🔸«چهرهای در آینه»
(غزلی از #محمدعلی_بهمنی)
🔹«میپرسد از من كیستی، میگویمش امّا نمیداند
این چهرۀ گمگشته در آیینه، خود این را نمیداند
میخواهد از من فاش سازم خویش را، باور نمیدارد
آیینه در تكرار پاسخهای خود حاشا نمیداند
میکاودم، میگویمش چیزی از این ویران نخواهی یافت
كاین در غبار خویشتن، چیزی از این دنیا نمیداند...»
💠متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(غزلی از #محمدعلی_بهمنی)
🔹«میپرسد از من كیستی، میگویمش امّا نمیداند
این چهرۀ گمگشته در آیینه، خود این را نمیداند
میخواهد از من فاش سازم خویش را، باور نمیدارد
آیینه در تكرار پاسخهای خود حاشا نمیداند
میکاودم، میگویمش چیزی از این ویران نخواهی یافت
كاین در غبار خویشتن، چیزی از این دنیا نمیداند...»
💠متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«مرگ با چاشنی جادو»
(بررسی کتاب «چشمهای سگ آبیرنگ» از #مارکز یادداشتی از #محمد_بلوچی)
🔹«پدر شما چیزهای بد و تلخ را هم زیبا توصیف میکند». این را منشیِ دکترِ مارکز به پسرش رودریگو مارکز میگوید، وقتی که دیگر گابو غرق در نسیان و فراموشی شده و سایۀ مرگ بالای سرش بالبال میزند. کتاب «چشمهای سگ آبیرنگ» شامل ده داستان کوتاه است که هر کدام «مرگی» را در خود دارند؛ یعنی همان مضمون اصلی داستانهای گابریل گارسیا مارکز. دغدغۀ مرگ و جهان ماورایی، با فرهنگ آمریکایلاتین ترکیب شده که از نظر «مطالعات فرهنگی و بین فرهنگی» قابل تأمّل است...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(بررسی کتاب «چشمهای سگ آبیرنگ» از #مارکز یادداشتی از #محمد_بلوچی)
🔹«پدر شما چیزهای بد و تلخ را هم زیبا توصیف میکند». این را منشیِ دکترِ مارکز به پسرش رودریگو مارکز میگوید، وقتی که دیگر گابو غرق در نسیان و فراموشی شده و سایۀ مرگ بالای سرش بالبال میزند. کتاب «چشمهای سگ آبیرنگ» شامل ده داستان کوتاه است که هر کدام «مرگی» را در خود دارند؛ یعنی همان مضمون اصلی داستانهای گابریل گارسیا مارکز. دغدغۀ مرگ و جهان ماورایی، با فرهنگ آمریکایلاتین ترکیب شده که از نظر «مطالعات فرهنگی و بین فرهنگی» قابل تأمّل است...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«رهسپاری در عالم روح»
(نمایی از کتاب «سیر العباد الی المعاد» #سنایی یادداشتی از #علی_جوان_نژاد)
🔹«سنایی در جوانی گذرش به سرخس میافتد، چند سالی را در سرخس سپری میکند و آنجا با واعظ و خطیب مشهوری آشنا میشود به نام محمّد بن منصور سرخسی. این محمّد بن منصور سرخسی، چنان تأثیری بر جان سناییِ سیوچند ساله میگذارد که سنایی یکی از غیر متعارفترین اشعار فارسی را برای بزرگداشت او میسراید: «کنز الرّموز» یا همان «سیر العباد الی المعاد.»...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(نمایی از کتاب «سیر العباد الی المعاد» #سنایی یادداشتی از #علی_جوان_نژاد)
🔹«سنایی در جوانی گذرش به سرخس میافتد، چند سالی را در سرخس سپری میکند و آنجا با واعظ و خطیب مشهوری آشنا میشود به نام محمّد بن منصور سرخسی. این محمّد بن منصور سرخسی، چنان تأثیری بر جان سناییِ سیوچند ساله میگذارد که سنایی یکی از غیر متعارفترین اشعار فارسی را برای بزرگداشت او میسراید: «کنز الرّموز» یا همان «سیر العباد الی المعاد.»...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«قدر این شبها»
(غزلی از #علیرضا_قزوه به مناسبت لیالی قدر)
🔹«دلم تنگ است و دلتنگاند دلتنگان و دلریشان
شب قدر است، لبخندی بزن، مولای درویشان!
اگر همسو نمیگردند با فریادهای تو
نمیگردند دلریشان، نمیچرخند درویشان
هنوز آن سوی دنیا قدر خوبی را نمیفهمند
فراوانند بدخواهان و بسیارند بدکیشان
رها از خود شدم آنقدر این شبها که پنداری
نه با بیگانگانم نسبتی باشد، نه با خویشان
به مرگِ زندگی! من مرگ را هم زندگی کردم
جدا از زندگانی کردن این مرگاندیشان
شب قدر است، لبخندی بزن تا عید فطر من
تبسّم عیدی من باد، بادا عیدی ایشان»
💠#شب_قدر
☑️ @ShahrestanAdab
(غزلی از #علیرضا_قزوه به مناسبت لیالی قدر)
🔹«دلم تنگ است و دلتنگاند دلتنگان و دلریشان
شب قدر است، لبخندی بزن، مولای درویشان!
اگر همسو نمیگردند با فریادهای تو
نمیگردند دلریشان، نمیچرخند درویشان
هنوز آن سوی دنیا قدر خوبی را نمیفهمند
فراوانند بدخواهان و بسیارند بدکیشان
رها از خود شدم آنقدر این شبها که پنداری
نه با بیگانگانم نسبتی باشد، نه با خویشان
به مرگِ زندگی! من مرگ را هم زندگی کردم
جدا از زندگانی کردن این مرگاندیشان
شب قدر است، لبخندی بزن تا عید فطر من
تبسّم عیدی من باد، بادا عیدی ایشان»
💠#شب_قدر
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«انگیزههای اقبالخوانی»
(جستاری دربارۀ جایگاه اقبال به مناسبت سالمرگ #اقبال_لاهوری یادداشتی از #احمد_شهریار)
🔹«دکتر محمّد اقبال را در شبهقارّۀ هند و پاکستان «علّامه اقبال» و در ایران «اقبال لاهوری» مینامند که البتّه خوب است اینجا این نکته اصلاح شود که اقبال در واقع، اهل شهر سیالکوت در ایالت پنجاب بوده و مزار او در شهر لاهور است و از این جهت نمیشود او را «لاهوری» نامید، همانگونه که بیدل دهلوی اهل عظیمآباد پتنه بوده، نه دهلی، ولی امروز همگی او را به اسم بیدل دهلوی میشناسیم...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(جستاری دربارۀ جایگاه اقبال به مناسبت سالمرگ #اقبال_لاهوری یادداشتی از #احمد_شهریار)
🔹«دکتر محمّد اقبال را در شبهقارّۀ هند و پاکستان «علّامه اقبال» و در ایران «اقبال لاهوری» مینامند که البتّه خوب است اینجا این نکته اصلاح شود که اقبال در واقع، اهل شهر سیالکوت در ایالت پنجاب بوده و مزار او در شهر لاهور است و از این جهت نمیشود او را «لاهوری» نامید، همانگونه که بیدل دهلوی اهل عظیمآباد پتنه بوده، نه دهلی، ولی امروز همگی او را به اسم بیدل دهلوی میشناسیم...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«محمّدحسین شاهمسعودی»
(یادداشتی از #مصطفی_محدثی_خراسانی به مناسبت زادروز #محمدحسین_جعفریان)
🔹«من بچّۀ کوی طلّاب مشهد بودم و بسیاری از محلّههای فوق، از جمله تلگرد و گلشهر، در امتداد همین کوی طلّاب قرار داشتند؛ مسیری که ما را به سختکوشان مهاجر افغانستانی پیوند میداد که در این محلّهها ساکن شده بودند. امّا در بین این محلّات، محلّۀ پنجتن، برای من که امروز خاطرات این چهار دهه را مرور میکنم، از جذبه و جایگاه خاصتری برخوردار است؛ محلّهای شلوغ با خانههای کوچک و چفت در چفت...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #مصطفی_محدثی_خراسانی به مناسبت زادروز #محمدحسین_جعفریان)
🔹«من بچّۀ کوی طلّاب مشهد بودم و بسیاری از محلّههای فوق، از جمله تلگرد و گلشهر، در امتداد همین کوی طلّاب قرار داشتند؛ مسیری که ما را به سختکوشان مهاجر افغانستانی پیوند میداد که در این محلّهها ساکن شده بودند. امّا در بین این محلّات، محلّۀ پنجتن، برای من که امروز خاطرات این چهار دهه را مرور میکنم، از جذبه و جایگاه خاصتری برخوردار است؛ محلّهای شلوغ با خانههای کوچک و چفت در چفت...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab