Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وپنجم
📔#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان مادر شهید؛
✍چند روزی بود مریض شده بودم🤒 تب داشتم. حاج آقا خانه نبود.
از بچه ها هم كه خبری نداشتم.😔
🍁یك دفعه دیدم در باز شد و #مهدی،
با لباس خاكی و عرق كرده، آمد تو.
تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام،
یك راست رفت توی #آشپزخانه.
صدای ظرف و ظروف و باز شدن
در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت.🍲
ظرف های مانده را شست،
سینی غذا را آورد، گذاشت كنارم.
گفتم:«مادر!چرا بی خبر؟»
💥گفت: « #به_دلم_افتاد_كه_باید_بیام »
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_وپنجم
📔#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان مادر شهید؛
✍چند روزی بود مریض شده بودم🤒 تب داشتم. حاج آقا خانه نبود.
از بچه ها هم كه خبری نداشتم.😔
🍁یك دفعه دیدم در باز شد و #مهدی،
با لباس خاكی و عرق كرده، آمد تو.
تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام،
یك راست رفت توی #آشپزخانه.
صدای ظرف و ظروف و باز شدن
در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت.🍲
ظرف های مانده را شست،
سینی غذا را آورد، گذاشت كنارم.
گفتم:«مادر!چرا بی خبر؟»
💥گفت: « #به_دلم_افتاد_كه_باید_بیام »
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw