🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
💥 #شهیدی_که_پس_از22سال #محل_دفن_خودرا_فاش_کرد ◀️ #بخش_اول ✍سال 1371 و بحبوحه جنگ عراق و آمریکا شهید 'طالب حیدری' از #غواصان منطقه سوم نیروی دریایی سپاه پاسداران (ماهشهر) به همراه شهید امامی و حاج حمید اباذری حین انجام مانور و گشت زنی در شمال #خلیج_فارس،…
💥 #شهیدی_که_پس_از22سال
#محل_دفن_خودرا_فاش_کرد
◀️ #بخش_دوم
🍁حدود شش ماه پیش، این شهید بزرگوار به #خواب چند تن از #برادران و #فرزندانش آمده و می گوید که من #همین_نزدیکی_ها هستم #بیایید شاه عبدالله.
🍁با مراجعه #مسئولان به روستا و ملاحظه شواهد و قراین و تطبیق زمان دفن و مفقودی این شهید بزرگوار، از موضوع مطمئن شده و مراحل قانونی و #نمونه_برداری DNA نیز #هویت_شهید را مشخص می کند.
🍁کریم حیدری برادر این شهید نیز در این خصوص گفت:دلم گواهی می داد که جسد ناشناس متعلق به برادر شهیدم باشد به همین
خاطر از سال گذشته پیگیر انجام آزمایش دی .ان .ای شدم وپس از تلاش فراوان توانستم از مرجع قضایی #مجوز_نبش_قبر بگیرم و یک مهره از گردن جسد ناشناس را برای انجام آزمایش های لازم تحویل دادم.
🍁حیدری تصریح کرد:آزمایش از مهره گردن جواب نداد و از بنده یک از دندان های جسد را خواستند که مجدداً نبش قبر کرده و یکی از دندان ها را برای انجام #آزمایش تحویل دادم.
🍁وی اظهار کرد:از #معراج_شهدا تماس گرفتند و اعلام کردند که نتیجه آزمایشات با خون فرزندان شهید مطابقت و همخوانی دارد.
🍁پس از شناسایی #پیکر پاک این شهید مقدمات #انتقال آن به مزار شهدای شهرستان بندر ماهشهر فراهم شد و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
#شهیدغواص_طالب_حیدری
#خاطره
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
#محل_دفن_خودرا_فاش_کرد
◀️ #بخش_دوم
🍁حدود شش ماه پیش، این شهید بزرگوار به #خواب چند تن از #برادران و #فرزندانش آمده و می گوید که من #همین_نزدیکی_ها هستم #بیایید شاه عبدالله.
🍁با مراجعه #مسئولان به روستا و ملاحظه شواهد و قراین و تطبیق زمان دفن و مفقودی این شهید بزرگوار، از موضوع مطمئن شده و مراحل قانونی و #نمونه_برداری DNA نیز #هویت_شهید را مشخص می کند.
🍁کریم حیدری برادر این شهید نیز در این خصوص گفت:دلم گواهی می داد که جسد ناشناس متعلق به برادر شهیدم باشد به همین
خاطر از سال گذشته پیگیر انجام آزمایش دی .ان .ای شدم وپس از تلاش فراوان توانستم از مرجع قضایی #مجوز_نبش_قبر بگیرم و یک مهره از گردن جسد ناشناس را برای انجام آزمایش های لازم تحویل دادم.
🍁حیدری تصریح کرد:آزمایش از مهره گردن جواب نداد و از بنده یک از دندان های جسد را خواستند که مجدداً نبش قبر کرده و یکی از دندان ها را برای انجام #آزمایش تحویل دادم.
🍁وی اظهار کرد:از #معراج_شهدا تماس گرفتند و اعلام کردند که نتیجه آزمایشات با خون فرزندان شهید مطابقت و همخوانی دارد.
🍁پس از شناسایی #پیکر پاک این شهید مقدمات #انتقال آن به مزار شهدای شهرستان بندر ماهشهر فراهم شد و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
#شهیدغواص_طالب_حیدری
#خاطره
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹 ✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان ◀ #قسمت_هشتم ✍افسر عراقي #بدن_بي_سر رضائيان را برگرداند.چشمش به #آرم_سپاه که به سينه اش چسبيده بود،افتاد.خم شد و گوشه آرم پارچه اي را گرفت و #آن_را_دريد.پارچه کوچک…
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_نهم
✍شهید رضائیان می گفت ما #باید از امام
حسین علیه السلام پیروی کنیم و دیدیم که چه
خوب پیروی کرد.
🥀و در تاریخ 1359/10/02 در کربلای
خوزستان جبهۀ دارخوئین (قتلگاه پیروان حسین
علیه السلام ) در حالی که با همرزمانش
ماموریت #شناسائی کافران متجاوز را داشتند
در درگیری با دشمن مورد #محاصره قرار
گرفت و سرهنگ عراقی از خدا بی خبر #سر
این فرزند اسلام را از بدن #جدا کرد و پیش
#یزید زمان برد و بدین طریق #پیروی خالصانۀ
او از معلم شهادت حسین بن علی علیه السلام
#اثبات شد.
💥وقتي #پدر_شهيد رضاييان خم ميشه
#رگ_هاي_بريده_ي پسرش رو #ببوسه ،
#شهيد_با_دستاش_سر_بابا_رو_به_سينه_اش مي چسباند . . .
💥اون زمان كه #راه_كربلا بسته بود مادر
شهيدي #خواب مي بينه خانم حضرت زهرا
بهش ميگن اگه مي خواهين #كربلا برين #برين_سر_قبر_رضائيان در گلستان شهداي
#اصفهان...
🙏حالا هر كي آرزوي كربلا داره مياد پايين
مزارش #زيارت_عاشورا مي خونه ..
💠ادامه دارد. ...
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_نهم
✍شهید رضائیان می گفت ما #باید از امام
حسین علیه السلام پیروی کنیم و دیدیم که چه
خوب پیروی کرد.
🥀و در تاریخ 1359/10/02 در کربلای
خوزستان جبهۀ دارخوئین (قتلگاه پیروان حسین
علیه السلام ) در حالی که با همرزمانش
ماموریت #شناسائی کافران متجاوز را داشتند
در درگیری با دشمن مورد #محاصره قرار
گرفت و سرهنگ عراقی از خدا بی خبر #سر
این فرزند اسلام را از بدن #جدا کرد و پیش
#یزید زمان برد و بدین طریق #پیروی خالصانۀ
او از معلم شهادت حسین بن علی علیه السلام
#اثبات شد.
💥وقتي #پدر_شهيد رضاييان خم ميشه
#رگ_هاي_بريده_ي پسرش رو #ببوسه ،
#شهيد_با_دستاش_سر_بابا_رو_به_سينه_اش مي چسباند . . .
💥اون زمان كه #راه_كربلا بسته بود مادر
شهيدي #خواب مي بينه خانم حضرت زهرا
بهش ميگن اگه مي خواهين #كربلا برين #برين_سر_قبر_رضائيان در گلستان شهداي
#اصفهان...
🙏حالا هر كي آرزوي كربلا داره مياد پايين
مزارش #زيارت_عاشورا مي خونه ..
💠ادامه دارد. ...
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
Forwarded from عکس نگار
🚩 #هر_روز_باقافله_ی_حسینی
💠 منزل قصر بنى مقاتل
🌴امام عليه السلام روز چهارشنبه #اول_ماه_محرمالحرام سال شصتویک هجرى بر اين منزل وارد شدند.
🍃عمرو بن مشرقى گفت: با پسرعمویم بر امام حسين عليه السلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام كرديم،🤚
✨ امام پرسيد: #آيا_به_يارى_من_مى_آيى؟!
🍃من گفتم: مردى هستم كه عائله زيادى دارم و #مال بسيارى از مردم نزد من است و نمیدانم كار به كجا مى انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بين برود؛ و پسرعمویم نيز همانند من پاسخ داد.
✨امام عليه السلام فرمود: پس از اینجا برويد كه هر كس #فرياد ما را بشنود و يا ما را ببيند و #لبيك نگويد و به فرياد برنخيزد، بر خداوند است كه او را به بينى در #آتش اندازد.
🍃عقبة بن سمعان مى گويد: در اواخر شب، امام حسين عليه السلام دستور داد از «قصر بنى مقاتل» #آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتى ركاب زديم امام عليه السلام همانگونه كه سوار بود مختصرى به #خواب رفت، سپس بيدار شد درحالی که مى فرمود:
✨«انا لله و انا اليه راجعون و الحمدالله ربالعالمین» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد.✨
🍀#على_بن_الحسين_عليه السلام روى به پدر نمود و گفت: اى پدر! جانم به فداي تو باد، خدا را حمد كرديم و آیه استرجاع خواندى، علت چيست؟⁉️👇👇
💥✨امام (ع)فرمود: پسرم! در اثنای راه مختصرى بخواب رفتم #شخصى را ديدم كه #سوار بر اسب بود و گفت: اين قوم سير مى كنند و اجل هم به سوی آنان درحرکت است، دانستم كه #خبر_مرگ_ماست كه به ما دادهشده است.✨💥
✨امام عليه السلام فرمود: سوگند به آنکسی كه بازگشت بندگان بهسوی اوست ما برحقیم.✨
🍀 على بن الحسين عليه السلام گفت: پس ما را باكى از #مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم.
✨امام عليه السلام فرمود: خداوند تو را جزاى خير دهد آنگونه كه پدرى را به فرزندش جزاى خير دهد. ✨
🌞چون سپيده صبح دميد، امام پياده شد و 📿نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با ياران خود #حركت كردند؛
🍃#حر مى خواست آن حضرت را به سمت #كوفه حركت دهد ولى امام بهشدت امتناع مى كرد تا چاشتگاه كه به «#نینوا» رسيدند، ناگاه سوارى از دور پديدار شد كه🗡 مسلح بود و از كوفه مى آمد، همه ايستادند و او را تماشا مى كردند، همینکه رسيد به حر و همراهانش سلام كرد بیآنکه به امام حسين و اصحابش سلام كند، و بعد مكتوبى📜 را به دست حر داد كه از عبيدالله بن زياد بود به اين مضمون: 👇👇
📌📜چون نامه من به تو رسيد و فرستاده من نزد تو آيد، #حسين را نگاهدار و كار را بر او تنگ گير، و او را فرود مياور مگر در #بيابان_بى_سنگر و #بدون_آب! و من به قاصد گفته ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بياورد، والسلام.
🍃#حر خدمت امام آمد و #نامه را براى آن حضرت قرائت كرد، امام به او فرمود: بگذار در «نینوا» و يا «غاضريات» و يا «شفيه» فرود آييم.
#حر گفت: ممكن نيست زيرا #عبيدالله اين آورنده نامه را بر من #جاسوس گمارده است!
🍃#زهير گفت: به خدا سوگند چنان مى بينم كه پس از این كار سختتر گردد، اى پسر رسول خدا! قتال با اين گروه در اين ساعت براى ما آسانتر است از جنگ با آنها كه بعد از این مى آيند، به جان خودم قسم كه بعد از ايشان كسانى آيند كه ما طاقت مبارزه، با آنها را نداريم.
✨امام عليه السلام فرمود: من ابتدا به جنگ با اين جماعت نمیکنم.
پس آن حضرت به #حر التفات كرد و فرمود: كمى جلوتر برويم! پس مقدارى از مسافت را امام عليه السلام با حر و همراهانش پيمودند تا به زمين « #كربلا» رسيدند.
#کاروان_عشق
#اول_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا🏴
💠 @Shahidegomnamm
💠 منزل قصر بنى مقاتل
🌴امام عليه السلام روز چهارشنبه #اول_ماه_محرمالحرام سال شصتویک هجرى بر اين منزل وارد شدند.
🍃عمرو بن مشرقى گفت: با پسرعمویم بر امام حسين عليه السلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام كرديم،🤚
✨ امام پرسيد: #آيا_به_يارى_من_مى_آيى؟!
🍃من گفتم: مردى هستم كه عائله زيادى دارم و #مال بسيارى از مردم نزد من است و نمیدانم كار به كجا مى انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بين برود؛ و پسرعمویم نيز همانند من پاسخ داد.
✨امام عليه السلام فرمود: پس از اینجا برويد كه هر كس #فرياد ما را بشنود و يا ما را ببيند و #لبيك نگويد و به فرياد برنخيزد، بر خداوند است كه او را به بينى در #آتش اندازد.
🍃عقبة بن سمعان مى گويد: در اواخر شب، امام حسين عليه السلام دستور داد از «قصر بنى مقاتل» #آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتى ركاب زديم امام عليه السلام همانگونه كه سوار بود مختصرى به #خواب رفت، سپس بيدار شد درحالی که مى فرمود:
✨«انا لله و انا اليه راجعون و الحمدالله ربالعالمین» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد.✨
🍀#على_بن_الحسين_عليه السلام روى به پدر نمود و گفت: اى پدر! جانم به فداي تو باد، خدا را حمد كرديم و آیه استرجاع خواندى، علت چيست؟⁉️👇👇
💥✨امام (ع)فرمود: پسرم! در اثنای راه مختصرى بخواب رفتم #شخصى را ديدم كه #سوار بر اسب بود و گفت: اين قوم سير مى كنند و اجل هم به سوی آنان درحرکت است، دانستم كه #خبر_مرگ_ماست كه به ما دادهشده است.✨💥
✨امام عليه السلام فرمود: سوگند به آنکسی كه بازگشت بندگان بهسوی اوست ما برحقیم.✨
🍀 على بن الحسين عليه السلام گفت: پس ما را باكى از #مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم.
✨امام عليه السلام فرمود: خداوند تو را جزاى خير دهد آنگونه كه پدرى را به فرزندش جزاى خير دهد. ✨
🌞چون سپيده صبح دميد، امام پياده شد و 📿نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با ياران خود #حركت كردند؛
🍃#حر مى خواست آن حضرت را به سمت #كوفه حركت دهد ولى امام بهشدت امتناع مى كرد تا چاشتگاه كه به «#نینوا» رسيدند، ناگاه سوارى از دور پديدار شد كه🗡 مسلح بود و از كوفه مى آمد، همه ايستادند و او را تماشا مى كردند، همینکه رسيد به حر و همراهانش سلام كرد بیآنکه به امام حسين و اصحابش سلام كند، و بعد مكتوبى📜 را به دست حر داد كه از عبيدالله بن زياد بود به اين مضمون: 👇👇
📌📜چون نامه من به تو رسيد و فرستاده من نزد تو آيد، #حسين را نگاهدار و كار را بر او تنگ گير، و او را فرود مياور مگر در #بيابان_بى_سنگر و #بدون_آب! و من به قاصد گفته ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بياورد، والسلام.
🍃#حر خدمت امام آمد و #نامه را براى آن حضرت قرائت كرد، امام به او فرمود: بگذار در «نینوا» و يا «غاضريات» و يا «شفيه» فرود آييم.
#حر گفت: ممكن نيست زيرا #عبيدالله اين آورنده نامه را بر من #جاسوس گمارده است!
🍃#زهير گفت: به خدا سوگند چنان مى بينم كه پس از این كار سختتر گردد، اى پسر رسول خدا! قتال با اين گروه در اين ساعت براى ما آسانتر است از جنگ با آنها كه بعد از این مى آيند، به جان خودم قسم كه بعد از ايشان كسانى آيند كه ما طاقت مبارزه، با آنها را نداريم.
✨امام عليه السلام فرمود: من ابتدا به جنگ با اين جماعت نمیکنم.
پس آن حضرت به #حر التفات كرد و فرمود: كمى جلوتر برويم! پس مقدارى از مسافت را امام عليه السلام با حر و همراهانش پيمودند تا به زمين « #كربلا» رسيدند.
#کاروان_عشق
#اول_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا🏴
💠 @Shahidegomnamm
#خاطرات_شهدا📚✒️
🕊 #تفاوتی ندارد،
#خواب باشم یا #بیدار!
#زیباترین تصــ🌺ـویر
پیش #چشمانم،
همیشہ #تویی ...💚
🌷 #شهید_مهدی_باکری
#شادی_روحش_صلوات🌷
••••●❥JOiN👇🏾
🏴 @Shahidegomnamm🕊
🕊 #تفاوتی ندارد،
#خواب باشم یا #بیدار!
#زیباترین تصــ🌺ـویر
پیش #چشمانم،
همیشہ #تویی ...💚
🌷 #شهید_مهدی_باکری
#شادی_روحش_صلوات🌷
••••●❥JOiN👇🏾
🏴 @Shahidegomnamm🕊
#دلنوشته
🥀ای شهید
تو میان سجده هایت غرق خدا شدے
و #ذڪر وصال سر دادے
من اما
میان خواب هایم
#غـرق_دنیا شدم و
نمازصبح هایم را
#خواب ماندم😭
چقدر فاصله هست میان
من وتو
#التماس دستگیری😔
@Shahidegomnamm
🥀ای شهید
تو میان سجده هایت غرق خدا شدے
و #ذڪر وصال سر دادے
من اما
میان خواب هایم
#غـرق_دنیا شدم و
نمازصبح هایم را
#خواب ماندم😭
چقدر فاصله هست میان
من وتو
#التماس دستگیری😔
@Shahidegomnamm
#گوشیم🍂
✧ پر شده از عڪس #ضریحت ارباب
#مونس💚
✧ لحظه ی #دلتنگی شبهای من است
#باخیال🥀
✧ #حرمت زندگی ام میگذرد
#خواب_شیرین💫
✧ حرم آخر #رویای من است...
#شبتون_حسینی🌙
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
✧ پر شده از عڪس #ضریحت ارباب
#مونس💚
✧ لحظه ی #دلتنگی شبهای من است
#باخیال🥀
✧ #حرمت زندگی ام میگذرد
#خواب_شیرین💫
✧ حرم آخر #رویای من است...
#شبتون_حسینی🌙
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
🥀دوشَت به #خواب دیدم
و گفتم خوش آمدی
🥀 #ای خوش ترین
خوش آمده بار دگر #بیا
#شهیدعلی_یزدانی🍃🌹
#شبتون_شهدایی🌙
-----------------------🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm🕊
و گفتم خوش آمدی
🥀 #ای خوش ترین
خوش آمده بار دگر #بیا
#شهیدعلی_یزدانی🍃🌹
#شبتون_شهدایی🌙
-----------------------🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm🕊
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوپنجاه_وپنجم 🌿با نگرانی گفت : یعنی تو این خونه تنهایی ؟می ترسیدم بهش اعتماد کنم . من شناختی ازش نداشتم . اما تنها همدم الانم اون بود . معترضانه گفت : خانوم خانوما من همسایه رو به روییتونم ... همسرم با همسرت سلام علیک داره، چند…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_وششم
🌸دو دل بودم ، نمی دونستم کارم درسته یا نه .... از این حال زارم به تنگ اومده بودم ... #دلتنگ استخاره های حسام بودم ...
🌸بلاخره تسلیم شدم ، با قدمای سست به دنبالش راه افتادم ... وارد یه اتاقی شدیم که چند تا پرستار اونجا بودن و مشغول خون گرفتن از بیمارا بودن . حالم از بوی بیمارستان بد میشد . دستمو جلوی دهنم گرفتم تا اذیت نشم .
🌸با اشاره ی پرستار بهم ، به خودم اومدم . با بلاتکلیفی از جام بلند شدم و رفتم روی صندلی مخصوص نشستم . آستینمو بالا زدم . سرمو انداختم پایین و چشمامو بستم . سوزش بدی تو دستم حس کردم ، احساس کردم دستم سر شده ...چشمامو باز کردم ، نگاهم به سرنگ افتاد که توش پر از خون بود.
🌸ناخودآگاه حالم بد شد و ضعف کردم . از جام بلند شدم .دستمو رو قفسه ی سینم فشار می دادم .حالت تهوع بدی گرفته بودم . خانوم همسایه سریع اومد شونه هامو نگه داشت و با نگرانی پرستارو صدا زد . چشمامو بستم و دیگه چیزی نفهمیدم .
🌸وقتی چشمامو باز کردم خودمو تو یه راهرو بی انتها دیدم .حسام با فاصله ازم ایستاده بود و من هرچی تلاش می کردم بهش نمی رسیدم . .
🌸فریاد می زدم اما هر فریادم بی صدا تر از قبلی بود ...بغض کردم ... حسام از من دور می شد و من قدرت حرکت نداشتم .توی مغزم آواز عجیبی تداعی شد . اضطراب وجودمو فرا گرفت .
🌸_ #بالی دهید به وسعت هفت آسمانم ، من هرچه می دوم به #شهیدان نمی رسم
نفسم بالا نمیومد . انگار لحظه ی مرگم بود ... با پرتاب شدن چیزی تو وجودم چشمام باز شد ...
🌸با هراس اطرافمو نگاه کردم . خیس عرق بودم . با دیدن چهره ی نگران مامان ، چشمای خستمو بهش دوختم ... نفس نفس می زدم ...مامان صورتمو با دستاش قاب کرد ...
🌸 پیشونیشو رو پیشونیم گذاشت و با لحن آورمی گفت : آروم باش عزیز دلم ... جان دلم ... هیچی نیست ... داشتی #خواب میدیدی ...با این حرفاش مسکن محبتشو تو وجود بی قرارم تزریق می کرد .
🌸آروم آروم ضربان قلبم به حالت عادی برگشت ...
دوباره اطرافو نگاه کردم ، پنجره ی اتاق باز بود و هوای مرطوب و لطیف بعد از بارون ، حال و هوای بهاری رو به ارمغان می آورد ...
💠 ادامــه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_وششم
🌸دو دل بودم ، نمی دونستم کارم درسته یا نه .... از این حال زارم به تنگ اومده بودم ... #دلتنگ استخاره های حسام بودم ...
🌸بلاخره تسلیم شدم ، با قدمای سست به دنبالش راه افتادم ... وارد یه اتاقی شدیم که چند تا پرستار اونجا بودن و مشغول خون گرفتن از بیمارا بودن . حالم از بوی بیمارستان بد میشد . دستمو جلوی دهنم گرفتم تا اذیت نشم .
🌸با اشاره ی پرستار بهم ، به خودم اومدم . با بلاتکلیفی از جام بلند شدم و رفتم روی صندلی مخصوص نشستم . آستینمو بالا زدم . سرمو انداختم پایین و چشمامو بستم . سوزش بدی تو دستم حس کردم ، احساس کردم دستم سر شده ...چشمامو باز کردم ، نگاهم به سرنگ افتاد که توش پر از خون بود.
🌸ناخودآگاه حالم بد شد و ضعف کردم . از جام بلند شدم .دستمو رو قفسه ی سینم فشار می دادم .حالت تهوع بدی گرفته بودم . خانوم همسایه سریع اومد شونه هامو نگه داشت و با نگرانی پرستارو صدا زد . چشمامو بستم و دیگه چیزی نفهمیدم .
🌸وقتی چشمامو باز کردم خودمو تو یه راهرو بی انتها دیدم .حسام با فاصله ازم ایستاده بود و من هرچی تلاش می کردم بهش نمی رسیدم . .
🌸فریاد می زدم اما هر فریادم بی صدا تر از قبلی بود ...بغض کردم ... حسام از من دور می شد و من قدرت حرکت نداشتم .توی مغزم آواز عجیبی تداعی شد . اضطراب وجودمو فرا گرفت .
🌸_ #بالی دهید به وسعت هفت آسمانم ، من هرچه می دوم به #شهیدان نمی رسم
نفسم بالا نمیومد . انگار لحظه ی مرگم بود ... با پرتاب شدن چیزی تو وجودم چشمام باز شد ...
🌸با هراس اطرافمو نگاه کردم . خیس عرق بودم . با دیدن چهره ی نگران مامان ، چشمای خستمو بهش دوختم ... نفس نفس می زدم ...مامان صورتمو با دستاش قاب کرد ...
🌸 پیشونیشو رو پیشونیم گذاشت و با لحن آورمی گفت : آروم باش عزیز دلم ... جان دلم ... هیچی نیست ... داشتی #خواب میدیدی ...با این حرفاش مسکن محبتشو تو وجود بی قرارم تزریق می کرد .
🌸آروم آروم ضربان قلبم به حالت عادی برگشت ...
دوباره اطرافو نگاه کردم ، پنجره ی اتاق باز بود و هوای مرطوب و لطیف بعد از بارون ، حال و هوای بهاری رو به ارمغان می آورد ...
💠 ادامــه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
یڪ لحظه #نگاه تُ
مرا راحت #جان است
#چشمان تُ آرام ترین
#خواب جهان است
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
مرا راحت #جان است
#چشمان تُ آرام ترین
#خواب جهان است
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm