شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔻دزدِ قدیم
(تازه‌ترین سرودۀ انتقادی استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه)

▪️«در هیچ دوره دزد چنین معتبر نبود
‌دزدی گناه بود در ایران هنر نبود

‌او را ندیده بود کسی و نمی‌شناخت
‌نامی نداشت دزد و چنین نامور نبود

‌خاور نمی‌شناختش و هیچ جلوه‌ای
‌از او هر آینه به شبِ باختر نبود

‌دستش نبود رو و نمی‌زد به طبلِ فُحش
‌در پرده بود دزد و چنین پرده‌در نبود

‌از او سراغ، اهلِ محل هم نداشتند
‌اینگونه در تمامِ جهان مشتهر نبود

‌دزد قدیم زحمت بسیار می‌کشید
‌سردرد داشت دزدی و بی‌دردسر نبود

‌دزدان قدیم در دلِ شب راه می‌زدند
‌در روشنایِ روز از آنها خبر نبود

‌دزدی شگون نداشت به وقتِ اذانِ صبح
‌دزدِ قدیم، سارقِ وقتِ سحر نبود

‌رویی نداشت دزد که حاضر شود به جمع
‌در خلق هیچ، از همه اینگونه سر نبود

‌میزد به چاک رویی اگر دیده بود گاه
‌یعنی به فکرِ خواستنِ آستر نبود...»

🔗 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔗 آثار استاد امیریاسفندقه را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔸ای درخت آرزو! خوش زی که بار آورده‌ای
(#مرتضی_امیری_اسفندقه در جشن ده‌سالگی شهرستان ادب)

🔹«روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی، قدحت پر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بی‌حد و شمار آخر شد

تلاش کردم با خواندن ابیاتی از یک غزل حافظ عزیز و ارجمند همه حرف‌هایم را به دوستان عزیز شهرستان ادب بازگو کنم. یک تشکر هم از شهرستان ادب دارم که سیاه‌مشق‌های من و دیگر افراد را جمع کرد و منتشر کرد. خیلی متشکر و سپاسگزارم. به علی‌محمد مودب عزیز و همه دوستان تبریک عرض می‌کنم. گفت: "ای درخت آرزو! خوش زی که بار آورده‌ای". همچنین سپاسگزارم از همه حامیان شهرستان ادب و در رأس همه آنها امینِ فکر و فرهنگِ ادبیاتِ پارسای پارسی، حضرت آقا...»


💠 متن کامل این سخنرانی را از سایت شهرستان ادب بخوانید.

#ده_سالگی_شهرستان_ادب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔸قصید‌‎وارۀ قلندر و پنج رباعی
(سروده‌‌های #مرتضی_امیری_اسفندقه در سوگ فرزند #یوسفعلی_میرشکاک)

🔹قلندر از شب شعر غدیر برمی‌گشت
دلیر آمده بود و دلیر برمی‌گشت

شکوهِ شادی و غم بر جبین او حک بود
خراب خطبه روز غدیر برمی‌گشت

نگاه، آه و عطش، گونه غرق آب و عرق
تو گویی از دل داغ کویر برمی‌گشت

خم غدیر، یقین، سرکشیده بود تمام
سیاه‌مست ولی سه‌به‌زیر برمی‌گشت
*
گرفته بود دلش مثل اینکه از چیزی
به‌رغم غصه ولی دلپذیر برمی‌گشت

نه سرسپرده تاج و نه کشته‌مرده تخت
فقیر آمده بود و فقیر برمی‌گشت

نداشت میل به دنیا چنان که طینت اوست
به پشت‌گرمی چشمان سیر برمی‌گشت
*
سلام کردم و با من صفا به صِفوّت کرد
شبیه آینه روشن‌ضمیر برمی‌گشت

به رویِ شانه رها یال گیسوان سپید
به بیشه نیمه‌‌ی شب عینِ شیر برمی‌گشت

کدام حادثه‌ی تلخ در کمینش بود؟
به خانه آه! کمی باز دیر برمی‌گشت
*
به خانه کاش نمی‌رفت، رفت امّا آه!
به عمق واقعه، شب ناگزیر برمی‌گشت

به خاطرات شهادت به خاطرات خطر
به متن حادثه‌های خطیر برمی‌گشت

به خانه؟ یا نه! به خط مقدّم آتش
به موج ترکش و رگبارِ تیر برمی‌گشت

به آشیانه سیمرغ، کومه ققنوس
به آن صدایِ صدا آن صفیر برمی‌گشت

به کوچه‌های حلبچه به مسلخ غزه
به قتلگاه امیرِ کبیر برمی‌گشت

چقدر مانده به شبهای مسلمیّه؟ چقدر؟
به خون و خاطره‌ی آن سفیر برمی‌گشت
*
رسیده بود به خانه به انفجار فجیع
همه کنار کشیدند میر برمی‌گشت

به خانه، میر شبانه، به خانه نه، به هلاک...
به ایستگاه شبِ مرگ و میر برمی‌گشت
*
حریقِ حادثه حیرت، لهیبِ آتش و در
قلندر از وسط روضه پیر برمی‌گشت
*
کدام صاعقه آیا به او شبیخون زد؟
قلندر از شب شعر غدیر برمی‌گشت



آتش زد و سوخت نرده در خانه تو
تنهایی فرش و پرده در خانه تو
شد منفجر و بوی شهادت پیچید
یک مین عمل نکرده در خانه تو


این تازه‌شهید کیست بی‌سربند است؟
مانند شهیدان شب اروند است
در خانه تو چه انفجاری رخ داد؟
این واقعه آه، کربلای چند است؟


سوگند به سرخی زبانت یوسف
به روح معانی و بیانت یوسف
ماتم مَحوم مِهَم نبودم دودم
از داغ محمّد جوانت، یوسف


من عین تو کی، کجا دلیرم یوسف؟
از گریه ببخش ناگزیرم یوسف
گفتند غم آخر تو باشد آه
این آخرِ غم بود بمیرم یوسف


می‌سوزم در هوای تو یوسف جان
در شعله‌ور صدای تو یوسف جان
بگذار دم دربِکشم در این داغ
باقی همگی بقای تو یوسف جان


#مرتضی_امیری_اسفندقه

☑️ @ShahrestanAdab
🔸«ملاقات با قرآن در شعر پارسی»
گفتگوی #میلاد_عرفان‌پور با #مرتضی_امیری_اسفندقه)

🔹«اوّلاً شعر حافظ برخاسته از جان قرآنی اوست. مطلب دوم اینکه همۀ کتاب‌ها در همه جای دنیا، به این دلیل که مایۀ کار شاعر و نویسنده سخن است، با قرآن مرتبط هستند. یعنی یک کتاب می‌تواند موضوعی قرآنی نداشته باشد امّا از آنجا که دارد سخن می‌گوید، با سخن مرتبط است و معجزۀ مصحف شریف هم سخن است، پس تو نمی‌توانی به این کتاب نگاه نکنی...»

💠 متن کامل این نشست را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
علی‌اکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد

#مرتضی_امیری_اسفندقه
#روز_جوان
#ولادت_علی‌اکبر
@shahrestanadab
به خاک کوچهٔ دیدار، آب می‌پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی‌ست

#مرتضی_امیری_اسفندقه
#نیمه_شعبان
#ولادت_امام_زمان
@shahrestanadab
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...

#مرتضی_امیری_اسفندقه
#دفاع_مقدس
#شهید
@shahrestanadab
کیست این فرشته‌ای که ناگهان
بند آسمان تیره را
به آب می‌دهد؟
ابرهای خیس‌خورده را
می‌چلاند و بدون ریسمان
پهن می‌کند در آسمان
ابرهای چرک‌مرده را کدام دست
در کدام چشمه
در کدام کوه
با کدام برف پاک شسته است؟
این همه ملافۀ سفید را کدام دست
پهن کرده روی بند باد؟
این فرشته کیست، این شکوه شاد؟
عمر و
عزتش
زیاد
باد!

#روز_مادر
#هیس_گل‌ها_خواب‌اند
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#انتشارات_شهرستان_ادب
@shahrestanadab