🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
216 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #بسم رب الشهدا #مجنون_من_کجایی؟ #قسمت-اول از خواب پاشدم تو آینه ب خودم نگاه کردم بخاطر گریه های دیشبم چشمام پف کرده بود موهامو شونه کردم وارد پذیرایی شدم -مـــــــــــــــامــــــــــــــان هیچ صدای نیومد یادم اومد امروز پنجشنبه است مامان رفته…
#داستان
#بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمتدوم


صبحونه دو تا لقمه به زور خوردم که حالم تو مزارشهدا بد نشه
ب سمت کمدم حرکت کردم
بهترین مانتو و روسریم درآوردم
بعداز پوشیدن کامل لباس
چادرم برداشتم
اول بوش کردم بعد بوسیدمش
عطر چادر مادر خانم زهرا میده همیشه چادرم حالم رو خوب میکرد با اون حسی داشتم که هیچ جای جهان پیدا نمیشه با یک حرکت چادرم رو روی سرم گذاشتم

کیف پولم رو چک کردم
گوشیمو برداشم با آژانس تماس گرفتم ماشینی برای گلزار شهدا گرفتم
زنگ در به صدا در اومد برای اخرین بار تو آینه خودم رو برنداز کردم

ماشین به سمت جایی حرکت کرد که پدرقهرمانم انجا ارام به خواب رفته بود
توی راه کل حرفهایی که قرار بود به باباییم بگم مرور میکردم

از ورودی مزار گلاب خریدم و چند شاخه گل یاس اخه از مامان شنیدم که بابا خیلی گل یاس رو دوست داشت مامان میگفت بابا برای خواستگاری یه دست گل بزرگ گل یاس اورده بود

ب سمت مزار پدر حرکت کردم
وقتی درست رسیدم رو به روی مزار پدر اروم کنار مزارش زانو زدم
گلاب رو،روی مزار ریختم
و با دست مزار رو شستم
درحال چیدن گل ها روی مزارش شروع کردم به صحبت کردن
-سلام بابایی دلم برات تنگ شده بود😢😢
بابا ی عالمه خبر برات دارم
یسنا کوچولو نوه ات راه میره
بابا انقدر جیگره
راستی بابا کارنامه ام دیدی این ترمم همه نمرات بالا ے۱۷است
بابا
حسین داداشی بازم رفته
بازم دلشوره نگرانی شروع شد
بابا توروخدا دعاکن داداشم سالم بگرده
راستی فدایی بابا بشم از امشب نذرت میدیما
خم شدم مزار بوسیدم
اشکم پاک کردم و تمام قد جلوی بابا ایستادم کمی چادرم رو با دستم پاک کردم تا گردو ختکش برطرف شه

و ب سمت خونه خاله راه افتادم

دیگ دیگ
-سلام لقیه دون
خم شدم لپشو بوسیدم
سلام خانم
خوبی؟
-مرشی
دختر خاله یلدا ۵سالش بود
عاشقش بودم
بعضی از حروف نمیتونه بگه
-خب یلدا خانم بقیه کجان
سرش خاروند گفت :تو حیاطن


نویسنده :بانو....ش

#کانال عهدباشهدا
@shahidegomnamm