Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💥#عهدنامه_ای_با_شهدا📜
♥«دوست شهیدت کیه...؟؟؟»♥
💠#شهيدمصطفي_صدرزاده همیشه تاکید داشت يه #شهید انتخاب کنید برید دنبالش #بشناسیدش باهاش ارتباط برقرار کنید شبیهش بشيد حاجت بگیرید #شهید میشید🌹
🌀شهدا همه را صدا می زنند ؛ اما هرکسی نمیشنود....به ندای شهدا لبیک بگو✋
#گام_اول👈 #انتخاب_شهید
برو گلزار شهدا ببین کدوم شهید تو رو میکشونه سمت مزارش
زندگینامشونو بخون ؛ ببین کدوم شهید نظرتو جلب میکنه
به چهره های پاکشون نگاه کن؛ ببین نگاه کدوم تو رو منقلب میکنه
💠اینو بدون قبل از اینکه تو شهید رو انتخاب کنی؛اون شهید انتخابت کرده
#گام_دوم👈 #عهد_بستن_باشهید
یک عهد نامه تنظیم کن و خودت رو موظف به انجام بند های عهدنامه کن
قول و قرار بزار باهاش؛ در حد توانت
💠پیشنهاد میشه عهد نامه ی اول راحت و قابل اجرا باشه
#گام_سوم👈 #شناخت_شهید
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه..
💠مطمئن باش توی این راه خودش کمکت میکنه
#گام_چهارم👈 #هدیه_ثواب_اعمال_خود به شهید
نیت کن ثواب عمال خیرت رو هدیه کنی به دوست شهیدت.مطمئن باش ثواب این اعمال با این نیت؛ چند برابر خواهد شد
💠یادت باشه شهدا مدیون کسی نمیمونن و اون دنیا به نحو احسن جبران به خیر میکنن.
#گام_پنجم👈 #درگیر_کردن_خود_باشهید
در طول روز باهاش حرف بزن-درد دل کن-یک عکسشو بزار جلوی چشمت باشه همش
اصلا میتونی عکس دوست شهیدتو بزاری تصویر زمینه ی گوشیت😉
#گام_ششم👈 #عدم_گناه_در_حضور_رفیق
حالا دیگه یک رفیق داری که همش حواسش. بهت هست
نگاهت میکنه و دوستت داره
ولی آیا میتونی دیگه گناه نکنی؟!اونم پیش رفیقی که همش داره نگاهت میکنه؟!
مطمئن باش که میتونی😊
#گام_هفتم👈 #اولین_پاسخ_شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
#گام_هشتم👈 #حفظ_و_تقویت_رابطه_تا_شهادت(مرگ)
انقدر این دوستت بامعرفته که تااخر کنارته و تو رو مثل خودش عاقبت به خیر میکنه
💠دوست شهید؛ شهیدت میکند
💟ان شاالله در دوستی باشهدا ثابت قدم باشیم
التماس دعای آدم شدن😔
#دلنوشته
#عهدنامه_ای_با_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
💥#عهدنامه_ای_با_شهدا📜
♥«دوست شهیدت کیه...؟؟؟»♥
💠#شهيدمصطفي_صدرزاده همیشه تاکید داشت يه #شهید انتخاب کنید برید دنبالش #بشناسیدش باهاش ارتباط برقرار کنید شبیهش بشيد حاجت بگیرید #شهید میشید🌹
🌀شهدا همه را صدا می زنند ؛ اما هرکسی نمیشنود....به ندای شهدا لبیک بگو✋
#گام_اول👈 #انتخاب_شهید
برو گلزار شهدا ببین کدوم شهید تو رو میکشونه سمت مزارش
زندگینامشونو بخون ؛ ببین کدوم شهید نظرتو جلب میکنه
به چهره های پاکشون نگاه کن؛ ببین نگاه کدوم تو رو منقلب میکنه
💠اینو بدون قبل از اینکه تو شهید رو انتخاب کنی؛اون شهید انتخابت کرده
#گام_دوم👈 #عهد_بستن_باشهید
یک عهد نامه تنظیم کن و خودت رو موظف به انجام بند های عهدنامه کن
قول و قرار بزار باهاش؛ در حد توانت
💠پیشنهاد میشه عهد نامه ی اول راحت و قابل اجرا باشه
#گام_سوم👈 #شناخت_شهید
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه..
💠مطمئن باش توی این راه خودش کمکت میکنه
#گام_چهارم👈 #هدیه_ثواب_اعمال_خود به شهید
نیت کن ثواب عمال خیرت رو هدیه کنی به دوست شهیدت.مطمئن باش ثواب این اعمال با این نیت؛ چند برابر خواهد شد
💠یادت باشه شهدا مدیون کسی نمیمونن و اون دنیا به نحو احسن جبران به خیر میکنن.
#گام_پنجم👈 #درگیر_کردن_خود_باشهید
در طول روز باهاش حرف بزن-درد دل کن-یک عکسشو بزار جلوی چشمت باشه همش
اصلا میتونی عکس دوست شهیدتو بزاری تصویر زمینه ی گوشیت😉
#گام_ششم👈 #عدم_گناه_در_حضور_رفیق
حالا دیگه یک رفیق داری که همش حواسش. بهت هست
نگاهت میکنه و دوستت داره
ولی آیا میتونی دیگه گناه نکنی؟!اونم پیش رفیقی که همش داره نگاهت میکنه؟!
مطمئن باش که میتونی😊
#گام_هفتم👈 #اولین_پاسخ_شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
#گام_هشتم👈 #حفظ_و_تقویت_رابطه_تا_شهادت(مرگ)
انقدر این دوستت بامعرفته که تااخر کنارته و تو رو مثل خودش عاقبت به خیر میکنه
💠دوست شهید؛ شهیدت میکند
💟ان شاالله در دوستی باشهدا ثابت قدم باشیم
التماس دعای آدم شدن😔
#دلنوشته
#عهدنامه_ای_با_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹 ایران از سلمان فارسی است نه سلمان فارسی از ایران
🚩الگویی برای جوان ایرانی
📝 نباید گفت #سلمان_فارسی از فارس یا از ایران است، باید گفت فارس و ایران از سلمان فارسی است. مقام ایمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پیگیری برای رسیدن به سرچشمهی زلال حقیقت، آن چنان یک انسانی را بالا میبرد که #پیغمبر بفرماید: «سلمان منّا اهل البیت». او را جزو اهل بیت به حساب بیاورد؛ و شخصیتهائی مثل جناب #ابوذر و #عمار و #مقداد و دیگر صحابیها در رتبههای بعد از سلمان قرار بگیرند.
🚩این برای ما درس است، این برای #جوان_ایرانی الگوست؛ یعنی حقیقت را جستن، جستجو کردن، یافتن و بر آن پای فشردن. این آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند. ۸۷/۰۲/۱۶
◦•●◉✿✿◉●•◦ ◦•●◉✿✿◉●•◦
☑️ @shahidegomnamm
🚩الگویی برای جوان ایرانی
📝 نباید گفت #سلمان_فارسی از فارس یا از ایران است، باید گفت فارس و ایران از سلمان فارسی است. مقام ایمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پیگیری برای رسیدن به سرچشمهی زلال حقیقت، آن چنان یک انسانی را بالا میبرد که #پیغمبر بفرماید: «سلمان منّا اهل البیت». او را جزو اهل بیت به حساب بیاورد؛ و شخصیتهائی مثل جناب #ابوذر و #عمار و #مقداد و دیگر صحابیها در رتبههای بعد از سلمان قرار بگیرند.
🚩این برای ما درس است، این برای #جوان_ایرانی الگوست؛ یعنی حقیقت را جستن، جستجو کردن، یافتن و بر آن پای فشردن. این آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند. ۸۷/۰۲/۱۶
◦•●◉✿✿◉●•◦ ◦•●◉✿✿◉●•◦
☑️ @shahidegomnamm
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬ببینید| همه جا کربلا....
🔹#حاج_محمود_کریمی
🔸پست ویژه #شب_جمعه
شب زیارتی سیدالشهدا(ع)
کانال عهدباشهدا
@shahidegomnamm
🔹#حاج_محمود_کریمی
🔸پست ویژه #شب_جمعه
شب زیارتی سیدالشهدا(ع)
کانال عهدباشهدا
@shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖 بسم رب الشهدا #مجنون_من_کجایی؟ #قسمت_پنجاه_چهارم روزها از پس هم میگذشت و ما فقط منتظر خبری از سپاه بودیم حسنا اومده پیش مامان چون وضعش خیلی اضطراری بود سه ماهی از شنیدن خبر شهادت و اسارت میگذره من و زینب خونه مادر بودیم که گوشیم زنگ خورد…
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت_پنجاه_پنجم
بالاخره روز سی ام رسید
چون تعداد پیکرها بالابود و شوک شدیدی به شهر بود
۱۳پیکر باهم وارد شهر شدن
و پیکرها هم باهم اومدن معراج الشهدا
من،زینب،مامان، حسنا و سید(شوهرخواهرم) رفتیم معراج الشهدا
-حسنا جان شما برو باحسین حرفاتون بزنید ماهم میایم حسین هم ببر پیش باباش😞
حسنا:رقیه آجی میشه شماهم بیایی
حسین رو سینه پدرش قرار دادیم
حسناهم شروع کرد با برادرم حرف زدن
اونشب به همسرا و مادرای شهدا اجازه دادن بمونن پیش شهیدشون
حسنا و مادر و حسین هم موندن پیش داداش
روز تشیع مردم همه اومده بودن
هرکس حسنا میدید اشک میرخت اما حسنا مثل یه شیرزن قطره اشکی نریخت
میگفت اشکامو بمونه تو تنهایی
اینجا اشک بریزم دشمن شاد میشه
همه ما که همسرامون شهید یا اسیر بودند
تو اوج جوانی بودیم
به نظر طول دوره زندگی مهم نیست
این مهم که همسفر زندگیت بهشتی باشه
مراسم تشیع شهدا به عالی ترین نوع پایان یافت
تو مراسم سردار محمودی دیدیم منو فرحناز رفتیم جلو از تبادل اسرا پرسیدیم
گفت حداقل تا شش ماه نمیشه کلا حرف تبادل زد 😩
نویسنده بانو...... ش
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت_پنجاه_پنجم
بالاخره روز سی ام رسید
چون تعداد پیکرها بالابود و شوک شدیدی به شهر بود
۱۳پیکر باهم وارد شهر شدن
و پیکرها هم باهم اومدن معراج الشهدا
من،زینب،مامان، حسنا و سید(شوهرخواهرم) رفتیم معراج الشهدا
-حسنا جان شما برو باحسین حرفاتون بزنید ماهم میایم حسین هم ببر پیش باباش😞
حسنا:رقیه آجی میشه شماهم بیایی
حسین رو سینه پدرش قرار دادیم
حسناهم شروع کرد با برادرم حرف زدن
اونشب به همسرا و مادرای شهدا اجازه دادن بمونن پیش شهیدشون
حسنا و مادر و حسین هم موندن پیش داداش
روز تشیع مردم همه اومده بودن
هرکس حسنا میدید اشک میرخت اما حسنا مثل یه شیرزن قطره اشکی نریخت
میگفت اشکامو بمونه تو تنهایی
اینجا اشک بریزم دشمن شاد میشه
همه ما که همسرامون شهید یا اسیر بودند
تو اوج جوانی بودیم
به نظر طول دوره زندگی مهم نیست
این مهم که همسفر زندگیت بهشتی باشه
مراسم تشیع شهدا به عالی ترین نوع پایان یافت
تو مراسم سردار محمودی دیدیم منو فرحناز رفتیم جلو از تبادل اسرا پرسیدیم
گفت حداقل تا شش ماه نمیشه کلا حرف تبادل زد 😩
نویسنده بانو...... ش
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #کلیپ
📣 هشدار #امام_خمینی به مسئولان:
🔻بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذاتـ شما چیستـ
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
📣 هشدار #امام_خمینی به مسئولان:
🔻بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذاتـ شما چیستـ
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
💠🍃
باعرض سلام خدمت اعضای محترم
کانال عهدباشهدا
با عرض پوزش از علاقه مندان به
معرفی شهدا بخش آخر از معرفی شهید
#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
امروز ساعت 18
داخل کانال قرار داده میشود.
با تشکر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
💠🍃
باعرض سلام خدمت اعضای محترم
کانال عهدباشهدا
با عرض پوزش از علاقه مندان به
معرفی شهدا بخش آخر از معرفی شهید
#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
امروز ساعت 18
داخل کانال قرار داده میشود.
با تشکر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
نگـاه مےبُرم از
#گنـاه
فقط به عشــق نیم نگـاهے از جانبـــ تو
آقاے من
#یا_بن_الحســـن ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@Shahidegomnamm ◀️
#گنـاه
فقط به عشــق نیم نگـاهے از جانبـــ تو
آقاے من
#یا_بن_الحســـن ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@Shahidegomnamm ◀️
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💥 #حق_الناس
🍃شش هفت سالش که بود، یک روز
با هم زدیم به صحرا. باید برای
گوسفندها علوفه جمع می کردیم.
توی راه که می رفتیم، دیمه زار زیاد بود. خواستم کار را آسان کنم.
گفتم «بیا از همین علف های این جا
بکَنیم و ببریم. »
گفت «مگه نمی دونی این زمین ها
مال مردمه؟»
دور و برم را نگاه کردم.
گفتم «حالا که کسی این جا نیست،
چرا بریم راه دور؟»
💥گفت « #خدا_که_هست. »💥
#شهید_محمد_ناصری
#خاطره
📕یادگاران، جلد 13 کتاب شهید محمد ناصری، ص 2
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/shahidegomnamm
🕊🌹
💥 #حق_الناس
🍃شش هفت سالش که بود، یک روز
با هم زدیم به صحرا. باید برای
گوسفندها علوفه جمع می کردیم.
توی راه که می رفتیم، دیمه زار زیاد بود. خواستم کار را آسان کنم.
گفتم «بیا از همین علف های این جا
بکَنیم و ببریم. »
گفت «مگه نمی دونی این زمین ها
مال مردمه؟»
دور و برم را نگاه کردم.
گفتم «حالا که کسی این جا نیست،
چرا بریم راه دور؟»
💥گفت « #خدا_که_هست. »💥
#شهید_محمد_ناصری
#خاطره
📕یادگاران، جلد 13 کتاب شهید محمد ناصری، ص 2
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/shahidegomnamm
Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Forwarded from 🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🍀معرفی بخش آخر از شهید این هفته
لطفا با ما همراه باشید.
باتشکر🙏
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🍀🌷✨🍃🍀🌷✨🍃
لطفا با ما همراه باشید.
باتشکر🙏
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🍀🌷✨🍃🍀🌷✨🍃
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وششم
📔#خاطرات
✍بد زمستانی بود.🌨 سرد بود. زود خوابیدم.😑 ساعت حدود دو بود. در زدند. فكر كردم خیالاتی شده ام. در را كه باز كردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند كه نرسیده خوابشان برد.😑 هوا هنوز تاریك بود كه باز صدایی شنیدم.🙄
انگار كسی ناله می كرد.
از پنجره كه نگاه كردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، #سجاده انداخته توی ایوان و رفته به #سجده.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وششم
📔#خاطرات
✍بد زمستانی بود.🌨 سرد بود. زود خوابیدم.😑 ساعت حدود دو بود. در زدند. فكر كردم خیالاتی شده ام. در را كه باز كردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند كه نرسیده خوابشان برد.😑 هوا هنوز تاریك بود كه باز صدایی شنیدم.🙄
انگار كسی ناله می كرد.
از پنجره كه نگاه كردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، #سجاده انداخته توی ایوان و رفته به #سجده.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وهفتم
📔#خاطرات
✍نزدیك صبح بود كه تانك هایشان، از خاكریز ما رد شدند. ده پانزده تانك رفتند سمت گردان راوندی. دیدم اسیر می گیرند.
دیدم از روی بچه ها رد می شوند.😔
مهمات نیروها تمام شده بود.
بی سیم زدم عقب. 📞
حاج مهدی خودش آمده بود پشت سرما. گفت:«به خدا من هم اینجام. همه تا پای جان. باید #مقاومت كنین. از نیروی كمكی خبری نیست. باید #حسین_وار_بجنگیم. یا می میریم، یا دشمنو عقب می زنیم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وهفتم
📔#خاطرات
✍نزدیك صبح بود كه تانك هایشان، از خاكریز ما رد شدند. ده پانزده تانك رفتند سمت گردان راوندی. دیدم اسیر می گیرند.
دیدم از روی بچه ها رد می شوند.😔
مهمات نیروها تمام شده بود.
بی سیم زدم عقب. 📞
حاج مهدی خودش آمده بود پشت سرما. گفت:«به خدا من هم اینجام. همه تا پای جان. باید #مقاومت كنین. از نیروی كمكی خبری نیست. باید #حسین_وار_بجنگیم. یا می میریم، یا دشمنو عقب می زنیم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وهشتم
📔#خاطرات
#پلوخور😊
✍شهید زين الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و #شوخی_هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می گرفت.
🔸او به بچه هایی که خوب به خودشان می رسیدند و حسابی غذا می خوردند، می گفت: «پلو خور!»
🔸یک روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه ها همه نشسته بودند. یکی از همین پلوخورها هم بود. آقا مهدی با بچه ها هماهنگ کرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد😉. غذا که رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شروع کند. همین که دست برد و لقمه را آورد بالا، با 👌اشارۀ آقا مهدی همه بچه ها یکهو با صدای بلند🗣 گفتند: «یا... علی!»
🔸بندۀ خدا که کاملاً غافلگير و دستپاچه شده بود😮، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت!😬
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وهشتم
📔#خاطرات
#پلوخور😊
✍شهید زين الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و #شوخی_هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می گرفت.
🔸او به بچه هایی که خوب به خودشان می رسیدند و حسابی غذا می خوردند، می گفت: «پلو خور!»
🔸یک روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه ها همه نشسته بودند. یکی از همین پلوخورها هم بود. آقا مهدی با بچه ها هماهنگ کرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد😉. غذا که رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شروع کند. همین که دست برد و لقمه را آورد بالا، با 👌اشارۀ آقا مهدی همه بچه ها یکهو با صدای بلند🗣 گفتند: «یا... علی!»
🔸بندۀ خدا که کاملاً غافلگير و دستپاچه شده بود😮، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت!😬
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_ونهم
📔#خاطرات
✍چند روز #قبل_از_شهادتش، از سردشت می رفتیم باختران. بین حرف هایش گفت«بچه ها! من دویست روز #روزه بدهكارم»
تعجب كردیم😳.
گفت «شش ساله هیچ جا ده روز نمونده ام كه قصد روزه كنم.»
وقتی خبر رسید #شهید_شده، توی حسینیه انگار #زلزله شد.كسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد. توی سر و سینه شان می زدند😢. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردنشان.
🍁آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت«شهید، به من سپرده بود كه دویست روز #روزه_ی_قضا داره. كی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟» ❓
همه بلند شدند. نفری یك روز هم روزه می گرفتند، می شد #ده_هزار_روز.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_ونهم
📔#خاطرات
✍چند روز #قبل_از_شهادتش، از سردشت می رفتیم باختران. بین حرف هایش گفت«بچه ها! من دویست روز #روزه بدهكارم»
تعجب كردیم😳.
گفت «شش ساله هیچ جا ده روز نمونده ام كه قصد روزه كنم.»
وقتی خبر رسید #شهید_شده، توی حسینیه انگار #زلزله شد.كسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد. توی سر و سینه شان می زدند😢. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردنشان.
🍁آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت«شهید، به من سپرده بود كه دویست روز #روزه_ی_قضا داره. كی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟» ❓
همه بلند شدند. نفری یك روز هم روزه می گرفتند، می شد #ده_هزار_روز.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل
📔#خاطرات
✍چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده🚚، عرق از سر و صورتشان 😥می ریزد.
🍂یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان. خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است که کار تمام می شود.سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضا می کند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل
📔#خاطرات
✍چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده🚚، عرق از سر و صورتشان 😥می ریزد.
🍂یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان. خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است که کار تمام می شود.سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضا می کند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل_ویکم
📔#خاطرات
✍در#عملیات_خیبر هم به یاد دارم که آقا مهدی را دیدم که مدام #دستانش را در پشتش #مخفی میکرد تا کسی دستانش را نبیند. کنجکاو شدم 🤔و به هرقیمتی بود دستان آقا مهدی را دیدم که #غرق_در_خون بود.
◀️ماجرا از این قرار بود که گویا دشمن در پشت لشکر آب رها کرده بود و آقا مهدی بلافاصله از این ماجرا باخبر شده بود اما چون #تنها بود و هیچ #ابزاری_نداشت با #دست خالی کانالی کنده بود 😟که آب را مهار کند و شاید اگر وی این گذشت و #ایثار را نمیکرد بسیاری از نیروهای لشکر به شهادت میرسیدند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل_ویکم
📔#خاطرات
✍در#عملیات_خیبر هم به یاد دارم که آقا مهدی را دیدم که مدام #دستانش را در پشتش #مخفی میکرد تا کسی دستانش را نبیند. کنجکاو شدم 🤔و به هرقیمتی بود دستان آقا مهدی را دیدم که #غرق_در_خون بود.
◀️ماجرا از این قرار بود که گویا دشمن در پشت لشکر آب رها کرده بود و آقا مهدی بلافاصله از این ماجرا باخبر شده بود اما چون #تنها بود و هیچ #ابزاری_نداشت با #دست خالی کانالی کنده بود 😟که آب را مهار کند و شاید اگر وی این گذشت و #ایثار را نمیکرد بسیاری از نیروهای لشکر به شهادت میرسیدند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل_ودوم
📔#خاطرات
● اخوي مواظب خودت باش
✍تازه از بيمارستان بيرون آمده بودم.وقتي به منطقه برگشتم بچه ها تپه اي را گرفته بودند.يكي از بچه ها گفت:#فرمانده_لشكر دستور داده كسي روي خط الرأس نرود.
💢شب همانطور با لباس شخصي خوابيدم😑.صبح خواب آلود وخمار از سنگربيرون زدم. آفتاب حسابي پهن شده بود. ...ناگهان چشمم به جواني كم سن و سال افتاد.كلاه سبز كاموايي سرش بود و لباس زرد كره اي تنش.با دوربين🎥 روي درختي در خط الرأس مشغول ديده باني بود.
💢اين را كه ديدم انگار با پتك زده باشند روي سرم.سرش داد كشيدم🗣"آهاي تو خجالت نمي كشي؟بيا پايين ببينم."
يكباره دست از كار كشيد نگاهم كرد.👀 يك نگاه پرمعنا.گفت:چيه اخوي؟
گفتم: مي خواهي خودت را به دشمن نشان دهي؟ نمي گويي با اين كار جان چند نفر به خطر مي افته؟! هر كاره اي كه هستي باش مگر برادر زين الدين دستور نداده كسي روي خط الرأس نرود؟! تو رفتي آن بالا چكار؟!⁉️
💢گفت:خيلي عصباني هستي😠؟! گفتم بايد هم باشم.۱۸۰نفر بوديم همه شهيد شدند ...تأمل نكرد و گفت:از كدام گرداني؟ گفتم گردان ضد زره گفت: جزو همان ده پانزده نفري كه......
💢گفتم شلوغ بازي در نياور بيا پايين اگر هم كاري باشد بچه هاي اطلاعات عمليات خودشان انجام مي دهند.
💢سرو صدا كه بالا گرفت بچه هاي ديگر هم از سنگر بيرون زدند همين كه از درخت پايين آمد يكي از بچه هاي قم شروع به بوسيدن او و ابراز محبت كرد.بعد خودش آمد طرفم پيشاني ام را بوسيدو گفت خسته نباشيد بچه هاي شما خوب عمل كردند.
💢وقتي خواست برود دستم را محكم فشرد و با خنده گفت: اخوي مواظب خودت باش.😊من هم با حالت تمسخر😉 گفتم: بهتره شما مواظب خودت باشي او هم خنده اي كرد و رفت.
💢وقتي او رفت به آن برادر قمي گفتم :
#او_كه_بود كه بوسيديش؟گفت: نفهميدي:! گفتم: نه!🤔
💥گفت : آقا مهدي بود كه هرچي از دهانت درآمد به او گفتي!
💢نا باورانه😳 دنبالش دويدم اما رفته بود هر وقت ياد اين صحنه مي افتم احساس مي كنم كه در برابر كوهي از صبر و با يك قله شرم😞 بر دوشم هستم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_چهل_ودوم
📔#خاطرات
● اخوي مواظب خودت باش
✍تازه از بيمارستان بيرون آمده بودم.وقتي به منطقه برگشتم بچه ها تپه اي را گرفته بودند.يكي از بچه ها گفت:#فرمانده_لشكر دستور داده كسي روي خط الرأس نرود.
💢شب همانطور با لباس شخصي خوابيدم😑.صبح خواب آلود وخمار از سنگربيرون زدم. آفتاب حسابي پهن شده بود. ...ناگهان چشمم به جواني كم سن و سال افتاد.كلاه سبز كاموايي سرش بود و لباس زرد كره اي تنش.با دوربين🎥 روي درختي در خط الرأس مشغول ديده باني بود.
💢اين را كه ديدم انگار با پتك زده باشند روي سرم.سرش داد كشيدم🗣"آهاي تو خجالت نمي كشي؟بيا پايين ببينم."
يكباره دست از كار كشيد نگاهم كرد.👀 يك نگاه پرمعنا.گفت:چيه اخوي؟
گفتم: مي خواهي خودت را به دشمن نشان دهي؟ نمي گويي با اين كار جان چند نفر به خطر مي افته؟! هر كاره اي كه هستي باش مگر برادر زين الدين دستور نداده كسي روي خط الرأس نرود؟! تو رفتي آن بالا چكار؟!⁉️
💢گفت:خيلي عصباني هستي😠؟! گفتم بايد هم باشم.۱۸۰نفر بوديم همه شهيد شدند ...تأمل نكرد و گفت:از كدام گرداني؟ گفتم گردان ضد زره گفت: جزو همان ده پانزده نفري كه......
💢گفتم شلوغ بازي در نياور بيا پايين اگر هم كاري باشد بچه هاي اطلاعات عمليات خودشان انجام مي دهند.
💢سرو صدا كه بالا گرفت بچه هاي ديگر هم از سنگر بيرون زدند همين كه از درخت پايين آمد يكي از بچه هاي قم شروع به بوسيدن او و ابراز محبت كرد.بعد خودش آمد طرفم پيشاني ام را بوسيدو گفت خسته نباشيد بچه هاي شما خوب عمل كردند.
💢وقتي خواست برود دستم را محكم فشرد و با خنده گفت: اخوي مواظب خودت باش.😊من هم با حالت تمسخر😉 گفتم: بهتره شما مواظب خودت باشي او هم خنده اي كرد و رفت.
💢وقتي او رفت به آن برادر قمي گفتم :
#او_كه_بود كه بوسيديش؟گفت: نفهميدي:! گفتم: نه!🤔
💥گفت : آقا مهدي بود كه هرچي از دهانت درآمد به او گفتي!
💢نا باورانه😳 دنبالش دويدم اما رفته بود هر وقت ياد اين صحنه مي افتم احساس مي كنم كه در برابر كوهي از صبر و با يك قله شرم😞 بر دوشم هستم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw