🔻«وداع با علی اکبر» به روایتِ #سیدمهدی_شجاعی | از کتاب #پدر_عشق_و_پسر
(بیستوهشتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«اما...اما کاش بودی به وقت لباس رزم پوشاندن علی.
داماد را اینطور به حجله نمیفرستند که امام علی اکبر را مهیای میدان میکرد. با چه وسواسی هدیهاش را برای خود آذین میبست. صحابی همه رفته بودند. یک به یک آمده بودند اذن جهاد گرفته بودند و رفته بودند. امام خود مهیای میدان شده بود. اهل بیت و بنی هاشم پروانهوار گردش حلقه زده بودند و هریک به لحن و تعبیر و بیانی جان خویش را سد راه او کرده بودند و او را از رفتن باز داشته بودند. او اما نزدیکترین، محبوبترین و دوستداشتنیترین هدیه را برای این مرحله از معاشقه با خدا برگزیده بود...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
(بیستوهشتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«اما...اما کاش بودی به وقت لباس رزم پوشاندن علی.
داماد را اینطور به حجله نمیفرستند که امام علی اکبر را مهیای میدان میکرد. با چه وسواسی هدیهاش را برای خود آذین میبست. صحابی همه رفته بودند. یک به یک آمده بودند اذن جهاد گرفته بودند و رفته بودند. امام خود مهیای میدان شده بود. اهل بیت و بنی هاشم پروانهوار گردش حلقه زده بودند و هریک به لحن و تعبیر و بیانی جان خویش را سد راه او کرده بودند و او را از رفتن باز داشته بودند. او اما نزدیکترین، محبوبترین و دوستداشتنیترین هدیه را برای این مرحله از معاشقه با خدا برگزیده بود...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان پنجمین #چالش_شعر_کوتاه
(با موضوع عاشورا و ایام عزای #امام_حسین علیهالسلام)
▪️در «چالش شعر کوتاه» هربار یکی از پروندههای سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانهای برای سرایش و خوانش شعر میکنیم
اکنون در پنجمین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه ایام عزای امام حسین علیهالسلام از شما دعوت میکنیم تکبیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع عاشورا
و ایام عزای امام حسین علیهالسلام برای ما بنویسید.
گزیدهای از بهترینهای این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر میشود.
🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در بخش کامنتهای همین مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
(با موضوع عاشورا و ایام عزای #امام_حسین علیهالسلام)
▪️در «چالش شعر کوتاه» هربار یکی از پروندههای سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانهای برای سرایش و خوانش شعر میکنیم
اکنون در پنجمین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه ایام عزای امام حسین علیهالسلام از شما دعوت میکنیم تکبیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع عاشورا
و ایام عزای امام حسین علیهالسلام برای ما بنویسید.
گزیدهای از بهترینهای این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر میشود.
🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در بخش کامنتهای همین مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«عباسِ حسین» به روایتِ #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد | از کتاب #ماه_به_روایت_آه
(بیستونهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من به اقتضای غلامی بیبی رباب و بانو سکینه، کنار اسب پدرتان ایشان را همراهی میکردم. سکینه خردسال که میکوشید از تمامی امکانات و مواهب همراهی با عموی مهربان و فرمانپذیر بهره ببرد، لحظهای از پرسش و درخواست و قول گرفتن برای خرید در بازارهای مکه باز نمیایستاد و عباس با حوصله و تحملی شگفت توام با مهربانی و عشق و احترام، صبورانه به پرسشها و درخواستها پاسخ میگفت.
در همان لحظات بانویم سکینه پرسشی کرد که من نیز همواره مایل به دانستن جواب آن بودم ولی از پرسیدن آن شرم داشتم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
(بیستونهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من به اقتضای غلامی بیبی رباب و بانو سکینه، کنار اسب پدرتان ایشان را همراهی میکردم. سکینه خردسال که میکوشید از تمامی امکانات و مواهب همراهی با عموی مهربان و فرمانپذیر بهره ببرد، لحظهای از پرسش و درخواست و قول گرفتن برای خرید در بازارهای مکه باز نمیایستاد و عباس با حوصله و تحملی شگفت توام با مهربانی و عشق و احترام، صبورانه به پرسشها و درخواستها پاسخ میگفت.
در همان لحظات بانویم سکینه پرسشی کرد که من نیز همواره مایل به دانستن جواب آن بودم ولی از پرسیدن آن شرم داشتم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻زیارتنامه
(ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت سید و سالار شهیدان #امام_حسین علیهالسلام، در تازهترین مطلب پرونده #ادبیات_عاشورایی شما را به خواندن شعری عاشورایی از #قربان_ولیئی در رثای این امام عزیز دعوت میکنیم)
◾️سلام بر نفسِ تو به گاه جان دادن
سلام بر حرکاتت به وقت افتادن
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشان نور ، چشمانت
سلام سبز درخشان، سپید روینده
سلام چشمۀ خونت همیشه پوینده
سلام نام غریبت همیشه حزن آور
سلام خون خداوند، روح پیغمبر
فرود آمده بودی که عشق برخیزد
چکید خون نجیبت که شور انگیزد
تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند
برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند
شکفت خندۀ نازت بلا که می آمد
گرفت اوج نمازت بلا که می آمد
خزید دشنۀ دشمن که گم کند نامت
رسول نشر تو گردید، دشنه، شد رامت
به شوق درکِ تو، شمشیر دست و پا می زد
به بانگِ العطش، آتش به خیمه ها می زد
شبِ غلیظِ زمین را شکست چشمانت
خمیده کرد فلک را ستاره بارانت
خدای من، چه شکوهی، چه اقتداری داشت
چه وسعتی، چه حضوری، چه برگ و باری داشت
تناوری که نگنجید در جهان، بر جست
سپندوار به چشمانِ آسمان بنشست
رسیده بود و خدا چید سیب گلگونش
رسیده بود و زمین بود تشنۀ خونش
فرات، تشنه گذشت و خجل به دریا زد
ندید ،هر که تو را دید دل به دریا زد
فرات تشنه گذشت و شهید جاری بود
چقدر زخم عطش بر فرات کاری بود
هنوز هق هق گریه است در گلوی فرات
که در حضور خدا رفت آبروی فرات
تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند
برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند
گلوی ناز تو را ... آه من چه می گویم
فراتر از کلماتی سخن چه می گویم
نخواه تشنه بمیرم، نمی نگاهم کن
بگو که راه کدام است، سر به راهم کن
☑️ @ShahrestanAdab
(ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت سید و سالار شهیدان #امام_حسین علیهالسلام، در تازهترین مطلب پرونده #ادبیات_عاشورایی شما را به خواندن شعری عاشورایی از #قربان_ولیئی در رثای این امام عزیز دعوت میکنیم)
◾️سلام بر نفسِ تو به گاه جان دادن
سلام بر حرکاتت به وقت افتادن
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشان نور ، چشمانت
سلام سبز درخشان، سپید روینده
سلام چشمۀ خونت همیشه پوینده
سلام نام غریبت همیشه حزن آور
سلام خون خداوند، روح پیغمبر
فرود آمده بودی که عشق برخیزد
چکید خون نجیبت که شور انگیزد
تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند
برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند
شکفت خندۀ نازت بلا که می آمد
گرفت اوج نمازت بلا که می آمد
خزید دشنۀ دشمن که گم کند نامت
رسول نشر تو گردید، دشنه، شد رامت
به شوق درکِ تو، شمشیر دست و پا می زد
به بانگِ العطش، آتش به خیمه ها می زد
شبِ غلیظِ زمین را شکست چشمانت
خمیده کرد فلک را ستاره بارانت
خدای من، چه شکوهی، چه اقتداری داشت
چه وسعتی، چه حضوری، چه برگ و باری داشت
تناوری که نگنجید در جهان، بر جست
سپندوار به چشمانِ آسمان بنشست
رسیده بود و خدا چید سیب گلگونش
رسیده بود و زمین بود تشنۀ خونش
فرات، تشنه گذشت و خجل به دریا زد
ندید ،هر که تو را دید دل به دریا زد
فرات تشنه گذشت و شهید جاری بود
چقدر زخم عطش بر فرات کاری بود
هنوز هق هق گریه است در گلوی فرات
که در حضور خدا رفت آبروی فرات
تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند
برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند
گلوی ناز تو را ... آه من چه می گویم
فراتر از کلماتی سخن چه می گویم
نخواه تشنه بمیرم، نمی نگاهم کن
بگو که راه کدام است، سر به راهم کن
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بازتاب سیمای #حضرت_عباس علیهالسلام در آیینۀ شعر معاصر
(یادداشتی از #الهه_عزیزی_فرد در پرونده #ادبیات_عاشورایی)
▪️«...#حضرت_ابالفضل علیهالسلام در فرهنگ عاشورایی نماد شجاعت است اما صفات دیگری چون ایمان و مقام معنوی، وفاداری به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، جنگندگی، ایثار و سقای کربلا بودن در اشعار عاشورایی به وفور انعکاس پیدا کردهاند. گسترۀ اشعار آیینی معاصر که در ارتباط با شخصیت شامخ علمدار کربلا سروده شدهاند، بسیار فراخ است و ذکر تمامی آن، در این مجال نمیگنجد. لذا قصد نگارنده بر این است تا به بیان بارزترین مضامینی که در اشعار ممتاز عاشورایی وجود دارد، بپردازد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #الهه_عزیزی_فرد در پرونده #ادبیات_عاشورایی)
▪️«...#حضرت_ابالفضل علیهالسلام در فرهنگ عاشورایی نماد شجاعت است اما صفات دیگری چون ایمان و مقام معنوی، وفاداری به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، جنگندگی، ایثار و سقای کربلا بودن در اشعار عاشورایی به وفور انعکاس پیدا کردهاند. گسترۀ اشعار آیینی معاصر که در ارتباط با شخصیت شامخ علمدار کربلا سروده شدهاند، بسیار فراخ است و ذکر تمامی آن، در این مجال نمیگنجد. لذا قصد نگارنده بر این است تا به بیان بارزترین مضامینی که در اشعار ممتاز عاشورایی وجود دارد، بپردازد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻یک کاروان اشک
(پیش از این در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب، مطلبی تحت عنوان #چالش_شعر_کوتاه با موضوع شعرهای عاشورایی و مناسبتهای ماه محرم منتشر شد که از شما مخاطبان عزیز شهرستان ادب دعوت کردیم تک بیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را "با ذکر نام شاعر" برای ما بنویسید.
این چالش مورد استقبال شما مخاطبان گرامی قرار گرفت. اکنون ضمن تشکر از همراهی شما، ابیات برگزیده شما را در این مطلب منتشر میکنیم)
▪️محمدعلی مجاهدی
عزای ماست که هرسال میشود تکرار
وگرنه حیف محرم که خرج غم گردد
▪️سعید بیابانکی
پیچیده شمیمت همهجا ای تن بی سر
چون شیشهی عطری که درش گم شده باشد
▪️لیلا علیزاده
یک کاروان در سایهاش میرفت آرام
اما خودش بر روی نی بی سایبان بود...
▪️محسن خسرویمهر
تو را به جان مادرت مرا رها بکن، بگو
که سر نوشت دخترت بدون من چه میشود؟!
▪️محدثه خاکزاد
سوی علی طوری رها شد از کمان حرمله، تیرش
گویا که هاجر میدود با هروله با کاسهی شیرش
▪️علی فردوسی
عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست
جواب مرد به ذلّت جواب سربالاست
🔗 متن کامل این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(پیش از این در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب، مطلبی تحت عنوان #چالش_شعر_کوتاه با موضوع شعرهای عاشورایی و مناسبتهای ماه محرم منتشر شد که از شما مخاطبان عزیز شهرستان ادب دعوت کردیم تک بیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را "با ذکر نام شاعر" برای ما بنویسید.
این چالش مورد استقبال شما مخاطبان گرامی قرار گرفت. اکنون ضمن تشکر از همراهی شما، ابیات برگزیده شما را در این مطلب منتشر میکنیم)
▪️محمدعلی مجاهدی
عزای ماست که هرسال میشود تکرار
وگرنه حیف محرم که خرج غم گردد
▪️سعید بیابانکی
پیچیده شمیمت همهجا ای تن بی سر
چون شیشهی عطری که درش گم شده باشد
▪️لیلا علیزاده
یک کاروان در سایهاش میرفت آرام
اما خودش بر روی نی بی سایبان بود...
▪️محسن خسرویمهر
تو را به جان مادرت مرا رها بکن، بگو
که سر نوشت دخترت بدون من چه میشود؟!
▪️محدثه خاکزاد
سوی علی طوری رها شد از کمان حرمله، تیرش
گویا که هاجر میدود با هروله با کاسهی شیرش
▪️علی فردوسی
عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست
جواب مرد به ذلّت جواب سربالاست
🔗 متن کامل این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻هنوز
(در هفتمین روز شهادت سید و سالار شهیدان #امام_حسین علیهالسلام، پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از از شهید #سیداسماعیل_بلخی، عالم و مبارز سرشناس افغانستانی بهروز میکنیم)
▪️ای کشتهای که اسم تو مشکلگشا هنوز
با قصۀ عجیب تو خلق آشنا هنوز
روید مگر ز خاک تو گلهای پاک عشق
کآرد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز
طی زمان نبرد ترا یاد هیچکس
هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز
آزادهای که مجمع آزادگان دهر
هرجا شمردهاند تو را مقتدا هنوز
چون پیروی زعزم تو شد اصل ارتقا
اسم ملل برند از آن ارتقا هنوز
اقوام را قیام تو درس شجاعت است
جاریست فیض عام تو ای رهنما هنوز
بعد از تو بس شهید به دوران گذشتـه انـد
میدان مشق عشق بود کربلا هنوز
سـردادی و قبول اسارت نکردهای
زان داستان ، نَجُست کسی انتها هنوز
بر آن کسان که پیش تو لب تشنه مردهاند
تا بعد حشر است ز حق مرحبا هنوز
آب حیات تشنه جگر بر لب فرات
یا رب چه رمزهاست درین ماجرا هنوز
کوتهنظر یزید جوی هم نبرد سود
جز نام بد نماند از آن ناروا هنوز
زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست
دارند افتخار همه انبیاء هنوز
مشکی بهکف، سکینه ز عباس آب خواست
پشت فلک دوتا است از آن التجا هنوز
از سوزش خیام و اسیری اهل بیت
در خلد ماتم است به خیرالنسا هنوز
زینب چو دید نعش برادر به روی خاک
لرزند کاینات از آن وااَخا هنوز
با اشک و آه گفت که ما عترت خلیل
زین بیش حاضریم به راه رضا هنوز
بلخی و همرهان که به زندان کابلاند
شوری ز مسلک تو نماید به پا هنوز
☑️ @ShahrestanAdab
(در هفتمین روز شهادت سید و سالار شهیدان #امام_حسین علیهالسلام، پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از از شهید #سیداسماعیل_بلخی، عالم و مبارز سرشناس افغانستانی بهروز میکنیم)
▪️ای کشتهای که اسم تو مشکلگشا هنوز
با قصۀ عجیب تو خلق آشنا هنوز
روید مگر ز خاک تو گلهای پاک عشق
کآرد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز
طی زمان نبرد ترا یاد هیچکس
هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز
آزادهای که مجمع آزادگان دهر
هرجا شمردهاند تو را مقتدا هنوز
چون پیروی زعزم تو شد اصل ارتقا
اسم ملل برند از آن ارتقا هنوز
اقوام را قیام تو درس شجاعت است
جاریست فیض عام تو ای رهنما هنوز
بعد از تو بس شهید به دوران گذشتـه انـد
میدان مشق عشق بود کربلا هنوز
سـردادی و قبول اسارت نکردهای
زان داستان ، نَجُست کسی انتها هنوز
بر آن کسان که پیش تو لب تشنه مردهاند
تا بعد حشر است ز حق مرحبا هنوز
آب حیات تشنه جگر بر لب فرات
یا رب چه رمزهاست درین ماجرا هنوز
کوتهنظر یزید جوی هم نبرد سود
جز نام بد نماند از آن ناروا هنوز
زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست
دارند افتخار همه انبیاء هنوز
مشکی بهکف، سکینه ز عباس آب خواست
پشت فلک دوتا است از آن التجا هنوز
از سوزش خیام و اسیری اهل بیت
در خلد ماتم است به خیرالنسا هنوز
زینب چو دید نعش برادر به روی خاک
لرزند کاینات از آن وااَخا هنوز
با اشک و آه گفت که ما عترت خلیل
زین بیش حاضریم به راه رضا هنوز
بلخی و همرهان که به زندان کابلاند
شوری ز مسلک تو نماید به پا هنوز
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرچمی در باد
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدرضا_وحیدزاده بهروز میکنیم)
▪️شبی پیچید چشمانم به رقص پرچمی در باد
که با هر پیچ و تابش آتشی در سینه میافتاد
سپس بیاختیار آهسته نامی بر لبم آمد
قدمهایم ز رفتن ماند و بُردم قصد خویش از یاد
مِهی از دود اسفند و نوای نوحه در هم ریخت
به نرمی بعد از آن سوی در بازی مرا هُل داد
به کنجی در سیاهی موسپیدی نغمهای میخواند
ز صید دست و پا در خون، ز تیغ تشنهء صیاد
ز تسبیحی که ناگه دانهدانه بر زمین میریخت
گلی پرپر که گم شد در هجوم آهن و پولاد
سخن از تشنگی میگفت و مجلس ابر بارانی
و رودارود همچون مادرانی در غم اولاد
ورق زد مقتلی را و زبان شعلهها وا شد
به گوش آمد ندای یا بُنیه از دل اسناد
فغان از سقف و شیون از در و دیوار برمیخاست
و خود دیدم فلک را لرزه میافتاد بر بنیاد
توانم طاق شد دیگر، زدم بیرون سراسیمه
و بین هقهقم چشمم به رقص پرچمی افتاد
دوباره نام زیبای غریبی بر لبم آمد
دوباره حس نایابی مرا میبرد تا فریاد
الا ای عشق بُنیانکَن! غمِ دیرین مادرزاد!
مرا دریاب و ویران کن، دلت خوش، خانهات آباد
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدرضا_وحیدزاده بهروز میکنیم)
▪️شبی پیچید چشمانم به رقص پرچمی در باد
که با هر پیچ و تابش آتشی در سینه میافتاد
سپس بیاختیار آهسته نامی بر لبم آمد
قدمهایم ز رفتن ماند و بُردم قصد خویش از یاد
مِهی از دود اسفند و نوای نوحه در هم ریخت
به نرمی بعد از آن سوی در بازی مرا هُل داد
به کنجی در سیاهی موسپیدی نغمهای میخواند
ز صید دست و پا در خون، ز تیغ تشنهء صیاد
ز تسبیحی که ناگه دانهدانه بر زمین میریخت
گلی پرپر که گم شد در هجوم آهن و پولاد
سخن از تشنگی میگفت و مجلس ابر بارانی
و رودارود همچون مادرانی در غم اولاد
ورق زد مقتلی را و زبان شعلهها وا شد
به گوش آمد ندای یا بُنیه از دل اسناد
فغان از سقف و شیون از در و دیوار برمیخاست
و خود دیدم فلک را لرزه میافتاد بر بنیاد
توانم طاق شد دیگر، زدم بیرون سراسیمه
و بین هقهقم چشمم به رقص پرچمی افتاد
دوباره نام زیبای غریبی بر لبم آمد
دوباره حس نایابی مرا میبرد تا فریاد
الا ای عشق بُنیانکَن! غمِ دیرین مادرزاد!
مرا دریاب و ویران کن، دلت خوش، خانهات آباد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻یاحسین
(پرونده #ادبیات_عاشورایی و پرونده تخصصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #علی_باباجانی بهروز میکنیم)
▪️بابای من کوهی است محکم
همقد آقای درخت است
خنداندنش کاری است مشکل
گریاندنش هم سخت سخت است
یک روز دیدم توی مسجد
لرزید دست و شانههایش
با «یاحسین» و «یاحسین»اش
یک دفعه اشکی شد صدایش
غمگین شدم رفتم کنارش
لبخند زد تا که مرا دید
مثل گلی نرم و معطر
روی مرا آرام بوسید
☑️ @ShahrestanAdab
(پرونده #ادبیات_عاشورایی و پرونده تخصصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #علی_باباجانی بهروز میکنیم)
▪️بابای من کوهی است محکم
همقد آقای درخت است
خنداندنش کاری است مشکل
گریاندنش هم سخت سخت است
یک روز دیدم توی مسجد
لرزید دست و شانههایش
با «یاحسین» و «یاحسین»اش
یک دفعه اشکی شد صدایش
غمگین شدم رفتم کنارش
لبخند زد تا که مرا دید
مثل گلی نرم و معطر
روی مرا آرام بوسید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻فصل عزا
(به مناسبت پایان ماه محرم، پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از #حسن_بیاتانی بهروز میکنیم)
▪️شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخم خورده و بی سر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم
فصل عزا تمام شد؛ اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم
تا میوزید نام تو پر میکشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سردربیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژهها به کار رثایت نیامدند
با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بی جواب ماند
من میروم برای تو یاور بیاورم
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سر غزلی که فدای توست
☑️ @ShahrestanAdab
(به مناسبت پایان ماه محرم، پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از #حسن_بیاتانی بهروز میکنیم)
▪️شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخم خورده و بی سر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم
فصل عزا تمام شد؛ اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم
تا میوزید نام تو پر میکشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سردربیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژهها به کار رثایت نیامدند
با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بی جواب ماند
من میروم برای تو یاور بیاورم
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سر غزلی که فدای توست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مولای عشق و حماسه
(شعری از #رضا_اسماعیلی در پرونده #ادبیات_عاشورایی)
▪️من بیتو حرفی ندارم، قفل است راه زبانم
بی اذنِ تو، لالِ لالم، از گفتنت ناتوانم
من بیتو کفری غلیظم، جهلی مرکب که تا حشر
در چشم یکتاپرستات، مولای من! بینشانم
باید بفهمم تو را من، پیش از سرودن، ولی حیف!
از شور فهمیدن تو، خالیست جان و جهانم
میگریمت در مُحرّم، مانند ابر بهاری
میسوزد از داغ سرخت، مولای من! استخوانم
هیأت به هیأت دل من، از داغ تو میگدازد
هیأت به هیأت حسین است، ذکر مُدام زبانم
همسایهام در مُحرّم، با زخمهای غیورت
با حرفهای زلالت...؟ مولا، مکن امتحانم!
میترسم از صبحِ محشر، روز مبادای خونت
چشمی گشایم، ببینم، در حلقۀ کوفیانم!
آری، تو در چشمِ جانم، ای اسم اعظم غریبی
تا فصل فهمیدن تو، باید که قرآن بخوانم
باید بفهمم تو را من، مولای عشق و حماسه
تا در صف یاورانت، تا روز محشر بمانم
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از #رضا_اسماعیلی در پرونده #ادبیات_عاشورایی)
▪️من بیتو حرفی ندارم، قفل است راه زبانم
بی اذنِ تو، لالِ لالم، از گفتنت ناتوانم
من بیتو کفری غلیظم، جهلی مرکب که تا حشر
در چشم یکتاپرستات، مولای من! بینشانم
باید بفهمم تو را من، پیش از سرودن، ولی حیف!
از شور فهمیدن تو، خالیست جان و جهانم
میگریمت در مُحرّم، مانند ابر بهاری
میسوزد از داغ سرخت، مولای من! استخوانم
هیأت به هیأت دل من، از داغ تو میگدازد
هیأت به هیأت حسین است، ذکر مُدام زبانم
همسایهام در مُحرّم، با زخمهای غیورت
با حرفهای زلالت...؟ مولا، مکن امتحانم!
میترسم از صبحِ محشر، روز مبادای خونت
چشمی گشایم، ببینم، در حلقۀ کوفیانم!
آری، تو در چشمِ جانم، ای اسم اعظم غریبی
تا فصل فهمیدن تو، باید که قرآن بخوانم
باید بفهمم تو را من، مولای عشق و حماسه
تا در صف یاورانت، تا روز محشر بمانم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کجای مجلس نشستهاند
(داستانی کوتاه از #اعظم_ایرانشاهی، در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی از کتاب #کآشوب)
▪️«"بیسعادتها کجای مجلس نشستهاند؟" این را هیچ روضهخوانی نمیگفت اما من توی روضهها همانجایی مینشستم که آنها مینشینند و جای این که دلم را بدهم به صدای خشدار روضهخوان رابطۀ میان آدمها و کلمهها را رصد میکردم. رصد میکردم که چه کلمههایی دل چه جنس آدمهایی را میبرند. کدام کلمه به گریهها اوج میدهد؟ اعجاز از کلمات است یا از دل آدمها؟ اشک را چطور قسمت کردهاند؟ چرا آن خانمی که آن گوشه ردیف چهارم نشسته اینجور از هقهق شانههایش میلرزد ولی بغلدستیام هنوز منتظر باران است؟ بعضی آدمها اشکشان توی مشتشان است. همانها که مثل خطشکنهای جنگ، اول از همه سکوت مجلس را میشکنند.
دوستم میگفت این فلسفهبافیها مثل این است که به قول شریعتی گل سرخ را به اتاق تشریح برده باشی. برای دوستم یک #یاحسین محزون شنیدن کافی بود. به کلمههای بیشتر نیاز نداشت...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 «کاشوب» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
(داستانی کوتاه از #اعظم_ایرانشاهی، در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی از کتاب #کآشوب)
▪️«"بیسعادتها کجای مجلس نشستهاند؟" این را هیچ روضهخوانی نمیگفت اما من توی روضهها همانجایی مینشستم که آنها مینشینند و جای این که دلم را بدهم به صدای خشدار روضهخوان رابطۀ میان آدمها و کلمهها را رصد میکردم. رصد میکردم که چه کلمههایی دل چه جنس آدمهایی را میبرند. کدام کلمه به گریهها اوج میدهد؟ اعجاز از کلمات است یا از دل آدمها؟ اشک را چطور قسمت کردهاند؟ چرا آن خانمی که آن گوشه ردیف چهارم نشسته اینجور از هقهق شانههایش میلرزد ولی بغلدستیام هنوز منتظر باران است؟ بعضی آدمها اشکشان توی مشتشان است. همانها که مثل خطشکنهای جنگ، اول از همه سکوت مجلس را میشکنند.
دوستم میگفت این فلسفهبافیها مثل این است که به قول شریعتی گل سرخ را به اتاق تشریح برده باشی. برای دوستم یک #یاحسین محزون شنیدن کافی بود. به کلمههای بیشتر نیاز نداشت...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 «کاشوب» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کهربای دین
(بخشی از یک قصیدۀ #ناصرخسرو در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)
▪️«...کهربای دین شدهستی، دانه را رد کردهای
کاه بربائی همی از دین به سان کهربا
مبتلای درد عصیانی به طاعت باز گرد
درد عصیان را جز از طاعت نیابد کس دوا
گر تو را باید که مجروح جفا بهتر شود
مرهمی باید نهادن بر سرش نرم از وفا
راست گوی و راه جوی و از هوا پرهیز کن
کز هوا چیزی نژاد و هم نزاید جز عنا
گر براندیشی بریدهستی رهی دور و دراز
چون نیندیشی که این رفتن بر این سان تا کجا؟
بیعصا رفتن نیابد چون همی بینی که سگ
مر غریبان را همی جامه به درد بیعصا
پاره کردهستند جامهٔ دین بر تو بر، لاجرم
آن سگان مست گشته روز حرب کربلا
آن سگان کز خون فرزندانش میجویند جاه
روز محشر سوی آن میمون و بیهمتا نیا
آن سگان کهت جان نگردد بیعوار از عیبشان
تا نشوئی تن به آب دوستیی اهل عبا
چون به حب آلزهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا»
☑️ @ShahrestanAdab
(بخشی از یک قصیدۀ #ناصرخسرو در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)
▪️«...کهربای دین شدهستی، دانه را رد کردهای
کاه بربائی همی از دین به سان کهربا
مبتلای درد عصیانی به طاعت باز گرد
درد عصیان را جز از طاعت نیابد کس دوا
گر تو را باید که مجروح جفا بهتر شود
مرهمی باید نهادن بر سرش نرم از وفا
راست گوی و راه جوی و از هوا پرهیز کن
کز هوا چیزی نژاد و هم نزاید جز عنا
گر براندیشی بریدهستی رهی دور و دراز
چون نیندیشی که این رفتن بر این سان تا کجا؟
بیعصا رفتن نیابد چون همی بینی که سگ
مر غریبان را همی جامه به درد بیعصا
پاره کردهستند جامهٔ دین بر تو بر، لاجرم
آن سگان مست گشته روز حرب کربلا
آن سگان کز خون فرزندانش میجویند جاه
روز محشر سوی آن میمون و بیهمتا نیا
آن سگان کهت جان نگردد بیعوار از عیبشان
تا نشوئی تن به آب دوستیی اهل عبا
چون به حب آلزهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا»
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رندان تشنه لب
(یادداشتی در مناسبت شعر #حافظ با #امام_حسین علیهالسلام، به قلم #حسین_زحمتکش)
▪️«...از این دست آیات و روایات زیادی وجود دارد که اشاره به تمامی آنها در این مقال نمیگنجد اما آنچه واضح است این است که حضرت حافظ به دلایلی که شاید به اقتضای زمانه یا شاید به دلیل تربیت قرآنی وی بوده است از آوردن عبارتهای مستقیم امتناع میورزد که همین امر دایره همذات پنداری را در اشعار او به طرز حیرتآوری گسترش میدهد تا جایی که تقریباً کسی را نمیتوان یافت که غزلی از حضرتش را بخواند و بیتی متناسب با حال خویش در آن نیابد و هماینکه این به اشارت سخن گفتن و استعاری غزل سرودن شعر او را عمق بخشیده و گاهی معانی بسیار لطیف و والایی را در لایهای چندم پنهان میکند که جز اهلش بدان دست نیابند.
ردّ پای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و آموزههای آن حضرت در شعر حافظ در ابیات فراوانی دیده میشود. ما در این مقال برآنیم که به چند نمونه از این ابیات به همراه توضیحی کوتاه اشاره کنیم. کشف آنچه باقی میماند به عهده خوانندگان و حافظپژوهان عزیز...»
🔗 متن این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی در مناسبت شعر #حافظ با #امام_حسین علیهالسلام، به قلم #حسین_زحمتکش)
▪️«...از این دست آیات و روایات زیادی وجود دارد که اشاره به تمامی آنها در این مقال نمیگنجد اما آنچه واضح است این است که حضرت حافظ به دلایلی که شاید به اقتضای زمانه یا شاید به دلیل تربیت قرآنی وی بوده است از آوردن عبارتهای مستقیم امتناع میورزد که همین امر دایره همذات پنداری را در اشعار او به طرز حیرتآوری گسترش میدهد تا جایی که تقریباً کسی را نمیتوان یافت که غزلی از حضرتش را بخواند و بیتی متناسب با حال خویش در آن نیابد و هماینکه این به اشارت سخن گفتن و استعاری غزل سرودن شعر او را عمق بخشیده و گاهی معانی بسیار لطیف و والایی را در لایهای چندم پنهان میکند که جز اهلش بدان دست نیابند.
ردّ پای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و آموزههای آن حضرت در شعر حافظ در ابیات فراوانی دیده میشود. ما در این مقال برآنیم که به چند نمونه از این ابیات به همراه توضیحی کوتاه اشاره کنیم. کشف آنچه باقی میماند به عهده خوانندگان و حافظپژوهان عزیز...»
🔗 متن این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبعید داغ
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #رخصت تازهترین اثر استاد #علی_انسانی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️خوش، آنکه دلش آینهگردان تو باشد
گر سر بشود، در خم چوگان تو باشد
با عشق تو دلبسته درِ خویش به هرکس
آیینۀ من، آینهگردان تو باشد
بر مجمر عشق تو نهادیم، همه عمر
در سینه کبابیست، که بریان تو باشد
هر داغ که تبعید شود از جگرِ چاک
آید سرِ آن سفره که مهمان تو باشد
هرچشم کجا اشک تواند به تو ریزد؟
این شور فقط خاص نمکدان تو باشد
🔗 «رخصت» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #رخصت تازهترین اثر استاد #علی_انسانی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️خوش، آنکه دلش آینهگردان تو باشد
گر سر بشود، در خم چوگان تو باشد
با عشق تو دلبسته درِ خویش به هرکس
آیینۀ من، آینهگردان تو باشد
بر مجمر عشق تو نهادیم، همه عمر
در سینه کبابیست، که بریان تو باشد
هر داغ که تبعید شود از جگرِ چاک
آید سرِ آن سفره که مهمان تو باشد
هرچشم کجا اشک تواند به تو ریزد؟
این شور فقط خاص نمکدان تو باشد
🔗 «رخصت» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻موکب مارمولکی
(داستانی کوتاه از #مریم_مطهری_راد به مناسبت #اربعین حسینی در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)
▪️«ساعت یک ظهر روز چهارم، عمود ۱۷۰ را رد کرده بودیم که سرگروه اعلان استراحت داد. از خدا خواسته چپیدیم تو یکی از موکبها که هر چی از بیرون آرام به نظر میرسید داخل شلوغ و ملتهبی داشت. خانمها با اسباب و اثاثیه و بچه هر کدام جایی گرفته بودند و انگار سیم خاردار دورشان کشیده باشند با احتیاط از کنارشان رد میشدیم. اگر کمی زودتر بود یا اگر اینقدر خسته و کوفته نرسیده بودیم اینجا نمیماندیم و میرفتیم دنبال موکب خلوتتری! ولی تصمیم گرفته بودیم هرطور شده همینجا گوشهای هرچند دنج نباشد پیدا کنیم و حتی نشسته کمی بخوابیم. دوستان، هرکدام برای خودشان جایی باز کردند. من، هدف را گوشۀ بالای اتاق، سمت راست قرار دادم و با ببخشید، عذرخواهی میکنم و شرمندگی از روی سر و کلۀ مردم رد شدم. تا پا گذاشتم تو مکان مورد نظر، زنی که پوشش عربی داشت با خشونتی غیرعادی، انگار از مرز و ناموسش دفاع میکرد به زبان خودشان سرم داد کشید...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
(داستانی کوتاه از #مریم_مطهری_راد به مناسبت #اربعین حسینی در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)
▪️«ساعت یک ظهر روز چهارم، عمود ۱۷۰ را رد کرده بودیم که سرگروه اعلان استراحت داد. از خدا خواسته چپیدیم تو یکی از موکبها که هر چی از بیرون آرام به نظر میرسید داخل شلوغ و ملتهبی داشت. خانمها با اسباب و اثاثیه و بچه هر کدام جایی گرفته بودند و انگار سیم خاردار دورشان کشیده باشند با احتیاط از کنارشان رد میشدیم. اگر کمی زودتر بود یا اگر اینقدر خسته و کوفته نرسیده بودیم اینجا نمیماندیم و میرفتیم دنبال موکب خلوتتری! ولی تصمیم گرفته بودیم هرطور شده همینجا گوشهای هرچند دنج نباشد پیدا کنیم و حتی نشسته کمی بخوابیم. دوستان، هرکدام برای خودشان جایی باز کردند. من، هدف را گوشۀ بالای اتاق، سمت راست قرار دادم و با ببخشید، عذرخواهی میکنم و شرمندگی از روی سر و کلۀ مردم رد شدم. تا پا گذاشتم تو مکان مورد نظر، زنی که پوشش عربی داشت با خشونتی غیرعادی، انگار از مرز و ناموسش دفاع میکرد به زبان خودشان سرم داد کشید...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | فیلم اول
▪️شعرخوانیِ زندهیاد #قیصر_امین_پور در رثا و ستایش حماسهٔ حضرت زینب سلاماللهعلیها
(پروندهپرترهٔ قیصر امینپور و پروندهٔ #ادبیات_عاشورایی)
☑️ @Shahrestanadab
▪️شعرخوانیِ زندهیاد #قیصر_امین_پور در رثا و ستایش حماسهٔ حضرت زینب سلاماللهعلیها
(پروندهپرترهٔ قیصر امینپور و پروندهٔ #ادبیات_عاشورایی)
☑️ @Shahrestanadab
کوچهها هنوز
از دعا و گریۀ کسی معطر است،
کوچهها هنوز
داغدار مادر است،
کوچهها هنوز
یادگار غربت برادر است،
کوچهها هنوز
در به خنده وا نکردهاند،
اخم کوچهها هنوز
درهم است.
تا ابد محرم است
نشانی نشر شهرستان ادب در ایتا:
@shahrestaneadabpub
#شبیه
#علی_داوودی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#عاشورا #ادبیات_عاشورایی #ادبیات_آئینی #امام_حسین #قیام_عاشورا #نیمایی #نیمایی_عاشورایی #شعر_معاصر #انتشارات_شهرستان_ادب #ادب_بوک
از دعا و گریۀ کسی معطر است،
کوچهها هنوز
داغدار مادر است،
کوچهها هنوز
یادگار غربت برادر است،
کوچهها هنوز
در به خنده وا نکردهاند،
اخم کوچهها هنوز
درهم است.
تا ابد محرم است
نشانی نشر شهرستان ادب در ایتا:
@shahrestaneadabpub
#شبیه
#علی_داوودی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#عاشورا #ادبیات_عاشورایی #ادبیات_آئینی #امام_حسین #قیام_عاشورا #نیمایی #نیمایی_عاشورایی #شعر_معاصر #انتشارات_شهرستان_ادب #ادب_بوک