شهرستان ادب
Photo
🔻 شکوهی، شاعر عاشقانههای آسمانی
(یادداشت #محمدرضا_رحیمی_عنبران در ایام سالگرد درگذشت استاد #غلامرضا_شکوهی)
▪️ «...وقتی که اشک، فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
در انجمن ادبی رضوی که میآمد، حالوهوای جلسه فرق میکرد؛ همه منتظر شنیدن نقدهایش بودند و در زمانِ خوانش، محو حضورِ سراسر آداب و احساسش میشدند.
حتّی با تکان پلکهایش میفهمیدند که بیتی که خواندند، خوب است یا نه.
امّا این روزهای بعد از ماه رمضان، مدام از رفتن سخن میگفت:
چون رگ ثانیه، کوتاه شود رشتۀ عمر
گر که کوتاه شود دست من از دامانش
گویی که میدانست فصل نماندن است!
بالا بلند نسل شفاعت، تو دست گیر
چون پای عمر ما به سراشیب میرسد
برایش مهم نبود خاکجایش کجا باشد؛ چون با اعتقاد چنین سروده بود:
آنقدر عاشقیم که در گور، خاک ما
هرگز ز دامنت نکشد دست، فاطمه
و رفت و با رفتنش گفت:
در دل، پیام حسینی دارم؛ خداحافظ ای شهر
یک لحظه ماندن در اینجا دیر است... دیر است... دیراست...»
ادامهی یادداشت محمدرضا رحیمی عنبران به یاد استاد غلامرضا شکوهی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9328/
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #محمدرضا_رحیمی_عنبران در ایام سالگرد درگذشت استاد #غلامرضا_شکوهی)
▪️ «...وقتی که اشک، فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
در انجمن ادبی رضوی که میآمد، حالوهوای جلسه فرق میکرد؛ همه منتظر شنیدن نقدهایش بودند و در زمانِ خوانش، محو حضورِ سراسر آداب و احساسش میشدند.
حتّی با تکان پلکهایش میفهمیدند که بیتی که خواندند، خوب است یا نه.
امّا این روزهای بعد از ماه رمضان، مدام از رفتن سخن میگفت:
چون رگ ثانیه، کوتاه شود رشتۀ عمر
گر که کوتاه شود دست من از دامانش
گویی که میدانست فصل نماندن است!
بالا بلند نسل شفاعت، تو دست گیر
چون پای عمر ما به سراشیب میرسد
برایش مهم نبود خاکجایش کجا باشد؛ چون با اعتقاد چنین سروده بود:
آنقدر عاشقیم که در گور، خاک ما
هرگز ز دامنت نکشد دست، فاطمه
و رفت و با رفتنش گفت:
در دل، پیام حسینی دارم؛ خداحافظ ای شهر
یک لحظه ماندن در اینجا دیر است... دیر است... دیراست...»
ادامهی یادداشت محمدرضا رحیمی عنبران به یاد استاد غلامرضا شکوهی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9328/
☑️ @ShahrestanAdab