Forwarded from پیادهروی در اتوبان
✒️ جلال آل قلم[1]
📖 یادی از جلال آل احمد به مناسبت درنگذشتنش در حیات نویسندگی ایران
🔹مدتی دَنگم گرفته بود[2] که چندخطی از جلال بنویسم و دست نمیداد. بگذریم که هنوز هم دست نداده است و همچنان مترصد فرصتی هستم تا بلکه غنیمتش بدانم. چندی پیش در بین نشریات میتورقیدم که چشمم لغزید روی بخشی از نامة جلال به محمدعلی جمالزاده و برای بار چندم در سکر این کلمات از خود رفتم. همین را فالی گرفتم تا به نیکی یاد کنم از مردی که نویسندگی امروز ایران بسیاری چیزهایش را از او دارد. اگر از واژههایم بوی اغراق میشنوید گناه را از گردن من بردارید و بیندازید گردن حافظة تاریخی این نسل.
🔹جلال را دو چیز جلال کرد. یکی شخصیتش و دیگری قلمش؛ و البته تفکیک این هر دو کار آسانی نیست و چه بسا معقول هم. از همین رو بسیاری بهکین یا به جهل خواستند پنجه بیندازند بر این چهرة بیزوال و بسیارتر نیز در صدد مصادرة این متاع طمعانگیز به طمع خام افتادند. اما با گذشت همة این سالها آنچه تغییر نکرده است جلالبودن جلال است. نزدیک به نیم قرن حضور مقتدارنهاش در دنیای نویسندگی پس از مرگ جسمانی، گواه همین مدعاست.
🔹جلال را نه بغض و کینة روشنفکران زخمخورده از میدان بهدر برد و نه مجیزهای احزاب بادآورده. اگر از شخصیت جلال حرف و حدیثهای بسیاری باقی است، در قلم او دوست و دشمن همرایاند و معترف که بیتردید از ماندگارترین صداهای آن نسل یکی نثر اوست. از نگاه من اما قلم جلال نیز روی دیگر سکة شخصیتش است. در فرصتی دیگر باید برای برشمردن ویژگیهای این قلم و روشنتر شدن خطوط چهرة عصیانگر و ناساز صاحبش بیشتر سخن گفت.
🔹در آن روزها جلال بسیاری را در پر و بال خود گرفت و به بسیاری دیگر پر و بال داد. شاید شمار نویسندگانی را که جلال نویسنده کرد کسی نداند. کمتر در ذهن سراغ دارم از صاحب قلمی، که نه اینکه رهبری کرده باشد جریانی را، که خود یک تنه همة آن جریان باشد. جلال به تنهایی یک جریان بود.[3]
🔹در مدیر مدرسه، جلال دست گذاشته است بر روی زخمیترین سطر جامعة آن روز یعنی فرهنگ و تصویری برکشیدهاست که فقط از قلم او برمیآید. مدیر مدرسه داستان فرهنگ بیفرهنگی ملتی است که کارد به استخوانش خورده است و هنوز تاب قد راست کردن از کودتا را ندارد و جرئت برآوردن دمی را هم. محمدعلی جمالزاده در نقد این کتاب نامهای به مناسبت پیشکسوتیاش در عرصة داستان مدرن و تجربهاش در فوت و فن این عرصه به جلال نوشت. جلال نیز جواب آن را در نامة دیگری داد که نقل آن در ابتدا رفت:
🔸«اینجا من و امثال من اگر گهی میخوریم، فقط برای این است که امر به خودمان مشتبه نشود. مقامات ادبی و کنکورها و جایزهها، ارزانی شما و دنیای فرنگیشدهتان! من میخواهم با انتشار چرندیاتی از نوع مدیر مدرسه، احساس کنم هنوز نمردهام، هنوز خفقان نگرفتهام، هنوز نگریختهام. هر خری میتواند جانشین معلمی مثل من بشود، اما هیچ تنابندهای نمیتواند بهازای آنچه من در این میدان و با این گوی کردهام، کاری بکند یا دستوری بدهد. آنچه سرکار یک اثر ادبی پنداشتهاید، اصلاً کار ادبی نیست، کار بیادبی است؛ و راستش را بخواهید کار زندگی و مرگ است و به همین دلیل هم به جان بسته است. آن صفحات، لعنتی است ابدی، تفی است به روی این روزگار... من دارم از درد فریاد میکشم و شما ایراد نیشغولی میگیرید که چرا رعایت نمیکند و با ششدانگش، گوش ما را میخراشد؟...»
پینوشت....................................................
[1] تعبیری از رهبر انقلاب در وصف جلال که در یادداشتی از او آمده است.
[2] اصطلاح عامیانهای که از مدیر مدرسة جلال به وام گرفتم.
[3] کتاب ماه یادآور در یکی از شمارة های خود پرداخته بود به جلال و چندین و چند یادداشت تاریخی و کمنظیر آورده بود از افراد مختلف در وصف و شرح شخصیت و قلم جلال. در میان نویسندگان از نام آیتالله طالقانی و رهبر انقلاب گرفته تا دولتآبادی و انورخامهای به چشم میخورد. اگر نسخه ای از آن را یافتید از دست ندهید.
#جلال_آل_قلم
#مدیر_مدرسه
#محمدعلی_جمالزاده
https://telegram.me/rezavahidzadeh/21
📖 یادی از جلال آل احمد به مناسبت درنگذشتنش در حیات نویسندگی ایران
🔹مدتی دَنگم گرفته بود[2] که چندخطی از جلال بنویسم و دست نمیداد. بگذریم که هنوز هم دست نداده است و همچنان مترصد فرصتی هستم تا بلکه غنیمتش بدانم. چندی پیش در بین نشریات میتورقیدم که چشمم لغزید روی بخشی از نامة جلال به محمدعلی جمالزاده و برای بار چندم در سکر این کلمات از خود رفتم. همین را فالی گرفتم تا به نیکی یاد کنم از مردی که نویسندگی امروز ایران بسیاری چیزهایش را از او دارد. اگر از واژههایم بوی اغراق میشنوید گناه را از گردن من بردارید و بیندازید گردن حافظة تاریخی این نسل.
🔹جلال را دو چیز جلال کرد. یکی شخصیتش و دیگری قلمش؛ و البته تفکیک این هر دو کار آسانی نیست و چه بسا معقول هم. از همین رو بسیاری بهکین یا به جهل خواستند پنجه بیندازند بر این چهرة بیزوال و بسیارتر نیز در صدد مصادرة این متاع طمعانگیز به طمع خام افتادند. اما با گذشت همة این سالها آنچه تغییر نکرده است جلالبودن جلال است. نزدیک به نیم قرن حضور مقتدارنهاش در دنیای نویسندگی پس از مرگ جسمانی، گواه همین مدعاست.
🔹جلال را نه بغض و کینة روشنفکران زخمخورده از میدان بهدر برد و نه مجیزهای احزاب بادآورده. اگر از شخصیت جلال حرف و حدیثهای بسیاری باقی است، در قلم او دوست و دشمن همرایاند و معترف که بیتردید از ماندگارترین صداهای آن نسل یکی نثر اوست. از نگاه من اما قلم جلال نیز روی دیگر سکة شخصیتش است. در فرصتی دیگر باید برای برشمردن ویژگیهای این قلم و روشنتر شدن خطوط چهرة عصیانگر و ناساز صاحبش بیشتر سخن گفت.
🔹در آن روزها جلال بسیاری را در پر و بال خود گرفت و به بسیاری دیگر پر و بال داد. شاید شمار نویسندگانی را که جلال نویسنده کرد کسی نداند. کمتر در ذهن سراغ دارم از صاحب قلمی، که نه اینکه رهبری کرده باشد جریانی را، که خود یک تنه همة آن جریان باشد. جلال به تنهایی یک جریان بود.[3]
🔹در مدیر مدرسه، جلال دست گذاشته است بر روی زخمیترین سطر جامعة آن روز یعنی فرهنگ و تصویری برکشیدهاست که فقط از قلم او برمیآید. مدیر مدرسه داستان فرهنگ بیفرهنگی ملتی است که کارد به استخوانش خورده است و هنوز تاب قد راست کردن از کودتا را ندارد و جرئت برآوردن دمی را هم. محمدعلی جمالزاده در نقد این کتاب نامهای به مناسبت پیشکسوتیاش در عرصة داستان مدرن و تجربهاش در فوت و فن این عرصه به جلال نوشت. جلال نیز جواب آن را در نامة دیگری داد که نقل آن در ابتدا رفت:
🔸«اینجا من و امثال من اگر گهی میخوریم، فقط برای این است که امر به خودمان مشتبه نشود. مقامات ادبی و کنکورها و جایزهها، ارزانی شما و دنیای فرنگیشدهتان! من میخواهم با انتشار چرندیاتی از نوع مدیر مدرسه، احساس کنم هنوز نمردهام، هنوز خفقان نگرفتهام، هنوز نگریختهام. هر خری میتواند جانشین معلمی مثل من بشود، اما هیچ تنابندهای نمیتواند بهازای آنچه من در این میدان و با این گوی کردهام، کاری بکند یا دستوری بدهد. آنچه سرکار یک اثر ادبی پنداشتهاید، اصلاً کار ادبی نیست، کار بیادبی است؛ و راستش را بخواهید کار زندگی و مرگ است و به همین دلیل هم به جان بسته است. آن صفحات، لعنتی است ابدی، تفی است به روی این روزگار... من دارم از درد فریاد میکشم و شما ایراد نیشغولی میگیرید که چرا رعایت نمیکند و با ششدانگش، گوش ما را میخراشد؟...»
پینوشت....................................................
[1] تعبیری از رهبر انقلاب در وصف جلال که در یادداشتی از او آمده است.
[2] اصطلاح عامیانهای که از مدیر مدرسة جلال به وام گرفتم.
[3] کتاب ماه یادآور در یکی از شمارة های خود پرداخته بود به جلال و چندین و چند یادداشت تاریخی و کمنظیر آورده بود از افراد مختلف در وصف و شرح شخصیت و قلم جلال. در میان نویسندگان از نام آیتالله طالقانی و رهبر انقلاب گرفته تا دولتآبادی و انورخامهای به چشم میخورد. اگر نسخه ای از آن را یافتید از دست ندهید.
#جلال_آل_قلم
#مدیر_مدرسه
#محمدعلی_جمالزاده
https://telegram.me/rezavahidzadeh/21
Telegram
پیادهروی در اتوبان
🔷 *جلال آل قلم*
🔶 یادی از جلال آل احمد به مناسبت درنگذشتنش در حیات نویسندگی ایران
🔹متن یاداشت 👈 l1l.ir/cmr
@rezavahidzadeh
🔶 یادی از جلال آل احمد به مناسبت درنگذشتنش در حیات نویسندگی ایران
🔹متن یاداشت 👈 l1l.ir/cmr
@rezavahidzadeh
شهرستان ادب
Photo
🔻بازخوانی گزیده مطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب با موضوع #جلال_آل_احمد
(به بهانه چهل و نهمین سالروز درگذشت او)
goo.gl/Ld5yUh
▪️چهل و نه سال پیش در چنین روزی مرگ مشکوک جلال آل احمد در اسالم گیلان رقم خورد. سید جلال آل احمد، داستاننویس، متفکر، مترجم و روشنفکر ایرانی بود که بسیاری او را بزرگترین داستاننویس و روشنفکر معاصر ایرانی میدانند. بیشتر چهرههای شاخص ادبیات معاصر ایران در همه یا بعضی از آثارشان تحت تاثیر نثر و شیوه تفکر این نویسنده بودند. اگر شیوه تفکر و نویسندگی جلال آل احمد در نیمه نخست زندگیاش سرمشق روشنفکران ایرانی بود، شیوه تفکر و نویسندگی او در نیمه دوم زندگیاش سرمشق مبارزان و نخبگان مذهبی و انقلابی شد. از اینرو سخنان بسیاری که در اهمیت او گفتهاند بیش از اغراق و مبالغه به حقیقت و واقعیت نزدیک میشود.
از جمله آثار داستانی مشهور او میتوان به #نفرین_زمین (۱۳۴۶)، #سنگی_بر_گوری (۱۳۴۲)، #نون_والقلم (۱۳۴۰)، #مدیر_مدرسه (۱۳۳۷)، #سرگذشت_کندوها (۱۳۳۷) و #از_رنجی_که_می_بریم (۱۳۲۶) اشاره کرد. همچنین کتابهایی چون #غرب_زدگی (۱۳۴۱)، #ارزیابی_شتاب_زده (۱۳۴۳)، #در_خدمت_و_خیانت_روشنفکران (۱۳۵۶)، #اسرائیل_عامل_امپریالیسم (۱۳۵۷) از جمله مهمترین آثار تحلیلی و فکری او هستند. این دو سلسله، جدا از سفرنامهها و دیگر آثار این نویسنده هستند.
با گرامی داشت سالروز درگذشت مرحوم جلال آل احمد، شما را به خواندن گزیده مطالبی که پیش از این با موضوع این نویسنده بزرگ ایرانی در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود دعوت میکنیم:
🔸شانه به شانه تا سوژه ایرانی |یادداشتی از #محمدقائم_خانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7319
🔸سید جلال آل احمد |یادداشتی از #احمدرضا_رضایی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7318
🔸اولین جشن تولد شهرستان ادب برای جلال آل احمد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3045
🔸دومین جشن تولد شهرستان ادب برای جلال آل احمد + گزارش تصویری
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6042
🔸نقد داستان بچه مردم جلال آل احمد در کارگاه مجازی شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1648
🔸داستان کوتاهی از جلال آل احمد: گلدستهها و فلک
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3040
🔸روایت جلال آل احمد از «حج»، «منا» و «سعودیها» در کتاب #خسی_در_میقات
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5855
☑️ @ShahrestanAdab
(به بهانه چهل و نهمین سالروز درگذشت او)
goo.gl/Ld5yUh
▪️چهل و نه سال پیش در چنین روزی مرگ مشکوک جلال آل احمد در اسالم گیلان رقم خورد. سید جلال آل احمد، داستاننویس، متفکر، مترجم و روشنفکر ایرانی بود که بسیاری او را بزرگترین داستاننویس و روشنفکر معاصر ایرانی میدانند. بیشتر چهرههای شاخص ادبیات معاصر ایران در همه یا بعضی از آثارشان تحت تاثیر نثر و شیوه تفکر این نویسنده بودند. اگر شیوه تفکر و نویسندگی جلال آل احمد در نیمه نخست زندگیاش سرمشق روشنفکران ایرانی بود، شیوه تفکر و نویسندگی او در نیمه دوم زندگیاش سرمشق مبارزان و نخبگان مذهبی و انقلابی شد. از اینرو سخنان بسیاری که در اهمیت او گفتهاند بیش از اغراق و مبالغه به حقیقت و واقعیت نزدیک میشود.
از جمله آثار داستانی مشهور او میتوان به #نفرین_زمین (۱۳۴۶)، #سنگی_بر_گوری (۱۳۴۲)، #نون_والقلم (۱۳۴۰)، #مدیر_مدرسه (۱۳۳۷)، #سرگذشت_کندوها (۱۳۳۷) و #از_رنجی_که_می_بریم (۱۳۲۶) اشاره کرد. همچنین کتابهایی چون #غرب_زدگی (۱۳۴۱)، #ارزیابی_شتاب_زده (۱۳۴۳)، #در_خدمت_و_خیانت_روشنفکران (۱۳۵۶)، #اسرائیل_عامل_امپریالیسم (۱۳۵۷) از جمله مهمترین آثار تحلیلی و فکری او هستند. این دو سلسله، جدا از سفرنامهها و دیگر آثار این نویسنده هستند.
با گرامی داشت سالروز درگذشت مرحوم جلال آل احمد، شما را به خواندن گزیده مطالبی که پیش از این با موضوع این نویسنده بزرگ ایرانی در سایت شهرستان ادب منتشر شده بود دعوت میکنیم:
🔸شانه به شانه تا سوژه ایرانی |یادداشتی از #محمدقائم_خانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7319
🔸سید جلال آل احمد |یادداشتی از #احمدرضا_رضایی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7318
🔸اولین جشن تولد شهرستان ادب برای جلال آل احمد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3045
🔸دومین جشن تولد شهرستان ادب برای جلال آل احمد + گزارش تصویری
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6042
🔸نقد داستان بچه مردم جلال آل احمد در کارگاه مجازی شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1648
🔸داستان کوتاهی از جلال آل احمد: گلدستهها و فلک
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3040
🔸روایت جلال آل احمد از «حج»، «منا» و «سعودیها» در کتاب #خسی_در_میقات
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5855
☑️ @ShahrestanAdab