🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ 🕊🕊🕊🕊🕊
🕊

#وصیتنامه_شهید_مهدی_رضایی

بسم رب الشهدا

💠پدر بزرگوارم و مادر مهربانم و
برادر و خواهر عزیزم ؛
ممکن است این #آخرین_پیام من باشد امیدوارم به حرفهای من گوش کنید #خداوند عالم در قرآن کریم می فرماید؛ ما انسان را آفریدیم برای #آزمایش مثلا؛حضرت ابراهیم (ع)را می گویند سر فرزندت را ببر و در راه خداوند قربانی کن یا سختی هایی که پیامبران ما درراه خدا کشیدند و آزمایش خود را در راه خدا در شرایط سخت و مشکل پس دادند و خلاصه هر کس را بگونه ای #امتحان می کند شما را نیز اینگونه با #شهادت من امتحان می کند یعنی شما باید در برابر مرگ من که در راه اسلام و خدا می باشد هیچ #ناراحت_نشوید بلکه خیلی هم #خوشحال باشید و #افتخار کنید که پسرتان مردن در راه خدا را که یکی از #آرزوهای بزرگش بود رسید و قرآن می گوید؛🍃کسانی که در راه خداوند کشته می شوند.مرده نپندارید بلکه زنده اند و نزد خداوند روزی می گیرند🍃 و از شما انتظار دارم #راه_مرا_که_راه_امام است ادامه دهید امید است به یاد من گریه و عزاداری نکنید و سیاه نپوشید چون من به اینها احتیاجی ندارم چون خودم اینگونه مردن را خواستم #قسم به خون شهیدان که اگر صد تا جان داشتم حاضر بودم در راه اسلام همه را فدا کنم خداوند صابران را دوست دارد به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفار و طول عمر امام و همگی شما(امام را دعا کنید)🌷

#شهیدمهدی_رضایی
#وصيتنامه

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی
#خاطرات

خاطره ای از زبان همرزم شهید؛

#حرم_مطهر

#تاسوعای سال ٩٢ بود، بهمون خبر دادند، بچه های ‏مقاومت، #عملیاتی وسیعی تو منطقه # ‏زینبیه، اطراف منطقه ‏حجیره، کردند و # تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف #حرم مطهر خانم زینب ( س )، دور کردن.
💢صبح زود رفتیم اونجا و #محمودرضا رو هم دیدیم ، #خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ #امنیت حرم خانوم شده بود، #خوشحال بود .

💢 # ‏پرچم_سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم از بالای اون ساختمون #پایینش آوردم .
به اون ساختمون نگاه کردم دیدم #پرچم_سرخ یا ‏ابالفضل رو جاش به #اهتزاز در آورده

💢رسیدیم #خیابون جلوی #حرم که دو سال احدالناسی #جرات رد شدن ازش رو نداشت
و # تک_تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا با #تلاش محمود رضا و دوستاش، #امن شده بود .

💢رفتیم #وسط خیابون، رو به #حرم وایستادیم، دیدم #محمودرضا داره آروم #گریه می کنه و #سلام می ده .
السلام علیکی یا سیدننا زینب …

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هفتادو_نه📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• راستش امروز ک تابوتو اوردن دلم اروم و قرار نداشت میخواستم زار زار گریه کنم از نبود رفیقی ک الان من داشتم نوکریشو میکردم همیشه با هم میرفتیم #معراج کمک میکردیم و با حسرت به…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتاد📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• از این همه #خوب بودنش لجم گرفته بود رو مو برگردوندم اونور توی دلم #خوشحال بودم که امروز از ناراحتیش کاسته شده بود حالش
خیلی بهتر بود دوباره نگاش کردمو و کنجکاوانه گفتم :
#حسام ؟ یه چیزی بگم ؟
رو به روم نشست و گفت : بفرمایید
حاج خانوم
چرا امروز یهو حالت خوب شد ؟
چهرش طور دیگه ای شد حالت صورتش جدی و متعصب شد درست مثل نگاه های #مظلوم و بی قرارش توی دو کوهه با صدای #بغضی گفت : خواب اشکانو دیدم بهم گفت نگران نباشم ،نوبت منم میشه گفت مهمون #امام_حسینن #حیرت زده نگاهش کردم
چی داشتم بگم؟ #شهدا زنده اند
پس ، حسام منم رفتنی بود،

❥• پس #بشارت شهادتتو از زبون رفیقت شنیدی !!! با مهربونی بهش
لبخند زدم و گفتم : #مبارکه لبخند دندون نمایی زد، به کسی نگی ها
خیالت راحت، فاطمه؟ جانم؟
بریم سونو گرافی؟
برا چی بریم ؟ معلوم شد جنسیتش دیگه ،با خوشحالی گفت : کی معلوم شد ؟ کی گفت اصلا؟
با #بغض گفتم : #شهید اشکان معصومی مژده ی شهادتو داد بی بی
هم که روی مدافع حرمشو زمین نمیندازه این آقا پسری که تو #شکم منه هم باباییه #شکم به یقین تبدیل شد بچمون #پسره، یه پسر کاکل زری که از بچگی با عکسای بابایی اش بزرگ میشه و همیشه شاهد #اشکای مامانش بالای سر مزار باباشه البته اگه باباش مفقود نشه،

❥• صورتمو با دستام پوشوندم و زدم زیر #گریه حسام که اصلا توقع همچین عکس العملی رو نداشت ، متعجب نگام می کرد آروم اومد جلو توی گوشم زمزمه کرد : فاطمه ؟ جوابی ندادم
دوباره خطابم کرد میون اشکام جوابشو دادم با جدیت گفت : میشه اینقدر دوستم نداشته باشی ؟
دستمو از جلوی صورتم برداشتم و نگاش کردم #بهت زده از حرفش گفتم : به این راحتی ؟ لحنش #محکم بود،
آره عزیزم به همین راحتی بچه ی من از سه ساله ی #ابی_عبدالله عزیز تر نیست #خون منم از #شهدا رنگین تر نیست تو هنوز #ایمان نیاوردی شهادت انتهای زندگی نیست هنوز با قلبت راضی نیستی تا وقتی هم که #راضی نشی من شهید نمیشم از جاش بلند شد و از اتاق رفت بیرون تو #چارچوب در ایستادو گفت : لباساتو بپوش بعد از صبحانه بریم
سونو گرافی...

❥• با #کسلی از جام بلند شدم،رخت خوابا رو جمع کردم لباسامو تنم کردم جلوی #آیینه ایستادم و روسری بلند مشکیمو لبنانی بستم ،چادر رنگی ای که #مامان رعنا داده بودو روی دوشم انداختم از اتاق بیرون اومدم لبه ی حوض نشستم دستمو توی #آب زلال و خنکش فرو بردم یه مشت آب پاشیدم تو صورتم،
مشت بعدی ...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅