Forwarded from شهرستان ادب
گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود
تو بخوان مرغ چمن! بلکه دلی باز شود
تک بیتی از زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث
در سالروز درگذشتش: 4شهریور
@ShahrestanAdab
تو بخوان مرغ چمن! بلکه دلی باز شود
تک بیتی از زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث
در سالروز درگذشتش: 4شهریور
@ShahrestanAdab
آیا اخوان شعر «هیچم و چیزی کم» را خطاب به مقام معظم رهبری سروده بود؟
«... مصداق يكی از همين جهلسازيها، دروغی است كه بنگاههای سخنپراكنی راديوفردا و صدای آمريكا و خبرگزاری سلطنتی انگليس (bbc) دربارۀ رابطۀ مهدی اخوان ثالث و آيتالله خامنهای بافتهاند؛ چنانكه در صفحۀ ويكیپديا نيز به عنوان خبری معتبر بازنشر يافته است و دهها وبسايت ديگر نيز آن را طوطیوار تكرار كردهاند. اكنون اگر در موتورهای جستجوی مجازی نام اخوان و شعر نامی او، «هيچم و چيزی كم» را وارد كنيد، با انبوه صفحههايی مشتمل بر اين دروغ فاحش روبرو خواهيد شد. طبق ادعای این تارنماها، در پاسخ به دعوت آیتالله خامنهای از اخوان ثالث برای حضور در صحنههای فرهنگی و هنری انقلاب، اخوان به ایشان گفته است: «ما همیشه بر سلطه بودهایم نه با سلطه» و در پی این پاسخ ناخوشايند، گروهی در خیابان به اخوان حمله کردهاند و سپس آیتالله خامنهای او را در نمازجمعۀ تهران «هیچ» نامیده است و اخوان نیز در واکنش به این اهانت، اقدام به سرایش شعر «ما، من، ما» کرده است.
پیش از این مرتضی امیری اسفندقه در یادداشتی خواندنی پاسخهایی مستدل به این اظهارات پریشان داده بود. به نحوی که تارنمای ویکیپدیا هم درصفحۀ مهدی اخوان ثالث ناگزیر شد پس از طرح ادعاهای پیشین متذکر شود که خبرگزاری فارس نظری مخالف با این قول دارد. اما حقیقت آن است که پیش از آنکه خبرگزاری فارس، استاد امیری اسفندقه یا هر کس دیگری بخواهد این دروغ را تکذیب کند، اخوان ثالث خود کذب بودن آن را بر ملا کرده است. شاعر «ما، من، ما» در کتاب «صدای بیداری» در شأن نزول این شعر توضيح داده است که بهتی ناگهانی و حیرتی شاعرانه در برابر عظمت طبیعت و زیباییهایش زمینهساز سرایش آن گشته است: «این آخرین شعری است که هنوز چاپ هم نشده است، همین امسال بعد از مدتها که حال و حوصلۀ شعر گفتن نداشتم، یعنی بیمار بودم، یک درخت شلیل تو خانۀ ما هست شکوفه کرده بود و اینها، شکوفههای صورتی نظیر شکوفۀ هلو. شب اول فروردین، نه ششم، بله ششم بود، شب که شد، پشت شیشه، حالت شیشه طوری که منم اینجا نشستم روی تشک برقی و از این حرفها، آن مثل آیینۀ سیاهی، منم هنوز پردهها را نینداخته بودم. آنوقت چراغ سقفآویز ما هم افتاده بود. انگار توی همین شکوفههای هلو، تو درخت شلیل، خب گفت: حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و واقعاً به نظر من هوشربا بود. من دیدم در حاشیۀ این طبیعت عجیب و عظیم، ما چی هستیم؟ هیچ. از هیچ هم چیزی کمتر! آنوقت این شعر به خاطرم خطور کرد. این [شعر]سه قسمت دارد: اولیش سخنگو ماست، بعد من میشود، دوباره باز میگردد به ما.»[2]
جالب آنکه نسخۀ صوتی این گفتهها نیز با صدای مهدی اخوان ثالث موجود است و در دسترس همگان؛ طرفه آنكه اصل اين مصاحبه نيز در ابتدا با بنگاه سخنپراكنی ملكه، bbc انجام گرفته و ماجرا مصداق همان كمحافظه شدن دروغگوست. نکتۀ دیگر آن است که اساساً این شعر مربوط به اواخر حیات شاعر در فروردین 1369 است، در حالی که زمان آن گفتگو باز میگردد به ابتدای پیروزی انقلاب در سال 1358. چگونه ممكن است بين اين دو ماجرا بيش از ده سال فاصله باشد و شاعری چون اخوان با آن احوالاتِ به گفتۀ دوستش استاد شفیعی کدکنی، ناپایدار[3]، در پاسخ به ماجرایی در سال 58، شعری بسراید در سال 69 ؟! گذشته از این در یاد دارم یکی از فرزندان مرحوم مهدی اخوان ثالث پیش از این در گفتگویی شفاهی با یکی از دوستداران اخوان در شرح این ماجرا گفته بود آن روز حال پدر من خوش نبود و پس از بهبود از گفتۀ خود پیشیمان شد.[4] متأسفانه از متن این گفتگو سندی در دست نیست. اما به استناد آثار باقیمانده از مرحوم اخوان به روشنی میتوان دریافت که توضیح فرزند ايشان در این باره صحیح است؛ چراكه شاعری که در پی حال ناخوش خود چنین سخنی را در پاسخ به دعوت دوست دیرین خویش گفته بود، بعدها هيچگاه در برابر حوادثی که كشور و انقلاب درگير آنها شد خاموش ننشست و بر جملۀ شعاری «بر سلطه بودن»[5] وقعی ننهاد. از آن جمله میتوان به شعری اشاره کرد که به نظر میرسد در آستانۀ پیروزی انقلاب 57 و در کوران حوادث آن سروده شده است و ده ها شعر دیگر...»
https://goo.gl/gH1UrZ
ادامۀ یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده را با موضوع «رفاقت رهبری و اخوان» در سالروز درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6231
@shahrestanadab
«... مصداق يكی از همين جهلسازيها، دروغی است كه بنگاههای سخنپراكنی راديوفردا و صدای آمريكا و خبرگزاری سلطنتی انگليس (bbc) دربارۀ رابطۀ مهدی اخوان ثالث و آيتالله خامنهای بافتهاند؛ چنانكه در صفحۀ ويكیپديا نيز به عنوان خبری معتبر بازنشر يافته است و دهها وبسايت ديگر نيز آن را طوطیوار تكرار كردهاند. اكنون اگر در موتورهای جستجوی مجازی نام اخوان و شعر نامی او، «هيچم و چيزی كم» را وارد كنيد، با انبوه صفحههايی مشتمل بر اين دروغ فاحش روبرو خواهيد شد. طبق ادعای این تارنماها، در پاسخ به دعوت آیتالله خامنهای از اخوان ثالث برای حضور در صحنههای فرهنگی و هنری انقلاب، اخوان به ایشان گفته است: «ما همیشه بر سلطه بودهایم نه با سلطه» و در پی این پاسخ ناخوشايند، گروهی در خیابان به اخوان حمله کردهاند و سپس آیتالله خامنهای او را در نمازجمعۀ تهران «هیچ» نامیده است و اخوان نیز در واکنش به این اهانت، اقدام به سرایش شعر «ما، من، ما» کرده است.
پیش از این مرتضی امیری اسفندقه در یادداشتی خواندنی پاسخهایی مستدل به این اظهارات پریشان داده بود. به نحوی که تارنمای ویکیپدیا هم درصفحۀ مهدی اخوان ثالث ناگزیر شد پس از طرح ادعاهای پیشین متذکر شود که خبرگزاری فارس نظری مخالف با این قول دارد. اما حقیقت آن است که پیش از آنکه خبرگزاری فارس، استاد امیری اسفندقه یا هر کس دیگری بخواهد این دروغ را تکذیب کند، اخوان ثالث خود کذب بودن آن را بر ملا کرده است. شاعر «ما، من، ما» در کتاب «صدای بیداری» در شأن نزول این شعر توضيح داده است که بهتی ناگهانی و حیرتی شاعرانه در برابر عظمت طبیعت و زیباییهایش زمینهساز سرایش آن گشته است: «این آخرین شعری است که هنوز چاپ هم نشده است، همین امسال بعد از مدتها که حال و حوصلۀ شعر گفتن نداشتم، یعنی بیمار بودم، یک درخت شلیل تو خانۀ ما هست شکوفه کرده بود و اینها، شکوفههای صورتی نظیر شکوفۀ هلو. شب اول فروردین، نه ششم، بله ششم بود، شب که شد، پشت شیشه، حالت شیشه طوری که منم اینجا نشستم روی تشک برقی و از این حرفها، آن مثل آیینۀ سیاهی، منم هنوز پردهها را نینداخته بودم. آنوقت چراغ سقفآویز ما هم افتاده بود. انگار توی همین شکوفههای هلو، تو درخت شلیل، خب گفت: حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و واقعاً به نظر من هوشربا بود. من دیدم در حاشیۀ این طبیعت عجیب و عظیم، ما چی هستیم؟ هیچ. از هیچ هم چیزی کمتر! آنوقت این شعر به خاطرم خطور کرد. این [شعر]سه قسمت دارد: اولیش سخنگو ماست، بعد من میشود، دوباره باز میگردد به ما.»[2]
جالب آنکه نسخۀ صوتی این گفتهها نیز با صدای مهدی اخوان ثالث موجود است و در دسترس همگان؛ طرفه آنكه اصل اين مصاحبه نيز در ابتدا با بنگاه سخنپراكنی ملكه، bbc انجام گرفته و ماجرا مصداق همان كمحافظه شدن دروغگوست. نکتۀ دیگر آن است که اساساً این شعر مربوط به اواخر حیات شاعر در فروردین 1369 است، در حالی که زمان آن گفتگو باز میگردد به ابتدای پیروزی انقلاب در سال 1358. چگونه ممكن است بين اين دو ماجرا بيش از ده سال فاصله باشد و شاعری چون اخوان با آن احوالاتِ به گفتۀ دوستش استاد شفیعی کدکنی، ناپایدار[3]، در پاسخ به ماجرایی در سال 58، شعری بسراید در سال 69 ؟! گذشته از این در یاد دارم یکی از فرزندان مرحوم مهدی اخوان ثالث پیش از این در گفتگویی شفاهی با یکی از دوستداران اخوان در شرح این ماجرا گفته بود آن روز حال پدر من خوش نبود و پس از بهبود از گفتۀ خود پیشیمان شد.[4] متأسفانه از متن این گفتگو سندی در دست نیست. اما به استناد آثار باقیمانده از مرحوم اخوان به روشنی میتوان دریافت که توضیح فرزند ايشان در این باره صحیح است؛ چراكه شاعری که در پی حال ناخوش خود چنین سخنی را در پاسخ به دعوت دوست دیرین خویش گفته بود، بعدها هيچگاه در برابر حوادثی که كشور و انقلاب درگير آنها شد خاموش ننشست و بر جملۀ شعاری «بر سلطه بودن»[5] وقعی ننهاد. از آن جمله میتوان به شعری اشاره کرد که به نظر میرسد در آستانۀ پیروزی انقلاب 57 و در کوران حوادث آن سروده شده است و ده ها شعر دیگر...»
https://goo.gl/gH1UrZ
ادامۀ یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده را با موضوع «رفاقت رهبری و اخوان» در سالروز درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6231
@shahrestanadab
#مهدی_اخوان_ثالث، شاعر نامدار معاصر، 27 سال پیش در چنین روزی چشم از جهان فروبست؛ چهارم شهریورماه سال 1369. یاد این شاعر بزرگ را گرامی میداریم با بازخوانی شعر «چاووشی» که از نمونههای برجستۀ شعر نیمایی معاصر است.
https://goo.gl/qYVJ2j
بهسان رهنوردانی که در افسانهها گویند،
گرفته کولبارِ زادِ ره بر دوش،
فشرده چوبدست خیزران در مشت،
گهی پرگوی و گه خاموش،
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه میپویند، ما هم راه خود را میکنیم آغاز.
سه ره پیداست...
نوشته بر سر هریک به سنگ اندر،
حدیثی کهش نمیخوانی بر آن دیگر.
نخستین: راه نوش و راحت و شادی.
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی.
دو دیگر: راهِ نیمش ننگ، نیمش نام،
اگر سر بر کنی غوغا، وگر سر درکشی آرام.
سه دیگر: راه بیبرگشت، بیفرجام.
من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟
تو دانی کاین سفر هرگز بهسوی آسمانها نیست.
سوی بهرام، این جاویدِ خونآشام،
سوی ناهید، این بدبیوه گرگِ قحبة بیغم،
که میزد جام شومش را به جام حافظ و خیام؛
و میرقصید دستافشان و پاکوبان بهسان دختر کولی،
و اکنون میزند با ساغر مکنیس یا نیما
و فردا نیز خواهد زد به جام هرکه بعد از ما؛
سوی اینها و آنها نیست.
به سوی پهندشتِ بیخداوندیست،
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پرپر به خاک افتند.
بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد:
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم.
بهسوی سرزمینهایی که دیدارش،
بهسان شعلهی آتش،
دواند در رگم خونِ نشیطِ زندهی بیدار.
نه این خونی که دارم؛ پیر و سرد و تیره و بیمار.
چو کرم نیمهجانی بیسر و بیدم
که از دهلیزِ نقبآسای زهراندود رگهایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار،
به سوی قلب من، این غرفة با پردههای تار.
و میپرسد صدایش نالهای بینور:
- «کسی اینجاست؟
هلا! من با شمایم، های! . . . میپرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشارِ گرم دستِ دوستمانندی؟»
و میبیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه مردهای هم ردپایی نیست.
صدایی نیست الاّ پت پتِ رنجور شمعی در جوار مرگ.
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ،
وز آنسو میرود بیرون، بهسوی غرفهای دیگر،
به امّیدی که نوشد از هوای تازهی آزاد،
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی که میخواند:
«جهان پیر است و بیبنیاد، ازین فرهادکش فریاد…»
وز آنجا میرود بیرون، بهسوی جمله ساحلها.
پس از گشتی کسالتبار،
بدانسان - باز میپرسد – سر اندر غرفهی با پردههای تار:
- «کسی اینجاست؟»
و میبیند همان شمع و همان نجواست.
که میگوید بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر بهدردآلودهی مهجور:
خدایا «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟»
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم.
کجا؟ هرجا که پیش آید.
بدانجایی که میگویند خورشیدِ غروب ما،
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر.
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود.
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: دیر.
کجا؟ هرجا که پیش آید.
به آنجایی که میگویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تردامان،
و در آن چشمههایی هست،
که دایم روید و روید گل و برگ بلورینبال شعر از آن.
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کزآن گل کاغذین روید؟»
به آنجایی که میگویند روزی دختری بودهست
که مرگش نیز (چون مرگ تاراس بولبا
نه چون مرگ من و تو) مرگ پاک دیگری بودهست،
کجا؟ هرجا که اینجا نیست.
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم.
ز سیلیزن، ز سیلیخور،
وزین تصویرِ بر دیوار ترسانم.
درین تصویر،
عُمر باسوط بیرحم خشایرشا،
زند دیوانهوار، امّا نه بر دریا؛
به گردهی من، به رگهای فسردهی من،
به زندهی تو، به مردهی من.
بیا تا راه بسپاریم.
بهسوی سبزهزارانی که نه کس کشته نِدْروده
بهسوی سرزمینهایی که در آن هرچه بینی بکر و دوشیزهست
و نقش رنگ و رویش هم بدینسان از ازل بوده،
که چونین پاک و پاکیزهست.
به سوی آفتاب شاد صحرایی،
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی.
و ما بر بیکران سبز و مخملگونة دریا،
میاندازیم زورقهای خود را چون کلِ بادام.
و مرغان سپیدِ بادبانها را میآموزیم،
که باد شرطه را آغوش بگشایند،
و میرانیم گاهی تند، گاه آرام.
بیا ای خستهخاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیفرجام بگذاریم...
@shahrestanadab
https://goo.gl/qYVJ2j
بهسان رهنوردانی که در افسانهها گویند،
گرفته کولبارِ زادِ ره بر دوش،
فشرده چوبدست خیزران در مشت،
گهی پرگوی و گه خاموش،
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه میپویند، ما هم راه خود را میکنیم آغاز.
سه ره پیداست...
نوشته بر سر هریک به سنگ اندر،
حدیثی کهش نمیخوانی بر آن دیگر.
نخستین: راه نوش و راحت و شادی.
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی.
دو دیگر: راهِ نیمش ننگ، نیمش نام،
اگر سر بر کنی غوغا، وگر سر درکشی آرام.
سه دیگر: راه بیبرگشت، بیفرجام.
من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟
تو دانی کاین سفر هرگز بهسوی آسمانها نیست.
سوی بهرام، این جاویدِ خونآشام،
سوی ناهید، این بدبیوه گرگِ قحبة بیغم،
که میزد جام شومش را به جام حافظ و خیام؛
و میرقصید دستافشان و پاکوبان بهسان دختر کولی،
و اکنون میزند با ساغر مکنیس یا نیما
و فردا نیز خواهد زد به جام هرکه بعد از ما؛
سوی اینها و آنها نیست.
به سوی پهندشتِ بیخداوندیست،
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پرپر به خاک افتند.
بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد:
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم.
بهسوی سرزمینهایی که دیدارش،
بهسان شعلهی آتش،
دواند در رگم خونِ نشیطِ زندهی بیدار.
نه این خونی که دارم؛ پیر و سرد و تیره و بیمار.
چو کرم نیمهجانی بیسر و بیدم
که از دهلیزِ نقبآسای زهراندود رگهایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار،
به سوی قلب من، این غرفة با پردههای تار.
و میپرسد صدایش نالهای بینور:
- «کسی اینجاست؟
هلا! من با شمایم، های! . . . میپرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشارِ گرم دستِ دوستمانندی؟»
و میبیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه مردهای هم ردپایی نیست.
صدایی نیست الاّ پت پتِ رنجور شمعی در جوار مرگ.
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ،
وز آنسو میرود بیرون، بهسوی غرفهای دیگر،
به امّیدی که نوشد از هوای تازهی آزاد،
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی که میخواند:
«جهان پیر است و بیبنیاد، ازین فرهادکش فریاد…»
وز آنجا میرود بیرون، بهسوی جمله ساحلها.
پس از گشتی کسالتبار،
بدانسان - باز میپرسد – سر اندر غرفهی با پردههای تار:
- «کسی اینجاست؟»
و میبیند همان شمع و همان نجواست.
که میگوید بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر بهدردآلودهی مهجور:
خدایا «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟»
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم.
کجا؟ هرجا که پیش آید.
بدانجایی که میگویند خورشیدِ غروب ما،
زند بر پردهی شبگیرشان تصویر.
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود.
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: دیر.
کجا؟ هرجا که پیش آید.
به آنجایی که میگویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تردامان،
و در آن چشمههایی هست،
که دایم روید و روید گل و برگ بلورینبال شعر از آن.
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کزآن گل کاغذین روید؟»
به آنجایی که میگویند روزی دختری بودهست
که مرگش نیز (چون مرگ تاراس بولبا
نه چون مرگ من و تو) مرگ پاک دیگری بودهست،
کجا؟ هرجا که اینجا نیست.
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم.
ز سیلیزن، ز سیلیخور،
وزین تصویرِ بر دیوار ترسانم.
درین تصویر،
عُمر باسوط بیرحم خشایرشا،
زند دیوانهوار، امّا نه بر دریا؛
به گردهی من، به رگهای فسردهی من،
به زندهی تو، به مردهی من.
بیا تا راه بسپاریم.
بهسوی سبزهزارانی که نه کس کشته نِدْروده
بهسوی سرزمینهایی که در آن هرچه بینی بکر و دوشیزهست
و نقش رنگ و رویش هم بدینسان از ازل بوده،
که چونین پاک و پاکیزهست.
به سوی آفتاب شاد صحرایی،
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی.
و ما بر بیکران سبز و مخملگونة دریا،
میاندازیم زورقهای خود را چون کلِ بادام.
و مرغان سپیدِ بادبانها را میآموزیم،
که باد شرطه را آغوش بگشایند،
و میرانیم گاهی تند، گاه آرام.
بیا ای خستهخاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیفرجام بگذاریم...
@shahrestanadab
Forwarded from شهرستان ادب
سه شعر بلند زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث
برای حضرت امام رضا (علیه السلام) را
در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/4758
@ShahrestanAdab
برای حضرت امام رضا (علیه السلام) را
در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/4758
@ShahrestanAdab
🔻در آن لحظه...
▪️ همزمان با زادروز شاعر بزرگ سرزمین مان زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث شعری از کتاب #از_این_اوستا ی این شاعر خراسانی می خوانیم :
«در آن لحظه كه من از پنجره بیرون نگا كردم
كلاغی روی بام خانۀ همسایۀ ما بود
و بر چیزی، نمیدانم چه، شاید تكه استخوانی
دمادم تق و تق منقار میزد باز
و نزدیكش كلاغی روی آنتن قار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا بخیل است
و تنها میخورد هر كس كه دارد
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر میكرد
كه در آن موجها شاید یكی نطقی در این معنی كه شیرین است غم
شیرینتر از شهد و شكر میكرد
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا عجیب است شلوغ است
دروغ است و غریب است
و در آن موجها شاید در آن لحظه، جوانی هم
برای دوستداران صدای پیرمردی تار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا پر است از ساز و از آواز
و بسیاری صداهایی كه دارد تار و پودی گرم
و نرم
و بسیاری كه بیشرم
در آن لحظه گمان كردم یكی هم داشت خود را دار میزد باز
نمیدانم چرا شاید برای آنكه این دنیا كشنده ست
دد است
درنده ست
بد است
زننده ست
و بیش از این همه اسباب خنده ست
در آن لحظه یكی میوهفروش دورهگرد بد صدا هم
دمادم میوۀ پوسیدهاش را جار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا بزرگ است
و دور است
و كور است
در آن لحظه كه میپژمرد و میرفت
و لختی عمر جاویدان هستی را
به غارت با شتابی آشنا میبرد و میرفت
در آن پرشور لحظه
دل من با چه اصراری تو را خواست
و میدانم چرا خواست
و میدانم كه پوچ هستی و این لحظههای پژمرنده
كه نامش عمر و دنیاست
اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست»
goo.gl/SCmhvs
☑️ @ShahrestanAdab
▪️ همزمان با زادروز شاعر بزرگ سرزمین مان زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث شعری از کتاب #از_این_اوستا ی این شاعر خراسانی می خوانیم :
«در آن لحظه كه من از پنجره بیرون نگا كردم
كلاغی روی بام خانۀ همسایۀ ما بود
و بر چیزی، نمیدانم چه، شاید تكه استخوانی
دمادم تق و تق منقار میزد باز
و نزدیكش كلاغی روی آنتن قار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا بخیل است
و تنها میخورد هر كس كه دارد
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر میكرد
كه در آن موجها شاید یكی نطقی در این معنی كه شیرین است غم
شیرینتر از شهد و شكر میكرد
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا عجیب است شلوغ است
دروغ است و غریب است
و در آن موجها شاید در آن لحظه، جوانی هم
برای دوستداران صدای پیرمردی تار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا پر است از ساز و از آواز
و بسیاری صداهایی كه دارد تار و پودی گرم
و نرم
و بسیاری كه بیشرم
در آن لحظه گمان كردم یكی هم داشت خود را دار میزد باز
نمیدانم چرا شاید برای آنكه این دنیا كشنده ست
دد است
درنده ست
بد است
زننده ست
و بیش از این همه اسباب خنده ست
در آن لحظه یكی میوهفروش دورهگرد بد صدا هم
دمادم میوۀ پوسیدهاش را جار میزد باز
نمیدانم چرا ، شاید برای آنكه این دنیا بزرگ است
و دور است
و كور است
در آن لحظه كه میپژمرد و میرفت
و لختی عمر جاویدان هستی را
به غارت با شتابی آشنا میبرد و میرفت
در آن پرشور لحظه
دل من با چه اصراری تو را خواست
و میدانم چرا خواست
و میدانم كه پوچ هستی و این لحظههای پژمرنده
كه نامش عمر و دنیاست
اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست»
goo.gl/SCmhvs
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شاعر
▪️همزمان با زادروز شاعر بزرگ سرزمین مان زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث بخوانیم قصیدهای را که #حسین_منزوی به ایشان تقدیم کرد :
«شاعر! تو را زین خیل بیدردان، کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت
کنج خرابت را بسی تَسخر زدند اما
گنج تو را، ای خانهی ویران کسی نشناخت
جسم تو را، تشریح کردند از برای هم
اما تو را ای روح سرگردان! کسی نشناخت
آری تو را، ای گریهی پوشیده در خنده!
وآرامش آبستن توفان! کسی نشناخت
زین عشق ورزان نسیم و گلشنت، نشگفت
کای گردباد بیسر و سامان! کسی نشناخت
وز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز
ای خود تو هم یزدان و هم شیطان، کسی نشناخت...»
goo.gl/dnfb18
متن کامل این قصیده را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7836
☑️ @ShahrestanAdab
▪️همزمان با زادروز شاعر بزرگ سرزمین مان زنده یاد #مهدی_اخوان_ثالث بخوانیم قصیدهای را که #حسین_منزوی به ایشان تقدیم کرد :
«شاعر! تو را زین خیل بیدردان، کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت
کنج خرابت را بسی تَسخر زدند اما
گنج تو را، ای خانهی ویران کسی نشناخت
جسم تو را، تشریح کردند از برای هم
اما تو را ای روح سرگردان! کسی نشناخت
آری تو را، ای گریهی پوشیده در خنده!
وآرامش آبستن توفان! کسی نشناخت
زین عشق ورزان نسیم و گلشنت، نشگفت
کای گردباد بیسر و سامان! کسی نشناخت
وز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز
ای خود تو هم یزدان و هم شیطان، کسی نشناخت...»
goo.gl/dnfb18
متن کامل این قصیده را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7836
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻مطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب درخصوص #مهدی_اخوان_ثالث
(به بهانه سالگرد درگذشت این شاعر معاصر)
▪️چهارم شهریور، سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر معاصر، است. شاعری که اشعار نیمایی او تأثیرات ماندگاری بر شعر نو گذاشت.
سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب درخصوص این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی آنها میپردازیم:
🔸یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده: دربارۀ «دوستی آیتالله خامنهای و مهدی اخوان ثالث» و دروغپردازیهای رسانههای سلطنتی
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6231
🔸 یادداشت #امیر_مرادی: کودتای اخوان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3804
🔸یادداشت #حسین_سامانی: همچنان در غار آواییست
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6531
🔸 دستنوشته و شعر مهدی اخوان ثالث در دفتر یادداشتهای آیتالله خامنهای :
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/3846
🔸 شهریار به روایت اخوان:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/2612
🔸 مهدی اخوان ثالث: « رو میاندازم به آقای خامنهای به شرطی که برگردید به ایران خدمت کنید»
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/68
🔸 سه شعر بلند اخوان ثالث برای امام رضا (علیه السلام)
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/4758
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9079
🔸 قصیدهای که حسین منزوی به اخوان ثالث تقدیم کرد:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7836
🔸 در آن لحظه: شعری از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7834
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوانثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9040/
🔸 بازخوانی شعر «چاووشی» از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7259/
🔸 باز می لرزد دلم دستم | عاشقانهای دیگر از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7270
🔸 «باغ من» | شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/6580
☑️ @ShahrestanAdab
(به بهانه سالگرد درگذشت این شاعر معاصر)
▪️چهارم شهریور، سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث، شاعر شهیر معاصر، است. شاعری که اشعار نیمایی او تأثیرات ماندگاری بر شعر نو گذاشت.
سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب درخصوص این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی آنها میپردازیم:
🔸یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده: دربارۀ «دوستی آیتالله خامنهای و مهدی اخوان ثالث» و دروغپردازیهای رسانههای سلطنتی
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/6231
🔸 یادداشت #امیر_مرادی: کودتای اخوان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3804
🔸یادداشت #حسین_سامانی: همچنان در غار آواییست
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6531
🔸 دستنوشته و شعر مهدی اخوان ثالث در دفتر یادداشتهای آیتالله خامنهای :
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/3846
🔸 شهریار به روایت اخوان:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/2612
🔸 مهدی اخوان ثالث: « رو میاندازم به آقای خامنهای به شرطی که برگردید به ایران خدمت کنید»
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/68
🔸 سه شعر بلند اخوان ثالث برای امام رضا (علیه السلام)
🔗https://shahrestanadab.com/Content/ID/4758
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9079
🔸 قصیدهای که حسین منزوی به اخوان ثالث تقدیم کرد:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7836
🔸 در آن لحظه: شعری از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7834
🔸 عاشقانهای از مهدی اخوانثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9040/
🔸 بازخوانی شعر «چاووشی» از مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7259/
🔸 باز می لرزد دلم دستم | عاشقانهای دیگر از مهدی اخوان ثالث:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7270
🔸 «باغ من» | شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/6580
☑️ @ShahrestanAdab
Shahrestanadab
کودتای اخوان
شهرستان ادب: پرداختن به مسائلی همچون آزادی، وطن و مشکلات حاکم بر ادارۀ کشور از جمله ویژگیهای بارز شاعران نوگرای ادبیات معاصر است. از جمله شاعران معاصری که به جریان&zwnj...
شهرستان ادب
Photo
🔻در سالگرد درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث، شاعر شهیر معاصر، به بازخوانی شعر معروف میراث، که از معروفترین اشعار نیمایی اوست، میپردازیم:
▪️پوستینی كهنه دارم من
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبارآلود
سالخوردی جاودانمانند
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
جز پدرم آیا كسی را میشناسم من
كز نیاكانم سخن گفتم؟
نزد آن قومی كه ذرات شرف در خانهی خونشان
كرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، كه من گفتم
جز پدرم آری
من نیای دیگری نشناختم هرگز
نیز او چون من سخن میگفت
همچنین دنبال كن تا آن پدر جدم
كاندر اخم جنگلی، خمیازهی كوهی
روز و شب میگشت، یا میخفت
این دبیر گیج و گول و كوردل تاریخ لامذهب دفترش را گاهگه میخواست
با پریشان سرگذشتی از نیاكانم بیالاید
رعشه میافتادش اندر دست
در بنان درفشانش كلك شیرینسلك میلرزید
حبرش اندر محبر پرلیقه چون سنگ سیه میبست
زانكه فریاد امیر عادلی چون رعد برمیخاست
هان، كجایی، ای عموی مهربان ! بنویس
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نیمهشب دیدیم
مادیان سرخیال ما سهكرت تا سحر زایید
در كدامین عهد بودهست اینچنین، یا آنچنان، بنویس
لیك هیچت غم مباد از این
ای عموی مهربان، تاریخ پوستینی كهنه دارم من كه میگوید
از نیاكانم برایم داستان، تاریخ
من یقین دارم كه در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست
نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست
وین ندیم ژندهپیرم دوش با من گفت
كاندرین بیفخربودنها گناهی نیست
پوستینی كهنه دارم من
سالخوردی جاودانمانند
مردهریگی داستانگوی از نیاكانم، كه شب تا روز
گویدم چون و نگوید چند
سالها زین پیشتر در ساحل پرحاصل جیحون
بس پدرم از جان و دل كوشید
تا مگر كاین پوستین را نو كند بنیاد
او چنین میگفت و بودش یاد
داشت كم كم شبكلاه و جبهی من نوترك میشد
كشتگاهم برگ و بر میداد
ناگهان توفان خشمی با شكوه و سرخگون برخاست
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد
تا گشودم چشم، دیدم تشنهلب بر ساحل خشك كشفرودم
پوستین كهنهی دیرینهام با من
اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز
هم بدانسان كز ازل بودم
باز او ماند و سه پستان و گل زوفا
باز او ماند و سكنگور و سیهدانه
و آن بهآیین حجره زارانی
كآنچه بینی در كتاب تحفهی هندی
هر یكی خوابیده او را در یكی خانه
روز رحل پوستینش را به ما بخشید
ما پس از او پنج تن بودیم
من بسان كاروانسالارشان بودم
كاروانسالار رهنشناس
اوفتان و خیزان
تا بدین غایت كه بینی، راه پیمودیم سالها زین پیشتر من نیز
خواستم كاین پوستیم را نو كنم بنیاد
با هزاران آستین چركین دیگر بركشیدم از جگر فریاد
این مباد! آن باد
ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست
پوستینی كهنه دارم من
یادگار از روزگارانی غبارآلود
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
های، فرزندم
بشنو و هشدار
بعد من این سالخورد جاودانمانند
با بر و دوش تو دارد كار
لیك هیچت غم مباد از این
كو، كدامین جبهی زربفت رنگین میشناسی تو
كز مرقع پوستین كهنهی من پاكتر باشد؟
با كدامین خلعتش آیا بدل سازم
كه من نه در سودا ضرر باشد؟
ای دختر جان
همچنانش پاك و دور از رقعهی آلودگان میدار
☑️ @ShahrestanAdab
▪️پوستینی كهنه دارم من
یادگاری ژندهپیر از روزگارانی غبارآلود
سالخوردی جاودانمانند
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
جز پدرم آیا كسی را میشناسم من
كز نیاكانم سخن گفتم؟
نزد آن قومی كه ذرات شرف در خانهی خونشان
كرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ
خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، كه من گفتم
جز پدرم آری
من نیای دیگری نشناختم هرگز
نیز او چون من سخن میگفت
همچنین دنبال كن تا آن پدر جدم
كاندر اخم جنگلی، خمیازهی كوهی
روز و شب میگشت، یا میخفت
این دبیر گیج و گول و كوردل تاریخ لامذهب دفترش را گاهگه میخواست
با پریشان سرگذشتی از نیاكانم بیالاید
رعشه میافتادش اندر دست
در بنان درفشانش كلك شیرینسلك میلرزید
حبرش اندر محبر پرلیقه چون سنگ سیه میبست
زانكه فریاد امیر عادلی چون رعد برمیخاست
هان، كجایی، ای عموی مهربان ! بنویس
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نیمهشب دیدیم
مادیان سرخیال ما سهكرت تا سحر زایید
در كدامین عهد بودهست اینچنین، یا آنچنان، بنویس
لیك هیچت غم مباد از این
ای عموی مهربان، تاریخ پوستینی كهنه دارم من كه میگوید
از نیاكانم برایم داستان، تاریخ
من یقین دارم كه در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست
نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست
وین ندیم ژندهپیرم دوش با من گفت
كاندرین بیفخربودنها گناهی نیست
پوستینی كهنه دارم من
سالخوردی جاودانمانند
مردهریگی داستانگوی از نیاكانم، كه شب تا روز
گویدم چون و نگوید چند
سالها زین پیشتر در ساحل پرحاصل جیحون
بس پدرم از جان و دل كوشید
تا مگر كاین پوستین را نو كند بنیاد
او چنین میگفت و بودش یاد
داشت كم كم شبكلاه و جبهی من نوترك میشد
كشتگاهم برگ و بر میداد
ناگهان توفان خشمی با شكوه و سرخگون برخاست
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد
تا گشودم چشم، دیدم تشنهلب بر ساحل خشك كشفرودم
پوستین كهنهی دیرینهام با من
اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز
هم بدانسان كز ازل بودم
باز او ماند و سه پستان و گل زوفا
باز او ماند و سكنگور و سیهدانه
و آن بهآیین حجره زارانی
كآنچه بینی در كتاب تحفهی هندی
هر یكی خوابیده او را در یكی خانه
روز رحل پوستینش را به ما بخشید
ما پس از او پنج تن بودیم
من بسان كاروانسالارشان بودم
كاروانسالار رهنشناس
اوفتان و خیزان
تا بدین غایت كه بینی، راه پیمودیم سالها زین پیشتر من نیز
خواستم كاین پوستیم را نو كنم بنیاد
با هزاران آستین چركین دیگر بركشیدم از جگر فریاد
این مباد! آن باد
ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست
پوستینی كهنه دارم من
یادگار از روزگارانی غبارآلود
مانده میراث از نیاكانم مرا، این روزگار آلود
های، فرزندم
بشنو و هشدار
بعد من این سالخورد جاودانمانند
با بر و دوش تو دارد كار
لیك هیچت غم مباد از این
كو، كدامین جبهی زربفت رنگین میشناسی تو
كز مرقع پوستین كهنهی من پاكتر باشد؟
با كدامین خلعتش آیا بدل سازم
كه من نه در سودا ضرر باشد؟
ای دختر جان
همچنانش پاك و دور از رقعهی آلودگان میدار
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻گزیدهمطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب با موضوع مرحوم منزوی
(به بهانه سالروز تولد #حسین_منزوی)
goo.gl/xiaaaZ
▪️روز اول مهر، سالروز تولد زندهیاد حسین منزوی، غزلسرای توانمند معاصر است. شاعری که غزلسرایی و شیوه خاص او در غزل موجب پیدایش پدیدهای به نام «غزل نیمایی» یا «غزل نو» شد.
سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب با موضوع این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی گزیدهای از آنها میپردازیم:
🔸یادی از حسین منزوی در سالروز تولدش با نوحهای #مهدی_رسولی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9524
🔸«بهار در گل شیپوری» | یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6346
🔸«نوآوریهای حسین منزوی» | یادداشتی از #امیر_مرادی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3915
🔸«نام من عشق است، آیا میشناسیدم؟» | یادداشتی از #المیرا_شاهان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5841
🔸ماجرای شعر #مهدی_اخوان_ثالث خطاب به آیتالله خامنهای دربارۀ حسین منزوی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1969
🔸قصیدهای از حسین منزوی در مدح حضرت اباعبدالله علیه السلام
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7348
🔸«سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو» | شعری از حسین منزوی با نوحه #میثم_مطیعی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1091
🔸عاشقانهای از حسین منزوی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9091
☑️ @ShahrestanAdab
(به بهانه سالروز تولد #حسین_منزوی)
goo.gl/xiaaaZ
▪️روز اول مهر، سالروز تولد زندهیاد حسین منزوی، غزلسرای توانمند معاصر است. شاعری که غزلسرایی و شیوه خاص او در غزل موجب پیدایش پدیدهای به نام «غزل نیمایی» یا «غزل نو» شد.
سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب با موضوع این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی گزیدهای از آنها میپردازیم:
🔸یادی از حسین منزوی در سالروز تولدش با نوحهای #مهدی_رسولی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9524
🔸«بهار در گل شیپوری» | یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6346
🔸«نوآوریهای حسین منزوی» | یادداشتی از #امیر_مرادی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3915
🔸«نام من عشق است، آیا میشناسیدم؟» | یادداشتی از #المیرا_شاهان
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5841
🔸ماجرای شعر #مهدی_اخوان_ثالث خطاب به آیتالله خامنهای دربارۀ حسین منزوی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1969
🔸قصیدهای از حسین منزوی در مدح حضرت اباعبدالله علیه السلام
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7348
🔸«سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو» | شعری از حسین منزوی با نوحه #میثم_مطیعی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1091
🔸عاشقانهای از حسین منزوی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9091
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻پربازدیدترینهای بهار ۱۳۹۷ سایت شهرستان ادب
▪️اکنون با آغاز نیمه دوم سال 97 و در تازهترین مطلب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب خوب است نگاهی به پربازدیدترین مطالب این سایت در دو فصل بهار و تابستان بپردازیم. این مطلب اختصاص به پربازدیدترینهای فصل بهار و سه ماهه نخست سال دارد. پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۷ و در سه حوزه یادداشتها، شعرها و خبرها وگزارشها به شرح زیر است :
🔹پربازدیدترین یادداشتها :
🔸چرا و چطور #صدسال_تنهایی را بخوانیم؟ (یادداشتی از #پرستو_علی_عسگرنجاد در سالروز درگذشت #گابریل_گارسیا_مارکز)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7948
🔸یادی از #بازار_صابر: شاعر ملی تاجیکستان (یادداشت #حسن_صنوبری در هفتمین روز درگذشت بازار صابر)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9010
🔸ملّتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به تکرار آن خواهد بود (یادداشتی از #یعسوب_محسنی در پروندهکتاب #بی_کتابی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8973
🔸#پروین_اعتصامی به روایت دکتر #شفیعی_کدکنی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7917
🔸پیوند شعر و عشق (یادداشتی از #علی_داودی در پرونده شعر عاشقانه)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7298
🔸فردوسی، «هجونامه» و شیعیان (یادداشتی از حسن صنوبری در پرونده پرتره فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9095
🔸انتخاب سرنوشت (یادداشتی از #امیر_مرادی در پرونده پرتره فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9029
🔸او یک زن است باورش کنید (یادداشتی از #آزاده_جهان_احمدی برای رمان #این_خیابان_سرعت_گیر_ندارد)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7868
🔸نیمنگاهی به شعر #محمدسعید_میرزایی (یادداشتی از #علیرضا_محمدعلی_بیگی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7920
🔸#سهراب_سپهری، سیاستمداری حرفهای (یادداشتی از #رویا_رسولی در پرونده پرتره سهراب سپهری)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7953
🔹پربازدیدترین خبرها و گزارشها:
🔸نتایج نظرسنجی بهترین کتاب شعر سال ۱۳۹۶
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7894
🔸اعلام برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی خلیج فارس
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7933
🔸گزارش تصویری شب شعر بزرگ #تهران_بیروت (پنجمین شب از شبهای شعر مقاومت)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9143
🔸 گزارش تصویری رونمایی از کتاب #گودال_اسماعیلی و مراسم یادبود مرحوم #علی_شاه_علی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8987
🔸 آقایان شاعر برگزیده در هفتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9003
🔸 بانوان شاعر برگزیده در هفتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9002
🔸بازگشایی «پرونده پرتره سهراب سپهری» در سایت شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7959
🔸 گزارش تصویری جشن #سلام_ماه ویژه متولدین اردیبهشت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9027
🔸جایزه ناشر برگزیده سال ۱۳۹۶ به شهرستان ادب اهدا شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8990
🔸نتایج نظرسنجی بهترین کتاب داستان سال ۱۳۹۶
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7898
🔹پربازدیدترین شعرها:
🔸شعرهای دلاری! (طنزسرودههای شاعران در واکنش به افزایش قیمت بیسابقه دلار)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7936
🔸متن شعرهای دیدار شاعران با رهبر انقلاب در رمضان ۱۳۹۷
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9137
🔸دستور زبان عشق (بازخوانی غزل معروف #قیصر_امین_پور به مناسبت سالروز تولد او)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7962
🔸شبی چون شبه روی شسته به قیر (وصف شب در داستان بیژن و منیژه #فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9031
🔸مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو؟ (عاشقانهای از #حسین_منزوی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9091
🔸خدا عشق را آفرید، دل تنگ را آفرید... (شعری از کتاب #۶۴۱۰روز_تنهایی سروده #پونه_نیکوی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9179
🔸خانۀ دل ما را از کرم، عمارت کن! (شعری از #شیخ_بهایی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8964
🔸شاه ابوالفضل من (شعری از زندهیاد #احمد_عزیزی به مناسبت میلاد #حضرت_عباس علیه السلام)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7958
🔸جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی (شعری از #سیده_فرشته_حسینی در رثای #امام_کاظم علیه السلام)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7924
🔸ای تکیهگاه و پناه... (عاشقانهای دیگر از #مهدی_اخوان_ثالث)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9079
☑️ @ShahrestanAdab
▪️اکنون با آغاز نیمه دوم سال 97 و در تازهترین مطلب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب خوب است نگاهی به پربازدیدترین مطالب این سایت در دو فصل بهار و تابستان بپردازیم. این مطلب اختصاص به پربازدیدترینهای فصل بهار و سه ماهه نخست سال دارد. پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۷ و در سه حوزه یادداشتها، شعرها و خبرها وگزارشها به شرح زیر است :
🔹پربازدیدترین یادداشتها :
🔸چرا و چطور #صدسال_تنهایی را بخوانیم؟ (یادداشتی از #پرستو_علی_عسگرنجاد در سالروز درگذشت #گابریل_گارسیا_مارکز)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7948
🔸یادی از #بازار_صابر: شاعر ملی تاجیکستان (یادداشت #حسن_صنوبری در هفتمین روز درگذشت بازار صابر)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9010
🔸ملّتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به تکرار آن خواهد بود (یادداشتی از #یعسوب_محسنی در پروندهکتاب #بی_کتابی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8973
🔸#پروین_اعتصامی به روایت دکتر #شفیعی_کدکنی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7917
🔸پیوند شعر و عشق (یادداشتی از #علی_داودی در پرونده شعر عاشقانه)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7298
🔸فردوسی، «هجونامه» و شیعیان (یادداشتی از حسن صنوبری در پرونده پرتره فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9095
🔸انتخاب سرنوشت (یادداشتی از #امیر_مرادی در پرونده پرتره فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9029
🔸او یک زن است باورش کنید (یادداشتی از #آزاده_جهان_احمدی برای رمان #این_خیابان_سرعت_گیر_ندارد)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7868
🔸نیمنگاهی به شعر #محمدسعید_میرزایی (یادداشتی از #علیرضا_محمدعلی_بیگی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7920
🔸#سهراب_سپهری، سیاستمداری حرفهای (یادداشتی از #رویا_رسولی در پرونده پرتره سهراب سپهری)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7953
🔹پربازدیدترین خبرها و گزارشها:
🔸نتایج نظرسنجی بهترین کتاب شعر سال ۱۳۹۶
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7894
🔸اعلام برگزیدگان نهایی مسابقه داستاننویسی خلیج فارس
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7933
🔸گزارش تصویری شب شعر بزرگ #تهران_بیروت (پنجمین شب از شبهای شعر مقاومت)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9143
🔸 گزارش تصویری رونمایی از کتاب #گودال_اسماعیلی و مراسم یادبود مرحوم #علی_شاه_علی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8987
🔸 آقایان شاعر برگزیده در هفتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9003
🔸 بانوان شاعر برگزیده در هفتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9002
🔸بازگشایی «پرونده پرتره سهراب سپهری» در سایت شهرستان ادب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7959
🔸 گزارش تصویری جشن #سلام_ماه ویژه متولدین اردیبهشت
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9027
🔸جایزه ناشر برگزیده سال ۱۳۹۶ به شهرستان ادب اهدا شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8990
🔸نتایج نظرسنجی بهترین کتاب داستان سال ۱۳۹۶
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7898
🔹پربازدیدترین شعرها:
🔸شعرهای دلاری! (طنزسرودههای شاعران در واکنش به افزایش قیمت بیسابقه دلار)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7936
🔸متن شعرهای دیدار شاعران با رهبر انقلاب در رمضان ۱۳۹۷
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9137
🔸دستور زبان عشق (بازخوانی غزل معروف #قیصر_امین_پور به مناسبت سالروز تولد او)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7962
🔸شبی چون شبه روی شسته به قیر (وصف شب در داستان بیژن و منیژه #فردوسی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9031
🔸مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو؟ (عاشقانهای از #حسین_منزوی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9091
🔸خدا عشق را آفرید، دل تنگ را آفرید... (شعری از کتاب #۶۴۱۰روز_تنهایی سروده #پونه_نیکوی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9179
🔸خانۀ دل ما را از کرم، عمارت کن! (شعری از #شیخ_بهایی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8964
🔸شاه ابوالفضل من (شعری از زندهیاد #احمد_عزیزی به مناسبت میلاد #حضرت_عباس علیه السلام)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7958
🔸جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی (شعری از #سیده_فرشته_حسینی در رثای #امام_کاظم علیه السلام)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7924
🔸ای تکیهگاه و پناه... (عاشقانهای دیگر از #مهدی_اخوان_ثالث)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9079
☑️ @ShahrestanAdab
Shahrestanadab
چرا و چطور صدسال تنهایی را بخوانیم؟
شهرستان ادب: در سالروز درگذشت گابریل گارسیا مارکز و در تازهترین مطلب پرونده پرتره مارکز سایت شهرستان ادب، یادداشتی میخوانید از پرستو علیعسگرنجاد درباره اثر ...
🔻زمستان است
(تازهترین مطلب پرونده #برفیه را، به بازخوانی شعر معروف «زمستان» سرودهی زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث اختصاص میدهیم)
▪️«...زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9994
☑️ @ShahrestanAdab
(تازهترین مطلب پرونده #برفیه را، به بازخوانی شعر معروف «زمستان» سرودهی زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث اختصاص میدهیم)
▪️«...زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9994
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 چرا اخوان ثالث را دوست داریم؟
( یادداشتی از #محمدامین_اکبری در نودمین سالروز تولد #مهدی_اخوان_ثالث )
▪️ «... مهمترین وجه تمایز اخوان از سایر بزرگان شعر نو معاصر که در بالا به آنها اشاره شد، این است که اخوان هم در شعر کلاسیک و هم در شعر نو (نیمایی) صاحب مرتبت و مقام است و شعرهای شاخصی در هر دو حوزه از او به جا مانده است. به بیان دیگر از آنجا که فرض محال، محال نیست اگر فرض بگیریم که نیمایی ظهور نمیکرد و شیوۀ جدیدی را در شعر فارسی بنیان نمیگذاشت، از میان بزرگان شعر نو تنها اخوان ثالث بود که به شاعری شناخته میشد؛ چرا که نه خود نیما یوشیج و نه هیچیک از شاگردانش آنطور که باید در سرودن شعر در قوالب کلاسیک تبحر نداشتند و این امر با خواندن و ارزیابی نمونه شعرهایشان در این قوالب بهراحتی قابل اثبات است و اصلاً رو آوردن اخوان به شعر نو (که همواره تا پایان عمر به حقانیت این راه و روش اذعان داشت) پس از مجموعهشعر کلاسیکِ قابل قبولِ «ارغنون»، این فرضیۀ منتقدان را که نیما و شاگردانش به این دلیل به شعر نیمایی گرایش دارند که توانایی سرایش در قوالب کلاسیک را ندارند، رد کرد. به عبارتی اخوان ثالث ابتدا برادریش در سرایش شعر کلاسیک را به همانجمنیهای خود ثابت کرد و بعد با پیروی از راه و روش نیما، که آن را یک ضرورتِ حتمی برای شعرِ به بنبست رسیدۀ فارسی میدانست، توجه آنها را به شکل تازهای از شعر جلب کرد و همین امر سبب شده که راه تعداد زیادی از شاعرانِ جوان که دلسپردۀ ادبیات کهن بودند و در عین حال در پی نوجویی و نوگرایی هم بودند، هموار شود... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10205
☑️ @ShahrestanAdab
( یادداشتی از #محمدامین_اکبری در نودمین سالروز تولد #مهدی_اخوان_ثالث )
▪️ «... مهمترین وجه تمایز اخوان از سایر بزرگان شعر نو معاصر که در بالا به آنها اشاره شد، این است که اخوان هم در شعر کلاسیک و هم در شعر نو (نیمایی) صاحب مرتبت و مقام است و شعرهای شاخصی در هر دو حوزه از او به جا مانده است. به بیان دیگر از آنجا که فرض محال، محال نیست اگر فرض بگیریم که نیمایی ظهور نمیکرد و شیوۀ جدیدی را در شعر فارسی بنیان نمیگذاشت، از میان بزرگان شعر نو تنها اخوان ثالث بود که به شاعری شناخته میشد؛ چرا که نه خود نیما یوشیج و نه هیچیک از شاگردانش آنطور که باید در سرودن شعر در قوالب کلاسیک تبحر نداشتند و این امر با خواندن و ارزیابی نمونه شعرهایشان در این قوالب بهراحتی قابل اثبات است و اصلاً رو آوردن اخوان به شعر نو (که همواره تا پایان عمر به حقانیت این راه و روش اذعان داشت) پس از مجموعهشعر کلاسیکِ قابل قبولِ «ارغنون»، این فرضیۀ منتقدان را که نیما و شاگردانش به این دلیل به شعر نیمایی گرایش دارند که توانایی سرایش در قوالب کلاسیک را ندارند، رد کرد. به عبارتی اخوان ثالث ابتدا برادریش در سرایش شعر کلاسیک را به همانجمنیهای خود ثابت کرد و بعد با پیروی از راه و روش نیما، که آن را یک ضرورتِ حتمی برای شعرِ به بنبست رسیدۀ فارسی میدانست، توجه آنها را به شکل تازهای از شعر جلب کرد و همین امر سبب شده که راه تعداد زیادی از شاعرانِ جوان که دلسپردۀ ادبیات کهن بودند و در عین حال در پی نوجویی و نوگرایی هم بودند، هموار شود... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10205
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 نماز
(بازخوانی شعری برجسته از #مهدی_اخوان_ثالث در نودمین زادروزش)
▪️ باغ بود و درّه، چشماندازِ پر مهتاب
ذاتها با سایههای خود هماندازه
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب،
چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب،
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها،
پاسداران حریم خفتگان باغ،
و صدای حیرت بیدار من
(من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه میآمد
آب!
یا نه، چه میرفت، هم زانسانکه حافظ گفت: عمر تو
با گروهی شرم و بیخویشی وضو کردم
مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، امّا لحظۀ پاک و عزیزی بود
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک؛
و نگاهم رفته تا بس دور،
شبنمآجین سبزفرشِ باغ هم گسترده سجّاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفتوگو شوریدۀ مستی:
_ مستم و دانم که هستم؛
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
☑️ @ShahrestanAdab
(بازخوانی شعری برجسته از #مهدی_اخوان_ثالث در نودمین زادروزش)
▪️ باغ بود و درّه، چشماندازِ پر مهتاب
ذاتها با سایههای خود هماندازه
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب،
چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب،
و آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها،
پاسداران حریم خفتگان باغ،
و صدای حیرت بیدار من
(من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه میآمد
آب!
یا نه، چه میرفت، هم زانسانکه حافظ گفت: عمر تو
با گروهی شرم و بیخویشی وضو کردم
مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، امّا لحظۀ پاک و عزیزی بود
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک؛
و نگاهم رفته تا بس دور،
شبنمآجین سبزفرشِ باغ هم گسترده سجّاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفتوگو شوریدۀ مستی:
_ مستم و دانم که هستم؛
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻عاشقانهای برای همسرم
(مطلب ویژۀ پروندۀ شعر عاشقانه در سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا)
▪️ بین این همه مناسبت تقویمی و روز ملی یا جهانیِ عشق، بهراستی روز عشق و دلدادگی کدام است؟ شاید هر یک از ما نخستین نگاه، نخستین سلام یا نخستین روز پیوند یا وصل را روزی از روزهای عشق در تقویم شخصیِ زندگیمان برشمریم، اما باید اولین روز ماه ذیالحجه را یکی از زیباترین روزها در این باب دانست؛ یعنی سالروز پیوند آسمانی امام علی علیهالسلام و حضرت صدیقۀ طاهره سلاماللهعلیها.
به همین مناسبت، پروندۀ #شعر_عاشقانه سایت شهرستان ادب هدیهای برای شما در نظر گرفته است؛ ۳۵شعر عاشقانه که ۳۵شاعرِ عاشقانهسرای معاصر برای همسر خود سرودهاند.
اشعاری از #مهدی_اخوان_ثالث، #علی_محمد_مؤدب،#مبین_اردستانی، #قیصر_امین_پور، #حسین_منزوی، #محمدحسین_نجفی، #قربان_ولیئی، #امید_مهدی_نژاد، #علی_داودی، #بهروز_آورزمان، #مصطفی_محدثی_خراسانی، #هوشنگ_ابتهاج، #عبدالرحیم_سعیدی_راد، #سیدمحمدمهدی_شفیعی، #میلاد_عرفانپور، #زهیر_توکلی، #کبری_موسوی_قهفرخی، #عالیه_مهرابی، #فاطمه_طارمی، #محمدعلی_بهمنی، #سعید_پورطهماسبی، #انسیه_موسویان، #مژگان_عباسلو، #آرش_شفاعی، #زهرا_محدثی_خراسانی، #فریدون_توللی، #مریم_کرباسی، #هدیه_طباطبایی، #فاطمه_هاوشکی، #حامد_عسکری، #ساجده_جبارپور، #حمید_مصدق، #سودابه_امینی، #نغمه_مستشار_نظامی، #سعید_تاجمحمدی.
🔗متن کامل این اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(مطلب ویژۀ پروندۀ شعر عاشقانه در سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا)
▪️ بین این همه مناسبت تقویمی و روز ملی یا جهانیِ عشق، بهراستی روز عشق و دلدادگی کدام است؟ شاید هر یک از ما نخستین نگاه، نخستین سلام یا نخستین روز پیوند یا وصل را روزی از روزهای عشق در تقویم شخصیِ زندگیمان برشمریم، اما باید اولین روز ماه ذیالحجه را یکی از زیباترین روزها در این باب دانست؛ یعنی سالروز پیوند آسمانی امام علی علیهالسلام و حضرت صدیقۀ طاهره سلاماللهعلیها.
به همین مناسبت، پروندۀ #شعر_عاشقانه سایت شهرستان ادب هدیهای برای شما در نظر گرفته است؛ ۳۵شعر عاشقانه که ۳۵شاعرِ عاشقانهسرای معاصر برای همسر خود سرودهاند.
اشعاری از #مهدی_اخوان_ثالث، #علی_محمد_مؤدب،#مبین_اردستانی، #قیصر_امین_پور، #حسین_منزوی، #محمدحسین_نجفی، #قربان_ولیئی، #امید_مهدی_نژاد، #علی_داودی، #بهروز_آورزمان، #مصطفی_محدثی_خراسانی، #هوشنگ_ابتهاج، #عبدالرحیم_سعیدی_راد، #سیدمحمدمهدی_شفیعی، #میلاد_عرفانپور، #زهیر_توکلی، #کبری_موسوی_قهفرخی، #عالیه_مهرابی، #فاطمه_طارمی، #محمدعلی_بهمنی، #سعید_پورطهماسبی، #انسیه_موسویان، #مژگان_عباسلو، #آرش_شفاعی، #زهرا_محدثی_خراسانی، #فریدون_توللی، #مریم_کرباسی، #هدیه_طباطبایی، #فاطمه_هاوشکی، #حامد_عسکری، #ساجده_جبارپور، #حمید_مصدق، #سودابه_امینی، #نغمه_مستشار_نظامی، #سعید_تاجمحمدی.
🔗متن کامل این اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
عاشقانهای برای همسرم | بازخوانی اشعار عاشقانه 40 شاعر معاصر برای همسرانشان
شهرستان ادب:بین این همه مناسبت تقویمی و روز ملی یا جهانیِ عشق، بهراستی روز عشق و دلدادگی کدام است؟ شاید هر یک از ما نخستین نگاه، نخستین سلام یا نخستین روز پیو...
🔻همان خندۀ خاموش
(در سالگرد درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث، به بازخوانی شعر معروفی از این شاعر بزرگ معاصر میپردازیم)
◾️همان رنگ و همان روی،
همان برگ و همان بار،
همان خندۀ خاموش در او خفته بسی راز، همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله، ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ،
نه افسرده، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل،
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
بس، از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش،
ولی قصّه ز اُمید هبائی که در او بسته دلت،
هیچ مگویش،
مبویش،
که او بوی چنین قصّه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش،
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند نماند
☑️ @ShahrestanAdab
(در سالگرد درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث، به بازخوانی شعر معروفی از این شاعر بزرگ معاصر میپردازیم)
◾️همان رنگ و همان روی،
همان برگ و همان بار،
همان خندۀ خاموش در او خفته بسی راز، همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله، ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ،
نه افسرده، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل،
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
بس، از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش،
ولی قصّه ز اُمید هبائی که در او بسته دلت،
هیچ مگویش،
مبویش،
که او بوی چنین قصّه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش،
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند نماند
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرونده پرتره «شهریار» در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد
▪️در آستانۀ ۲۷شهریورماه، سالروز درگذشت استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی مشهور به شهریار و روز ملی شعر و ادب پارسی، پرونده پرتره این شاعر سرشناس در سایت شهرستان ادب بازگشایی میشود. سال گذشته در چنین روزی این پرونده تخصصی در سایت شهرستان ادب شروع بهکارکرد.
در پرونده پرترۀ شهریار جدا از شعرهای این شاعر ارزشمند، تاکنون مصاحبهها و یادداشتهایی از زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث، #هوشنگ_ابتهاج، #مفتون_امینی (بازنشر)، #علی_اصغر_شعردوست، #علی_داودی، #مهدی_نعلبندی، #رضا_شیبانی، #حسن_صنوبری، #جاوید_سیفی، #شهریار_شفیعی، #نیلوفر_بختیاری، #الهه_عزیزی_فرد، #زهرا_صادقی_منش و #لیلا_حسین_نیا (بهطور اختصاصی) منتشر شده است. همچنین با بازگشایی این پرونده، مطالب تازهتری در سایت شهرستان ادب با موضوع زندهیاد استاد شهریار منتشر خواهد شد.
🔗برای مطالعه این مطالب به صفحه اختصاصی این پرونده در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
#محمدحسین_شهریار
☑️ @ShahrestanAdab
▪️در آستانۀ ۲۷شهریورماه، سالروز درگذشت استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی مشهور به شهریار و روز ملی شعر و ادب پارسی، پرونده پرتره این شاعر سرشناس در سایت شهرستان ادب بازگشایی میشود. سال گذشته در چنین روزی این پرونده تخصصی در سایت شهرستان ادب شروع بهکارکرد.
در پرونده پرترۀ شهریار جدا از شعرهای این شاعر ارزشمند، تاکنون مصاحبهها و یادداشتهایی از زندهیاد #مهدی_اخوان_ثالث، #هوشنگ_ابتهاج، #مفتون_امینی (بازنشر)، #علی_اصغر_شعردوست، #علی_داودی، #مهدی_نعلبندی، #رضا_شیبانی، #حسن_صنوبری، #جاوید_سیفی، #شهریار_شفیعی، #نیلوفر_بختیاری، #الهه_عزیزی_فرد، #زهرا_صادقی_منش و #لیلا_حسین_نیا (بهطور اختصاصی) منتشر شده است. همچنین با بازگشایی این پرونده، مطالب تازهتری در سایت شهرستان ادب با موضوع زندهیاد استاد شهریار منتشر خواهد شد.
🔗برای مطالعه این مطالب به صفحه اختصاصی این پرونده در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
#محمدحسین_شهریار
☑️ @ShahrestanAdab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸دریچه
(شعری از #مهدی_اخوان_ثالث با صدای #سیدوحید_سمنانی)
🔹ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آیینه بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خستهست
زیرا یکی از دریچهها بستهست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از #مهدی_اخوان_ثالث با صدای #سیدوحید_سمنانی)
🔹ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آیینه بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خستهست
زیرا یکی از دریچهها بستهست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
☑️ @ShahrestanAdab