🔹جلسۀ مجازی نقد و بررسی رمان #تشریف اثر #علیاصغر_عزتی_پاک
💠به میزبانی حوزۀ دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
🔸«قصد داریم در این جلسه رمان «تشریف» را از زوایای جدیدی بررسی کنیم؛ بهویژه از دیدگاه دغدغههای گوناگون دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که در این رمان بهشکلی داستانی بیان شدهاند. بههمین دلیل تصوّر میکنم بحث دربارهی «واقعیت» مدخل مناسبی برای ورود به بحث باشد. بهعلّت وجود گروه «فلسفهی علم» در دانشگاه صنعتی شریف، گروهی از دانشجویان با این مسئله و بحرانی که پیرامون آن شکل میگیرد، آشنا میشوند...»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
💠به میزبانی حوزۀ دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
🔸«قصد داریم در این جلسه رمان «تشریف» را از زوایای جدیدی بررسی کنیم؛ بهویژه از دیدگاه دغدغههای گوناگون دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که در این رمان بهشکلی داستانی بیان شدهاند. بههمین دلیل تصوّر میکنم بحث دربارهی «واقعیت» مدخل مناسبی برای ورود به بحث باشد. بهعلّت وجود گروه «فلسفهی علم» در دانشگاه صنعتی شریف، گروهی از دانشجویان با این مسئله و بحرانی که پیرامون آن شکل میگیرد، آشنا میشوند...»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔹جلسۀ نقد و بررسی رمان #تشریف اثر #علیاصغر_عزتی_پاک
💠 در سومین نشست #گروه_داستانی_خورشید
🔸««تشریف رمانی است که در بستر تاریخ حرکت میکند. همانطور که از نامش پیداست، انتظار رسیدنی را میکشد؛ در یک معنی رسیدن شخصی بزرگوار و در معنی دیگر طی طریق قهرمان است برای درک هدفی بزرگ که قرار است به آن مشرف شود.
نویسنده رمان هدفمند و با استراتژی وارد کارزار قصه شده است. از همان ابتدا مشخص است داستان غیر از طرح، با نگاه استراتژیک ملی و فراملی قصد بازگشایی گفتمانی را دارد که گرچه تازه نیست، ولی در بستر جالبی تعریف میشود.
چیزی که تشریف را نسبت به کارهایی از این نوع متفاوت میکند، انتخاب شهری غیر از تهران است. در این رمان اهمیت حوادث تاریخی در شهرهایی غیر از پایتخت نمایان میشود. حوادث و اشخاص با مکان گره میخورد و با زبان روان به قصه عمق و جان میدهد. از این جهت همدان در حیطه شخصیتپردازی، هویتمند شده و داستان، تشخص مکانی پیدا کرده است.....»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
💠 در سومین نشست #گروه_داستانی_خورشید
🔸««تشریف رمانی است که در بستر تاریخ حرکت میکند. همانطور که از نامش پیداست، انتظار رسیدنی را میکشد؛ در یک معنی رسیدن شخصی بزرگوار و در معنی دیگر طی طریق قهرمان است برای درک هدفی بزرگ که قرار است به آن مشرف شود.
نویسنده رمان هدفمند و با استراتژی وارد کارزار قصه شده است. از همان ابتدا مشخص است داستان غیر از طرح، با نگاه استراتژیک ملی و فراملی قصد بازگشایی گفتمانی را دارد که گرچه تازه نیست، ولی در بستر جالبی تعریف میشود.
چیزی که تشریف را نسبت به کارهایی از این نوع متفاوت میکند، انتخاب شهری غیر از تهران است. در این رمان اهمیت حوادث تاریخی در شهرهایی غیر از پایتخت نمایان میشود. حوادث و اشخاص با مکان گره میخورد و با زبان روان به قصه عمق و جان میدهد. از این جهت همدان در حیطه شخصیتپردازی، هویتمند شده و داستان، تشخص مکانی پیدا کرده است.....»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔹جلسۀ نقد و بررسی رمان #تشریف اثر #علیاصغر_عزتی_پاک
💠 در محل کتابفروشی #به_نشر تهران
🔸«معلوم نیست کی شروع کردم. یک موقع دیدیم شروع کردیم به نوشتن. وقتی جدی شد یواش یواش لغزیدیم به طرف مجامع و محافل نویسندگی. نویسنده بودن یک کار زمانبر است. اتفاقی که قرار است برای یک نویسنده بیفتد زمان لازم دارد، نمی شود یکباره نویسنده شد. همزمان باید بخوانی، فکر کنی، سکوت کنی و بنویسی. خیلی زود نمی شود نویسنده شد، به معنای آنکه تاثیرگذار باشی، فرهنگآفرین باشی، و فکر و کارت پیشبرنده باشد، در بخش جدی و حرفه ای کار البته...»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
💠 در محل کتابفروشی #به_نشر تهران
🔸«معلوم نیست کی شروع کردم. یک موقع دیدیم شروع کردیم به نوشتن. وقتی جدی شد یواش یواش لغزیدیم به طرف مجامع و محافل نویسندگی. نویسنده بودن یک کار زمانبر است. اتفاقی که قرار است برای یک نویسنده بیفتد زمان لازم دارد، نمی شود یکباره نویسنده شد. همزمان باید بخوانی، فکر کنی، سکوت کنی و بنویسی. خیلی زود نمی شود نویسنده شد، به معنای آنکه تاثیرگذار باشی، فرهنگآفرین باشی، و فکر و کارت پیشبرنده باشد، در بخش جدی و حرفه ای کار البته...»
🔗 متن کامل این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸آغاز یک راه آرمانی
(یادداشتی بر رمان #تشریف اثر #علیاصغر_عزتی_پاک، به قلم #سیده_عذرا_موسوی)
🔹«ماجرا از شب عروسی «شهریار» و «مهری» در روزهای پایانی آذر 57 آغاز میشود. مهمانها رفتهاند و عروس و داماد در رخت ضیافت، روبهروی هم نشستهاند؛ ولی مهری فکر میکند که باید حرفی را که روزها مزهمزه میکرده، همین امشب به زبان بیاورد و قال قضیه را بکَند. مهری دهان باز میکند و راز رفتن و اخراج مصطفی از دانشسرا را میگشاید. او مدتی برای داییحسن خبر میبرده و خبر فعالیتهای مصطفی در دانشسرا را همو رسانده. اینچنین میشود که شهریار از حجله بیرون میزند و آوارۀ خیابانها و دشت و کوه میشود تا مصطفی را بیابد و از او طلب بخشش کند ...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی بر رمان #تشریف اثر #علیاصغر_عزتی_پاک، به قلم #سیده_عذرا_موسوی)
🔹«ماجرا از شب عروسی «شهریار» و «مهری» در روزهای پایانی آذر 57 آغاز میشود. مهمانها رفتهاند و عروس و داماد در رخت ضیافت، روبهروی هم نشستهاند؛ ولی مهری فکر میکند که باید حرفی را که روزها مزهمزه میکرده، همین امشب به زبان بیاورد و قال قضیه را بکَند. مهری دهان باز میکند و راز رفتن و اخراج مصطفی از دانشسرا را میگشاید. او مدتی برای داییحسن خبر میبرده و خبر فعالیتهای مصطفی در دانشسرا را همو رسانده. اینچنین میشود که شهریار از حجله بیرون میزند و آوارۀ خیابانها و دشت و کوه میشود تا مصطفی را بیابد و از او طلب بخشش کند ...»
💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
پیشنهاد مطالعۀ نوروزی
نمیدانم آن شب ما چند ساعت توی آن گودال ماندیم. آنچه در یادم مانده، انتظار بود و انتظار. و بادی که انگار مسافرش حضرت سلیمان است؛ با تمام قدرتش میتوفید و با سرعت از بالای سرمان میگذشت. خاک و خاربوتهها را با خود میآورد و میزد به سر و صورتمان. اینطورها بود و بود تا درست موقعی که ما فکر کردیم دیگر شب دارد تمام میشود، سیاهیای از سمت تپه پیدا شد و آمد طرفمان. چون خمیدهخمیده میآمد، گفتیم شاید سگی، گرگی، چیزی است؛ اما نزدیکتر که شد، من با آهستهترین صدایم گفتم: سرتان را بدزدید، آدم است!
#باغ_کیانوش
#رمان_نوجوان
#علیاصغر_عزتی_پاک
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
@ezzatipak
@shahrestanadab
نمیدانم آن شب ما چند ساعت توی آن گودال ماندیم. آنچه در یادم مانده، انتظار بود و انتظار. و بادی که انگار مسافرش حضرت سلیمان است؛ با تمام قدرتش میتوفید و با سرعت از بالای سرمان میگذشت. خاک و خاربوتهها را با خود میآورد و میزد به سر و صورتمان. اینطورها بود و بود تا درست موقعی که ما فکر کردیم دیگر شب دارد تمام میشود، سیاهیای از سمت تپه پیدا شد و آمد طرفمان. چون خمیدهخمیده میآمد، گفتیم شاید سگی، گرگی، چیزی است؛ اما نزدیکتر که شد، من با آهستهترین صدایم گفتم: سرتان را بدزدید، آدم است!
#باغ_کیانوش
#رمان_نوجوان
#علیاصغر_عزتی_پاک
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
@ezzatipak
@shahrestanadab
به همت اداره کتابخانه عمومی شهرستان بابل و موسسه فرهنگی هنری افرا برگزار میشود:
نشست ادبی با محوریت رمان «تشریف»
با حضور نویسندۀ کتاب، علیاصغر عزتی پاک
زمان: پنجشنبه ۲۵خرداد، ساعت ۱۰ تا ۱۲
مکان: خیابان شریعتی، کوچۀ معلم یک، کتابخانۀ شهیدان نجاریان بابل
#تشریف
#علیاصغر_عزتی_پاک
@shahrestaadab
@meldash
نشست ادبی با محوریت رمان «تشریف»
با حضور نویسندۀ کتاب، علیاصغر عزتی پاک
زمان: پنجشنبه ۲۵خرداد، ساعت ۱۰ تا ۱۲
مکان: خیابان شریعتی، کوچۀ معلم یک، کتابخانۀ شهیدان نجاریان بابل
#تشریف
#علیاصغر_عزتی_پاک
@shahrestaadab
@meldash
باغهای همیشه بهار؛ روایتی از زندگی امام محمد باقر(ع)
اثری از علیاصغر عزتی پاک
معرفی این کتاب در شبکۀ یک سیما:
https://telewebion.com/episode/0x73a65fb
#امام_محمد_باقر(ع)
#علیاصغر_عزتی_پاک
@shahrestanadab
اثری از علیاصغر عزتی پاک
معرفی این کتاب در شبکۀ یک سیما:
https://telewebion.com/episode/0x73a65fb
#امام_محمد_باقر(ع)
#علیاصغر_عزتی_پاک
@shahrestanadab