🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وهشتم
#خاطرات

🍂خاطره ای از زبان همرزم شهید؛

در #ماموریت شمال غرب بر اثر
#آتش_گرفتن خرج آر.پی.جی #مصدوم شد.و چند روزی در #بیمارستان بستری بود. برای ملاقاتش که رفتم وقت نماز بود با لبخند استقبالم کرد .بعد از سلام و احوالپرسی با اصرار از من خواست تا از جا بلندش کنم تا #نماز بخواند . به او گفتم تو مجروحی !
همین طور روی تخت نمازت را بخوان.
دوباره لبخند زد و گفت : "آخه تو نمی دونی!
💥نماز خوابیده که حال نمیده ، این چند روز خیلی بد گذشت که نتونستم نمازم را ایستاده بخوانم"💥

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #شفا_با_آب_فرات

عراق پاتک شدیدی زد تا
جزایرمجنون رو پس بگیره
#شهید_بابایی توی اون عملیات
#شیمیایی شد
سرش پر شده بود از تاولهای ریز و
درشت سرش می خارید و با خاراندن
زیاد ، تاولها ترکیده بود
بنده خدا خیلی اذیت شده بود
بهش گفتم برو #بیمارستان دوا و درمان کن می گفت اگه برم #بستری ام می کنن و از کارم جا می مونم ... ... چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم
عباس لحظه ای ایستاد و به جریان
آب دقت کرد
بعد با حالت خاصی بهم گفت:
حسن! می دونی این آب ، کدوم آبه؟
با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این
آب هم مث مثل بقیه آبها ، فرقش چیه؟🤔
گفت: اگه دقت کنی می بینی این
آب ، انشعابی از #آب_فراته آبی
که🚩 امام حسین و 🚩حضرت
عباس (ع) تو #کربلا دستشون رو
باهاش شستشو دادن
عباس #معتقد بود اگه سرش رو با
اون آب بشوید ، تاول های سرش خوب میشه
اتفاقا سرش رو شست و #شفا گرفت
چند روز بعد تمام تاول ها خوب شد
و اثری ازشون نموند..

#خلبان_شهید_عباس_بابایی
#خاطره

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👨‍✈️ #قسمت_صدو_شصتو_پنج📖 _البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👨‍✈️
#قسمت_صدو_شصتو_شش📖

❖ گفتم:مامان؟ حالت خوبه؟
یه حرکتی کن جانم #گلوم تیر کشید
به زور آب دهنمو قورت دادم اشکام😭 راهشونو پیدا کردن و #سرازیر شدن رو زمین #زانو زدم و بلند #مامانمو صدا زدم،😔

#هق هقم اوج گرفت گلوم به
خس خس 🍂افتاده بود درست روزی
که قرار بود #حسام بیاد👣 مامان
و بابام سریع وارد #آشپزخونه👩‍🍳 شدن،
مامان یه یا #امام_رضایی گفت و بلند گفت: #حاجی برو ماشینو 🚘
روشن کن،فک کنم وقتشه فندق حرکت نمیکرد توانایی شو نداشتم بگم چیشده،بریده بریده همراه با اشک 😭سعی کردم حرف بزنم ...

❖ مامان گرفتتم تو #آغوششو گفت:
#نترس مامان جان تموم میشه آروم آروم گفتم: مامان!
با صدایی که توش #ذوق😍 موج
میزد گفت:
جانم؟ #گریم شدید تر😭 شد سعی کردم #اشکامو که بی محابا میریختنو کنترل کنم،😔

❖ بریده بریده ادامه دادم : مامان
#لگد👣 نمیزنه #حرکت نمی کنه #مامان👩‍💼 از جنب و جوش ایستاد
فقط صدای تپش #قلبش❤️ تو
گوشم👂 نواخته میشد، #دستشو
جلو آورد و #صورتمو قاب کرد و
گفت:
نگاه #فاطمه چیزی نیست حتما #فشارت افتاده #استرست زیاد بوده امروز😔

#ذکر 📿میگفت زیر لبش کمک کرد
از رو #زمین بلند شم زیر بغلمو محکم نگه داشت و به طرف #حیاط رفتیم #تسلطی رو راه رفتنم 👣نداشتم
سوار ماشین 🚘 شدیم بابا 🙍‍♂با #سرعت نور😱 حرکت میکرد، مامان دستشو رو #داشبورت گذاشته بود و #رنگش مثه گچ #سفید شده بود جلوی بیمارستان👩‍⚕ نگه داشت با کمک مامان از ماشین پیاده شدم و وارد #بیمارستان شدیم...

#این_داستان_ادامه_دارد...✒️

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🌿
🌾
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃🌾🌿