Forwarded from پرندگی
سزايم بود اگر از دست دادم آسمانم را
که من با دستهای خود شکستم نردبانم را
دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی
نمیدانم بگویم یا نگویم داستانم را
پريدم بى هوا روزى براى دانه اى گندم
ولی افسوس گم کردم مسیر آشیانم را
شكست آخر پر و بالم، پریشان است احوالم
بُریده درد جانسوز پشيمانی امانم را
پشیمانم، پریشانم، به قلب خسته برگردان
الهی بالحسینِ بالحسین «آرام جانم» را
بهشتم را كليدى بود و گم شد، يافتم وقتى
به روى طاقچه ديدم مفاتیح الجنانم را
اگرچه بالهایم را گرفته آتش عصيان
ولی هرگز نخواهم برد از یاد آسمانم را
نوازشهاى خود را برمدار از من، بزرگى كن
خراشيدم اگر چه گاه دست باغبانم را
هلال ماه دعوت نامه عشق است میدانم
چرا که میشناسم دست خط ميزبانم را
رسول باد را بفرست سمت ساحل بخشش
در اين دريا ببين دست دعايم، بادبانم را
#محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
که من با دستهای خود شکستم نردبانم را
دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی
نمیدانم بگویم یا نگویم داستانم را
پريدم بى هوا روزى براى دانه اى گندم
ولی افسوس گم کردم مسیر آشیانم را
شكست آخر پر و بالم، پریشان است احوالم
بُریده درد جانسوز پشيمانی امانم را
پشیمانم، پریشانم، به قلب خسته برگردان
الهی بالحسینِ بالحسین «آرام جانم» را
بهشتم را كليدى بود و گم شد، يافتم وقتى
به روى طاقچه ديدم مفاتیح الجنانم را
اگرچه بالهایم را گرفته آتش عصيان
ولی هرگز نخواهم برد از یاد آسمانم را
نوازشهاى خود را برمدار از من، بزرگى كن
خراشيدم اگر چه گاه دست باغبانم را
هلال ماه دعوت نامه عشق است میدانم
چرا که میشناسم دست خط ميزبانم را
رسول باد را بفرست سمت ساحل بخشش
در اين دريا ببين دست دعايم، بادبانم را
#محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
Forwarded from پرندگی
شاعر كمی نشست كنار درختها
شعری سرود و كرد نثار درختها
ديروز بود، با چمدانى پر از غزل
آهسته شد سوار قطار درختها
همراه خود چه داشت؟ فقط کاغذ و قلم
هر جفتشان از ايل و تبار درختها
جايى نداشت در دل آن تيرهاى برق
شد رهسپار، سمت ديار درختها
شاعر قلم به دست گرفت و شروع كرد:
«يا رب! خزان مباد بهار درختها
اى پَستهاى مرتفع اى برجهاى شهر
سر خم كنيد پيش وقار درختها
ايمان بياوريد به اين برگهاى سبز
اين آيههاى معجزهوار درختها»
اما چه زود خنده جنگل تمام شد
برباد رفت دار و ندار درختها
كاش ارّههاى برقىِ آهندل حسود
كارى نداشتند به كار درختها
شاعر كنار سنگ مزار درختها
شعرى سرود و كرد نثار درختها
#محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
شعری سرود و كرد نثار درختها
ديروز بود، با چمدانى پر از غزل
آهسته شد سوار قطار درختها
همراه خود چه داشت؟ فقط کاغذ و قلم
هر جفتشان از ايل و تبار درختها
جايى نداشت در دل آن تيرهاى برق
شد رهسپار، سمت ديار درختها
شاعر قلم به دست گرفت و شروع كرد:
«يا رب! خزان مباد بهار درختها
اى پَستهاى مرتفع اى برجهاى شهر
سر خم كنيد پيش وقار درختها
ايمان بياوريد به اين برگهاى سبز
اين آيههاى معجزهوار درختها»
اما چه زود خنده جنگل تمام شد
برباد رفت دار و ندار درختها
كاش ارّههاى برقىِ آهندل حسود
كارى نداشتند به كار درختها
شاعر كنار سنگ مزار درختها
شعرى سرود و كرد نثار درختها
#محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@aftab_gardanha
Forwarded from محمدحسين موسوى تبار
🔸«قفسه شعر و داستان»
( صمیمیت رسمی | معرّفی کتاب «۱۳۷۵» اثر #محمدرضا_معلمی یادداشتی از #محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی)
🔹«این مجموعه دربردارندۀ ۲۷ غزل و ۳۷ رباعی است که اگر اشعار را به ترتیب چاپ، مطالعه کنیم در ابتدا گمان خواهیم کرد که با مجموعهای عاشقانه روبهرو هستیم امّا وقتی به نیمۀ دوم کتاب میرسیم، متوجّه میشویم که شاعر در موضوعات دیگر مانند موضوعات آیینی و اجتماعی هم طبعآزمایی کرده و حتّی برای برخی از حوادث سیاسی هم سرودههایی دارد. این تنوّع موضوعی را در بخش رباعیات بیشتر مشاهد میکنیم...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
( صمیمیت رسمی | معرّفی کتاب «۱۳۷۵» اثر #محمدرضا_معلمی یادداشتی از #محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی)
🔹«این مجموعه دربردارندۀ ۲۷ غزل و ۳۷ رباعی است که اگر اشعار را به ترتیب چاپ، مطالعه کنیم در ابتدا گمان خواهیم کرد که با مجموعهای عاشقانه روبهرو هستیم امّا وقتی به نیمۀ دوم کتاب میرسیم، متوجّه میشویم که شاعر در موضوعات دیگر مانند موضوعات آیینی و اجتماعی هم طبعآزمایی کرده و حتّی برای برخی از حوادث سیاسی هم سرودههایی دارد. این تنوّع موضوعی را در بخش رباعیات بیشتر مشاهد میکنیم...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«شعر از زبان نویسنده»
(دربارۀ کتاب «سلول آزادی» سرودۀ هادی خورشاهیان یادداشتی از #محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی)
🔹«مفاهیم و زبان اشعار این مجموعه به گونهای است که اگر هیچ ذهنیتی از شخصیت و سابقۀ هنری شاعر نداشته باشیم، به راحتی میتوانیم پختگی فکر و باتجربه بودن مؤلّف را با خواندن آنها دریابیم. شاعر در این مجموعه دنبال بازیهای زبانی و مضمونپردازی یا بهتر بگویم مضمونسازیهایی که اخیراً بین شاعران جوان بسیار رایج شده، نیست. بلکه در پی این است که از بستر شعر برای انتقال مفهومی که از پیش در ذهن خود پرورش داده، استفاده کند...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(دربارۀ کتاب «سلول آزادی» سرودۀ هادی خورشاهیان یادداشتی از #محمدرضا_حسین_زاده_بازرگانی)
🔹«مفاهیم و زبان اشعار این مجموعه به گونهای است که اگر هیچ ذهنیتی از شخصیت و سابقۀ هنری شاعر نداشته باشیم، به راحتی میتوانیم پختگی فکر و باتجربه بودن مؤلّف را با خواندن آنها دریابیم. شاعر در این مجموعه دنبال بازیهای زبانی و مضمونپردازی یا بهتر بگویم مضمونسازیهایی که اخیراً بین شاعران جوان بسیار رایج شده، نیست. بلکه در پی این است که از بستر شعر برای انتقال مفهومی که از پیش در ذهن خود پرورش داده، استفاده کند...»
💠متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab