Forwarded from عکس نگار
#خاطره
#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا
شب وقتي وارد اتاق شدم ديدم مصطفي روي تخت دراز کشيده، فکر کردم خواب است. آمدم جلو و او را بوسيدم. مصطفي روي بعضي چيزها حساسيت داشت.... آن شب حتي وقتي پايش را بوسيدم تکان نخورد. حس کردم او بيدار است اما چيزي نمي گويد.
همان طور که چشمهايش بسته بود گفت:"من فردا شهيد مي شوم."
خيال کردم شوخي مي کند گفتم:"مگر شهادت دست شماست؟؟"
شهيد #مصطفي_چمران
📚نيمه پنهان ماه،
صص45-46
🔷 @shahidegomnamm🔷
#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا
شب وقتي وارد اتاق شدم ديدم مصطفي روي تخت دراز کشيده، فکر کردم خواب است. آمدم جلو و او را بوسيدم. مصطفي روي بعضي چيزها حساسيت داشت.... آن شب حتي وقتي پايش را بوسيدم تکان نخورد. حس کردم او بيدار است اما چيزي نمي گويد.
همان طور که چشمهايش بسته بود گفت:"من فردا شهيد مي شوم."
خيال کردم شوخي مي کند گفتم:"مگر شهادت دست شماست؟؟"
شهيد #مصطفي_چمران
📚نيمه پنهان ماه،
صص45-46
🔷 @shahidegomnamm🔷