این سبزِ سرخ کیست؟
این سبزِ سرخ چیست که میکارید؟
این زن که بود
که بانگ «خوانگریو» محلی را
از یاد برده بود
با گردنی بلندتر از حادثه
بالاتر از تمام زنان ایستاده بود
و با دلی وسیعتر از حوصله
در ازدحام و همهمه «کِل» میزد؟
این مادر که بود که میخندید؟
وقتی که لحظه، لحظۀ رفتن بود
آن سبز، با سخاوت خورشید
بخشید هر چه داشت
جز آن لباس سبز
و نقش آن کلام الهی را
رهتوشۀ شهید همین بس:
یک جامه، یک کلام
تصویری از امام
□
او را چنان که خواست
با آن لباس سبز بکارید
تا چون همیشه سبز بماند
تا چون همیشه سبز بخواند
او را
وقتی که کاشتند
هم سبز بود، هم سرخ
آنگاه
که یار بیقرار
آرام در حضور خدا آسود
هر چند سرخِ سرخ به خاک افتاد
اما
این ابتدای سبزی او بود...
- خوانگریو: مرکب از دو کلمۀ خواندن و گریستن، ابیاتی محلی است که معمولاً زنان در سوگواری میخوانند و میگریند.
- کِل زدن: آوایی که زنان محلی معمولاً در عروسی سر میدهند.
#قیصر_امینپور
#سردار_سلیمانی
#سپاه_پاسداران
@shahrestanadab
این سبزِ سرخ چیست که میکارید؟
این زن که بود
که بانگ «خوانگریو» محلی را
از یاد برده بود
با گردنی بلندتر از حادثه
بالاتر از تمام زنان ایستاده بود
و با دلی وسیعتر از حوصله
در ازدحام و همهمه «کِل» میزد؟
این مادر که بود که میخندید؟
وقتی که لحظه، لحظۀ رفتن بود
آن سبز، با سخاوت خورشید
بخشید هر چه داشت
جز آن لباس سبز
و نقش آن کلام الهی را
رهتوشۀ شهید همین بس:
یک جامه، یک کلام
تصویری از امام
□
او را چنان که خواست
با آن لباس سبز بکارید
تا چون همیشه سبز بماند
تا چون همیشه سبز بخواند
او را
وقتی که کاشتند
هم سبز بود، هم سرخ
آنگاه
که یار بیقرار
آرام در حضور خدا آسود
هر چند سرخِ سرخ به خاک افتاد
اما
این ابتدای سبزی او بود...
- خوانگریو: مرکب از دو کلمۀ خواندن و گریستن، ابیاتی محلی است که معمولاً زنان در سوگواری میخوانند و میگریند.
- کِل زدن: آوایی که زنان محلی معمولاً در عروسی سر میدهند.
#قیصر_امینپور
#سردار_سلیمانی
#سپاه_پاسداران
@shahrestanadab
شهرستان ادب
به آتشت کشیده است باز بغض تازهای نشسته است بر دل صبور تو گدازهای شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان چه بالها که باز شد از این دیار با صفا چه مرغهای…
چهار سال میشود که در گِل است پایشان
جهنم است گوشهگوشه منطقه برایشان
به چشمهای کورشان نیامده است خواب خوش
که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش
قسم به قطرهقطره خون پاک آسمانیان
تقاص میدهید پیش دیدهٔ جهانیان
شهید قدس باز از شما لجام میکشد
که خون ملت حسین انتقام میکشد
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده
وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده
به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من!
حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن
همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد
به کودکان بیگناه غزه هم امان نداد
از آن بهار پیش رو به ما نشانهای بگو
برای گریههایمان کجاست شانهای؟ بگو
قسم به حق سپیده میدمد بهار میرسد
که انتظار ها به سر رسیده، یار میرسد
#حادثه_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#سیدمحمدصادق_آتشی
@shahrestanadab
جهنم است گوشهگوشه منطقه برایشان
به چشمهای کورشان نیامده است خواب خوش
که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش
قسم به قطرهقطره خون پاک آسمانیان
تقاص میدهید پیش دیدهٔ جهانیان
شهید قدس باز از شما لجام میکشد
که خون ملت حسین انتقام میکشد
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده
وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده
به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من!
حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن
همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد
به کودکان بیگناه غزه هم امان نداد
از آن بهار پیش رو به ما نشانهای بگو
برای گریههایمان کجاست شانهای؟ بگو
قسم به حق سپیده میدمد بهار میرسد
که انتظار ها به سر رسیده، یار میرسد
#حادثه_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#سیدمحمدصادق_آتشی
@shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت
به ذهنم باز شعر محتشم ریخت
صدای سیلی آمد، زن زمین خورد
به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت
زنی دیدم، دلِ گمگشتهای داشت
گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت
در این غم، از غیوری دم گرفتم:
«صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت
صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟
مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟
زمین لرزید، آه! آوار، هاوار!
به روی خاکها خرمای بم ریخت
زبانم لال شد از داغ کرمان
دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت:
ببین که تیغ کج باز، ای علمدار!
چه سرهایی به پای این علم ریخت
به پا خیز، ای عموی اهل ایران!
حرامی بعد تو دور حرم ریخت
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#احمد_بابایی
@shahrestanadab
به ذهنم باز شعر محتشم ریخت
صدای سیلی آمد، زن زمین خورد
به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت
زنی دیدم، دلِ گمگشتهای داشت
گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت
در این غم، از غیوری دم گرفتم:
«صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت
صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟
مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟
زمین لرزید، آه! آوار، هاوار!
به روی خاکها خرمای بم ریخت
زبانم لال شد از داغ کرمان
دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت:
ببین که تیغ کج باز، ای علمدار!
چه سرهایی به پای این علم ریخت
به پا خیز، ای عموی اهل ایران!
حرامی بعد تو دور حرم ریخت
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#احمد_بابایی
@shahrestanadab
ماندهست دل ما به هوایت روشن
ماندهست هزار جان به پایت روشن
روشن شده صد لاله به خونخواهی یار
گلزار شهید! چشمهایت روشن
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#میلاد_عرفان_پور
@shahrestanadab
ماندهست هزار جان به پایت روشن
روشن شده صد لاله به خونخواهی یار
گلزار شهید! چشمهایت روشن
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#میلاد_عرفان_پور
@shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت...
گدازههایی از خشم و احساس شاعران در محکومیت حوادث تروریستی کرمان را بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12446/
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
گدازههایی از خشم و احساس شاعران در محکومیت حوادث تروریستی کرمان را بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12446/
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
از آن زمان که گرگ شدید و برادری
از آنِ خویش را
در چاه مظلمه افکندید
تا این زمان که اینهمه کودک را
در غزّه
در چاه خون و مرگ نگون کردید
کودککشیست رسم شمایان
خشم خدای یوسف و بنیامین
نفرین تلخ مریم و موسیتان
تا قرنهای قرن
آواره کرد و خسته و سرگشته
تا با شما چه کند آهِ
این مادران
این کودکان
این دیدگان ابری ترگشته
دیگر نمیرهاندتان این بار
از شومناکی این نفرین
فرمان و عاطفۀ کوروش
ای قوم پربهانۀ کودککش!
#محمدرضا_ترکی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
از آنِ خویش را
در چاه مظلمه افکندید
تا این زمان که اینهمه کودک را
در غزّه
در چاه خون و مرگ نگون کردید
کودککشیست رسم شمایان
خشم خدای یوسف و بنیامین
نفرین تلخ مریم و موسیتان
تا قرنهای قرن
آواره کرد و خسته و سرگشته
تا با شما چه کند آهِ
این مادران
این کودکان
این دیدگان ابری ترگشته
دیگر نمیرهاندتان این بار
از شومناکی این نفرین
فرمان و عاطفۀ کوروش
ای قوم پربهانۀ کودککش!
#محمدرضا_ترکی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab