شهرستان ادب
1.42K subscribers
4.39K photos
729 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔻ارمُولای و زن آسیابان
(داستانی کوتاه از #ایوان_تورگینف با ترجمۀ #حسن_افشار)

▪️«هنگام غروب، ارمولای شکارچی و من رهسپار یک «کمین شبانه» شدیم... ولی بسیار محتمل است که همه خوانندگان من ندانند کمین شبانه چیست. پس گوش فرا دهید، بزرگواران.
ربع ساعتی پیش از غروب آفتاب در فصل بهار، با یک تفنگ اما بدون سگ وارد بیشه می‌شوید، مکانی در نزدیکی کناره جنگل برای خود می‌جویید، به اطراف می‌نگرید، ساچمه تفنگتان را وارسی می‌کنید و با همراهتان چشمکی رد و بدل می‌کنید. یک ربع ساعت گذشته است. آفتاب غروب کرده اما جنگل هنوز روشن است. هوا پاک و آسمان صاف است. پرندگان با شتاب چهچه می‌زنند. علف نورس با برق فرح‌انگیز یک قطعه زمرد می‌درخشد، شما انتظار می‌کشید. اعماق عمیق‌تر جنگل اندک‌اندک تاریک می‌شود. نور یاقوتی آفتاب غروب آهسته بر ریشه‌ها و تنۀ درختان می‌لغزد و بالا می‌رود و از شاخه‌های پایین‌تر، که هنوز بیش و کم برهنه‌اند، به ستیغ ساکن درختان می‌رسد که کم‌کم به خواب می‌روند. بنگرید، اکنون حتى ستيغ درختان نیز تاریک است...»

🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 دومین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع «نیهیلیسم» و «داستایفسکی» با حضور #محمد_شمس_الدینی و #محمدقائم_خانی، سه‌شنبه ۲۰ آبان ساعت ۲۰، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود.

🔗 instagram.com/shahrestanadab

#فئودور_داستایفسکی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ققنوس
(بازخوانی شعری از #نیما_یوشیج به مناسبت زادروز این شاعر بزرگ نوگرا)

▪️«ققنوس، مرغ خوشخوان، آوازۀ جهان،
آواره مانده از وزش بادهای سرد،
بر شاخ خیزران،
بنشسته است فرد.
بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.
او ناله‌های گمشده ترکیب می‌کند،
از رشته‌های پارۀ صدها صدای دور،
در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه،
دیوار یک بنای خیالی می‌سازد.
از آن زمان که زردی خورشید روی موج
کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج
بانگ شغال، و مرد دهاتی
کرده‌ست روشن آتش پنهان خانه را
قرمز به چشم، شعلۀ خردی
خط می‌کشد به زیر دو چشم درشت شب
وندر نقاط دور،
خلق‌اند در عبور...
او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست،
از آن مکان که جای گزیده‌ست می‌پرد
در بین چیزها که گره خورده می‌شود
یا روشنی و تیرگی این شب دراز
می‌گذرد.
یک شعله را به پیش
می‌نگرد.
جایی که نه گیاه در آن‌جاست، نه دمی
ترکیده آفتاب سمج روی سنگ‌هاش،
نه این زمین و زندگی‌اش چیز دلکش است
حس می‌کند که آرزوی مرغ‌ها چو او
تیره‌ست همچو دود، اگر چند امیدشان
چون خرمنی ز آتش
در چشم می‌نماید و صبح سپیدشان...»

🔗 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

#شعر_نیمایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان ایران
(دربارۀ #ایرانشهر اثر تازۀ #محمدحسن_شهسواری به قلم #محمدصالح_سلطانی)

▪️«...رمان سترگِ آقای شهسواری، مثل یک فرش دستباف، چشم‌نواز است و ظریف. حاصلِ آمیختگیِ تکنیک و تعهد، چیزی شده که با خیال راحت می‌توانیم آن را "هنر متعهد" بنامیم. دستکم تا اینجا، یعنی انتهای جلد سومِ کتاب که منتشر شده و به بازار آمده، خیالمان از خواندنِ یک رمان خوب راحت است. اینکه در ادامه‌ چه اتفاقی برای ایرانشهر می‌افتد و به چند جلد می‌رسد را هنوز هیچ‌کس نمی‌داند. اما این را خوب می‌دانیم که «ایرانشهر» تا همین‌جا هم یک رمان خط‌شکن است و نشان‌دهنده‌ی ظرفیتِ بزرگی که سال‌های دفاع مقدس برای ادبیات ایران آفریده. ظرفیتی که تنها روایتِ پنج-شش روز از آن، سه جلد رمان می‌شود.

رمان ایرانشهر، روح دارد. روحِ سرزمینی که برای روایتِ حماسه‌هایش کلمه، و برای گفتن از قهرمانانش قصه کم ‌داریم. کاش کارگردانی پیدا شود و کیمیای این رمانِ هنوز ناتمام را در قالب یک سریال ۱۰۰ قسمتی، نشانِ مردمِ ایران دهد.»

🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻عاشقان، گياهانند
(شعری از زنده‌یاد #بیژن_نجدی به مناسبت زادروز ایشان)

▪️عاشقان، گياهانند
كه می‌رویند
می‌میرند
سبز می‌شوند
می‌ریزند
باران كه می‌بارد، چتر نمی‌خواهند
زمستان‌ها
بی‌كلاه و پالتو نپوشیده
می‌ایستند روی در روی و نگاه برف
چشم در چشم یخبندان
بی‌شرمساری اندام برهنه‌شان از برگ
عاشقان گياهانند كه ریشه‌هایشان فرو رفته است.
در كف دست من
در استخوان كتف تو
در جمجمه شكسته من
و این خاطرات من و توست
كه توت می‌شود يک روز
انار می‌شود گاهی
كه دیروز انگور شده بود
كه فردا زيتون
و تلخ.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻«طغیان ملت بر ضد خودش» به روایت #ویکتور_هوگو | از کتاب #بینوایان
(کتاب «بینوایان» حماسۀ جمهوریت و گرفتن حق مردم از حاکمیت است – به نام علم و محض خاطر آینده -. با این حال وقتی «ویکتور هوگو» می‌خواهد از شورش در پاریس سخن بگوید، جنبۀ سهمناک آن را نشان می‌دهد و در مقدمۀ همان فصل زبان به گفتن حقایقی می‌گشاید که شنیدن و درک آن از تحمل مردمان عادی خارج است. این فقره از رمان چنان عمیق است که می‌توان بارها آن را خواند. باشد که گوش‌مان نیوشای دردناک‌ترین رازهای هستی شود، رازهایی که در خلال انقلابات مردمی رخ می‌دهد.)

▪️«دو قابل تذکارترین سنگری که یک ناظر دقیق بیماری‌های اجتماعی بتواند ذکری از آن‌ها به میان آورد، به آن دوره از تاریخ که محل وقوع حوادث این کتاب است مربوط نیست. این دوسنگر، که هردو مظهر کاملی بودند، با دو منظرۀ مختلف، با وضعی وخیم و به هنگام شورش شوم ژوئن ۱۸۴۸، یعنی بزرگ‌ترین جنگ کوچه‌ها که تاریخ تاکنون دیده است، از زمین بیرون آمدند...»

🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

چهل‌وششمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 معرفی رمان «تاریخ غیرت» اثر «شیخ موسی نثری»

🔹#تاریخ_غیرت رمانی ۱۲۰ساله با مضمون عاشقانه - تاریخی که آقا #شیخ_موسی_نثری آن را در سال ۱۲۷۶ هـ.ش. یعنی زمانی که کم‌تر از بیست‌سال داشته است، طی یک سال نوشته است و نیز مصمم بوده که در آینده جلد دوم و سومی هم در ادامه آن بنویسد؛ اما گویا بنا به مسائل سیاسی از نوشتن و حتی انتشار آن یک جلد هم امتناع کرده است. این رمان را پیش از جنگ جهانی اول به اتمام رسانده است.

🔹همچنین وقایع رمان مربوط به سال ۱۲۷۶هـ.ش. یعنی زمانی که لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به طرف غرب ایران هجوم آورد و گروه وسیعی از مردم بی‌دفاع همدان را قتل عام کردند؛ اگرچه مردم دلیر این شهر با شجاعت و دلاوری که کم‌تر دیده‌شده، سعی کردند جلو اعمال وحشیانۀ آنان را بگیرند.

🔸این رمان توسط حوزه هنری استان همدان منتشر و بعدها با همکاری انتشارات شهرستان ادب به چاپ دوم رسید.

💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید.

#معرفی_کتاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔸درخت خسته
(شعری از زنده‎یاد #منوچهر_آتشی)

🔹حلاج
انگور بود
پس از درخت دارش چیدند
تا وعده‌اش شراب فراهم شود
تاریخ عشق و شورش اندیشه را
در عصر جهل هار...

عین‌القضات
سیب سرخ جوانی بود
پس از درخت دارش چیدند
تا قصۀ گناه
- آمیزش تلخی و شیرینی -
در چرخه‌های شعر بگردد... تا ما...

امروز نیز
با هر فشار ماشه
حلاج و عین القضات‌ها
مانند برگ پاییزی
از شاخسار مصرع‌ها
می‌افتند
تا...

آه ای درخت خسته
همسایۀ قدیم سبز
تو باز میوه می‌دهی؟

☑️ @ShahrestanAdab
🔸دریغ است ایران که ویران شود
(نگاهی به رمان تاریخی #تاریخ_غیرت اثر #شیخ_موسی_نثری به قلم #آزاده_جهان_احمدی)

🔹«...نثری در هفده سالگی و در عهد قاجار اراده می‌کند در تاریخ یک گام بلند به عقب بردارد و مقطعی را روایت کند که در اواخر حکومت صفویه است و شاه سلطان حسین چون حاکمان پیش و پس از خود گرفتار فساد و ناکارآمدی است. مملکت گرفتار آشفتگی و فقر و خیانت است و در این میانه به مدد ضعف درونی است که اجنبی جرأت دست‌درازی می‌یابد. لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به‌طرف غرب ایران هجوم آوردند و گروه وسیعی از مردم و سکنه همدان را قتل‌عام کردند. هرچند واکنش مردم همدان در قبال این حمله مقاومت تا پای جان بوده؛ اما نویسنده قصه این مقاومت را هم در بستری عاشقانه نوشته است. شیخ‌موسی‌نثری با سبک نگارشی نادر (در نوع خودش) عشق و حماسه را به هم گره می‌‌زند...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔸 «سپید دندان حس ششم دارد!» به روایت #جک_لندن | از کتاب #سپید_دندان

🔹 «گری‌بیور نمی‌خواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمی‌شد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدم‌ها که پشه‌ها را می‌کشند، سگ‌های دیگر را می‌کشت.
با این همه بی‌یوتی اسمیت با خلق و خوی سرخ‌پوست‌ها آشنا بود. این بود که بیش‌تر وقت‌ها به چادر گری‌بیور سر می‌زد و برایش بطری‌بطری نوشیدنی می‌برد، اما نوشیدنی عطش را زیاد می‌کند. گری‌بیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاق‌تر می‌شد...»

💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔹چهل‌وهفتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شعر و تماشا

🔸شعرخوانی سید #حمیدرضا_برقعی در مدح #حضرت_معصومه سلام‌الله‌علیها
🔹اردوی #آفتابگردان_ها، اسفندماه ۱۳۹۷

🔹در آسمان ملائکهٔ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند

مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره‌های ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند

با چشم‌های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینهٔ حوض است
آن کاسه‌های پر از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند

مُلاحسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی
از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند

صحن عتیق و جلوه دیرینش با چلچراغِ خوشه پروینش
این‌ها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه‌سرا کردند

ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی
یک عمر روزه‌های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند

تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند

ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن
هرگز نکرده‌اند همه مردان کاری چنان که فاطمه‌ها کردند

☑️ @ShahrestanAdab
🔸کنگره بین‌المللی شعر «انتقام سخت» با موضوع خون‌خواهی شهیدان #قاسم_سلیمانی و #ابومهدی_المهندس برگزار می‌شود

💠shahrestanadab.com/Content/ID/11750/

☑️ @ShahrestanAdab
🔸پروندۀ #برای_شهید_محسن_فخری_زاده در سایت شهرستان ادب گشایش یافت

🔹در تاریخ خرد ایران، علم،‌ تصویری حماسی دارد. این هیبت در شعر «ناصرخسرو» خاصه در بیت «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را» هویداست. این ایده البته بارها تکرار شده است مثلاً در آغاز «مرزبان‌نامه»، مقدمه‌ای که بوذرجمهر بر «کلیه و دمنه» نوشته و فقره بردار کردن حسنک وزیر در «تاریخ بیهقی». فاجعه‌ای که در آبسرد دماوند رخ داد، گذشته از زشتی و زبون‌اندیشی دشمن ایران، بار دیگر صورت حماسی علم را نشان داد. سایت شهرستان ادب با تسلیت این ضایعه به ملت ایران و جامعۀ علمی، برای ادای دین پرونده‌ای در همین باره می‌گشاید تا تجربۀ ادبی ما از ماجرای رخ داده ثبت شود.

💠 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.

#محسن_فخری_زاده
☑️ @ShahrestanAdab
🔸داغ تازه
(شعری از #محمدمهدی_سیار در پروندۀ #برای_شهید_محسن_فخری_زاده)

🔹غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ!

در این زمانۀ منع عبور و منع مرور
خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور

شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟
که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست

چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا!
چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا!

چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟
گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟!

چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت
گدازه‌های تن آرش کمانگیرت

تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم
دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم

«احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش
که بر کشد جگر حمزه را به دندانش


فغان اگر نرمانیم بدسگالان را
برادران سگ زرد را... شغالان را

به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟!
سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی

#محسن_فخری_زاده
☑️ @ShahrestanAdab
🔸ششمین نشست «از هندوکش تا البرز» به صورت مجازی برگزار می‌شود

🔹سه‌شنبه ۱۱ آذر‌ماه ششمین برنامه از سلسله نشست های #از_هندوکش_تا_البرز با حضور داستان نویسان افغانستانی و ایرانی به صورت مجازی برگزار خواهد شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، سه داستان‌نویس افغانستانی (#معصومه_کوثری از کابل، #اعظم_عظیمی از مشهدمقدس و #فاطمه_موسوی_جاوید از مزارشریف) با حضور استاد #مجید_قیصری و #احمد_مدقق به قرائت آثار خود خواهند پرداخت. اجرای این جلسه نیز بر عهده جناب آقای #مجید_اسطیری خواهد بود.

💠 این نشست سه‌شنبه ۱۱ آذر ساعت
۱۶ به صورت مجازی به نشانی زیر برگزار خواهد شد:
class.shahrestanadab.com/ch/dastan

☑️ @ShahrestanAdab
🔸من ‌زنده‌ام
(شعری از #مجتبی_حاذق تقدیم به #میرزا_کوچک_خان_جنگلی در سالروز شهادت ایشان)

🔹در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان

از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد
از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان

بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم ، نیمه‌ای انسان

حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان

در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند
آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران

آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند
(تنها) به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان

راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند
این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان

جمع تبرها، اره‌ها، ارابه‌ها جمع است
این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان

آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان

من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان

☑️ @ShahrestanAdab
🔹«من بارها به تو گفته‌ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر از پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد یا به اثبات رساند: کافی است که پول‌ها را در جیبش به صدا دربیاورد – اگر سکه باشد- یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق او است؟ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست عاشق زیاد قهرمان بازی دربیاورد.»

🔸#ملکوت، #بهرام_صادقی

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔸سه شعر از #راینر_ماریا_ریلکه با ترجمۀ #سونیا_محسنی

مرگ
🔹در برابر ما مرگ ایستاده است.
و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست.
زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم
تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم
مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده
تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد.

💠 دو شعر دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔸متافیزیک حضور و رمان تشریف
(یادداشتی بر کتاب #تشریف اثر تازۀ #علی_اصغر_عزتی_پاک به قلم #آزاده_جهان_احمدی)

🔹«...اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند.

این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab