🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوپنجاه_ویکم 🌸پوفی کشیدم و رفتم چای دم کردم ... دوباره کنارش نشستم و شروع کردم به اصرار کردن ... مامان نفس عمیقی کشیدو گفت : خیلی خب ...میگم ... من کنجکاوی های نوجوونیم مقارن با زمان #انقلاب بود ... 🌸همه جور کتاب می خوندم ...…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ودوم

🌸کار دکتر که تموم شد طبق معمول مشغول بخیه و پانسمان شدم ... صداشو شنیدم .. خم شدم سمت صورتش ببینم چی میگه ... دیدم مهدیه ... #شوکه نگاش کردم ... بی اختیار زدم زیر گریه ... مهدی اصلا نگاهم نمی کرد ولی وقتی فهمید منم خیلی معذب شد .منم خیلی از کارم خجالت کشیدم ، هرچند دست خودم نبود ... سریع کارمو تموم کردمو از اتاق خارج شدم ...

🌸فردا باز انگار یه جاذبه ای منو به سمت اون اتاق می کشید ... وارد اتاق شدم رفتم کنار تختش ولی نبود ... ازین
و اون پرس و جو کردم گفتن #رفته_منطقه ... تمام امیدم ناامیدی شد ...متحول شده بودم ...شبا توی گوشه ی اتاق پرستارا تا صبح عبادت می کردم و روزا هم بسختی مشغول کار بودم ...

🌸حس می کردم مهدی از من فرار می کنه ... بخاطر همون دیگه نرفتم دنبالش ... ولی سعی کردم خودمو بسازم ... وقتای بیکاریم کتابای شهید مطهری و #آیت الله_دستغیب می خوندم یه روز یه گروه پرستار فرستادن منطقه ...

🌸آتیش دشمن سنگین بود ... مجروحا رو می فرستادن عقب و ما سریع درمانشون می کردیم ... اونجا از دور مهدی رو دیدم ... #لباس_خاکی توی تنش خیلی زیبا بود ... با اخم غلیطی نگاهمون کرد ... دوست نداشت خانوما توی خط باشن ...ازون روز به بعد نذاشتن بریم خط ...

🌸خیلی حرصم گرفته بود ... منم لجبازی کردم .. با هر زور و بلایی که بود خودمو به منطقه می رسوندم و مجروحا رو درمان می کردم ... خیلیاشون اگه دیر به بیمارستان می رسیدن تلف می شدن ... اوضاع به همین منوال گذشت ...

🌸سال 62 بود ... تو حیاط بیمارستان نشسته بودم ... توی وجودم جنگ و صلح درگرفته بود ... من بدون اراده به سمت مهدی کشیده می شدم ... چند ماه بود که ندیده بودمش .... خانوادم خیلی اصرار داشتن برگردم ... بلاخره تسلیم شدم . برگشتم

💠ادامـــه دارد....

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm