#صبح امروز کسی گفت به من:
تو چقدر #تنهایی!
گفتمش در پاسخ :
تن من گر تنهاست
#دل من با دلهاست....
#صبح_تان_بخیر_با_یاد_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
تو چقدر #تنهایی!
گفتمش در پاسخ :
تن من گر تنهاست
#دل من با دلهاست....
#صبح_تان_بخیر_با_یاد_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
Forwarded from اتچ بات
#خاطره
#شهدا
انتهای پادگان...
مقبره دو #شهید_گمنام بود...
#سهتایی قرار گذاشتیم هرشب زیارتشان برویم ..
اما برخی شبها به خاطر شدت برودت هوا و ایضا طولانی بودن مسیر، نمیرفتیم و خودش، #تنهایی میرفت ..
نمیدانم چه سِرّی را در گوش مقبره ها نجوا میکرد..
نمیدانم زمزمه کدام غزل عاشقی را بر لب داشت ..
که اینقدر انس گرفت..
که هر شب و هر صبح در کنارشان می آرمید .. حال، #من
این منِ تا گردن فرو رفته در لجن معاصی، در گوشَت میخوانم،
میخوانم و امید به اجابت دارم ..
که
«ای #شهید ، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما #قبرستان_نشینانِ عادات سخیف را از این #منجلاب بیرون کش!»
نقطه، تهِ خط!
شک
#پرواز_پرستویی_دیگر
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سوریا #ریف_حما
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله
🌹📿کانال عهدباشهدا📿🌹
@shahidegomnamm
#شهدا
انتهای پادگان...
مقبره دو #شهید_گمنام بود...
#سهتایی قرار گذاشتیم هرشب زیارتشان برویم ..
اما برخی شبها به خاطر شدت برودت هوا و ایضا طولانی بودن مسیر، نمیرفتیم و خودش، #تنهایی میرفت ..
نمیدانم چه سِرّی را در گوش مقبره ها نجوا میکرد..
نمیدانم زمزمه کدام غزل عاشقی را بر لب داشت ..
که اینقدر انس گرفت..
که هر شب و هر صبح در کنارشان می آرمید .. حال، #من
این منِ تا گردن فرو رفته در لجن معاصی، در گوشَت میخوانم،
میخوانم و امید به اجابت دارم ..
که
«ای #شهید ، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما #قبرستان_نشینانِ عادات سخیف را از این #منجلاب بیرون کش!»
نقطه، تهِ خط!
شک
#پرواز_پرستویی_دیگر
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سوریا #ریف_حما
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله
🌹📿کانال عهدباشهدا📿🌹
@shahidegomnamm
Telegram
attach 📎
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🍂 #آخرین_بار
✍نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد
آخرین بار است
🍂نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود
اگر میدانست آنقدر به تماشایت مینشست که او را هم با خود بیری
🍂مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست
🍂مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
🍂مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی
🍂مادر نمیدانست #خداحافظی بی برگشت چیست
🍁مادر نمیدانست...😔
🍂اما حال خوب میداند
خوب میداند #تنهایی چیست
خوب میداند #دلتنگی چیست
🍁خوب میداند #استخوان ندیده چیست
🍂خوب میداند تشیع بی جنازه چیست
حال خوب از بر است پدر بودن را
آن روزها فقط شنیده بود
🍂اما حال با تمام وجودش لمسش کرده
🍁کاش مادر میدانست..... 😔
#دلنوشته
#مادران_شهدا
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🍂 #آخرین_بار
✍نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد
آخرین بار است
🍂نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود
اگر میدانست آنقدر به تماشایت مینشست که او را هم با خود بیری
🍂مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست
🍂مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
🍂مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی
🍂مادر نمیدانست #خداحافظی بی برگشت چیست
🍁مادر نمیدانست...😔
🍂اما حال خوب میداند
خوب میداند #تنهایی چیست
خوب میداند #دلتنگی چیست
🍁خوب میداند #استخوان ندیده چیست
🍂خوب میداند تشیع بی جنازه چیست
حال خوب از بر است پدر بودن را
آن روزها فقط شنیده بود
🍂اما حال با تمام وجودش لمسش کرده
🍁کاش مادر میدانست..... 😔
#دلنوشته
#مادران_شهدا
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
چنان #دق ڪرده احساسم
میان شعر #تنهایی🥀
ڪه حتی #گریه💧های
بی #امانم گریه میخواهد
#شادی_روح_شهیدان🍃🌹
#شهید_علی_شاه_آبادی(سمت راست)
#شهید_عباس_حصیبی(سمت چپ)
#صلوات
#دلنوشته
🍃🌸ID @Shahidegomnamm
میان شعر #تنهایی🥀
ڪه حتی #گریه💧های
بی #امانم گریه میخواهد
#شادی_روح_شهیدان🍃🌹
#شهید_علی_شاه_آبادی(سمت راست)
#شهید_عباس_حصیبی(سمت چپ)
#صلوات
#دلنوشته
🍃🌸ID @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_نودو_سه 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• هیچ نمی گویم و بی حال ڪنارش می نشینم #مشتاق شنیدن حرف هایش هستم #سپیده در حالیڪه نگاهش به #شمعدانی های صورتی رنگ لب حوض است می گوید: من هیچ وقت برای #اشڪان گریه نڪردم چون #قول داده…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_چهار 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از این همه #تنهایی میان جمع خسته شده ام دو ، سه روزی از رفتن #حسام
می گذرد و حرف های سپیده عجیب ذهنم را درگیر ڪرده، با رفتن مامان ڪنج اتاق می نشینم وخیره به دفترچه میشوم.
شب، #شب تاریڪ است و رخ #مهتاب ڪامل مانده ام بین نفسم و نَفَسَم ڪدام را انتخاب ڪنم؟ موهای بافته شده ام را از سمت شانه راستم به جلو هدایت میڪنم دو ،سه روزی میشود بازشان نڪرده ام از همون دو،سه روز پیش ڪه
#حسام آنها را برایم بافت و رفت...
❥• می ترسم دیگر نباشد و #عطر انگشتانش را میان خرمن موهایم نپاشند
سرم را از پنجره اتاق بیرون میبرم و رو به #آسمان می گویم:
خدایا به تو #پناه میبرم ازین #نفس
نجاتم بده...
گویی هاله ای از نور قلبم را می شڪافد
میان #قلبم می نشیند آرامش عجیبی
از قلبم تراوش میشود همان ڪه قلبم
را هزار تڪه میڪند مثل #زائری ڪه اذن دخول گرفته دستم را به سمت #دفترچه ڪوچڪ می برم و ورق میزنم تا به صفحه آخر میرسم یاد #سپیده
می افتم ماجرای دفترچه را از ڪجا میدانست؟
❥• ڪنجڪاوانه برایش #پیامی
می فرستم و درباره دفترچه #سوال میڪنم چند دقیقه بعد صدای تلفن همراهم بلند میشود صفحه ی پیام ها را باز میڪنم دو پیام #جدید از سپیده:
سلام عزیزم... خوبی؟
#فندق خوبه؟
ازین دفترچه ها توی خونه ی همه ی #مدافعان هست هر ڪی تا آخرش میرسه عوض میشه، #عاشق میشه...
و پیام بعدی:
#نگارنده دفترچه یڪی از #شهدای عملیات قبلیه همه گردان یڪ دونه ازین
دفترچه ها می نویسن و میذارن تو جیبشون آخر #عملیات موقع انتقال #شهدا دفترچه هاشونو در میارن و بین بازمانده ها تقسیم میشه...
❥• نویسنده ها #گمنامن اما روش هاشون همش تاثیرگذاره چون ڪه #خدا عاشقشون شده نگاهی به دفترچه میڪنم چقدر بیشتر #عاشقش شده ام
قدم اخر می شود #قدم_عاشقی
مثل اخرین قدم طفلی تازه راه افتاده و رسیدن به آغوش #مادر در قدم آخر باید سر از پا شناخت، #سر باید برود...
#جان باید برود
اینها همه رسم #دلبریست...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_چهار 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از این همه #تنهایی میان جمع خسته شده ام دو ، سه روزی از رفتن #حسام
می گذرد و حرف های سپیده عجیب ذهنم را درگیر ڪرده، با رفتن مامان ڪنج اتاق می نشینم وخیره به دفترچه میشوم.
شب، #شب تاریڪ است و رخ #مهتاب ڪامل مانده ام بین نفسم و نَفَسَم ڪدام را انتخاب ڪنم؟ موهای بافته شده ام را از سمت شانه راستم به جلو هدایت میڪنم دو ،سه روزی میشود بازشان نڪرده ام از همون دو،سه روز پیش ڪه
#حسام آنها را برایم بافت و رفت...
❥• می ترسم دیگر نباشد و #عطر انگشتانش را میان خرمن موهایم نپاشند
سرم را از پنجره اتاق بیرون میبرم و رو به #آسمان می گویم:
خدایا به تو #پناه میبرم ازین #نفس
نجاتم بده...
گویی هاله ای از نور قلبم را می شڪافد
میان #قلبم می نشیند آرامش عجیبی
از قلبم تراوش میشود همان ڪه قلبم
را هزار تڪه میڪند مثل #زائری ڪه اذن دخول گرفته دستم را به سمت #دفترچه ڪوچڪ می برم و ورق میزنم تا به صفحه آخر میرسم یاد #سپیده
می افتم ماجرای دفترچه را از ڪجا میدانست؟
❥• ڪنجڪاوانه برایش #پیامی
می فرستم و درباره دفترچه #سوال میڪنم چند دقیقه بعد صدای تلفن همراهم بلند میشود صفحه ی پیام ها را باز میڪنم دو پیام #جدید از سپیده:
سلام عزیزم... خوبی؟
#فندق خوبه؟
ازین دفترچه ها توی خونه ی همه ی #مدافعان هست هر ڪی تا آخرش میرسه عوض میشه، #عاشق میشه...
و پیام بعدی:
#نگارنده دفترچه یڪی از #شهدای عملیات قبلیه همه گردان یڪ دونه ازین
دفترچه ها می نویسن و میذارن تو جیبشون آخر #عملیات موقع انتقال #شهدا دفترچه هاشونو در میارن و بین بازمانده ها تقسیم میشه...
❥• نویسنده ها #گمنامن اما روش هاشون همش تاثیرگذاره چون ڪه #خدا عاشقشون شده نگاهی به دفترچه میڪنم چقدر بیشتر #عاشقش شده ام
قدم اخر می شود #قدم_عاشقی
مثل اخرین قدم طفلی تازه راه افتاده و رسیدن به آغوش #مادر در قدم آخر باید سر از پا شناخت، #سر باید برود...
#جان باید برود
اینها همه رسم #دلبریست...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#عطـــرتو ...
هر" شب" میپیچد در،
#خیالِ من!
چاره یِ من چیست؟
جز ...
#شب_بیداری و #تنهایی...
🌷 #شهید_علاء_حسن_نجمه 🌷
📎 #شبتون_شهدایی🌺
🍃ڪانال عهدبا شهدا🍃
🔮🕊 @shahidegomnamm
هر" شب" میپیچد در،
#خیالِ من!
چاره یِ من چیست؟
جز ...
#شب_بیداری و #تنهایی...
🌷 #شهید_علاء_حسن_نجمه 🌷
📎 #شبتون_شهدایی🌺
🍃ڪانال عهدبا شهدا🍃
🔮🕊 @shahidegomnamm