به‌سرعت رد کرد. رسید به اوّلین یافته؛ بعد از آنکه مربوط می‌شد به 1407. چیزهایی یادم آمد از ارائۀ پزشکی همدانی در کنفرانس ملی نرخ توالد در کشور. آن سال‌ها هنوز بحث نرخ پایین رشد جمعیّت مطرح بود و گاهی به این چیزها توجه می‌شد؛ ولی آخرین سال‌های بحث دربارۀ این مسایل بود و کسی آن کنفرانس با آن موضوع تکراری را جدّی نمی‌گرفت. حتماً به همین دلیل بوده که از ذهن من هم زود خارج شده بود. وقتی این همه کنفرانس بین‌المللی هست که به درد ارتقا می‌خورد، آدم که مغز خر نخورده ذهنش را از این چیزها پر بکند...»

ادامه‌ی داستان کوتاه «دنیای متهور و وحشت‌آور نو» از محمدقائم خانی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:

🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9402

☑️ @ShahrestanAdab
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات

دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات

نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات

یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست
عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات

پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات

به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات

تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات

ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات

مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات

شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات

تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟

جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات

#علیرضا_قزوه

از کتاب #صبح_بنارس
چاپ سوم
برگزیده جایزه کتاب فصل
نشر #شهرستان_ادب

#عرفه
#عرفات
#مسلمیه
#عید_قربان

@ShahrestanAdabPub
Forwarded from پرندگی
برای غربت #حضرت_مسلم

نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده‌ای به سرانجام ماجرا مسلم

علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته‌ای به امید وفا چرا مسلم؟

نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند
دوباره یک نفری موقع عشا مسلم

دو چشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم

ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بی‌حیا مسلم

شب نجات تو از دست شبه مردان است
هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم

نمانده راهی و تو بی‌پناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم

رسیده‌ای به سرانجام و حیله‌ی کوفی
ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم

اگر چه از سر دارالعماره می‌اُفتی
سرت نمی‌رود اما به نیزه‌ها مسلم

هزار شکر خدا را دگر نمی‌ماند
تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم

ولی قرار شده تشنه‌لب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم

#مجتبی_خرسندی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_Gardanha