🔻مشروح میز نقد #نگهبان_تاریکی | با حضور #محمدرضا_شرفی_خبوشان، #محمدقائم_خانی و مجید قیصری
(پروندهپرترهی #مجید_قیصری)
▪️«چگونه این امکان کشف اسطوره در داستان کوتاه رخ میدهد؟ چون جهان داستان کوتاه با رمان متفاوت است. کسی که داستان کوتاه مینویسد نگاهش، اندیشهاش، تلاشهایش، تفکرش، جنس روایتی که نگاه میکند، خیلی متفاوت با کسی است که رمان مینویسد. بله، بعضی از نویسندگان هستند که هم داستان کوتاه مینویسند، هم رمان، ولی اینها دچار سختی و رنج میشوند. زمانی که میخواهند داستان کوتاه بنویسند باید تمام پیشفرضهایشان، تفکرشان، حتی تکنیکهایشان را کنار بگذارند تا داستان کوتاه خلق کنند. زمانی که وارد حیطۀ رمان میشوند، دوباره وارد یکجهان دیگری میشوند. حالا دیگر متأسفانه خیلی از منتقدین، حتی مدرسان کارگاهی داستان متوجه نیستند. من بعضیجاها میبینم مدرس داستاننویسی به کسی که میخواهد رمان بنویسد، توصیه میکند ابتدا داستان کوتاه کار بکند. داستان کوتاه مقدمۀ رمان نیست، اینها دو چیز متفاوت هستند و جهان متفاوتی باهم دارند...»
🔗 ادامهی این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️@ShahrestanAdab
(پروندهپرترهی #مجید_قیصری)
▪️«چگونه این امکان کشف اسطوره در داستان کوتاه رخ میدهد؟ چون جهان داستان کوتاه با رمان متفاوت است. کسی که داستان کوتاه مینویسد نگاهش، اندیشهاش، تلاشهایش، تفکرش، جنس روایتی که نگاه میکند، خیلی متفاوت با کسی است که رمان مینویسد. بله، بعضی از نویسندگان هستند که هم داستان کوتاه مینویسند، هم رمان، ولی اینها دچار سختی و رنج میشوند. زمانی که میخواهند داستان کوتاه بنویسند باید تمام پیشفرضهایشان، تفکرشان، حتی تکنیکهایشان را کنار بگذارند تا داستان کوتاه خلق کنند. زمانی که وارد حیطۀ رمان میشوند، دوباره وارد یکجهان دیگری میشوند. حالا دیگر متأسفانه خیلی از منتقدین، حتی مدرسان کارگاهی داستان متوجه نیستند. من بعضیجاها میبینم مدرس داستاننویسی به کسی که میخواهد رمان بنویسد، توصیه میکند ابتدا داستان کوتاه کار بکند. داستان کوتاه مقدمۀ رمان نیست، اینها دو چیز متفاوت هستند و جهان متفاوتی باهم دارند...»
🔗 ادامهی این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️@ShahrestanAdab
🔻جنگ، الگویی ندارد
(یادداشت #سمیه_سیدیان بر مجموعهداستان #نگهبان_تاریکی در پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«مجید قیصری از جنگ مینویسد. او آدم جنگدیدهای است. جنگی که او تجربه کرده و دیده، با بسیاری از آدمهایی که جنگ رفتهاند، توفیر دارد. حس و تجربهای که او در داستانهایش میآفریند، قابل قیاس با داستانهای حوزۀ دفاع مقدس نیست؛ چراکه داستانهای جنگیاش نتیجۀ تجربۀ زیستی اوست. او قلم توانایی در ادبیات پایداری دارد. بهواقع ادبیات جنگ! جنگی که آدمها با گوشت و پوست خودشان حس کردهاند. جنگ و آدمهایی که بعد از جنگ درگیر بوده اند. تصاویری که از جنگ بر صفحۀ ذهن نقش بستهاند و از جایشان تکان نمیخورند. انسانهای درگیر جنگ، آنهایی که روبهروی جنگ ایستادهاند و آنهایی که از جنگ زخم خوردهاند. جنگی که قیصری روایت میکند و توصیف، جنگ انسان معاصر است، فارغ از مرزها، انسانی و ناب...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #سمیه_سیدیان بر مجموعهداستان #نگهبان_تاریکی در پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«مجید قیصری از جنگ مینویسد. او آدم جنگدیدهای است. جنگی که او تجربه کرده و دیده، با بسیاری از آدمهایی که جنگ رفتهاند، توفیر دارد. حس و تجربهای که او در داستانهایش میآفریند، قابل قیاس با داستانهای حوزۀ دفاع مقدس نیست؛ چراکه داستانهای جنگیاش نتیجۀ تجربۀ زیستی اوست. او قلم توانایی در ادبیات پایداری دارد. بهواقع ادبیات جنگ! جنگی که آدمها با گوشت و پوست خودشان حس کردهاند. جنگ و آدمهایی که بعد از جنگ درگیر بوده اند. تصاویری که از جنگ بر صفحۀ ذهن نقش بستهاند و از جایشان تکان نمیخورند. انسانهای درگیر جنگ، آنهایی که روبهروی جنگ ایستادهاند و آنهایی که از جنگ زخم خوردهاند. جنگی که قیصری روایت میکند و توصیف، جنگ انسان معاصر است، فارغ از مرزها، انسانی و ناب...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آب
(در آخرین روز از هفتۀ دفاع مقدس، پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس و پروندهپرترۀ #مجید_قیصری در سایت شهرستان ادب را با داستان «آب» از این نویسندۀ خوب کشورمان بهروز میکنیم. گفتنی است این داستان از مجموعۀ #نگهبان_تاریکی انتخاب شده است)
▪️«خودش خواسته بود برود آنطرف، به کسی نگفته بود. اگر گفته بود، شاید جلوش را میگرفتیم. برود آنطرف که چه بشود؟ نباید آن تیر شلیک میشد که شد. کسی آنجا حق شلیک نداشت؛ همه میدانستند. جایی ننوشته بودیم. درست است، جنگ بود، ولی حرف زده بودیم. حرف که نه، قول داده بودیم به هم. دستخط و نوشته و امضا و اینها نبود که بشود به کسی نشان داد. با رفتارمان قول داده بودیم. نگفته، هم آنها هم ما، یک منظور داشتیم، آب، چشمهای که با چشم میدیدیمش، هم ما هم آنها. حجت از این بهتر! تا چشم کار میکرد کوه بود و خاک و باد. ما میرفتیم آب میآوردیم، آنها میآمدند آب میبردند. مال کسی نبود. تقریباً مرز بود. نمیشد گفت در خاک ماست یا در خاک آنها...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(در آخرین روز از هفتۀ دفاع مقدس، پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس و پروندهپرترۀ #مجید_قیصری در سایت شهرستان ادب را با داستان «آب» از این نویسندۀ خوب کشورمان بهروز میکنیم. گفتنی است این داستان از مجموعۀ #نگهبان_تاریکی انتخاب شده است)
▪️«خودش خواسته بود برود آنطرف، به کسی نگفته بود. اگر گفته بود، شاید جلوش را میگرفتیم. برود آنطرف که چه بشود؟ نباید آن تیر شلیک میشد که شد. کسی آنجا حق شلیک نداشت؛ همه میدانستند. جایی ننوشته بودیم. درست است، جنگ بود، ولی حرف زده بودیم. حرف که نه، قول داده بودیم به هم. دستخط و نوشته و امضا و اینها نبود که بشود به کسی نشان داد. با رفتارمان قول داده بودیم. نگفته، هم آنها هم ما، یک منظور داشتیم، آب، چشمهای که با چشم میدیدیمش، هم ما هم آنها. حجت از این بهتر! تا چشم کار میکرد کوه بود و خاک و باد. ما میرفتیم آب میآوردیم، آنها میآمدند آب میبردند. مال کسی نبود. تقریباً مرز بود. نمیشد گفت در خاک ماست یا در خاک آنها...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab