🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان ◀️ #قسمت_اول گر چه #خواندن زندگینامه این شهید #دردناک_و_جگرسوز است،ولي بايد مظلوميت و از خود گذشتگي رزمندگان عزيزمان،که بعضا"تداعي کننده ي مظلوميت امام حسين(ع)در…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_دوم

رضا در دوم دی ماه ۱۳۵۹متولد شد
رضا جوان رشيدي بود.هميشه با لباس رسمي
سپاه درمنطقه حضور مي يافت.

🍂در بين راه محسن صحت با او همراه
شد.محسن جوان با انگيزه اي بود.گاه تا نزديک
#سنگر_عراقي ها پيش مي رفت وبي
سروصدابر مي گشت.هر دو سوار #قايق
شدند واز عرض کارون گذشتند.آب رودخانه آرام بود.
از قسمتي که آنها عبور کردند #خطري
متوجه ايراني ها نمي شد.در رودخانه گشتي
ها حضور داشتند.رضائيان بلافاصله سمت جنوب
در حاشيه رودخانه حرکت کرد.

#قبل_از_حرکت به يکي از #گشتي_ها گفت:

🔸اگر تا يک ساعت ديگر #نيامديم با احتياط
به همين سمت بياييد. محسن چهار چشمي
اطراف را مي پاييد.به محلي رسيدن که
#نقطه_مرزي آنها با گشتي هاي عراقي به
حساب مي آمد.آن منطقه براي هر دو طرف
امنيت خوبي نداشت.
رضائيان به سمت سنگرهاي کمين
رفت.محسن خودش را به اورساند و گفت:

-بهتر است از يکديگر جدا شويم. #ممکن است
#کمين_بخوريم.

🔸رضائيان گفت: اگر با هم باشيم بهتر
است.ديده بان نفوذي آنها بايد در همين
#کمين_ها باشد.

💠ادامه دارد. ...

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈

🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان #قسمت_دوم رضا در دوم دی ماه ۱۳۵۹متولد شد رضا جوان رشيدي بود.هميشه با لباس رسمي سپاه درمنطقه حضور مي يافت. 🍂در بين راه محسن صحت با او همراه شد.محسن جوان با انگيزه…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_سوم

رضائيان دولا وخميده پيش مي رفت.هنوز
از حاشيه هاي رودخانه🌊 دور نشده بودند که يک #سنگر_کمين توجه شان را جلب
کرد😯.محسن به سمت کمين رفت.رضائيان
پشت سرش بود.از آنجا سنگرهاي عراقي به
خوبي ديده مي شدند.جبهه آرام بود،اما صداي
غرش توپخانه💥 هنوز به گوش مي رسيد.

💢رضائيان به سمت سنگرکمين بعدي رفت.
#صداي خش خشي او را در جا ميخکوب
کرد😳.نه راه پس داشت،نه راه پيش.محسن در چند قدمي او متوقف شد.صداي پايي شنيد و
بلافاصله #شليک کرد💥.عراقي ها تعدادشان به
ده نفر مي رسيد.آنان نيز شليک کردند.
#رضائيان از چند طرف در #محاصره قرار
گرفت♻️.اندکي بعد #عراقي_ها_بالاي_سرش
رسيدند.😔لباس رسمي سپاه براي افسر
عراقي که با چشمان از حدقه درآمده👀 به او خيره شده بود،جذابيت خاصي داشت.

💠ادامه دارد. ..

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈

🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان #قسمت_سوم رضائيان دولا وخميده پيش مي رفت.هنوز از حاشيه هاي رودخانه🌊 دور نشده بودند که يک #سنگر_کمين توجه شان را جلب کرد😯.محسن به سمت کمين رفت.رضائيان پشت سرش بود.از…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_چهارم


پاشنه پايش را به #پيشاني رضائيان کوبيد و
او را نقش زمين کرد.و با اشاره به گروهبان گفت:

🍁بهتر از اين نمي شود.او را با خود مي بريم. #بهترين_هديه به فرماندار نظامي خرمشهر است.يک پاسدار بايد #اطلاعات خوبي داشته باشد!

🍁افسر دست رضائيان را گرفت تا بلندش
کند.رضائيان عکس العمل نشان داد.گروهبان با
#قنداقه_تفنگ_به_سرش_کوبيد.رضائيان از
هوش رفت.چشم افسر به محسن افتاد اما
مجددا به سمت رضائيان رفت.ناگهان صداي
#تيراندازي از جانب گشتي هاي ايراني به
گوش افسر رسيد.

💠ادامه دارد. ...


🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈

🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان #قسمت_چهارم پاشنه پايش را به #پيشاني رضائيان کوبيد و او را نقش زمين کرد.و با اشاره به گروهبان گفت: 🍁بهتر از اين نمي شود.او را با خود مي بريم. #بهترين_هديه به فرماندار…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_پنجم

افسر عراقي اشاره کرد آن دو را
ببرند.مجددا با مقاومت آنها روبه رو شدند.
خشم در چشمان افسر😡 عراقي موج
ميزد.صداي تير اندازي ايراني ها نگرانش کرده بود.
افسر #کارد_کمري_اش را بيرون
آورد.گروهبان وسربازان عراقي آن دو را رها
کردند.افسر ابتدا به سمت #محسن رفت.کارد
را در کشاله ي رانش فرو برد.صداي محسن
بلند شد😢.خون از رانش بيرون زد.افسر به
سراغ رضائيان رفت .

رضائيان #سرش را پايين انداخت وحرفي نزد.
افسر عراقي #پا_روي_سينه_اش_گذاشت
واو را به پشت خواباند.محسن که خون زيادي
از او رفته بود،هنوز از هوش نرفته
بود.چشمانش گاه سياهي مي رفت و گاه آن
#منظره را در هاله اي از ابهام مي ديد.

💠ادامه دارد. ...

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈

🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان #قسمت_پنجم افسر عراقي اشاره کرد آن دو را ببرند.مجددا با مقاومت آنها روبه رو شدند. خشم در چشمان افسر😡 عراقي موج ميزد.صداي تير اندازي ايراني ها نگرانش کرده بود. افسر…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_ششم

افسر عراقي رضائيان را به پشت خواباند و
دستور داد #دستش_را_ببندند.

🥀ضربه اي ديگر به سرش زدند.رضائيان از
حال رفت،اما هنوز بي هوش نشده بود.
#تيزي_کارد🔪 را پشت گردن خود حس
کرد.باورش نمي شد،اما سوزش و درد او را به
خود آورد .با فشار بعدي کارد در #گردنش فرو رفت
و #خون به بيرون فوران زد.

🥀افسر کمي تامل کرد.چشمانش همچون
دستش خون رنگ شده بود.سربازان عراقي گاه
#جلوي_چشمان خود را مي گرفتند که آن
منظره را نبينند . #دستان_خون_آلود افسر هر
لحظه بيشتر قوت مي گرفت اصرار داشت که
#سر_رضائيان را از بدن جدا کند.😔

🥀محسن #دست_و_پا_زدن_رضائيان را مي
ديد.گاه فکر مي کرد که در خواب است،اما
همين که پاي رضائيان به زمين کوبيده مي
شد،باورش مي شد که بيدار است.ديگر درد
پايش را فراموش کرده بود.هنوز بدن رضائيان
مقاومت مي کرد.

🥀 #دستان_بسته_اش سعي در آزاد شدن
داشت اما بي فايده بود.😔😭

💠ادامه دارد. ...

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈