شهرستان ادب
برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی #باغ_ملی اعلام شدند. https://shahrestanadab.com/Content/ID/7201/ @Shahrestanadab
برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی #باغ_ملی مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب مشخص شدند.
پس از انتشار فراخوان در اسفند سال 95، مسابقه با استقبال نویسندگان سراسر کشور مواجه شد و تعداد 128 داستان کوتاه به دبیرخانه مسابقه «باغ ملی» رسید. 36 داستان پس از داوری اولیه به مرحله نهایی راه پیدا کردند. استاد محمدرضا بایرامی، که به عنوان داور این مرحله در نظر گرفته شده بودند، از این میان 10 داستان را به عنوان آثار نهایی برگزیدند. مراسم رونمایی مجموعه «باغ ملی» و تقدیر از نویسندگان این مجموعه در شهریورماه در محل موسسه شهرستان ادب برگزار خواهد شد.
فهرست داستان ها منتخب و نویسندگانشان به شرح زیر هستند:
ویلای کاکاییها نوشته #مصطفی_مردانی
بار نوشته #علی_الله_سلیمی
من درنای سیبری را خورده ام نوشته #فرناز_شهیدثالث
نفرین قنات حاج میرزا نوشته #مهدی_کفاش
مالکین اصلی نوشته #معصومه_میرابوطالبی
هوایی که در آن نفس می کشم نوشته #سید_محمد_قارونی
ماه خواهر ندارد نوشته #مرتضی_فرجی
خشک و خالی نوشته #محمد_سرابی
نخل ها ایستاده می میرند نوشته #ناهید_قادری
اگر باران نبارد؟ اگر باران ببارد؟ نوشته #صبا_چزانی
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7201/
@Shahrestanadab
پس از انتشار فراخوان در اسفند سال 95، مسابقه با استقبال نویسندگان سراسر کشور مواجه شد و تعداد 128 داستان کوتاه به دبیرخانه مسابقه «باغ ملی» رسید. 36 داستان پس از داوری اولیه به مرحله نهایی راه پیدا کردند. استاد محمدرضا بایرامی، که به عنوان داور این مرحله در نظر گرفته شده بودند، از این میان 10 داستان را به عنوان آثار نهایی برگزیدند. مراسم رونمایی مجموعه «باغ ملی» و تقدیر از نویسندگان این مجموعه در شهریورماه در محل موسسه شهرستان ادب برگزار خواهد شد.
فهرست داستان ها منتخب و نویسندگانشان به شرح زیر هستند:
ویلای کاکاییها نوشته #مصطفی_مردانی
بار نوشته #علی_الله_سلیمی
من درنای سیبری را خورده ام نوشته #فرناز_شهیدثالث
نفرین قنات حاج میرزا نوشته #مهدی_کفاش
مالکین اصلی نوشته #معصومه_میرابوطالبی
هوایی که در آن نفس می کشم نوشته #سید_محمد_قارونی
ماه خواهر ندارد نوشته #مرتضی_فرجی
خشک و خالی نوشته #محمد_سرابی
نخل ها ایستاده می میرند نوشته #ناهید_قادری
اگر باران نبارد؟ اگر باران ببارد؟ نوشته #صبا_چزانی
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7201/
@Shahrestanadab
Shahrestanadab
برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی «باغ ملی» اعلام شدند.
شهرستان ادب: برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی «باغ ملی» مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب مشخص شدند.
پس از انتشار فراخوان در اسفند سال 95، مسابقه با اس...
پس از انتشار فراخوان در اسفند سال 95، مسابقه با اس...
شهرستان ادب
ششمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: t.iss.one/shahrestanadab/2483 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
📕در ششمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در موسسه شهرستان ادب برگزار شد و ویدا اسلامیه، اسماعیل جلالی، احسان رضایی، حسن صنوبری، مصطفی مردانی، محمدقائم خانی، مسعود آذرباد و بهاره ارشدریاحی پیرامون #رمان_فانتزی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️ #احسان_رضایی : «اخلاق از هویت میآید. کسی که هویتمند است رفتار اخلاقی مناسبی از خود نشان میدهد. و هویت هم از تاریخ میآید. تاریخ منبع سرشار از ایدههاست که میشود با آن داستانهای تاریخی و غیرتاریخی و به خصوص فانتزی نوشت.»
✔️ #حسن_صنوبری : «ما با اینهمه اساطیر و قصص و حکایت جن و پری بیش از هر فرهنگ و سرزمین دیگری استعداد و ظرفیت رمان فانتزی را داریم، ولی انگار جلوی غربیها خجالت میکشیم از محدودۀ رئالیسم بیرون برویم. درحالیکه غرب خودش مدتهاست این حیا را کنار گذاشته.»
✔️#ویدا_اسلامیه : «اگر به قرآن و متون مذهبی دیگر به عنوان یک متن نگاه کنیم میتوانیم از آنها در خلق داستان فانتزی به خوبی استفاده کنیم، ولی مشکل ما این است که نویسنده از قضاوت مردم هم میترسد. مردم ما هنوز این انعطاف را ندارند که به یک شخصیت مذهبی به چشم یک اسطوره نگاه کنند. به همین خاطر با موضوعات دینی به عنوان یک منبع الهام برای ادبیات فانتزی تا به حال با احتیاط برخورد شده یا حتی دستنخورده ماندهاند.»
✔️ #اسماعیل_جلالی : «مصائب تمدن از ابتدای قرن بیستم انسان را با مشکلات جدیدی آشنا کرد و کمکم او را دچار خستگی و کسالت از زندگی در شهرهای شلوغ و پردود کشاند. فانتزی بستر مناسبی برای جدا کردن این گروه از این فضای پر از تنش ایجاد میکند.»
✔️#مصطفی_مردانی : «ابزاری که برای نوشتن رمانهای فانتزی لازم داریم خیلی محدود است و باید تک تک آنها را با کمک تخیل خلق کنیم. شاید به همین خاطر نوشتن رمان فانتزی پروسهای مشکل و زمانبر است و مسلماً وقتی نوشته میشود بیشتر دیده و خوانده میشود.»
✔️ #محمدقائم_خانی : «بدون امریکا رمان فانتزی بیمعنی میبود. البته مشکل امریکا این است که تاریخ ندارد. اروپاییها چون تاریخ دارند، مواد خلق دنیای فانتزی برای داستان را داشتهاند ولی روحیهی خلق آن را تا پیش از ساختارشکنی امریکاییها نداشتند.»
✔️ #مسعود_آذرباد : «یکی از موانع استفاده از اساطیر در داستانهای فانتزی ایرانی مسئلهی یوروسنتریسم است. در این نوع اندیشهی علمی منشاء همهچیز را قارهی اروپا میبینند. بررسی تطبیقی المانهای فانتزی غربی با فانتزیهای ایرانی میتواند مفید باشد به شرطی که ما از مواضع خودمان عقبنشینی نکنیم.»
goo.gl/oRRnKC
🔗 گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
خلاصه جلسه :
✔️ #احسان_رضایی : «اخلاق از هویت میآید. کسی که هویتمند است رفتار اخلاقی مناسبی از خود نشان میدهد. و هویت هم از تاریخ میآید. تاریخ منبع سرشار از ایدههاست که میشود با آن داستانهای تاریخی و غیرتاریخی و به خصوص فانتزی نوشت.»
✔️ #حسن_صنوبری : «ما با اینهمه اساطیر و قصص و حکایت جن و پری بیش از هر فرهنگ و سرزمین دیگری استعداد و ظرفیت رمان فانتزی را داریم، ولی انگار جلوی غربیها خجالت میکشیم از محدودۀ رئالیسم بیرون برویم. درحالیکه غرب خودش مدتهاست این حیا را کنار گذاشته.»
✔️#ویدا_اسلامیه : «اگر به قرآن و متون مذهبی دیگر به عنوان یک متن نگاه کنیم میتوانیم از آنها در خلق داستان فانتزی به خوبی استفاده کنیم، ولی مشکل ما این است که نویسنده از قضاوت مردم هم میترسد. مردم ما هنوز این انعطاف را ندارند که به یک شخصیت مذهبی به چشم یک اسطوره نگاه کنند. به همین خاطر با موضوعات دینی به عنوان یک منبع الهام برای ادبیات فانتزی تا به حال با احتیاط برخورد شده یا حتی دستنخورده ماندهاند.»
✔️ #اسماعیل_جلالی : «مصائب تمدن از ابتدای قرن بیستم انسان را با مشکلات جدیدی آشنا کرد و کمکم او را دچار خستگی و کسالت از زندگی در شهرهای شلوغ و پردود کشاند. فانتزی بستر مناسبی برای جدا کردن این گروه از این فضای پر از تنش ایجاد میکند.»
✔️#مصطفی_مردانی : «ابزاری که برای نوشتن رمانهای فانتزی لازم داریم خیلی محدود است و باید تک تک آنها را با کمک تخیل خلق کنیم. شاید به همین خاطر نوشتن رمان فانتزی پروسهای مشکل و زمانبر است و مسلماً وقتی نوشته میشود بیشتر دیده و خوانده میشود.»
✔️ #محمدقائم_خانی : «بدون امریکا رمان فانتزی بیمعنی میبود. البته مشکل امریکا این است که تاریخ ندارد. اروپاییها چون تاریخ دارند، مواد خلق دنیای فانتزی برای داستان را داشتهاند ولی روحیهی خلق آن را تا پیش از ساختارشکنی امریکاییها نداشتند.»
✔️ #مسعود_آذرباد : «یکی از موانع استفاده از اساطیر در داستانهای فانتزی ایرانی مسئلهی یوروسنتریسم است. در این نوع اندیشهی علمی منشاء همهچیز را قارهی اروپا میبینند. بررسی تطبیقی المانهای فانتزی غربی با فانتزیهای ایرانی میتواند مفید باشد به شرطی که ما از مواضع خودمان عقبنشینی نکنیم.»
goo.gl/oRRnKC
🔗 گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» تا رمان فانتزی ایرانی
مشروح و گزارش تصویری ششمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
▪️«...ما این موضوع را در سنت داستاننویسی کهنمان داریم. درکتابی به نام «خاوراننامه» حضرت امیر (ع) با اژدها، جن و موجودات خیالی دیگر همراه میشود و میجنگد. یا در کتاب «معراجنامه» مجموعهای از داستانهای فانتزی با تم و فضای مذهبی را داریم. در سنت داستاننوسی مدرنمان این سنت را نداریم؛ یک دلیلش این است که عمر داستاننویسی مدرن ما خیلی کوتاه است. از سال 1300 که محمدعلی جمالزاده داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» را در مجلهی «کاوه» منتشر کرد، هنوز صد سال هم نگذشته است، ضمن این که در این دوران مشکلات اجتماعی زیادی مانند کودتا، انقلاب و جنگ داشتیم که هنرمندان را هم مانند سایر مردم درگیر کرده است.
علاوه بر این برای بررسی فانتزی دینی در ایران باید به یک تعریف جامع برسیم. داستانهای فانتزی مدرن عموماً به تقابل خیر و شر و تاریکی و روشنایی میپردازند. باید دید این نوع تقابل را باید نوعی تقابل اخلاقی به حساب آورد یا یک موضوع دینی. بورخس یک داستانی دارد که در آن میخواهند فردی را اعدام کنند. گلولهها دارند به سمتش میآیند. در همین فاصله او به عقب برمیگردد و زندگیاش را عوض میکند. بورخس این ایده را از یک آیهی قرآن گرفته که خداوند اصحاب کهف را سیصد سال میراند و بعد از این مدت انگار از خوابی بیدار شدند. پس برای تعریف فانتزی مذهبی یا میتوان این شکل استفاده از مفاهیم دینی و مذهبی را که غیرمستقیم است، در نظر گرفت یا نوع مستقیمتر آن مانند «خاوراننامه» که شخصیتهایش معصومین هستند. اینها سطوح مختلفی از پرداختن به ارزشهای ملی و مذهبی در داستانهای فانتزی به شمار میروند...»
goo.gl/pcd3qh
برای خواندن متن کامل سخنانِ #ویدا_اسلامیه، #اسماعیل_جلالی، #احسان_رضایی، #حسن_صنوبری، #مصطفی_مردانی، #محمدقائم_خانی و #مسعود_آذرباد در ششمین بوطیقا پیرامون #رمان_فانتزی این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7780
☑️ @ShahrestanAdab
مشروح و گزارش تصویری ششمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
▪️«...ما این موضوع را در سنت داستاننویسی کهنمان داریم. درکتابی به نام «خاوراننامه» حضرت امیر (ع) با اژدها، جن و موجودات خیالی دیگر همراه میشود و میجنگد. یا در کتاب «معراجنامه» مجموعهای از داستانهای فانتزی با تم و فضای مذهبی را داریم. در سنت داستاننوسی مدرنمان این سنت را نداریم؛ یک دلیلش این است که عمر داستاننویسی مدرن ما خیلی کوتاه است. از سال 1300 که محمدعلی جمالزاده داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» را در مجلهی «کاوه» منتشر کرد، هنوز صد سال هم نگذشته است، ضمن این که در این دوران مشکلات اجتماعی زیادی مانند کودتا، انقلاب و جنگ داشتیم که هنرمندان را هم مانند سایر مردم درگیر کرده است.
علاوه بر این برای بررسی فانتزی دینی در ایران باید به یک تعریف جامع برسیم. داستانهای فانتزی مدرن عموماً به تقابل خیر و شر و تاریکی و روشنایی میپردازند. باید دید این نوع تقابل را باید نوعی تقابل اخلاقی به حساب آورد یا یک موضوع دینی. بورخس یک داستانی دارد که در آن میخواهند فردی را اعدام کنند. گلولهها دارند به سمتش میآیند. در همین فاصله او به عقب برمیگردد و زندگیاش را عوض میکند. بورخس این ایده را از یک آیهی قرآن گرفته که خداوند اصحاب کهف را سیصد سال میراند و بعد از این مدت انگار از خوابی بیدار شدند. پس برای تعریف فانتزی مذهبی یا میتوان این شکل استفاده از مفاهیم دینی و مذهبی را که غیرمستقیم است، در نظر گرفت یا نوع مستقیمتر آن مانند «خاوراننامه» که شخصیتهایش معصومین هستند. اینها سطوح مختلفی از پرداختن به ارزشهای ملی و مذهبی در داستانهای فانتزی به شمار میروند...»
goo.gl/pcd3qh
برای خواندن متن کامل سخنانِ #ویدا_اسلامیه، #اسماعیل_جلالی، #احسان_رضایی، #حسن_صنوبری، #مصطفی_مردانی، #محمدقائم_خانی و #مسعود_آذرباد در ششمین بوطیقا پیرامون #رمان_فانتزی این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7780
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فرور کوچک، فَرور بزرگ | داستان کوتاهی از #مصطفی_مردانی
(به مناسبت روز ملی #خلیج_فارس)
▪️«...مرد خودش را به قایق ماهیگیری نزدیک کرد. کتونیهای سفیدش پر از ماسههای ساحل شده بود. دستهای آفتابسوختهاش را کمی جلو آورد تا دست بدهد. تور ماهیگیری را از زیر پای مرد کشیدم بیرون و گفتم: «آقا هر روز میای این جا چی کار!؟ این جا خلیجه! غرق هم نشده باشه، کوسهها خوردنش!»
مرد دستش را انداخت، سرش را به طرف خلیج برگرداند. خورشید داشت در افق دریا غرق میشد. تورهای جمع شده را پرت کردم توی قایق. زیرچشمی مرد را میپاییدم. احمد هم تورها را ریخت کف قایق و آمد کنار دستم ایستاد:«خسته نمیشه؟!»
شانههایم را انداختم بالا و سرم را تکان داد:«زن و بچهشن. فکر نکنم به این راحتیها... آه... خدا صبر بده... بکش بریم.»
مرد دستش را دراز کرد سمت جزیرههایی که از کنار ساحل دیده میشدند. بعد دوباره دستش را انداخت. بعد گفت:«تا اون بزرگه چه قدر راهه مگه؟!»
گفتم:«کدوم بزرگه!؟»
قایق را روی شنها کشیدیم و جلو بردیم. امتداد دستش را نگاه میکردم:«الان وقت رفتن نیس!...»
goo.gl/aoekB4
ادامۀ داستان کوتاه «فرور کوچک، فَرور بزرگ» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8979
☑️ @ShahrestanAdab
(به مناسبت روز ملی #خلیج_فارس)
▪️«...مرد خودش را به قایق ماهیگیری نزدیک کرد. کتونیهای سفیدش پر از ماسههای ساحل شده بود. دستهای آفتابسوختهاش را کمی جلو آورد تا دست بدهد. تور ماهیگیری را از زیر پای مرد کشیدم بیرون و گفتم: «آقا هر روز میای این جا چی کار!؟ این جا خلیجه! غرق هم نشده باشه، کوسهها خوردنش!»
مرد دستش را انداخت، سرش را به طرف خلیج برگرداند. خورشید داشت در افق دریا غرق میشد. تورهای جمع شده را پرت کردم توی قایق. زیرچشمی مرد را میپاییدم. احمد هم تورها را ریخت کف قایق و آمد کنار دستم ایستاد:«خسته نمیشه؟!»
شانههایم را انداختم بالا و سرم را تکان داد:«زن و بچهشن. فکر نکنم به این راحتیها... آه... خدا صبر بده... بکش بریم.»
مرد دستش را دراز کرد سمت جزیرههایی که از کنار ساحل دیده میشدند. بعد دوباره دستش را انداخت. بعد گفت:«تا اون بزرگه چه قدر راهه مگه؟!»
گفتم:«کدوم بزرگه!؟»
قایق را روی شنها کشیدیم و جلو بردیم. امتداد دستش را نگاه میکردم:«الان وقت رفتن نیس!...»
goo.gl/aoekB4
ادامۀ داستان کوتاه «فرور کوچک، فَرور بزرگ» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8979
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from مدرسه رمان
🔻فراخوان ثبت نام در کارگاه تخصصی «عناصر داستان نویسی»
(با تدریس #مصطفی_مردانی)
▪️فراخوان دوره جدید کارگاه آموزشی #عناصر_داستان_نویسی به همت مدرسه رمان منتشر شد.
این چهارمین دوره از سلسله کلاسهای عناصر داستان نویسی است که در موسسه شهرستان ادب برگزار می شود. پیش از این سه کارگاه عناصر داستان دیگر توسط نویسندگانی چون «مجید اسطیری»، «سیدحسین موسوینیا» و زندهیاد «علی شاهعلی» در موسسه شهرستان ادب برگزار شده است. گروه مدرسه رمان شهرستان ادب در راستای گسترش اهداف آموزشی خود در سطوح مختلف اقدام به برپایی این کارگاه ها کرده است. مدرس دور جدید این کلاسهای آموزشی مصطفی مردانی از داستاننویسان و مدرسان ادبیات داستانی کشورمان است.
این کارگاه شنبه ها از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
عموم علاقه مندان میتوانند تا پایان خردادماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب و سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند.
هزینه ثبت نام این دوره 50 هزار تومان است.
- ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان)
- www.ShahrestanAdab.com
- www.MadreseRoman.com
https://t.iss.one/mdrsroman/103
☑️ @mdrsroman
(با تدریس #مصطفی_مردانی)
▪️فراخوان دوره جدید کارگاه آموزشی #عناصر_داستان_نویسی به همت مدرسه رمان منتشر شد.
این چهارمین دوره از سلسله کلاسهای عناصر داستان نویسی است که در موسسه شهرستان ادب برگزار می شود. پیش از این سه کارگاه عناصر داستان دیگر توسط نویسندگانی چون «مجید اسطیری»، «سیدحسین موسوینیا» و زندهیاد «علی شاهعلی» در موسسه شهرستان ادب برگزار شده است. گروه مدرسه رمان شهرستان ادب در راستای گسترش اهداف آموزشی خود در سطوح مختلف اقدام به برپایی این کارگاه ها کرده است. مدرس دور جدید این کلاسهای آموزشی مصطفی مردانی از داستاننویسان و مدرسان ادبیات داستانی کشورمان است.
این کارگاه شنبه ها از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
عموم علاقه مندان میتوانند تا پایان خردادماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب و سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند.
هزینه ثبت نام این دوره 50 هزار تومان است.
- ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان)
- www.ShahrestanAdab.com
- www.MadreseRoman.com
https://t.iss.one/mdrsroman/103
☑️ @mdrsroman
Telegram
مدرسه رمان
صفحه ثبت نام در کارگاه آموزشی عناصر داستان:
https://goo.gl/zM5ESk
به مدرسه رمان بپیوندید: @mdrsroman
https://goo.gl/zM5ESk
به مدرسه رمان بپیوندید: @mdrsroman
شهرستان ادب
ششمین دوره ی آموزش عناصر داستان با تدریس سرکار خانم سمیه عالمی / پنج شنبه ها ساعت 14-16 / ثبت نام در سایت شهرستان ادب یا تماس با شماره 02177517830 داخلی 146 مدرسه رمان: @mdrsroman
🔻فراخوان ثبت نام در کارگاه تخصصی «عناصر داستان نویسی» در فصل پاییز
(با تدریس #سمیه_عالمی)
▪️فراخوان دوره جدید کارگاه آموزشی «عناصر داستان نویسی» در فصل پاییز به همت #مدرسه_رمان منتشر شد.
این ششمین دوره از سلسله کلاسهای #عناصر_داستان_نویسی است که در موسسه شهرستان ادب برگزار می شود. پیش از این چهار کارگاه عناصر داستان دیگر توسط نویسندگانی چون #مجید_اسطیری، #سیدحسین_موسوی_نیا، زندهیاد #علی_شاه_علی و #مصطفی_مردانی در موسسه شهرستان ادب برگزار شده است. گروه مدرسه رمان شهرستان ادب در راستای گسترش اهداف آموزشی خود در سطوح مختلف اقدام به برپایی این کارگاه ها کرده است. مدرس دور جدید این کلاسهای آموزشی سمیه عالمی از داستاننویسان و مدرسان ادبیات داستانی کشورمان است.
این کارگاه پنجشنبهها از ساعت ۱۴ تا ۱۶ در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
عموم علاقه مندان میتوانند تا ۱۵ مهرماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب یا در سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند.
- ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان)
- www.ShahrestanAdab.com
- www.MadreseRoman.com
☑️ @ShahrestanAdab
(با تدریس #سمیه_عالمی)
▪️فراخوان دوره جدید کارگاه آموزشی «عناصر داستان نویسی» در فصل پاییز به همت #مدرسه_رمان منتشر شد.
این ششمین دوره از سلسله کلاسهای #عناصر_داستان_نویسی است که در موسسه شهرستان ادب برگزار می شود. پیش از این چهار کارگاه عناصر داستان دیگر توسط نویسندگانی چون #مجید_اسطیری، #سیدحسین_موسوی_نیا، زندهیاد #علی_شاه_علی و #مصطفی_مردانی در موسسه شهرستان ادب برگزار شده است. گروه مدرسه رمان شهرستان ادب در راستای گسترش اهداف آموزشی خود در سطوح مختلف اقدام به برپایی این کارگاه ها کرده است. مدرس دور جدید این کلاسهای آموزشی سمیه عالمی از داستاننویسان و مدرسان ادبیات داستانی کشورمان است.
این کارگاه پنجشنبهها از ساعت ۱۴ تا ۱۶ در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
عموم علاقه مندان میتوانند تا ۱۵ مهرماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب یا در سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند.
- ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان)
- www.ShahrestanAdab.com
- www.MadreseRoman.com
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 صدای اتاقهای خالی
( ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه از #مصطفی_مردانی بهروز میکنیم. این داستان پیش از این در جلسۀ #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.)
▪️ « زن چادرش را گرفت جلوی صورتش و دم گوش مرد چیزی گفت. هر دو رفتند توی آشپزخانه. زن در کابینتها را باز کرد و یکییکی دیدشان. بعد هم فضاهای خالی بین کابینتها را دید و به مرد چیزی گفت. مرد هم گفت: «آقا چرا دو تا جای خالی داره؟».
گفتم: «یکیش ماشین ظرفشوییه، یکیش لباسشویی!».
مرد گفت: «ماشین ظرفشویی؟»
گفتم: «آره. از این بزرگها! دوازده نفرهها!»
باز هم ماتشان برد. محسن آمد سمت من و روبهرویم ایستاد: «حیفت نمیاد خونه دستهگلتو بدی دست اینا! حتی نمیدونند ماشین ظرفشویی چیه!».
تلاش کردم با دست بزنمش کنار. اما هنوز جلویم ایستاده بود: «حاجی اذیتشون نکن! چرا اینطوری میکنی! بعد آخه اینا قیافهشونش شبیه این حرفها نی...».
گفتم: «بابات یه چیزی میدونه که تو نباس بدونی. پس بهتره صداتو ببری».
محسن شوکه شد! چشمهایش چهار تا شد! تا حالا باهاش اینطوری حرف نزده بودم. آرام از جلویم رفت کنار و نزدیک آشپزخانه شد... .»
ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9944
☑️ @ShahrestanAdab
( ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه از #مصطفی_مردانی بهروز میکنیم. این داستان پیش از این در جلسۀ #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.)
▪️ « زن چادرش را گرفت جلوی صورتش و دم گوش مرد چیزی گفت. هر دو رفتند توی آشپزخانه. زن در کابینتها را باز کرد و یکییکی دیدشان. بعد هم فضاهای خالی بین کابینتها را دید و به مرد چیزی گفت. مرد هم گفت: «آقا چرا دو تا جای خالی داره؟».
گفتم: «یکیش ماشین ظرفشوییه، یکیش لباسشویی!».
مرد گفت: «ماشین ظرفشویی؟»
گفتم: «آره. از این بزرگها! دوازده نفرهها!»
باز هم ماتشان برد. محسن آمد سمت من و روبهرویم ایستاد: «حیفت نمیاد خونه دستهگلتو بدی دست اینا! حتی نمیدونند ماشین ظرفشویی چیه!».
تلاش کردم با دست بزنمش کنار. اما هنوز جلویم ایستاده بود: «حاجی اذیتشون نکن! چرا اینطوری میکنی! بعد آخه اینا قیافهشونش شبیه این حرفها نی...».
گفتم: «بابات یه چیزی میدونه که تو نباس بدونی. پس بهتره صداتو ببری».
محسن شوکه شد! چشمهایش چهار تا شد! تا حالا باهاش اینطوری حرف نزده بودم. آرام از جلویم رفت کنار و نزدیک آشپزخانه شد... .»
ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9944
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻پروندهکتاب «ویلای کاکاییها» در سایت شهرستان ادب گشوده شد
▪️مجموعهداستان #ویلای_کاکایی_ها، که به موضوعات و مباحث مرتبط با محیط زیست میپردازد، در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این مجموعه، پنجمین مجموعۀ «قصۀ زمانه» از انتشارات شهرستان ادب و شامل ده داستان کوتاه به انتخاب #محمدرضا_بایرامی است که در ۱۱۱ صفحه منتشر شده و روانۀ بازار کتاب شده است. نویسندگان این مجموعه در خلال داستانهای خواندنی آن، به مسائل و مشکلات متعدد زیستمحیطی در میدانهای مختلف و جغرافیاهای گوناگون میپردازند؛ مباحث مرتبط با آب، تخریب جنگلها، ساختوسازهای غیرمجاز، رهاسازی زبالهها در طبیعت، انقراض گونهها، آلودگیها و دیگر مسائل پیرامون محیط زیست، درونمایۀ اصلی این داستانهاست.
گفتنیست داستانهای منتخب «ویلای کاکاییها» از میان تعداد زیادی از داستانها که به دفتر گروه داستان مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب، تحت عنوان فراخوان داستان کوتاه «باغ ملی»، ارسال شدهاند توسط استاد محمدرضا بایرامی انتخاب شده است. این فراخوان در ۲۸ اسفند سال ۹۵ منتشر شد و در ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ برگزیدگان خود را شناخت. داستانهای برگزیده و نویسندگان این مجموعه عبارتاند از: «ویلای کاکاییها» نوشتۀ #مصطفی_مردانی/ «بار» نوشتۀ #علی_الله_سلیمی/ «من درنای سیبری را خوردهام» نوشتۀ #فرناز_شهیدثالث/ «نفرین قنات حاج میرزا» نوشتۀ #مهدی_کفاش/ «مالکین اصلی» نوشتۀ #معصومه_میرابوطالبی/ «هوایی که در آن نفس میکشم» نوشتۀ #سیدمحمد_قارونی/ «ماه خواهر ندارد» نوشتۀ #مرتضی_فرجی/ «خشک و خالی» نوشتۀ #محمد_سرابی/ «نخلها ایستاده میمیرند» نوشتۀ #ناهید_قادری/ «اگر باران نبارد؟ اگر باران ببارد؟» نوشتۀ #صبا_چزانی.
در شانزدهمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب به سراغ این مجموعهداستان گروهی میرویم تا به این بهانه، با دقت بیشتری به مسئلۀ محیط زیست بپردازیم.
شما میتوانید برای مطالعۀ این پروندهکتاب به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 پروندهکتاب ویلای کاکاییها
☑️ @ShahrestanAdab
▪️مجموعهداستان #ویلای_کاکایی_ها، که به موضوعات و مباحث مرتبط با محیط زیست میپردازد، در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این مجموعه، پنجمین مجموعۀ «قصۀ زمانه» از انتشارات شهرستان ادب و شامل ده داستان کوتاه به انتخاب #محمدرضا_بایرامی است که در ۱۱۱ صفحه منتشر شده و روانۀ بازار کتاب شده است. نویسندگان این مجموعه در خلال داستانهای خواندنی آن، به مسائل و مشکلات متعدد زیستمحیطی در میدانهای مختلف و جغرافیاهای گوناگون میپردازند؛ مباحث مرتبط با آب، تخریب جنگلها، ساختوسازهای غیرمجاز، رهاسازی زبالهها در طبیعت، انقراض گونهها، آلودگیها و دیگر مسائل پیرامون محیط زیست، درونمایۀ اصلی این داستانهاست.
گفتنیست داستانهای منتخب «ویلای کاکاییها» از میان تعداد زیادی از داستانها که به دفتر گروه داستان مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب، تحت عنوان فراخوان داستان کوتاه «باغ ملی»، ارسال شدهاند توسط استاد محمدرضا بایرامی انتخاب شده است. این فراخوان در ۲۸ اسفند سال ۹۵ منتشر شد و در ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ برگزیدگان خود را شناخت. داستانهای برگزیده و نویسندگان این مجموعه عبارتاند از: «ویلای کاکاییها» نوشتۀ #مصطفی_مردانی/ «بار» نوشتۀ #علی_الله_سلیمی/ «من درنای سیبری را خوردهام» نوشتۀ #فرناز_شهیدثالث/ «نفرین قنات حاج میرزا» نوشتۀ #مهدی_کفاش/ «مالکین اصلی» نوشتۀ #معصومه_میرابوطالبی/ «هوایی که در آن نفس میکشم» نوشتۀ #سیدمحمد_قارونی/ «ماه خواهر ندارد» نوشتۀ #مرتضی_فرجی/ «خشک و خالی» نوشتۀ #محمد_سرابی/ «نخلها ایستاده میمیرند» نوشتۀ #ناهید_قادری/ «اگر باران نبارد؟ اگر باران ببارد؟» نوشتۀ #صبا_چزانی.
در شانزدهمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب به سراغ این مجموعهداستان گروهی میرویم تا به این بهانه، با دقت بیشتری به مسئلۀ محیط زیست بپردازیم.
شما میتوانید برای مطالعۀ این پروندهکتاب به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 پروندهکتاب ویلای کاکاییها
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«ادبیات ما را به فردیت خودمان میرساند»: مجید قیصری در گفتگو با #مصطفی_مردانی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«حقیقتش فکر نمیکنم که کسی دنبال نگاه باشد و بخواهد به نگاه برسد. این سلوک شخصی ماست که در روند زندگی به چیزی میرسد. یکوقت شما فلسفهای را میخوانید، از دریچۀ کسی به زندگی نگاه میکنید. زمانی هم هست که خودت در روند زندگی، صاحب فلسفه و نگاهی میشوی. من بهعنوان کسی هستم که تجربهای از جنگ داشتهام تا سال ۶۷-۶۸ که جنگ تمام شد و بعد هم درگیر دانشگاه و مطالعۀ جدی ادبیات جنگ شدم.
چیزی که میدیدم در آثار آن زمان، لااقل تا اواسط دهۀ ۷۰ میدیدم آن چیزی که من تجربه کردهام در آنها نیست. یعنی همان روایتی که شما از تلویزیون یا روایت فتح میشنیدی که میگوید این شب تقدیر است و عروج است و... . تو میگویی خب این شب که شب است! یعنی باری را اضافه میکرد به تصویر...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«حقیقتش فکر نمیکنم که کسی دنبال نگاه باشد و بخواهد به نگاه برسد. این سلوک شخصی ماست که در روند زندگی به چیزی میرسد. یکوقت شما فلسفهای را میخوانید، از دریچۀ کسی به زندگی نگاه میکنید. زمانی هم هست که خودت در روند زندگی، صاحب فلسفه و نگاهی میشوی. من بهعنوان کسی هستم که تجربهای از جنگ داشتهام تا سال ۶۷-۶۸ که جنگ تمام شد و بعد هم درگیر دانشگاه و مطالعۀ جدی ادبیات جنگ شدم.
چیزی که میدیدم در آثار آن زمان، لااقل تا اواسط دهۀ ۷۰ میدیدم آن چیزی که من تجربه کردهام در آنها نیست. یعنی همان روایتی که شما از تلویزیون یا روایت فتح میشنیدی که میگوید این شب تقدیر است و عروج است و... . تو میگویی خب این شب که شب است! یعنی باری را اضافه میکرد به تصویر...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همۀ آنچه که در جنگ گم کردهاید | یادداشت #مصطفی_مردانی بر #گوساله_سرگردان
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"گوسالۀ سرگردان" یکی از مجموعهداستانهای قابل احترام در مورد جنگ و ویژگیهای متفاوت آن است. شاید اگر بخواهیم درونمایۀ همۀ داستانها را در یکعبارت بیان کنیم، باید بگوییم "گمشدههای متفاوت!". "مجید قیصری" در این مجموعه، داستانهایی را ارائه میدهد که همهشان از یکگمشده خبر میدهند. انگار بخشی از جنگ را ندیدهایم و حالا در دل این داستانها میتوانیم پیدایش کنیم. به ما این نوید را میدهد که اگر چیزی در جنگ گم کردهاید، شاید بتوانید وسط کلمههای این کتاب پیدایش کنید. یکی از این داستانها بهنام "فقط حرف بزن" نمونهای از کل داستان است. نمونۀ کسانی که بهدنبال گمشدهای در جنگ هستند و حالا میخواهند از زبان کسی که در بحبوحۀ اشغال خرمشهر از آنجا برگشته، نشانهای از گمشدگانشان پیدا کنند. بااینحال، گمشدن و ناپیدابودن، تنها مسألۀ این داستانها نیست...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"گوسالۀ سرگردان" یکی از مجموعهداستانهای قابل احترام در مورد جنگ و ویژگیهای متفاوت آن است. شاید اگر بخواهیم درونمایۀ همۀ داستانها را در یکعبارت بیان کنیم، باید بگوییم "گمشدههای متفاوت!". "مجید قیصری" در این مجموعه، داستانهایی را ارائه میدهد که همهشان از یکگمشده خبر میدهند. انگار بخشی از جنگ را ندیدهایم و حالا در دل این داستانها میتوانیم پیدایش کنیم. به ما این نوید را میدهد که اگر چیزی در جنگ گم کردهاید، شاید بتوانید وسط کلمههای این کتاب پیدایش کنید. یکی از این داستانها بهنام "فقط حرف بزن" نمونهای از کل داستان است. نمونۀ کسانی که بهدنبال گمشدهای در جنگ هستند و حالا میخواهند از زبان کسی که در بحبوحۀ اشغال خرمشهر از آنجا برگشته، نشانهای از گمشدگانشان پیدا کنند. بااینحال، گمشدن و ناپیدابودن، تنها مسألۀ این داستانها نیست...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab