Forwarded from عکس نگار
🌹#سردارشهید_رضاشکری_پور
🔹(قسمت سیزدهم )
💠#خصوصیات_اخلاقی_شهید
🍃از #دروغ و #غیبت سخت #بیزار بود.همیشه می گفت که این #دنیا محل #امتحان و آزمایش است و ما باید سعی کنیم از امتحان خوب بیرون بیاییم. به #مال_دنیا_علاقه ای_نداشت و خود را از قید و بندهای مادی رهانیده بود.
🍃یکی از برادران می گفت حتی یک مرتبه برای مقدار کمی پول معطل مانده بود. #نمازهای_مستحبی را معمولا اقامه می کرد و با قرآن و #دعا مانوس بود و موقعی که بستری بود و بچه ها دور او جمع می شدند از آنها می خواست تا هر کدام #چند_سطری_قرآن بخوانند و درپایان به یکی از آنها متذکر شد که👇👇 #خوب_قرآن_خواندن_را_بخاطر_خدا_بخوان و مبادا بخاطر صوت خوب قران بخوانی.
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#سردارشهید_رضاشکری_پور
🔹(قسمت سیزدهم )
💠#خصوصیات_اخلاقی_شهید
🍃از #دروغ و #غیبت سخت #بیزار بود.همیشه می گفت که این #دنیا محل #امتحان و آزمایش است و ما باید سعی کنیم از امتحان خوب بیرون بیاییم. به #مال_دنیا_علاقه ای_نداشت و خود را از قید و بندهای مادی رهانیده بود.
🍃یکی از برادران می گفت حتی یک مرتبه برای مقدار کمی پول معطل مانده بود. #نمازهای_مستحبی را معمولا اقامه می کرد و با قرآن و #دعا مانوس بود و موقعی که بستری بود و بچه ها دور او جمع می شدند از آنها می خواست تا هر کدام #چند_سطری_قرآن بخوانند و درپایان به یکی از آنها متذکر شد که👇👇 #خوب_قرآن_خواندن_را_بخاطر_خدا_بخوان و مبادا بخاطر صوت خوب قران بخوانی.
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
#وصیتنامه_شهید_مهدی_رضایی
✨بسم رب الشهدا
💠پدر بزرگوارم و مادر مهربانم و
برادر و خواهر عزیزم ؛
ممکن است این #آخرین_پیام من باشد امیدوارم به حرفهای من گوش کنید #خداوند عالم در قرآن کریم می فرماید؛ ما انسان را آفریدیم برای #آزمایش مثلا؛✨حضرت ابراهیم (ع)را می گویند سر فرزندت را ببر و در راه خداوند قربانی کن یا سختی هایی که پیامبران ما درراه خدا کشیدند و آزمایش خود را در راه خدا در شرایط سخت و مشکل پس دادند و خلاصه هر کس را بگونه ای #امتحان می کند شما را نیز اینگونه با #شهادت من امتحان می کند یعنی شما باید در برابر مرگ من که در راه اسلام و خدا می باشد هیچ #ناراحت_نشوید بلکه خیلی هم #خوشحال باشید و #افتخار کنید که پسرتان مردن در راه خدا را که یکی از #آرزوهای بزرگش بود رسید و قرآن می گوید؛🍃کسانی که در راه خداوند کشته می شوند.مرده نپندارید بلکه زنده اند و نزد خداوند روزی می گیرند🍃 و از شما انتظار دارم #راه_مرا_که_راه_امام است ادامه دهید امید است به یاد من گریه و عزاداری نکنید و سیاه نپوشید چون من به اینها احتیاجی ندارم چون خودم اینگونه مردن را خواستم #قسم به خون شهیدان که اگر صد تا جان داشتم حاضر بودم در راه اسلام همه را فدا کنم خداوند صابران را دوست دارد به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفار و طول عمر امام و همگی شما(امام را دعا کنید)🌷
#شهیدمهدی_رضایی
#وصيتنامه
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊
#وصیتنامه_شهید_مهدی_رضایی
✨بسم رب الشهدا
💠پدر بزرگوارم و مادر مهربانم و
برادر و خواهر عزیزم ؛
ممکن است این #آخرین_پیام من باشد امیدوارم به حرفهای من گوش کنید #خداوند عالم در قرآن کریم می فرماید؛ ما انسان را آفریدیم برای #آزمایش مثلا؛✨حضرت ابراهیم (ع)را می گویند سر فرزندت را ببر و در راه خداوند قربانی کن یا سختی هایی که پیامبران ما درراه خدا کشیدند و آزمایش خود را در راه خدا در شرایط سخت و مشکل پس دادند و خلاصه هر کس را بگونه ای #امتحان می کند شما را نیز اینگونه با #شهادت من امتحان می کند یعنی شما باید در برابر مرگ من که در راه اسلام و خدا می باشد هیچ #ناراحت_نشوید بلکه خیلی هم #خوشحال باشید و #افتخار کنید که پسرتان مردن در راه خدا را که یکی از #آرزوهای بزرگش بود رسید و قرآن می گوید؛🍃کسانی که در راه خداوند کشته می شوند.مرده نپندارید بلکه زنده اند و نزد خداوند روزی می گیرند🍃 و از شما انتظار دارم #راه_مرا_که_راه_امام است ادامه دهید امید است به یاد من گریه و عزاداری نکنید و سیاه نپوشید چون من به اینها احتیاجی ندارم چون خودم اینگونه مردن را خواستم #قسم به خون شهیدان که اگر صد تا جان داشتم حاضر بودم در راه اسلام همه را فدا کنم خداوند صابران را دوست دارد به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفار و طول عمر امام و همگی شما(امام را دعا کنید)🌷
#شهیدمهدی_رضایی
#وصيتنامه
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
👆زمان بر #امتحان من و تو می گردد
تا ببینند که چون صدای" #هل_من_ناصر" امام عشق برخیزد چه می کنیم ...
#شهیدمرتضی_آوینی
#پیام_شهید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
تا ببینند که چون صدای" #هل_من_ناصر" امام عشق برخیزد چه می کنیم ...
#شهیدمرتضی_آوینی
#پیام_شهید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
💥بسیار جالب خواندن این خاطره رو از دست ندید💥
⭕️شـهـیـدی که وســوسـه ی شـیــطـان را عـمــلـی نڪـرد و #صـدای تـسـبـیـحـات ڪــوه و گـیــاهــان را شـنـیـد...⭕️
🌹 #شـهـیـد_احـمـدعـلـی_نـیـری
✍نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم #دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا #چشمم به رودخانه افتاد #یک_دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به #لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها #مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک #گناه_بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین #دختر_جوان که برهنه مشغول شنا کردن بودند. من همان جا #خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن #شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما #به_خاطر_تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از #جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به #آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. #اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:🔸«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»🔸 من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد #برای_خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن #امتحان_سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا #مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم #صدایی_شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. #از_سنگ_ریزهها_و_تمام_کوهها_و_درختها_صدا_میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات #عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم #درهایی از #عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی 🔸انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد.🔸 بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
#شهید_احمد_علی_نیری
#خاطره
#فرار_از_گناه
#خاکی_ها
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
⭕️شـهـیـدی که وســوسـه ی شـیــطـان را عـمــلـی نڪـرد و #صـدای تـسـبـیـحـات ڪــوه و گـیــاهــان را شـنـیـد...⭕️
🌹 #شـهـیـد_احـمـدعـلـی_نـیـری
✍نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم #دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا #چشمم به رودخانه افتاد #یک_دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به #لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها #مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک #گناه_بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین #دختر_جوان که برهنه مشغول شنا کردن بودند. من همان جا #خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن #شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما #به_خاطر_تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از #جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به #آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. #اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:🔸«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»🔸 من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد #برای_خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن #امتحان_سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا #مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم #صدایی_شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. #از_سنگ_ریزهها_و_تمام_کوهها_و_درختها_صدا_میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات #عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم #درهایی از #عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی 🔸انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد.🔸 بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
#شهید_احمد_علی_نیری
#خاطره
#فرار_از_گناه
#خاکی_ها
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
📃#وصیتنامه
✍انسان برای گذراندن #امتحان در این
جهان آفریده شده و تمام کارها وسایل برای
امتحان است و فرزند دار شدن هم جزئی از
این امتحان می باشد #امانتی است پیش شما
از طرف خداوند که در موقع لزوم آنرا باید پس
دهید وانگهی این مرحله برای همه میباشد
(انا لله و انا الیه راجعون)ما از خدائیم و
بازگشت ما بسوی اوست پس چه خوب است
آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد.
#شهیدعلیرضا_شیخ_سوینی
#سالروز_شهادت🕊
#عملیات_فتح_المبین
ارسالی از اعضای بزرگوار کانال
💐شادی روحشون صلوات💐
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
📃#وصیتنامه
✍انسان برای گذراندن #امتحان در این
جهان آفریده شده و تمام کارها وسایل برای
امتحان است و فرزند دار شدن هم جزئی از
این امتحان می باشد #امانتی است پیش شما
از طرف خداوند که در موقع لزوم آنرا باید پس
دهید وانگهی این مرحله برای همه میباشد
(انا لله و انا الیه راجعون)ما از خدائیم و
بازگشت ما بسوی اوست پس چه خوب است
آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد.
#شهیدعلیرضا_شیخ_سوینی
#سالروز_شهادت🕊
#عملیات_فتح_المبین
ارسالی از اعضای بزرگوار کانال
💐شادی روحشون صلوات💐
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
#خاطره
وقتی خدا روز #ولادت حضرت #علی_اصغر علیه السلام آقا #محمد_علی رو به ما هدیه دادند آقا مصطفی در همان بیمارستانی که من بودم به دلیل مجروحیت، بستری بود.
بدون همسرم به خانه برگشتم.
آقا محمد علی #نذر حضرت #عباس علیه السلام بود
من فقط به این فکر میکردم که چرا خدا من را اینطور #امتحان کرده است؛ به محمد علی که نگاه میکردم با خودم میگفتم من با این بچه در روز #عاشورا که #۶ماهه می شود چه کنم. ⁉️⁉️
با خودم میگفتم خدایا امسال کاری میکنی که روضه های حضرت #رباب را با جان و دل حس کنم.
💢💢💢💢💢
روز تاسوعا #خبر_شهادت تمام زندگیم رسید و من دیگر در روز عاشورا #توان در آغوش گرفتن محمد علی را نداشتم و فرزندم اینطوری از #شیر گرفته شد.
✨💢✨💢✨💢
روایت #همسر #شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
#همسران_شهدا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
نثار حضرت علی اصغر علیه السلام و شادی روح شهدا صلوات.🌷
🌹کانال عهدباشهدا👇
💖 @shahidegomnamm 💖
وقتی خدا روز #ولادت حضرت #علی_اصغر علیه السلام آقا #محمد_علی رو به ما هدیه دادند آقا مصطفی در همان بیمارستانی که من بودم به دلیل مجروحیت، بستری بود.
بدون همسرم به خانه برگشتم.
آقا محمد علی #نذر حضرت #عباس علیه السلام بود
من فقط به این فکر میکردم که چرا خدا من را اینطور #امتحان کرده است؛ به محمد علی که نگاه میکردم با خودم میگفتم من با این بچه در روز #عاشورا که #۶ماهه می شود چه کنم. ⁉️⁉️
با خودم میگفتم خدایا امسال کاری میکنی که روضه های حضرت #رباب را با جان و دل حس کنم.
💢💢💢💢💢
روز تاسوعا #خبر_شهادت تمام زندگیم رسید و من دیگر در روز عاشورا #توان در آغوش گرفتن محمد علی را نداشتم و فرزندم اینطوری از #شیر گرفته شد.
✨💢✨💢✨💢
روایت #همسر #شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
#همسران_شهدا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
نثار حضرت علی اصغر علیه السلام و شادی روح شهدا صلوات.🌷
🌹کانال عهدباشهدا👇
💖 @shahidegomnamm 💖
📜 #ڪلام_سید_شهیدان_اهل_قلم
✍زمان بر #امتحان من و تو مےگردد
تا ببینند ڪہ چون صداے
#هل_من_ناصر امام عشق برخیزد
چہ مےڪنیم ...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی💐
#کلام_شهید💌
💠 @Shahidegomnamm 👈
✍زمان بر #امتحان من و تو مےگردد
تا ببینند ڪہ چون صداے
#هل_من_ناصر امام عشق برخیزد
چہ مےڪنیم ...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی💐
#کلام_شهید💌
💠 @Shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_شصتو_چهار📖 مربوطه شده است؛ لذا با عمل صالح ربط ندارد. ❈ این شخص هرچه مى خواهد #سحر بلند شود سنگين شده است و نمی تواند بلند شود. در حالی که مقدمات سنگينى را #خودش ايجاد كرده است. اگر مى خواهى #سحر بلند شوی و سبک باشى غذايت🥙…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_پنج📖
_البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون میکنه صدای زنگ در بلند شد مامان بود،همیشه این موقع میومد خونمون...
دستی به #صورتم کشیدم و آیفونو زدم.در 🚪پذیرایی تا نصفه #باز گذاشتم مامان 👩💼با قابلمه #غذا🥙 واردشد پشت سرش #بابا👨💼 هم وارد شد کارشون شده بود غذا آوردن برای من😁انگار خودم بلد نبودم ☹️غذا درست کنم.
به قول #مامان هنوز کاملا #مادر😍 نشده بودم تا احساساتشو درک کنم
بابا و مامان #وارد پذیرایی شدن
وسلام🤝 دادن با خوش رویی😇 جوابشونو دادم،مامان تو آشپزخونه👩🍳 مشغول آماده کردن غذا شد،بابا هم
پیشم نشست و با #مهربونی شروع کرد به #دلجویی از من بابا #تکیه گاه امنی بود برای گریه😭 کردن،درد و دل کردن من از نگاه های مامان و بابا هم چیز #غریبی احساس میکردم بی مقدمه گفتم:بابا؟
شما همتون یه طوری شدید امروز🙁اون از صدای خسته #حسام اون،از صدای #بغض الود مامان رعنا اینم از چهره غم زده شما فقط من نامحرمم؟🤔
به منم بگید چی شده؟😐بابا با #آرامش خاصی #دستمو گرفت و گفت:چیزی نشده دخترم چرا الکی #بدبین شدی؟همه چی خوبه حسامم که #امشب
بر میگرده🚖 دیگه چی از این #بهتر
مامان اومد کنارم نشست.
#چشماش سرخ بودعصبانی شدم😡
با #تعرض گفتم:بخدا اگه نگید چی شده یه بلایی سر خودم میارم😔 سرم گیج می رفت از جام بلند شدم و اروم اروم وارد #اشپزخونه شدم دستمو کشیدم
رو شکمم و اروم گفتم: ببین #فندق👶 من میخوام #شاد باشما اما نمی ذارن اروم لگد میزد👣
لپام گـ🌺ـل انداخت اهسته قربون #صدقه اش رفتم و گفتم: ولی من که
تا اینجا #استقامت کردم یه چند ساعت دیگه ام که #بابایی ات اومد صبر میکنم
#سکوت کردم #قلبم❤️بشدت می تپید نی نی👶 اروم شده بود دیگه لگد👣 نمیزد #قلبم با شدت میخواست #سینمو بشکافه ضربه ی ارومی ب شکمم زدمو...
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_پنج📖
_البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون میکنه صدای زنگ در بلند شد مامان بود،همیشه این موقع میومد خونمون...
دستی به #صورتم کشیدم و آیفونو زدم.در 🚪پذیرایی تا نصفه #باز گذاشتم مامان 👩💼با قابلمه #غذا🥙 واردشد پشت سرش #بابا👨💼 هم وارد شد کارشون شده بود غذا آوردن برای من😁انگار خودم بلد نبودم ☹️غذا درست کنم.
به قول #مامان هنوز کاملا #مادر😍 نشده بودم تا احساساتشو درک کنم
بابا و مامان #وارد پذیرایی شدن
وسلام🤝 دادن با خوش رویی😇 جوابشونو دادم،مامان تو آشپزخونه👩🍳 مشغول آماده کردن غذا شد،بابا هم
پیشم نشست و با #مهربونی شروع کرد به #دلجویی از من بابا #تکیه گاه امنی بود برای گریه😭 کردن،درد و دل کردن من از نگاه های مامان و بابا هم چیز #غریبی احساس میکردم بی مقدمه گفتم:بابا؟
شما همتون یه طوری شدید امروز🙁اون از صدای خسته #حسام اون،از صدای #بغض الود مامان رعنا اینم از چهره غم زده شما فقط من نامحرمم؟🤔
به منم بگید چی شده؟😐بابا با #آرامش خاصی #دستمو گرفت و گفت:چیزی نشده دخترم چرا الکی #بدبین شدی؟همه چی خوبه حسامم که #امشب
بر میگرده🚖 دیگه چی از این #بهتر
مامان اومد کنارم نشست.
#چشماش سرخ بودعصبانی شدم😡
با #تعرض گفتم:بخدا اگه نگید چی شده یه بلایی سر خودم میارم😔 سرم گیج می رفت از جام بلند شدم و اروم اروم وارد #اشپزخونه شدم دستمو کشیدم
رو شکمم و اروم گفتم: ببین #فندق👶 من میخوام #شاد باشما اما نمی ذارن اروم لگد میزد👣
لپام گـ🌺ـل انداخت اهسته قربون #صدقه اش رفتم و گفتم: ولی من که
تا اینجا #استقامت کردم یه چند ساعت دیگه ام که #بابایی ات اومد صبر میکنم
#سکوت کردم #قلبم❤️بشدت می تپید نی نی👶 اروم شده بود دیگه لگد👣 نمیزد #قلبم با شدت میخواست #سینمو بشکافه ضربه ی ارومی ب شکمم زدمو...
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🖇 #کلام_شهید
✍ #مواظب باشید ڪه در صحنه ی
#امتحان الهی #مردود🍂 نشوید
و #شرمسار 🥀 در #قیامت
نباشید ...
#شهید_محمدحسین_فاضلی🍃🌹
#یادش_باصلوات💐
✒️📃 @Shahidegomnamm
____ 🍃🌺🍃 ____
✍ #مواظب باشید ڪه در صحنه ی
#امتحان الهی #مردود🍂 نشوید
و #شرمسار 🥀 در #قیامت
نباشید ...
#شهید_محمدحسین_فاضلی🍃🌹
#یادش_باصلوات💐
✒️📃 @Shahidegomnamm
____ 🍃🌺🍃 ____
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_سه 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• هیچ نمی گویم و بی حال ڪنارش می نشینم #مشتاق شنیدن حرف هایش هستم #سپیده در حالیڪه نگاهش به #شمعدانی های صورتی رنگ لب حوض است می گوید:
من هیچ وقت برای #اشڪان گریه نڪردم چون #قول داده بود بعد از #شهادتش بهم سربزند من از روز #تشیع_جنازه میدیدمش،خودش اومد بالای جسم بی روحش نشست و خنده ڪنان گفت:
سپیده می بینی این بدنو؟مثل قفس شده بود واسم به خدا گفتم قلبمو،پیڪرمو تا #روحم رخصت وصال
پیدا ڪنه...
❥• فاطمه باورت میشه بالای قبر اومد و ڪنار #مامان نشست مامان اصلا حواسش نبود و #اشڪ میریخت
#اشڪان بهم گفت:
مامام چرا گریه میڪنه؟انگار من مُردم
بغض میڪند چشمانش ڪه بی اندازه
شبیه اشڪان است تَر میشود،من اینارو
میدیدم و همه با #ترحم نگاهم میڪردن
حرفاشون اذیتم میڪرد میگفتن بیچاره تو شوڪه #خبر نداشتن من دارم اشڪانمو میبینم،حتی الان هم ڪه بعضی وقتا از سر عادت بلند صداش میڪنم به چشم یه دیونه نگاهم میڪنن...
❥• مو به تنم سیخ شده است بی اختیار #چادرم را روی سرم می ڪشم و میگویم:
نڪنه الان اینجاس! می خندد، نه الان سوریه اس گفت دلم واسه #حسام تنگ شده میرم پیشش اراده ای از خودم ندارم
پس میخواد #ببرتش؟
سپیده با حالتی جدی ڪه تا بحال ندیده بودم میگوید:
#فاطمه با ایمانت رفیق منی ولی تو این #امتحان الهی #سست شدی نگاه اینڪه میگن #شهدا زنده ان شعار نیست بیا #لبیڪ بگو پرده ها از جلوی چشمات
بره ڪنار خدا میبردت #معراج
❥• از جا بر می خیزد میگوید:
قدم آخر دفترچه رو بخون نگاهم میڪند و لب میزند فعلا #خداحافظ
بهت زده خداحافظی میڪنم حتی از جایم هم بلند نمی شوم #انگشتر حسام در دستم است سپیده رفته و مرا با
حرف های عجیبش تنها گذاشته است...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_سه 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• هیچ نمی گویم و بی حال ڪنارش می نشینم #مشتاق شنیدن حرف هایش هستم #سپیده در حالیڪه نگاهش به #شمعدانی های صورتی رنگ لب حوض است می گوید:
من هیچ وقت برای #اشڪان گریه نڪردم چون #قول داده بود بعد از #شهادتش بهم سربزند من از روز #تشیع_جنازه میدیدمش،خودش اومد بالای جسم بی روحش نشست و خنده ڪنان گفت:
سپیده می بینی این بدنو؟مثل قفس شده بود واسم به خدا گفتم قلبمو،پیڪرمو تا #روحم رخصت وصال
پیدا ڪنه...
❥• فاطمه باورت میشه بالای قبر اومد و ڪنار #مامان نشست مامان اصلا حواسش نبود و #اشڪ میریخت
#اشڪان بهم گفت:
مامام چرا گریه میڪنه؟انگار من مُردم
بغض میڪند چشمانش ڪه بی اندازه
شبیه اشڪان است تَر میشود،من اینارو
میدیدم و همه با #ترحم نگاهم میڪردن
حرفاشون اذیتم میڪرد میگفتن بیچاره تو شوڪه #خبر نداشتن من دارم اشڪانمو میبینم،حتی الان هم ڪه بعضی وقتا از سر عادت بلند صداش میڪنم به چشم یه دیونه نگاهم میڪنن...
❥• مو به تنم سیخ شده است بی اختیار #چادرم را روی سرم می ڪشم و میگویم:
نڪنه الان اینجاس! می خندد، نه الان سوریه اس گفت دلم واسه #حسام تنگ شده میرم پیشش اراده ای از خودم ندارم
پس میخواد #ببرتش؟
سپیده با حالتی جدی ڪه تا بحال ندیده بودم میگوید:
#فاطمه با ایمانت رفیق منی ولی تو این #امتحان الهی #سست شدی نگاه اینڪه میگن #شهدا زنده ان شعار نیست بیا #لبیڪ بگو پرده ها از جلوی چشمات
بره ڪنار خدا میبردت #معراج
❥• از جا بر می خیزد میگوید:
قدم آخر دفترچه رو بخون نگاهم میڪند و لب میزند فعلا #خداحافظ
بهت زده خداحافظی میڪنم حتی از جایم هم بلند نمی شوم #انگشتر حسام در دستم است سپیده رفته و مرا با
حرف های عجیبش تنها گذاشته است...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌸🍃| #طنز_جبهه
بعداز دایر شدن مجتمع های #آموزشی رزمندگان در #جبهه اوقات فراغت
از جنگ را به #تحصیل می پرداختیم
یڪی از روزهای #تابستان برای گرفتن #امتحان...
#یاد_شهیدان_گرامی🍃🌹
➢➣➤ @shahidegomnamm
بعداز دایر شدن مجتمع های #آموزشی رزمندگان در #جبهه اوقات فراغت
از جنگ را به #تحصیل می پرداختیم
یڪی از روزهای #تابستان برای گرفتن #امتحان...
#یاد_شهیدان_گرامی🍃🌹
➢➣➤ @shahidegomnamm