🔻«تصاویر ذهنی» به روایت #ویرجینیا_وولف | از کتاب #خانم_دلوی
(سیودومین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«پرستارِ موخاکستری، وقتی خرناس پیتر والش بر نیمکت داغ کنار او آغاز شد، بافتن از سر گرفت. در لباس خاکستری، دستها را که خستگیناپذیر و با این حال آرام حرکت میداد، چونان قهرمان نگهبان حقوق خفتگان مینمود، چون یکی از آن موجودات نامرئی و شبحوار ساخته از آسمان و شاخهها که در جنگل در گرگ و میش برمیآیند. مسافر تنها، درنوردۀ معبرها، برآشوبندۀ سرخسها و نابودگر گیاهان عظیم شوکران، ناگهان که سر بالا میکند، پیکر غولآسا را در انتهای راه مالرو میبیند.
لحظات سرور خارقالعاده او را، که کشیش شاید بیخدایی بود، غافلگیر میکرد. هیچچیز به نظر او بیرون از ما وجود ندارد مگر وضعیت ذهن؛ میل به تسکین، به آسودگی، به چیزی بیرون از این کوتولههای مفلوک، این مردان و زنان ضعیف، زشت، جبون...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(سیودومین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«پرستارِ موخاکستری، وقتی خرناس پیتر والش بر نیمکت داغ کنار او آغاز شد، بافتن از سر گرفت. در لباس خاکستری، دستها را که خستگیناپذیر و با این حال آرام حرکت میداد، چونان قهرمان نگهبان حقوق خفتگان مینمود، چون یکی از آن موجودات نامرئی و شبحوار ساخته از آسمان و شاخهها که در جنگل در گرگ و میش برمیآیند. مسافر تنها، درنوردۀ معبرها، برآشوبندۀ سرخسها و نابودگر گیاهان عظیم شوکران، ناگهان که سر بالا میکند، پیکر غولآسا را در انتهای راه مالرو میبیند.
لحظات سرور خارقالعاده او را، که کشیش شاید بیخدایی بود، غافلگیر میکرد. هیچچیز به نظر او بیرون از ما وجود ندارد مگر وضعیت ذهن؛ میل به تسکین، به آسودگی، به چیزی بیرون از این کوتولههای مفلوک، این مردان و زنان ضعیف، زشت، جبون...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«ارثیه»
(به مناسبت زادروز #ویرجینیا_وولف، نویسنده و منتقد مطرح و اثرگذار انگلیسی، داستان کوتاهی از وی را که از کتاب «مرگ در جنگل» انتخاب شده است، با هم میخوانیم)
🔹««تقدیم به سیسی میلر». گیلبرت کلندن سنجاقسینۀ مروارید را از بین مشتی انگشتر و سنجاقسینه که روی میز کوچکی در اتاق خصوصی زنش ریخته بود، برداشت و نوشتۀ روی آن را خواند: «تقدیم به سیسی میلر عزیزم.»
ظاهراً آنجلا حتّی منشی خودش، سیسی میلر را هم به یاد داشته است. گیلبرت کلندن یک بار دیگر با خود اندیشید: «چهقدر عجیب است که آنجلا هر چیز را چنین منظّم و حسابشده به جای گذاشته است -نوعی هدیۀ کوچک برای هر یک از دوستانش. چنان که گویی مرگ خودش را پیشبینی کرده بوده است. گرچه آن روز صبح، شش هفته پیش، که خانه را ترک کرده بود، در سلامت کامل به سر میبرد، همان روزی که در پیکادلی، از پیادهرو به خیابان پا گذاشته بود و اتومبیل، او را زیر گرفته بود...»
💠 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(به مناسبت زادروز #ویرجینیا_وولف، نویسنده و منتقد مطرح و اثرگذار انگلیسی، داستان کوتاهی از وی را که از کتاب «مرگ در جنگل» انتخاب شده است، با هم میخوانیم)
🔹««تقدیم به سیسی میلر». گیلبرت کلندن سنجاقسینۀ مروارید را از بین مشتی انگشتر و سنجاقسینه که روی میز کوچکی در اتاق خصوصی زنش ریخته بود، برداشت و نوشتۀ روی آن را خواند: «تقدیم به سیسی میلر عزیزم.»
ظاهراً آنجلا حتّی منشی خودش، سیسی میلر را هم به یاد داشته است. گیلبرت کلندن یک بار دیگر با خود اندیشید: «چهقدر عجیب است که آنجلا هر چیز را چنین منظّم و حسابشده به جای گذاشته است -نوعی هدیۀ کوچک برای هر یک از دوستانش. چنان که گویی مرگ خودش را پیشبینی کرده بوده است. گرچه آن روز صبح، شش هفته پیش، که خانه را ترک کرده بود، در سلامت کامل به سر میبرد، همان روزی که در پیکادلی، از پیادهرو به خیابان پا گذاشته بود و اتومبیل، او را زیر گرفته بود...»
💠 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«چهطور باید کتاب خواند؟»
(بخشی از مقالۀ #ویرجینیا_وولف)
🔹«اوّل از همه میخواهم به علامت سؤالی که آخر عنوان متن گذاشتهام، تأکید کنم. حتّی اگر بتوانم جواب این سؤال را برای خودم بدهم، این پاسخ فقط برای من کارآیی خواهد داشت و نه شما. در واقع، تنها پیشنهادی که میتوان در مورد خواندن به دیگری داد، این است که هیچ پیشنهادی را نپذیرد و غریزۀ خودش را دنبال کند، استدلال خودش را داشته باشد و خودش به نتیجه برسد. اگر در مورد این موضوع به توافق رسیدهایم، پس خودم را رها میکنم و چند پیشنهاد به شما پیشنهاد میدهم، چون شما اجازه نمیدهید که این نظرات، استقلالی را که مهمترین ویژگی یک خواننده است، به غل و زنجیر بکشد...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(بخشی از مقالۀ #ویرجینیا_وولف)
🔹«اوّل از همه میخواهم به علامت سؤالی که آخر عنوان متن گذاشتهام، تأکید کنم. حتّی اگر بتوانم جواب این سؤال را برای خودم بدهم، این پاسخ فقط برای من کارآیی خواهد داشت و نه شما. در واقع، تنها پیشنهادی که میتوان در مورد خواندن به دیگری داد، این است که هیچ پیشنهادی را نپذیرد و غریزۀ خودش را دنبال کند، استدلال خودش را داشته باشد و خودش به نتیجه برسد. اگر در مورد این موضوع به توافق رسیدهایم، پس خودم را رها میکنم و چند پیشنهاد به شما پیشنهاد میدهم، چون شما اجازه نمیدهید که این نظرات، استقلالی را که مهمترین ویژگی یک خواننده است، به غل و زنجیر بکشد...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab