داشتیم آماده می شدیم برویم. حسن چشمش خورد به یکی از نیروهای گردان که پوتینش پاره بود. فوری رفت پوتین خودش را در آورد؛ کتونی پوشید و رفت پیش اون بنده خدا و جوری که نفهمد پوتینش را داد به او.
#شهیدحسن_رضوان_خواه
#فرمانده_20ساله_گردان_کمیل
#خاطره
📕يادگاران، جلد 21 كتاب شهيد حسن رضوان خواه ، ص 82
🌷کانال عهدباشهدا🌷
╔══ೋღ
❤ღೋ══╗
🎀 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
╚══ೋღ
❤ღೋ══╝
#شهیدحسن_رضوان_خواه
#فرمانده_20ساله_گردان_کمیل
#خاطره
📕يادگاران، جلد 21 كتاب شهيد حسن رضوان خواه ، ص 82
🌷کانال عهدباشهدا🌷
╔══ೋღ
❤ღೋ══╗
🎀 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
╚══ೋღ
❤ღೋ══╝