🔸 «سپید دندان حس ششم دارد!» به روایت #جک_لندن | از کتاب #سپید_دندان
🔹 «گریبیور نمیخواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمیشد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدمها که پشهها را میکشند، سگهای دیگر را میکشت.
با این همه بییوتی اسمیت با خلق و خوی سرخپوستها آشنا بود. این بود که بیشتر وقتها به چادر گریبیور سر میزد و برایش بطریبطری نوشیدنی میبرد، اما نوشیدنی عطش را زیاد میکند. گریبیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاقتر میشد...»
💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔹چهلوهفتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
🔹 «گریبیور نمیخواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمیشد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدمها که پشهها را میکشند، سگهای دیگر را میکشت.
با این همه بییوتی اسمیت با خلق و خوی سرخپوستها آشنا بود. این بود که بیشتر وقتها به چادر گریبیور سر میزد و برایش بطریبطری نوشیدنی میبرد، اما نوشیدنی عطش را زیاد میکند. گریبیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاقتر میشد...»
💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔹چهلوهفتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab