https://telegram.me/shahrestanadab/916
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد از طنزپردازان مطرح است که چشم امید کیومرث صابری فومنی در طنز به او بوده و استاد گرمارودی او را عبید زاکانی معاصر نامیده است. کارنامهاش نیز، او را به عنوان یک طنزپرداز مطرح اثبات میکند. اما از سویی شاهد وجه دیگری از فعالیتهای این شاعر طنزپرداز هستیم، و آن دغدغههای مذهبی و جدی ابوالفضل زرویی مخصوصا در قبال صاحب گرامی نام کوچک اوست؛ زرویی در کتاب «ماه به روایت آه» به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است. همچنین اشعاری در این حوزه از وی موجود است که با فخامت هرچه تمامتر، سروده شده است و او را یک شاعر آیینی جدی عنوان میکند. از این جمله، شعری است در وصف دلاوریهای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، که به مناسبت شب نهم #محرم با یکدیگر زمزمه میکنیم:
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد از طنزپردازان مطرح است که چشم امید کیومرث صابری فومنی در طنز به او بوده و استاد گرمارودی او را عبید زاکانی معاصر نامیده است. کارنامهاش نیز، او را به عنوان یک طنزپرداز مطرح اثبات میکند. اما از سویی شاهد وجه دیگری از فعالیتهای این شاعر طنزپرداز هستیم، و آن دغدغههای مذهبی و جدی ابوالفضل زرویی مخصوصا در قبال صاحب گرامی نام کوچک اوست؛ زرویی در کتاب «ماه به روایت آه» به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است. همچنین اشعاری در این حوزه از وی موجود است که با فخامت هرچه تمامتر، سروده شده است و او را یک شاعر آیینی جدی عنوان میکند. از این جمله، شعری است در وصف دلاوریهای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، که به مناسبت شب نهم #محرم با یکدیگر زمزمه میکنیم:
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
Telegram
شهرستان ادب
شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای حضرت ابوالفضل (ع)
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/5932
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/5932
@ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
https://telegram.me/shahrestanadab/916
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد از طنزپردازان مطرح است که چشم امید کیومرث صابری فومنی در طنز به او بوده و استاد گرمارودی او را عبید زاکانی معاصر نامیده است. کارنامهاش نیز، او را به عنوان یک طنزپرداز مطرح اثبات میکند. اما از سویی شاهد وجه دیگری از فعالیتهای این شاعر طنزپرداز هستیم، و آن دغدغههای مذهبی و جدی ابوالفضل زرویی مخصوصا در قبال صاحب گرامی نام کوچک اوست؛ زرویی در کتاب «ماه به روایت آه» به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است. همچنین اشعاری در این حوزه از وی موجود است که با فخامت هرچه تمامتر، سروده شده است و او را یک شاعر آیینی جدی عنوان میکند. از این جمله، شعری است در وصف دلاوریهای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، که به مناسبت شب نهم #محرم با یکدیگر زمزمه میکنیم:
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد از طنزپردازان مطرح است که چشم امید کیومرث صابری فومنی در طنز به او بوده و استاد گرمارودی او را عبید زاکانی معاصر نامیده است. کارنامهاش نیز، او را به عنوان یک طنزپرداز مطرح اثبات میکند. اما از سویی شاهد وجه دیگری از فعالیتهای این شاعر طنزپرداز هستیم، و آن دغدغههای مذهبی و جدی ابوالفضل زرویی مخصوصا در قبال صاحب گرامی نام کوچک اوست؛ زرویی در کتاب «ماه به روایت آه» به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است. همچنین اشعاری در این حوزه از وی موجود است که با فخامت هرچه تمامتر، سروده شده است و او را یک شاعر آیینی جدی عنوان میکند. از این جمله، شعری است در وصف دلاوریهای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، که به مناسبت شب نهم #محرم با یکدیگر زمزمه میکنیم:
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
Telegram
شهرستان ادب
شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای حضرت ابوالفضل (ع)
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/5932
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/5932
@ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت شهرستان ادب در پی درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
▪️با نهایت تأسف و تأثر مطلع شدیم ابوالفضل زرویی نصرآباد، شب گذشته دار فانی را وداع گفته است. شاعر، نویسنده، محقق و طنزپرداز برجستهای که او را «عبید زاکانی» معاصر خوانده بودند.
زرویی نصرآباد علاوه بر فعالیتهای طنز در روزنامهها و مجلات مطرحی چون گلآقا، همشهری، جام جم و... ، کتب متعددی تألیف کرده بود که تذکرهالمقامات، رفوزهها، یک بغل کاکتوس و غیره از جملۀ آنهاست.
او اگرچه در حوزۀ طنز از پیشروان بود، اما فعالیتهای ادبیاش به این حوزه منحصر نمیشد؛ کتاب «ماه به روایت آه» که درسال 94 کتاب سال عاشورا شناخته شد، کتابی در حوزۀ ادبیات عاشورایی از این شخصیت ادبی بود. پیش از این نیز شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای حضرت عباس در پروندۀ ادبیات عاشورایی شهرستان ادب منتشر شده بود.
مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب این ضایعه را به خانوادۀ محترم زرویی نصرآباد و جامعۀ ادبی کشور تسلیت عرض میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
▪️با نهایت تأسف و تأثر مطلع شدیم ابوالفضل زرویی نصرآباد، شب گذشته دار فانی را وداع گفته است. شاعر، نویسنده، محقق و طنزپرداز برجستهای که او را «عبید زاکانی» معاصر خوانده بودند.
زرویی نصرآباد علاوه بر فعالیتهای طنز در روزنامهها و مجلات مطرحی چون گلآقا، همشهری، جام جم و... ، کتب متعددی تألیف کرده بود که تذکرهالمقامات، رفوزهها، یک بغل کاکتوس و غیره از جملۀ آنهاست.
او اگرچه در حوزۀ طنز از پیشروان بود، اما فعالیتهای ادبیاش به این حوزه منحصر نمیشد؛ کتاب «ماه به روایت آه» که درسال 94 کتاب سال عاشورا شناخته شد، کتابی در حوزۀ ادبیات عاشورایی از این شخصیت ادبی بود. پیش از این نیز شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای حضرت عباس در پروندۀ ادبیات عاشورایی شهرستان ادب منتشر شده بود.
مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب این ضایعه را به خانوادۀ محترم زرویی نصرآباد و جامعۀ ادبی کشور تسلیت عرض میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻قربون شکل ماه هرچی مرده
(در پی درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز مطرح، به بازخوانی بخشهایی از مثنوی معروفی از او میپردازیم؛ این مثنوی از آثار شاخص زرویی است که در این مطلب تنها ابیاتی از آن را گزیده و در اختیار شما خوانندگان قرار دادهایم)
▪️ای جماعت! چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون
تا که میفته دندونای شیری
روی سرت میشینه برف پیری
کمیسیون مرگ میشه تشکیل
درو میشن بزرگترای فامیل
از جمع بچهها، بیرون باید رفت
مجلس ختم این و اون باید رفت
یه دفعه، همکلاسیها پیر میشن
همبازیها پیر و زمینگیر میشن
چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟
مثل پرنده پر زد و هوا رفت
سرزده آفتاب از پشت بوم
ما موندیم و یه قصه ناتموم
قربون دورهای که خوشبینی بود
تار سبیلها چک تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره
بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه، رقص هندوونه
بوی خوش کتابهای کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و رؤیا
خدا، خدا، خدا، خدا، خدایا!
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشکسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای کاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت کوه، مثل خورشید
تودلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و کمنظیر و کمیاب
کیسه چپقها به پرشالشون
لشکر بچهها به دنبالشون
بیل و کلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یکسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قدوقامت
هیکلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگرده گلاشون
غبار اگر نشسته روکلاشون
کلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
☑️ @ShahrestanAdab
(در پی درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز مطرح، به بازخوانی بخشهایی از مثنوی معروفی از او میپردازیم؛ این مثنوی از آثار شاخص زرویی است که در این مطلب تنها ابیاتی از آن را گزیده و در اختیار شما خوانندگان قرار دادهایم)
▪️ای جماعت! چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون
تا که میفته دندونای شیری
روی سرت میشینه برف پیری
کمیسیون مرگ میشه تشکیل
درو میشن بزرگترای فامیل
از جمع بچهها، بیرون باید رفت
مجلس ختم این و اون باید رفت
یه دفعه، همکلاسیها پیر میشن
همبازیها پیر و زمینگیر میشن
چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟
مثل پرنده پر زد و هوا رفت
سرزده آفتاب از پشت بوم
ما موندیم و یه قصه ناتموم
قربون دورهای که خوشبینی بود
تار سبیلها چک تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره
بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه، رقص هندوونه
بوی خوش کتابهای کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و رؤیا
خدا، خدا، خدا، خدا، خدایا!
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشکسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای کاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت کوه، مثل خورشید
تودلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و کمنظیر و کمیاب
کیسه چپقها به پرشالشون
لشکر بچهها به دنبالشون
بیل و کلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یکسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قدوقامت
هیکلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگرده گلاشون
غبار اگر نشسته روکلاشون
کلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فکاهههای غمانگیز
(کمتر از دو روز از فوت مرد طناز شعر ایران، #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، گذشته است. شاعری که همگان به صدق و صفای شعر و شخصیت او گواه بودند و اکنون در سوگ او نشستهاند. دکتر #محمد_مرادی، شاعر مجموعهشعر #به_رنگ_درنگ در انتشارات شهرستان ادب، غزلی در مرثیۀ ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.)
▪️پس از تو گریۀ خونریز را چه باید کرد؟
غروب شنبۀ پاییز را چه باید کرد؟
پس از تو ای همه جوشش، پس از تو ای همه شعر
فکاهههای غمانگیز را چه باید کرد؟
پس از تو ای همه سرمستی و شکوه و جلال
هجوم لشکر چنگیز را چه باید کرد؟
معاشران! دور از رند جمع طنازان
خمار بادۀ سرریز را چه باید کرد؟
به شیخ روم بگویید بعد غیبت شمس
غبار جادۀ تبریز را چه باید کرد؟
به خواب رفتۀ من! امشب از «عبید» بپرس
ریای گربۀ پرهیز را چه باید کرد؟
بخند تا به هوای تو خنده گریه کنیم
پس از تو خندۀ غمخیز را چه باید کرد؟
پس از تو خیل «مقامات» را چه باید گفت؟
«رفوزههای پس ِ میز» را چه باید کرد؟
☑️ @ShahrestanAdab
(کمتر از دو روز از فوت مرد طناز شعر ایران، #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، گذشته است. شاعری که همگان به صدق و صفای شعر و شخصیت او گواه بودند و اکنون در سوگ او نشستهاند. دکتر #محمد_مرادی، شاعر مجموعهشعر #به_رنگ_درنگ در انتشارات شهرستان ادب، غزلی در مرثیۀ ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.)
▪️پس از تو گریۀ خونریز را چه باید کرد؟
غروب شنبۀ پاییز را چه باید کرد؟
پس از تو ای همه جوشش، پس از تو ای همه شعر
فکاهههای غمانگیز را چه باید کرد؟
پس از تو ای همه سرمستی و شکوه و جلال
هجوم لشکر چنگیز را چه باید کرد؟
معاشران! دور از رند جمع طنازان
خمار بادۀ سرریز را چه باید کرد؟
به شیخ روم بگویید بعد غیبت شمس
غبار جادۀ تبریز را چه باید کرد؟
به خواب رفتۀ من! امشب از «عبید» بپرس
ریای گربۀ پرهیز را چه باید کرد؟
بخند تا به هوای تو خنده گریه کنیم
پس از تو خندۀ غمخیز را چه باید کرد؟
پس از تو خیل «مقامات» را چه باید گفت؟
«رفوزههای پس ِ میز» را چه باید کرد؟
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻مرثیهٔ قهوهچی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری به یاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد سرودهٔ #حسن_صنوبری تازه میکنیم)
▪️بدون قلیون و چُپُق، قهوهچی
نشسته بیحال و عُنُق قهوهچی
براش نداره آسمون قشنگی
چاییِ زعفرون نداره رنگی
خیالش از زیاد و کم خالیه
تختِ کنار حوض هم خالیه
گم شده از تو سینیا قندونش
اون لبای شبانهروز خندونش
به چشمِ حوصلهاش هوا برفیه
قُلقُلِ آبِ جوش، پرحرفیه
زنگمیزنن، نمیشنفه صدارو
نمیشنفه زنگ پیامکارو
خسته شده، دیگه نداره اصلا
حالِ جوابدادن به مشتی حسن
دلِ لیوانای حصیری خونه
تلخه شبیه قهوه، قهوهخونه
درنمیاد صدایی از قناری
نمیخونه رادیو افتخاری
سوارِ تختا نشدن مشتیا
به هم دیگه تکیهدادن پُشتیا
تعطیله قهوهخونه وقت ناهار
ترمز دستیو کشیده انگار
چه گردوخاکی چه آت و آشغالی
نِشسته روی پردۀ نقالی
مایتابه چرک، استکانا نَشُسته
اینهمه بینظمی آخه درسته؟
مغازه رو تعزیه کردی که چی؟
بگو چته؟! چه مرگته قهوهچی؟!
***
نشسته بیحال و عُنُق قوهچی
بدون قلیون و چُپُق، قهوهچی
براش تموم آسمون بیرنگه
حنای چای زعفرون بیرنگه
نگاش به دیواره و محو رویاست
دودوزنون، میونِ قابِ عکساست
دنبالِ یه جای قشنگ و نازه
برا یهدونه قابِ عکسِ تازه
🔸گفتنیست این شعر با توجه به یکی از شعرهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد در مجموعۀ «گفتوگوهای تنهایی» سروده شده که با این مطلع شروع میشود:
منگ و شکستهبستهام، قهوهچی
خرد و خمیر و خستهام، قهوهچی
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری به یاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد سرودهٔ #حسن_صنوبری تازه میکنیم)
▪️بدون قلیون و چُپُق، قهوهچی
نشسته بیحال و عُنُق قهوهچی
براش نداره آسمون قشنگی
چاییِ زعفرون نداره رنگی
خیالش از زیاد و کم خالیه
تختِ کنار حوض هم خالیه
گم شده از تو سینیا قندونش
اون لبای شبانهروز خندونش
به چشمِ حوصلهاش هوا برفیه
قُلقُلِ آبِ جوش، پرحرفیه
زنگمیزنن، نمیشنفه صدارو
نمیشنفه زنگ پیامکارو
خسته شده، دیگه نداره اصلا
حالِ جوابدادن به مشتی حسن
دلِ لیوانای حصیری خونه
تلخه شبیه قهوه، قهوهخونه
درنمیاد صدایی از قناری
نمیخونه رادیو افتخاری
سوارِ تختا نشدن مشتیا
به هم دیگه تکیهدادن پُشتیا
تعطیله قهوهخونه وقت ناهار
ترمز دستیو کشیده انگار
چه گردوخاکی چه آت و آشغالی
نِشسته روی پردۀ نقالی
مایتابه چرک، استکانا نَشُسته
اینهمه بینظمی آخه درسته؟
مغازه رو تعزیه کردی که چی؟
بگو چته؟! چه مرگته قهوهچی؟!
***
نشسته بیحال و عُنُق قوهچی
بدون قلیون و چُپُق، قهوهچی
براش تموم آسمون بیرنگه
حنای چای زعفرون بیرنگه
نگاش به دیواره و محو رویاست
دودوزنون، میونِ قابِ عکساست
دنبالِ یه جای قشنگ و نازه
برا یهدونه قابِ عکسِ تازه
🔸گفتنیست این شعر با توجه به یکی از شعرهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد در مجموعۀ «گفتوگوهای تنهایی» سروده شده که با این مطلع شروع میشود:
منگ و شکستهبستهام، قهوهچی
خرد و خمیر و خستهام، قهوهچی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در آذرماه ۱۳۹۷ در حوزههای مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند :
▪️فراخوان ثبتنام در دوره پنجم #مدرسه_رمان شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9762
▪️قربون شکل ماه هرچی مرده | بازخوانی بخشهایی از مثنوی معروف #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9844
▪️شعری عاشقانه از #هوشنگ_ابتهاج
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9833
▪️چهره برتر ادبیات طنز ایران، استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد درگذشت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9842
▪️#شاه_کشی روایت جامعۀ تکصدایی | یادداشتی از #آزاده_جهان_احمدی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9739
▪️تنها گل همیشه بهار | شعری از #سیدمحمدجواد_شرافت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9763
▪️مشروح یازدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها در شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9757
▪️گزارش تصویری یازدهمین ماهشعر #آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9758
▪️منبر داغ | داستان کوتاهی از #محمدقائم_خانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9643
▪️عاشقانهای از #مصطفی_تبریزی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9831
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
▪️فراخوان ثبتنام در دوره پنجم #مدرسه_رمان شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9762
▪️قربون شکل ماه هرچی مرده | بازخوانی بخشهایی از مثنوی معروف #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9844
▪️شعری عاشقانه از #هوشنگ_ابتهاج
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9833
▪️چهره برتر ادبیات طنز ایران، استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد درگذشت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9842
▪️#شاه_کشی روایت جامعۀ تکصدایی | یادداشتی از #آزاده_جهان_احمدی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9739
▪️تنها گل همیشه بهار | شعری از #سیدمحمدجواد_شرافت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9763
▪️مشروح یازدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها در شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9757
▪️گزارش تصویری یازدهمین ماهشعر #آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9758
▪️منبر داغ | داستان کوتاهی از #محمدقائم_خانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9643
▪️عاشقانهای از #مصطفی_تبریزی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9831
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 هفت شعر به یاد زلزلۀ بم
(در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر #بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را زلزلهای به قدرت ۶٫۶ ریشتر لرزاند و تنها در چند ثانیه ۴۰هزارنفر کشته، ۳۰هزارنفر زخمی و هزاران نفر بیخانمان شدند. طبق آمار رسمی ۹۰ درصد از ساختمانهای شهر بم ۱۰۰ درصد تخریب شد. فاجعه آنقدر بزرگ بود و هست که اکنون پس از 15 سال، هنوز بهت و اندوهش برای بسیاری از مردم تازه است.
بم رفت
(مانند آخرین کاروانی که رفته بود از آن
دو هزار سال پیش از این)
و سایۀ دراز بارو
بی بارو
ماند...
(زندهیاد #منوچهر_آتشی)
شاعران بسیاری تحتتأثیر این حادثۀ اندوهبار شعر سرودهاند. چه از سر سوگواری، چه همدردی، چه عبرت، چه گلایه ... هر شاعر با زبان و نگاه خودش سعی در ثبت این غم بزرگ و ملی ایرانیان کرده بود. امروز در سالگرد این زلزلۀ غمبار، به مرور هفت شعر مرتبط با زلزلۀ بم در آنروزها، از هفت شاعر ایرانی میپردازیم. شاعران این شعرها عبارتاند از: زندهیاد #سیمین_بهبهانی، #علیرضا_قزوه، زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، #نغمه_مستشار_نظامی، #سعید_بیابانکی، #حامد_عسگری و #سید_محمدامین_جعفری .)
▪️علیرضا قزوه :
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يکروز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يکروز
قيامت میشود صد بار از بم بيشتر ، يک صبح
بساط هفت گردون باز میريزد به هم يکروز
حدوثی ناگهان خواب جهان را برمیآشوبد
حياتی تازه خواهد يافت آدم از عدم ، يکروز
دوباره ساعت صبح قيامت زنگ خواهد زد
سواری میرسد ناگاه از سمت حرم يک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی آخر به خود آييد
به فکر مرگ باشيد آی مردم دستکم يکروز
ادامۀ این شعرها را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6116
☑️ @ShahrestanAdab
(در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر #بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را زلزلهای به قدرت ۶٫۶ ریشتر لرزاند و تنها در چند ثانیه ۴۰هزارنفر کشته، ۳۰هزارنفر زخمی و هزاران نفر بیخانمان شدند. طبق آمار رسمی ۹۰ درصد از ساختمانهای شهر بم ۱۰۰ درصد تخریب شد. فاجعه آنقدر بزرگ بود و هست که اکنون پس از 15 سال، هنوز بهت و اندوهش برای بسیاری از مردم تازه است.
بم رفت
(مانند آخرین کاروانی که رفته بود از آن
دو هزار سال پیش از این)
و سایۀ دراز بارو
بی بارو
ماند...
(زندهیاد #منوچهر_آتشی)
شاعران بسیاری تحتتأثیر این حادثۀ اندوهبار شعر سرودهاند. چه از سر سوگواری، چه همدردی، چه عبرت، چه گلایه ... هر شاعر با زبان و نگاه خودش سعی در ثبت این غم بزرگ و ملی ایرانیان کرده بود. امروز در سالگرد این زلزلۀ غمبار، به مرور هفت شعر مرتبط با زلزلۀ بم در آنروزها، از هفت شاعر ایرانی میپردازیم. شاعران این شعرها عبارتاند از: زندهیاد #سیمین_بهبهانی، #علیرضا_قزوه، زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، #نغمه_مستشار_نظامی، #سعید_بیابانکی، #حامد_عسگری و #سید_محمدامین_جعفری .)
▪️علیرضا قزوه :
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يکروز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يکروز
قيامت میشود صد بار از بم بيشتر ، يک صبح
بساط هفت گردون باز میريزد به هم يکروز
حدوثی ناگهان خواب جهان را برمیآشوبد
حياتی تازه خواهد يافت آدم از عدم ، يکروز
دوباره ساعت صبح قيامت زنگ خواهد زد
سواری میرسد ناگاه از سمت حرم يک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی آخر به خود آييد
به فکر مرگ باشيد آی مردم دستکم يکروز
ادامۀ این شعرها را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6116
☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | فیلم سوم
▪️فیلمی خاطرهانگیز از شعرخوانی طنز و اجتماعیِ زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
(به مناسبت چهلمین روز درگذشت این شاعر و طنزپرداز)
☑️ @Shahrestanadab
▪️فیلمی خاطرهانگیز از شعرخوانی طنز و اجتماعیِ زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
(به مناسبت چهلمین روز درگذشت این شاعر و طنزپرداز)
☑️ @Shahrestanadab
شهرستان ادب
🔻بیستوسومین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: t.iss.one/shahrestanadab/4248 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. #چهل_سال_انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
📕 بیست و سومین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در موسسهی شهرستان ادب برگزار شد و ناصر فیض، امید مهدینژاد، علی زراندوز، حسن صنوبری و علیرضا سمیعی دربارۀ #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهل سال طنز پس از انقلاب به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصۀ جلسه:
✔️ #ناصر_فیض: «زرویی به ادبیات عامه توجه زیادی داشت و آموزشهایش را در سفرهای استانیاش و برگزاری شبهای شعر ادامه داد. او معتقد بود بهتر است سرایش شعر طنز به زبان معیار محدود نشود. به همین خاطر در یکی از جشنوارههای شعر طنز بخشی را به شعر محلی اختصاص دادیم.»
✔️ #امید_مهدی_نژاد: «طنز "گلآقا" بیشترین مصداق طنز امروزی را دارد؛ طنزی که جوهرش نقد است ولی بسترش بستر فکاهی است؛ آنچه از "توفیق" به او رسیده. در این دوره زرویی شرایط را مهیا کرد که شعر طنز از حاشیه به متن بیاید.»
✔️ #علی_زراندوز: «زرویی سیاسی مینوشت ولی سیاستزده نبود. سیاستزده نوشتن راحتترین کار است. سفارشی نوشتن اغلب این بلا را سر آثار میآورد. اما زرویی این دغدغه را داشت که مطلب ماندگاری بنویسد.»
✔️ #حسن_صنوبری: «با تلاشهای کسانی مانند زرویی هم سلیقهی مخاطبان طنز بهتر شده، هم طنز آنقدر باوقار و جدی شده که بتواند تریبونهای بیشتری داشته باشد. شعر طنز با این کیفیت اتفاق تازهای است که مختص بعد از انقلاب و ریلگذاری ابوالفضل زرویی نصرآباد است.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «به نظر من پاکیزه بودن زبان زرویی در شعر، نثر و پژوهشهایش ویژگی قابل توجهی است. غیر از مراقبتهای اخلاقی زرویی و توجهش به مسائل سیاسی، فرم آثار اوست که این پاکیزگی را ساخته است.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
خلاصۀ جلسه:
✔️ #ناصر_فیض: «زرویی به ادبیات عامه توجه زیادی داشت و آموزشهایش را در سفرهای استانیاش و برگزاری شبهای شعر ادامه داد. او معتقد بود بهتر است سرایش شعر طنز به زبان معیار محدود نشود. به همین خاطر در یکی از جشنوارههای شعر طنز بخشی را به شعر محلی اختصاص دادیم.»
✔️ #امید_مهدی_نژاد: «طنز "گلآقا" بیشترین مصداق طنز امروزی را دارد؛ طنزی که جوهرش نقد است ولی بسترش بستر فکاهی است؛ آنچه از "توفیق" به او رسیده. در این دوره زرویی شرایط را مهیا کرد که شعر طنز از حاشیه به متن بیاید.»
✔️ #علی_زراندوز: «زرویی سیاسی مینوشت ولی سیاستزده نبود. سیاستزده نوشتن راحتترین کار است. سفارشی نوشتن اغلب این بلا را سر آثار میآورد. اما زرویی این دغدغه را داشت که مطلب ماندگاری بنویسد.»
✔️ #حسن_صنوبری: «با تلاشهای کسانی مانند زرویی هم سلیقهی مخاطبان طنز بهتر شده، هم طنز آنقدر باوقار و جدی شده که بتواند تریبونهای بیشتری داشته باشد. شعر طنز با این کیفیت اتفاق تازهای است که مختص بعد از انقلاب و ریلگذاری ابوالفضل زرویی نصرآباد است.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «به نظر من پاکیزه بودن زبان زرویی در شعر، نثر و پژوهشهایش ویژگی قابل توجهی است. غیر از مراقبتهای اخلاقی زرویی و توجهش به مسائل سیاسی، فرم آثار اوست که این پاکیزگی را ساخته است.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻مشروح و گزارش تصویری بیستوسومین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب)
▪️«...در بوطیقا تا امروز بیشتر، چهرههای کلاسیک ادبیات و درگذشتگانِ درخشان را بررسی کردهایم. مثلاً در داستاننویسی دربارهی شکسپیر و داستایفسکی صحبت کردیم و در نقد و نظریهی ادبی سراغ ارسطو و باختین رفتیم. بهامروزیها و همچنین شاعرها کمتر پرداختیم. قصد داشتیم دربارهی شخصیتهایی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی و محمدعلی معلم دامغانی صحبت کنیم تا کمکم به شخصیتهای ادبی معاصر برسیم. حالا که این اتفاق تلخ افتاده و استاد زرویی به رحمت خدا رفته تصمیم گرفتیم دور هم جمع شویم و دربارهی دستاوردهای ادبی او در طول عمرش صحبت کنیم. در این میزگرد میخواهیم بدانیم آیا اابوالفضل زرویی نصرآباد حرف نویی در ادبیات زده و میراثی از خود به جا گذاشته است؟ آیا اشعارش ویژگی خاصی دارند که او را از شاعران همعصر خودش متمایز کند؟ آیا زرویی برای ادبیات طنزآمیز قدمی برداشته است؟...»
برای خواندن متن کامل سخنان #ناصر_فیض، #امید_مهدی_نژاد، #علی_زراندوز، #حسن_صنوبری و #علیرضا_سمیعی دربارهی ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
(گفتگو پیرامون #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب)
▪️«...در بوطیقا تا امروز بیشتر، چهرههای کلاسیک ادبیات و درگذشتگانِ درخشان را بررسی کردهایم. مثلاً در داستاننویسی دربارهی شکسپیر و داستایفسکی صحبت کردیم و در نقد و نظریهی ادبی سراغ ارسطو و باختین رفتیم. بهامروزیها و همچنین شاعرها کمتر پرداختیم. قصد داشتیم دربارهی شخصیتهایی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی و محمدعلی معلم دامغانی صحبت کنیم تا کمکم به شخصیتهای ادبی معاصر برسیم. حالا که این اتفاق تلخ افتاده و استاد زرویی به رحمت خدا رفته تصمیم گرفتیم دور هم جمع شویم و دربارهی دستاوردهای ادبی او در طول عمرش صحبت کنیم. در این میزگرد میخواهیم بدانیم آیا اابوالفضل زرویی نصرآباد حرف نویی در ادبیات زده و میراثی از خود به جا گذاشته است؟ آیا اشعارش ویژگی خاصی دارند که او را از شاعران همعصر خودش متمایز کند؟ آیا زرویی برای ادبیات طنزآمیز قدمی برداشته است؟...»
برای خواندن متن کامل سخنان #ناصر_فیض، #امید_مهدی_نژاد، #علی_زراندوز، #حسن_صنوبری و #علیرضا_سمیعی دربارهی ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«حکایت آن سرو بلند» ویژهٔ گرامیداشت زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد فردا (یکشنبه ۵اسفند) در دانشگاه تهران برگزار میشود
☑️ @ShahrestanAdab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در اسفندماه ۱۳۹۷ در حوزههای مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند :
▪️شش رمان جدید #مدرسه_رمان شهرستان ادب منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10146
▪️بررسی چهل سال شعر زنان در جلسه #یک_ماه_یک_کتاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10192
▪️گزارش تصویری روز دوم دومین اردو #آفتابگردان_ها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10217
▪️گزارش تصویری روز اول دومین اردو #آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10209
▪️بیستوسومین میزگرد #بوطیقا: #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
▪️فراخوان ثبت نام در اولین دوره #رمان_کودک مدرسه رمان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10302
▪️گزارش تصویری روز سوم دومین اردو آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10221
▪️گزارش تصویری چهاردهمین #ماه_شعر آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10151
▪️پرونده #ادبیات_کودک_و_نوجوان در سایت شهرستان ادب گشوده شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10327
▪️رمان #من_پناهنده_نیستم نوشتۀ #رضوی_عاشور منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10144
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
▪️شش رمان جدید #مدرسه_رمان شهرستان ادب منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10146
▪️بررسی چهل سال شعر زنان در جلسه #یک_ماه_یک_کتاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10192
▪️گزارش تصویری روز دوم دومین اردو #آفتابگردان_ها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10217
▪️گزارش تصویری روز اول دومین اردو #آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10209
▪️بیستوسومین میزگرد #بوطیقا: #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
▪️فراخوان ثبت نام در اولین دوره #رمان_کودک مدرسه رمان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10302
▪️گزارش تصویری روز سوم دومین اردو آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10221
▪️گزارش تصویری چهاردهمین #ماه_شعر آفتابگردانها
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10151
▪️پرونده #ادبیات_کودک_و_نوجوان در سایت شهرستان ادب گشوده شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10327
▪️رمان #من_پناهنده_نیستم نوشتۀ #رضوی_عاشور منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10144
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
🔻۱۰ خبر از جذابترین خبرهایکتاب و ادبیات در سال ۱۳۹۷
(در اخبار نبشتهاست... | ویژه پرونده «سالنامه شهرستان ادب»)
▪️ نیم دوم امسال بود که ستون #در_اخبار_نبشته_است را راه انداختیم و حالا به پایان سال رسیدهایم. به مناسبت نوروز فرخنده، تصمیم گرفتیم گزیدهای از خبرهای این ۲۴ هفته را در قالب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب مروری کنیم. پیش از آن، خوب است یادی کنیم از نویسندگانی که سال گذشته از دست دادیم، بخصوص #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز بینظیر که روحش شاد باد. همچنین #علی_شاه_علی، نویسنده جوان و همکار و همراه شهرستان ادب و دوست عزیز همه ما که دفتر عمرش در سالهای آغازین حیات ادبی بسته شد و خاطرات او را از یاد نخواهیم برد. برای همه درگذشتگان حوزه ادبیات از درگاه الهی طلب آمرزش میکنیم. بهویژه #حسین_جلال_پور عزیز که در آغازین روزهای سال ۱۳۹۸ از کنار ما رفت.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10394
☑️ @ShahrestanAdab
(در اخبار نبشتهاست... | ویژه پرونده «سالنامه شهرستان ادب»)
▪️ نیم دوم امسال بود که ستون #در_اخبار_نبشته_است را راه انداختیم و حالا به پایان سال رسیدهایم. به مناسبت نوروز فرخنده، تصمیم گرفتیم گزیدهای از خبرهای این ۲۴ هفته را در قالب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب مروری کنیم. پیش از آن، خوب است یادی کنیم از نویسندگانی که سال گذشته از دست دادیم، بخصوص #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز بینظیر که روحش شاد باد. همچنین #علی_شاه_علی، نویسنده جوان و همکار و همراه شهرستان ادب و دوست عزیز همه ما که دفتر عمرش در سالهای آغازین حیات ادبی بسته شد و خاطرات او را از یاد نخواهیم برد. برای همه درگذشتگان حوزه ادبیات از درگاه الهی طلب آمرزش میکنیم. بهویژه #حسین_جلال_پور عزیز که در آغازین روزهای سال ۱۳۹۸ از کنار ما رفت.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10394
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«عباسِ حسین» به روایتِ #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد | از کتاب #ماه_به_روایت_آه
(بیستونهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من به اقتضای غلامی بیبی رباب و بانو سکینه، کنار اسب پدرتان ایشان را همراهی میکردم. سکینه خردسال که میکوشید از تمامی امکانات و مواهب همراهی با عموی مهربان و فرمانپذیر بهره ببرد، لحظهای از پرسش و درخواست و قول گرفتن برای خرید در بازارهای مکه باز نمیایستاد و عباس با حوصله و تحملی شگفت توام با مهربانی و عشق و احترام، صبورانه به پرسشها و درخواستها پاسخ میگفت.
در همان لحظات بانویم سکینه پرسشی کرد که من نیز همواره مایل به دانستن جواب آن بودم ولی از پرسیدن آن شرم داشتم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
(بیستونهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من به اقتضای غلامی بیبی رباب و بانو سکینه، کنار اسب پدرتان ایشان را همراهی میکردم. سکینه خردسال که میکوشید از تمامی امکانات و مواهب همراهی با عموی مهربان و فرمانپذیر بهره ببرد، لحظهای از پرسش و درخواست و قول گرفتن برای خرید در بازارهای مکه باز نمیایستاد و عباس با حوصله و تحملی شگفت توام با مهربانی و عشق و احترام، صبورانه به پرسشها و درخواستها پاسخ میگفت.
در همان لحظات بانویم سکینه پرسشی کرد که من نیز همواره مایل به دانستن جواب آن بودم ولی از پرسیدن آن شرم داشتم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری بیستوسومین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب)
▪️«...در بوطیقا تا امروز بیشتر، چهرههای کلاسیک ادبیات و درگذشتگانِ درخشان را بررسی کردهایم. مثلاً در داستاننویسی دربارهی شکسپیر و داستایفسکی صحبت کردیم و در نقد و نظریهی ادبی سراغ ارسطو و باختین رفتیم. بهامروزیها و همچنین شاعرها کمتر پرداختیم. قصد داشتیم دربارهی شخصیتهایی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی و محمدعلی معلم دامغانی صحبت کنیم تا کمکم به شخصیتهای ادبی معاصر برسیم. حالا که این اتفاق تلخ افتاده و استاد زرویی به رحمت خدا رفته تصمیم گرفتیم دور هم جمع شویم و دربارهی دستاوردهای ادبی او در طول عمرش صحبت کنیم. در این میزگرد میخواهیم بدانیم آیا اابوالفضل زرویی نصرآباد حرف نویی در ادبیات زده و میراثی از خود به جا گذاشته است؟ آیا اشعارش ویژگی خاصی دارند که او را از شاعران همعصر خودش متمایز کند؟ آیا زرویی برای ادبیات طنزآمیز قدمی برداشته است؟...»
برای خواندن متن کامل سخنان #ناصر_فیض، #امید_مهدی_نژاد، #علی_زراندوز، #حسن_صنوبری و #علیرضا_سمیعی دربارهی ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
(گفتگو پیرامون #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب)
▪️«...در بوطیقا تا امروز بیشتر، چهرههای کلاسیک ادبیات و درگذشتگانِ درخشان را بررسی کردهایم. مثلاً در داستاننویسی دربارهی شکسپیر و داستایفسکی صحبت کردیم و در نقد و نظریهی ادبی سراغ ارسطو و باختین رفتیم. بهامروزیها و همچنین شاعرها کمتر پرداختیم. قصد داشتیم دربارهی شخصیتهایی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی و محمدعلی معلم دامغانی صحبت کنیم تا کمکم به شخصیتهای ادبی معاصر برسیم. حالا که این اتفاق تلخ افتاده و استاد زرویی به رحمت خدا رفته تصمیم گرفتیم دور هم جمع شویم و دربارهی دستاوردهای ادبی او در طول عمرش صحبت کنیم. در این میزگرد میخواهیم بدانیم آیا اابوالفضل زرویی نصرآباد حرف نویی در ادبیات زده و میراثی از خود به جا گذاشته است؟ آیا اشعارش ویژگی خاصی دارند که او را از شاعران همعصر خودش متمایز کند؟ آیا زرویی برای ادبیات طنزآمیز قدمی برداشته است؟...»
برای خواندن متن کامل سخنان #ناصر_فیض، #امید_مهدی_نژاد، #علی_زراندوز، #حسن_صنوبری و #علیرضا_سمیعی دربارهی ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10106
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻به بهانه اولین سالروز درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
(گزیدهمطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب با موضوع بزرگ شاعر و طنزپرداز ایرانی)
🔸بیستوسومین میزگرد #بوطیقا: ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب
🔸شهر بدون مرد شهر درده | بازخوانی مثنوی معروف زرویی نصرآباد
🔸شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای #حضرت_ابوالفضل
🔸#یادگاری_ها | فیلم شعرخوانی زندهیاد زرویی نصر آباد
🔸#یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب | «عباسِ حسین» به روایتِ ابوالفضل زرویی نصرآباد
🔸بلاغت طنز | یادداشتی از #اسماعیل_امینی به بهانۀ تولد زرویی نصرآباد
🔸برای خالق «رفوزه ها» | معرفی کتاب #رفوزه_ها به قلم #سعید_بیابانکی
🔸تو ماه خاندان بنی هاشمی | معرفی کتاب #ماه_به_روایت_آه به قلم #سیدحسین_موسوی_نیا
🔸فکاهههای غمانگیز | غزلی در سوگ ابوالفضل زرویی نصرآباد سرودۀ دکتر #محمد_مرادی
🔸مرثیهٔ قهوهچی | شعر #حسن_صنوبری به یاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
☑️ @ShahrestanAdab
(گزیدهمطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب با موضوع بزرگ شاعر و طنزپرداز ایرانی)
🔸بیستوسومین میزگرد #بوطیقا: ابوالفضل زرویی نصرآباد و چهلسال طنز پس از انقلاب
🔸شهر بدون مرد شهر درده | بازخوانی مثنوی معروف زرویی نصرآباد
🔸شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای #حضرت_ابوالفضل
🔸#یادگاری_ها | فیلم شعرخوانی زندهیاد زرویی نصر آباد
🔸#یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب | «عباسِ حسین» به روایتِ ابوالفضل زرویی نصرآباد
🔸بلاغت طنز | یادداشتی از #اسماعیل_امینی به بهانۀ تولد زرویی نصرآباد
🔸برای خالق «رفوزه ها» | معرفی کتاب #رفوزه_ها به قلم #سعید_بیابانکی
🔸تو ماه خاندان بنی هاشمی | معرفی کتاب #ماه_به_روایت_آه به قلم #سیدحسین_موسوی_نیا
🔸فکاهههای غمانگیز | غزلی در سوگ ابوالفضل زرویی نصرآباد سرودۀ دکتر #محمد_مرادی
🔸مرثیهٔ قهوهچی | شعر #حسن_صنوبری به یاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بنزین!
(بازخوانی شعر طنزی اجتماعی از زندهیاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد به مناسبت اولین سالروز درگذشت ایشان)
▪️یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف
مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین
به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی دانید
به شمایی که از جنوب و شمال
میکنی دایم از حقیر سؤال
که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،
نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟
واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می شود - زبانم لال -؟
کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟
به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟
ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بیکاریم؟
در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو...»
* * *
باز هم حکم تیر داديدا؟
بیخودی باز گیر دادیدا!
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر
یعنی الان که خوب مینگرم
واقعاً بنده نیز بیخبرم!
☑️ @ShahrestanAdab
(بازخوانی شعر طنزی اجتماعی از زندهیاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد به مناسبت اولین سالروز درگذشت ایشان)
▪️یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف
مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین
به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی دانید
به شمایی که از جنوب و شمال
میکنی دایم از حقیر سؤال
که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،
نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟
واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می شود - زبانم لال -؟
کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟
به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟
ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بیکاریم؟
در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو...»
* * *
باز هم حکم تیر داديدا؟
بیخودی باز گیر دادیدا!
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر
یعنی الان که خوب مینگرم
واقعاً بنده نیز بیخبرم!
☑️ @ShahrestanAdab