🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
📓📕📗📘📙📔📓📕📗📘📙📔 #داستان #بسم رب الشهدا #مجنون من کجایی؟ #قسمت یازدهم به سمت اتاق آبجی رقیه حرکت میکنم در بازمیکنم میبینم معصومانه خوابیده چقدر ضعیف شده 😔😔 امیدوارم راه حلی که برنامه ریزی کردم قویش کنه به سمت تختش میرم -رقیه جان خواهرگلم پاشو عزیزم…
📓📕📗📙📙📒📓📗📘📙📔📕
#داستان
#بسم رب الشهدا
#مجنون من کجایی؟
#قسمت-دوازدهم


رواے رقیه

ساعت ۱۰ تو معراج الشهدا جلسه داشتیم
الانم با داداش تو راه معراجیم

وارد معراج الشهدا
تو اتاق اصلی معراج که مخصوص همین جلسات است شدیم

داداشم عادتش بود جایی که خواهران باشن
چندبار یاالله میگه



ساعت ۱۰بود حاج آقا کریمی وارد شد

همه به احترامش بلند شدیم

با برادران دست داد

حاج آقا :بسم الله الرحمن الرحیم
بچه ها ببنید
قراره همتون جزو بچه ها جمع آوری آثار شهدا بشید

دوتا خانم و یه آقا

اما تیم اصلی مون فقط یه خانم -یه آقا هستن

اسامی تک تک خونده میشود

حاج آقا کریمی :اما تیم اصلی
سیدمجتبی حسینی و رقیه جمالی جزو تیم اصلی هستن


همه بچه ها رفتن
منو آقای حسینی موندیم
حاج آقا:بچه ها شما دوتا خیلی وظیفتون سنگینه
همه این لیست فرمانده هستن
ازتون توقع کار عالی دارم

نه مصاحبه معمولی

منو آقای حسینی اصلا سربلند نکردیم


حاج آقا: خوب بچه ها من دارم میرم مزارشهدا
اگه میخاید بیاید یاعلی
البته حسین آقا میاد

سرراهم میریم دنبال دخترم

-آخجون حسنا میاد


نویسنده:بانو....ش 🖊
@shahidegomnamm ❤️❤️
📕📗📕📘📗📘📙📗📘📙📔📕
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
📓📕📗📙📙📒📓📗📘📙📔📕 #داستان #بسم رب الشهدا #مجنون من کجایی؟ #قسمت-دوازدهم رواے رقیه ساعت ۱۰ تو معراج الشهدا جلسه داشتیم الانم با داداش تو راه معراجیم وارد معراج الشهدا تو اتاق اصلی معراج که مخصوص همین جلسات است شدیم داداشم عادتش بود جایی که خواهران باشن…
📓📕📗📓📘📘📙📔📘📘📗📕
#داستان
#بسم رب الشهدا
#مجنون من کجایی؟
#قسمت-سیزدهم


به سمت ماشین حرکت کردیم
-داداش حسنا خانم هم داره میاد مزارشهدا

داداش سرش انداخت پایین و قرمز شد


وا اینجا چه خبره
این چرا قرمز شد خدایا 😂😂😂

بجان خودم یه خبریه اینجا


تو راه حسناهم به ما اضافه شد،

حسنا و آقای حسینی خواهر -برادر شیری بودن


حسنا با آقای حسینی سلام و علیک کرد
رو به حسین با صدای که خجالت و حیا توش موج میزد گفت سلام آقای جمالی


دیگه به یقیین رسیدم اینجا یه خبریه
باید به مامان و زینب بگم

بالاخره به مزارشهدا رسیدیم

استاد رو به ما گفت بچه ها اجازه میدید من با رفقام تنها باشم


بعدا شما اضافه بشید

این سه تا چرا سرخن
خدایا اینجا چه خبره

-بچه ها شما روزه سکوتید عایا
حسناخانم و داداش جان

یاخدا این دوتا چرا سیب قرمزن


شما دوتا که روزه سکوتید
استاد که پیش پدرن من میرم پیش دوست شهیدم

حسین :باشه مراقب خودت باش
-باشه داداش جان

به سمت مزار دوست شهیدم راه افتادم

شهید ابوالفضل ململی
شهیدی که عاشقش بودم

دقیقا مثل آقا قمربنی هاشم شهیدشده
تو عملیات کربلای ۴ شهید شده
منطقه ای که
آدم توش پرواز میکرد تا صحن بین الحرمین میره

بعداز یه ربع ما به حاج آقا اضافه شدیم


ساعت ۱‌ظهره داریم میریم خونه
قراره شب بریم دعای کمیل

اما تاشب باید رفتارای حسین و حسنا به مامان بگم

نویسنده:بانو...ش
@shahidegomnamm ❤️❤️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان 📓📕📗📘📘📙📔📙📔📔📘📙 بسم رب الشهدا #مجنون-من-کجایی؟ #قسمت-پانزدهم مادر پای تلفن نشست شماره تلفن خونه حاج آقا کریمی گرفت مادر حسنا تلفن جواب داد بعداز صحبتها و قطع تلفن رو به من که هیجان داشتم و حسین سر به زیر کردو گفت برای جعمه ساعت ۷غروب قرار…
#داستان
📓📕📗📘📙📗📘📙📔📙📘📗
#بسم رب الشهدا
مجنون-من-کجایی؟
#قسمت شانزدهم

بالاخره روز جعمه از راه رسید
کت و شلوار مشکی پوشیدم با یه پیراهن سفید

سر راهمون یه دست گل روز قرمز و گل روز سفید خریدیم


مادر ،من ،زینب ،رقیه

فکرکنم رقیه درحال بال درآوردنه

زنگ زدیم حاج آقا کریمی در باز کرد
با حاج خانم برای استقبال ما اومدن

وارد شدیم

حاج خانم :حسناجان دخترم چای بیار
حسناخانم با چادر وارد شد
سرم انداختم پایین
بالاخره نوبت من بود چای بردارم
استرس داشتم تو دلم غوغا بود سعی کردم جلوی لرزش دستامو بگیرم

آروم چای رو برداشتم
یه لحظه چشم تو چشم شدم با حسنا خانوم مشخص بود که از خجالت قرمز شده صورتش منم کل تنم و گر گرفته بود حسنا خانم بعد یک مکث کوتاه از جلوم رد شدو روی مبل نشست
صدای مادرم منو از فکر رو خیال اورد بیرون
مادر :حاج خانم اگه اجازه میدید
این دوتا بچه برن حرفهاشون بزنن
حاج خانم :بله حتما

حسناجان حسین آقا رو راهنمایی کن


وارد اتاق شدیم
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخرهـ شروع کردم حرف زدن

-حسنا خانم عشق اول من شهادت و دفاع از حرمه
سخته کارمـ
اما تمام سعیم میکنم شما سختیش و حس نکنید

نظرتون چیه

درحالیکه همچنان سرش پایین بود گفت علی که باشد فاطمه میشومـ

-مبارک باشه

باهم از در خارج شدیم
کوتاه ترین حرف زدن تو خواستگاری حرف زدن ما بود ظاهرا ،کوتاه و مفید😁


مادر :دهنمون شیرین کنیم
حسنا:هرچی مامان بابا بگن


حاج آقا: مبارکه ان شالله



نویسنده بانو.....ش


#دیگه از اینجا به بعد داستان شخصیتهای اصلی مشخص میشن
ممنونم از صبرتون#

@shahidegomnamm ❤️❤️
کانال عهد باشهدا
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان 📕📗📙📘📗📕📙📔📙📘📗📘 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت هفدهم روای رقیه دوروز پیش حسنا و حسین طلوع آفتاب روز جعمه تو مسجد جمکران محرم هم شدن خیلی خوشحال بودم از این پیوند ☺️ امروز من با آقای حسینی تو معراج الشهدا جلسه داریم بریم هماهنگ کنیم کی و دیدار…
📕📗📘📙📕📙📘📙📘📗📕📗
#داستان
#بسم رب الشهدا
مجنون-من-کجایی؟
#قسمت هیجدهم


رواے سید مجتبے حسینے


ساعت ۱۱ است با خانم جمالی جلسه دارم
پاشدم برم از تو اتاقم لیست شهدا رو بیارم
که دیدم محمدی با خانم جمالی صحبت میکنه
آتیش گرفتم

مدتهاست میخام مادر و خواهرم بفرستم منزلشون

اما حسین نبود منم دست نگه داشتم
اما گویا الان مجبورم دست به کار بشم

شنیدم محمدی از خانم جمالی خواست شب بیاد هئیت
خواهرش با ایشون کار داره

شدیدا عصبی شدم

وای خدا نکنه بره خواستگاری

باید با خانوادم صحبت کنم
باید سریع بریم خاستگاری

تحملش ندارم دستش تو دست یه نفر دیگه ببینم

فکرشم منو روانی میکنه
وای به عملش


وقتی واردشد
خیلی بد برخود کردم بخدا دست خودم نبود
اما خانم جمالی خیلی ناراحت شد
بعداز رفتنشون سرم تو دستام فشار میدادم
به خودم گفتم لعنت به تو مجتبی که فقط بلدی گند بزنی
مشتم کوبیدم رو میز عذاب وجدان داشتم اما کار اشتباهی بود که انجام دادم گذشت

نویسنده بانو....ش
@shahidegomnamm ❤️❤️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان 📕📗📘📙📕📗📘📕📗📘📕📗 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت نوزدهم روای رقیه خیلی از رفتار آقای حسینی ناراحت شدم چرا اونطوری رفتار کرد رسیدم خونه -مامان مامان حسنا:سلام خواهرشوهر جان مامان خونه نیست -إه عروس گلی خوبی؟ حسنا: مرسی معراج چه خبر؟ -سلامتی…
📕📗📘📙📘📙📔📙📘📗📕📗
#داستان
#بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت بیستم


فکرم عجیب درگیر بود آقای محمدی خیلی وقت بود میشناختم شاید،از دوران دبیرستان
پسر خوبی بود

چرا بدون فکرگفتم نه
من چمه خدایا 🤔🤔☹️☹️

خوابم نمیبرد ازپس غلط زده بودم روانی شدم
رفتم تو حیاط وضو گرفتم
خونه ما آپارتمانی نبود
برای همین راحت بودیم
همیشه یه فرش تو حیاط پهن بود

قامت نماز شب بستم

۱۱رکعت نماز عاشقی بود
بعدش زیارت عاشورا خوندم

نمیدونم چرا دلم خاست همون جا تو حیاط بخابم

رفتم اتاقم گوشی وبالش و پتو برداشتم

أأأ خیلی وقت بود تلگرامو چک نکرده بودم
شاید ده روز
خخخخ ده روز خیلیه 😝😝😝
خوب اول بذار پروفایلم عوض کنم

اووووم 🙄🙄🙄
آهان این عکس شهید زین الدین خیلی قشنگه

من شهید زین الدین دوست 😍😍


فردا صبح باید معراج الشهدا سیاه پوش کنیم

تا محرم فقط ۲روز مونده

أأأ فرحناز ۱۰روز پیش پیام داده که عقدشه
برم
😛😛😛😛منم ک چقدر رفتم
الان منو دار میزنه

ساعت گوشی نگاه کردم
😱😱😱😱خاک عالم ۳صبحه

حالا اشکال نداره بذار پیام بدم

-‌سلام عروس خانم
فرحناز جونم 🙈🙈
این ده روز داداشم تازه سوریه اومده بود من نبودم


ارسالش کردم

وییی هردو تیک خورد

فرحناز :🔪🔪🔪میکشمت
اصلا قهرم
اصلا بیخود چک نکردی
اصلا دیگه دوست ندارم
وایستا اگه به محمد هادی نگفتم عشقشو اذیت کردی


-وییییی
کدوم محمد هادی ؟

فرحناز :خاک تو گورت محمد هادی مهدوی
آقاهمون ❤️❤️❤️

-بچه پرو
درکل آقا مبارک باشه

ماهم عروس دار شدیم


فرحناز :ویییییی خاک تو سرت منو نمیدیدی بگیری 😁😁😁
حالا کی عروستونه؟

-حسناکریمی

فرحناز :ویییی عزیزمـ

فردا معراج الشهدا هردوتون میکشم
خخخخخ
مزاحم نشو شب بخیر



بخابم عایا ساعت ۳:۱۸دقیقه است
اذان ۵:۳۰ صبحه

یکی عایا بیدارم میکنه ؟؟؟

خوابم برد
برای اذان حسین داداش منو بیدار کرد
نماز که خوندم بازم خوابیدم 😊😊😊


ساعت ۹بعداز صبحانه منو حسین و حسنا رفتیم معراج الشهدا

برای سیاه پوش کردن


نویسنده:بانو...ش


@shahidegomnamm ❤️❤️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان 📕📘📗📘📙📗📙📔📕📗📘📕 بسم رب الشهدا #مجنون_من_کجایی؟ #قسمت_بیست_یکم رواے سید مجتبے حسینے وقتی وارد هئیت شدم دیدم خواهر رضا (محمدی) داره با خانم جمالی حرف میزنه یاامام حسین خودت کمکم کن بعد نیم ساعت رضا با چهره که توش ناراحتی موج میزد وارد حسینه…
#داستان
📕📗📘📙📕📙📘📗📕📔📙📗
#بسم_رب_الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟

#قسمت بیست و دوم


رواے رقیه

حسین:بچه ها حاضرید؟
بریم ؟
من و حسنا:بله

نزدیکهای معراج الشهدا بودیم
که گوشیم زنگ خورد
فرحناز بود
-الو
فرحناز:سلام علیکم خواهر جمالی کجای خانم؟
-مرگ نزدیکیم

فرحناز:خیلی ممنون از محبت
همزمان با قطع کردن مکالمه گوشی حسین زنگ خورد
چشم حاجی
تا یه ربع دیگه ناحیم
یاعلی

بچه ها من شمارو میرسونم معراج خودم باید برم ناحیه

حسنا:حسین خبری شده؟اعزامی ؟😢😢😢
حسین :نمیدونم خانم

حسنا طفلک ناراحت آروم گرفت

حسین داداش مارو دم در معراج پیاده کرد
خودش رفت ناحیه

وارد حیاط معراج الشهدا شدم
دوستای صیمیم تو حیاط بودند
پانداهای من (فرحناز، مطهره، محدثه)

من عاشق عروسک پاندام 🐼🐻

یادش بخیر یه بار چه غوغایی کردم سر این عروسک خرس

خخخخخ
داشتیم معراج کار میکردیم
که مطهره با یه خرس واردشد،
منم که هیجانی 😂😂😂

جیغ جیغی گذاشته بودم
که نگو
آخرسرم یهو دیدیم حسین جان و آقای حسینی
هنگ رفتار من

برای همین هرکس دوست دارم یا بهش میگم پاندا یا کوفته

داشتم میرفتم سمت پانداهای خوشگلم
که صدای آقای حسینی مانع شد


آقای حسینی:خانم جمالی

-سلام بله

آقای حسینی:بابت رفتاردیروزم بازم عذزمیخام
-دیگه مهم نیست
آقای حسینی:دلیلش تا عصر متوجه میشید
چشام گرد شد یعنی چی دلیلشو تا عصر میفهمم سرمو انداختم پایین و جوابشو دادم
-امیدوارم قانع کننده باشه
یاعلی


نویسنده :بانو....ش

🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین

#مدافع_حرم حضرت #زینب سلام الله علیها
#شهـيد « ذاكر حيدري » از اذربايجان شرقي به درجه رفيع #شهادت نائل آمد.
#شهادتت_مبارک

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
#بسم_رب_الشهدا_والصدیقین

خبرنگار خبرگزاری صداوسيما
« #حاج_محسن_خزایی » ساعاتي پيش ، حين تهيه گزارش از منطقه عملياتی حلب درسوریه به فیض شهادت نائل آمد.

#شهادتت_مبارک

🌹 @shahidegomnamm 🌹
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین

‌‎مدافع حرم حضرت #زینب سلام الله علیها
« #جواد_جهـاني » در راه دفاع از حرم عقیله بني هـاشم در راشدين ، حلب به درجه رفيع #شهادت نائل آمد.

#شهادتت_مبارک

@shahidegomnamm ◀️
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین

‌‎مدافع حرم حضرت #زینب سلام الله علیها
پاسدار « محمدحسين بشيري » در راه دفاع از حرم عقیله بني هـاشم از #هـمدان به درجه رفيع #شهادت نائل آمد.

#شهادتت_مبارک

@shahidegomnamm