🔻تهی از فنا، لبریز زندگی | معرفی کتاب ضدآمریکایی #سرشار_زندگی اثر #جان_فانته
(یادداشتی از #عبدالله_نظری در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
▪️«اگر بخواهم درباره رمان نهچندان بلند سرشارِ زندگی حرفی بزنم (کاری که الان تقریبا انجام میدهم) باید با گفتن این نکته شروع کنم که قبل از هر چیز کتاب برایم یک غافلگیری اساسی داشت. آن، اینکه خلاف توقعم یک رمان قصهگو بود. پشت جلد کتاب نوشته: فانته خدای من بود. جملهای که انگار از بوکفسکی نقل شده. البته نمیدانم بوکفسکی چقدر و چطور، و اصلا به چه خدایی معتقد است، اما میدانم به نسلی از نویسندگان تعلق دارد که خلاف عادت همیشگی امریکاییها، قصهگو نبودند. نویسندگانی که معمولا امریکاییهای دوورگه یا نسل دومی از مهاجران بودند و بعضی حتی در امریکا متولد نشده بودند. مثل همین پروسی بددهن و بیاعصاب، هنری چارلز بوکفسکی. آنها بههم ریخته، غریب و افسار گسیخته مینوشتند. داستانهایی که گویی پرسهزنیهای سرخوشانه و دیوانهوار خودشان بود در زمین کاغذی...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #عبدالله_نظری در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
▪️«اگر بخواهم درباره رمان نهچندان بلند سرشارِ زندگی حرفی بزنم (کاری که الان تقریبا انجام میدهم) باید با گفتن این نکته شروع کنم که قبل از هر چیز کتاب برایم یک غافلگیری اساسی داشت. آن، اینکه خلاف توقعم یک رمان قصهگو بود. پشت جلد کتاب نوشته: فانته خدای من بود. جملهای که انگار از بوکفسکی نقل شده. البته نمیدانم بوکفسکی چقدر و چطور، و اصلا به چه خدایی معتقد است، اما میدانم به نسلی از نویسندگان تعلق دارد که خلاف عادت همیشگی امریکاییها، قصهگو نبودند. نویسندگانی که معمولا امریکاییهای دوورگه یا نسل دومی از مهاجران بودند و بعضی حتی در امریکا متولد نشده بودند. مثل همین پروسی بددهن و بیاعصاب، هنری چارلز بوکفسکی. آنها بههم ریخته، غریب و افسار گسیخته مینوشتند. داستانهایی که گویی پرسهزنیهای سرخوشانه و دیوانهوار خودشان بود در زمین کاغذی...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab