#راهنمایی
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #فرمانده_من روی لینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/7872
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #مجنون_من_کجایی رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/9896
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #علمدار_عشق رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/15103
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #فرمانده_من روی لینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/7872
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #مجنون_من_کجایی رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/9896
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #علمدار_عشق رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/15103
Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚
#فرمانده_من
#قسمت_اول
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
همه جا تاریک بود اروم پلکامو تکون دادم نور به داخل چشمام نفوذ کرد کامل که چشمامو باز کردم...👀
تنها تو بیابون بودم،هیچکس نبود.. هیچکس...
نه اینکه ترسیده باشم..!!!! نه.. اما نگران بودم میترسیدم…
#فرمانده_من
#قسمت_اول
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
همه جا تاریک بود اروم پلکامو تکون دادم نور به داخل چشمام نفوذ کرد کامل که چشمامو باز کردم...👀
تنها تو بیابون بودم،هیچکس نبود.. هیچکس...
نه اینکه ترسیده باشم..!!!! نه.. اما نگران بودم میترسیدم…
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من قسمت_صدوپنجم نزدیک اذان صبح بود...حسام اومد داخل خونه و درحالیکه حواسش به من نبود مشغول پوشیدن لباسای مشکیش شد... از پشتش زو شونه اش زدمو گفتم: حسام کجا میری؟؟؟ حسام یه لحظه جا خورد و متعجب به سمتم برگشت و گفت: فاطمه کی بیدار شدی؟ _بیدار…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوشش
هر لحظه شگفتــ زده تر میشدم، با علاقه لنز دوربینو ثابت کردم روش و عکس انداختم ...
ناخودآگاه به سمتش می رفتم مداح ناله میزد : او می برید و من می بریدم ...او از حسین سر ... من از حسین دل...😭
جمعیت از ته دل زار میزد، دنباله رو حسام بودم ولی نمیخواستم متوجه حضورم بشه و حس و حالش از بین بره... به همین خاطر با فاصله از مردا راه میرفتم و عکس برداری میکردم...
نزدیکیای یه امام زاده بودیم دسته برای ادای احترام توقف کرد ... 💚
از فرصتــ استفاده کردمودوباره رفتم سمت حسام ... یه کم که دقت کردم دیدم اشکان هم پشت سر حسام ایستاده... سربند و لباساش درست مثل حسام بود انگار برادر بودن ...👬
سوژه ی فوق العاده ای بود دوربین سمتشون گرفتم و عکس انداختم ...
فکر کنم بهترین عکسم شد، وقتی از کنارم رد شدن دیدم تنها تفاوتشون باهم اینه که پشت پیراهن اشکان نوشته شده بود : #مجنون_الحسین ... حتی از پشت سرشون هم عکس انداختم .
چقدر حسو حالشون ، افکارشون ، عقایدشون ، حزنشون بهم نزدیک بود
آقایون علم ها رو خم کردن و به امام زاده سلام دادن ...
شکوه و شوکت قشنگی داشت،دسته رو به اتمام بود و جمعیت گروه گروه متفرق شده بودن...
بلاخره خودمو به حسام رسوندمو با مهربونی صداش زدم : خادم الحسین ؟؟؟💚
متعجب برگشت و درحالیکه یه ابروشو بالا انداخته بود دنبال صدا گشت ... منو که دید گل از گلش شکفت و گفت : سلام، جانان دلم واست تنگ شده بود ...🙁
_سلام فرمانده ... ما بیشتر ...☹️
_ شرمندتم عزیزم ... تا الان تنها بودی؟
لبخندی زدمو گفتم : با خدا و بین الحرمین خلوت کرده بودم...دوباره سر تا پاشو برنداز کردمو گفتم :حسامم؟😍
_جان دلم؟💚
_چرا اینقد قشنگ شدی ؟ ها ؟ داری واسه کی دلبری میکنی ؟ واسه مادر حسین؟ 😌
سرشو انداخت پایین جوابی نداد .... دوست نداشت وقتی عبادتی میکنه مورد ستایش واقع بشه .... دوست داشت اجرشو از ارباب بگیره...😓
ولی ... هیچ وقت اینجور مواقع بغض نمیکرد ... چرا الان بغضی بود؟ چه اندوه بزرگی رو داشت از من پنهان میکرد؟ کدوم غصه داشت وجودشو ذره ذره آب میکرد...سرشو بالا گرفت ... سوییچو گرفت سمتم و گفت
فاطمه جان ... خوب نیس اینجا وایسی برو تو ماشین بشین ...
از بچه ها خداحافظی کنم بیام، ناچار سوییچو گرفتم و رفتم کمی اونور تر سمت ماشین ...
سوارش شدم از روی بی حوصلگی داشتم همه چیو بررسی میکردم ...🙄 چشمم به یه کاغذ کوچیک لای قرآن ماشین افتاد ...با احتیاط برش داشتم ... خط حسام بود ... نوشته بود ...
ارباب کنارت واسه یه دلخسته جا نیست؟ 😔
همون لحظه حسامو دیدم که داشت سمت ماشین میومد ... با دستپاچگی کاغذو گذاشتم سرجاش ... درو باز کردو سوار شد ...
#منتظر_اتفاقای_جدید_باشید
ادامه دارد. ...
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_صدوشش
هر لحظه شگفتــ زده تر میشدم، با علاقه لنز دوربینو ثابت کردم روش و عکس انداختم ...
ناخودآگاه به سمتش می رفتم مداح ناله میزد : او می برید و من می بریدم ...او از حسین سر ... من از حسین دل...😭
جمعیت از ته دل زار میزد، دنباله رو حسام بودم ولی نمیخواستم متوجه حضورم بشه و حس و حالش از بین بره... به همین خاطر با فاصله از مردا راه میرفتم و عکس برداری میکردم...
نزدیکیای یه امام زاده بودیم دسته برای ادای احترام توقف کرد ... 💚
از فرصتــ استفاده کردمودوباره رفتم سمت حسام ... یه کم که دقت کردم دیدم اشکان هم پشت سر حسام ایستاده... سربند و لباساش درست مثل حسام بود انگار برادر بودن ...👬
سوژه ی فوق العاده ای بود دوربین سمتشون گرفتم و عکس انداختم ...
فکر کنم بهترین عکسم شد، وقتی از کنارم رد شدن دیدم تنها تفاوتشون باهم اینه که پشت پیراهن اشکان نوشته شده بود : #مجنون_الحسین ... حتی از پشت سرشون هم عکس انداختم .
چقدر حسو حالشون ، افکارشون ، عقایدشون ، حزنشون بهم نزدیک بود
آقایون علم ها رو خم کردن و به امام زاده سلام دادن ...
شکوه و شوکت قشنگی داشت،دسته رو به اتمام بود و جمعیت گروه گروه متفرق شده بودن...
بلاخره خودمو به حسام رسوندمو با مهربونی صداش زدم : خادم الحسین ؟؟؟💚
متعجب برگشت و درحالیکه یه ابروشو بالا انداخته بود دنبال صدا گشت ... منو که دید گل از گلش شکفت و گفت : سلام، جانان دلم واست تنگ شده بود ...🙁
_سلام فرمانده ... ما بیشتر ...☹️
_ شرمندتم عزیزم ... تا الان تنها بودی؟
لبخندی زدمو گفتم : با خدا و بین الحرمین خلوت کرده بودم...دوباره سر تا پاشو برنداز کردمو گفتم :حسامم؟😍
_جان دلم؟💚
_چرا اینقد قشنگ شدی ؟ ها ؟ داری واسه کی دلبری میکنی ؟ واسه مادر حسین؟ 😌
سرشو انداخت پایین جوابی نداد .... دوست نداشت وقتی عبادتی میکنه مورد ستایش واقع بشه .... دوست داشت اجرشو از ارباب بگیره...😓
ولی ... هیچ وقت اینجور مواقع بغض نمیکرد ... چرا الان بغضی بود؟ چه اندوه بزرگی رو داشت از من پنهان میکرد؟ کدوم غصه داشت وجودشو ذره ذره آب میکرد...سرشو بالا گرفت ... سوییچو گرفت سمتم و گفت
فاطمه جان ... خوب نیس اینجا وایسی برو تو ماشین بشین ...
از بچه ها خداحافظی کنم بیام، ناچار سوییچو گرفتم و رفتم کمی اونور تر سمت ماشین ...
سوارش شدم از روی بی حوصلگی داشتم همه چیو بررسی میکردم ...🙄 چشمم به یه کاغذ کوچیک لای قرآن ماشین افتاد ...با احتیاط برش داشتم ... خط حسام بود ... نوشته بود ...
ارباب کنارت واسه یه دلخسته جا نیست؟ 😔
همون لحظه حسامو دیدم که داشت سمت ماشین میومد ... با دستپاچگی کاغذو گذاشتم سرجاش ... درو باز کردو سوار شد ...
#منتظر_اتفاقای_جدید_باشید
ادامه دارد. ...
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from 🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#راهنمایی
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #فرمانده_من روی لینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/7872
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #مجنون_من_کجایی رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/9896
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #علمدار_عشق رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/15103
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #فرمانده_من روی لینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/7872
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #مجنون_من_کجایی رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/9896
‼️برای رفتن به قسمت اول داستان #علمدار_عشق رولینک زیر کلیک کنید
https://telegram.me/shahidegomnamm/15103
Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚
#فرمانده_من
#قسمت_اول
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
همه جا تاریک بود اروم پلکامو تکون دادم نور به داخل چشمام نفوذ کرد کامل که چشمامو باز کردم...👀
تنها تو بیابون بودم،هیچکس نبود.. هیچکس...
نه اینکه ترسیده باشم..!!!! نه.. اما نگران بودم میترسیدم…
#فرمانده_من
#قسمت_اول
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
همه جا تاریک بود اروم پلکامو تکون دادم نور به داخل چشمام نفوذ کرد کامل که چشمامو باز کردم...👀
تنها تو بیابون بودم،هیچکس نبود.. هیچکس...
نه اینکه ترسیده باشم..!!!! نه.. اما نگران بودم میترسیدم…
عاشقانےڪہ درسرزمين #مجنون بدنبال
#ليلاے خودبودند
ودراين راه تمام سختيهارابجان خريدند
درره منزل #ليلے ڪہ خطرهاست درآن
#شرط اول قدم آنست ڪہ #مجنون باشيے
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
🍃🔮 @shahidegomnamm
#ليلاے خودبودند
ودراين راه تمام سختيهارابجان خريدند
درره منزل #ليلے ڪہ خطرهاست درآن
#شرط اول قدم آنست ڪہ #مجنون باشيے
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
🍃🔮 @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
____ 🍃🌺🍃 ____
عشق ایستاد💔
آن شـ🌙ـب ڪہ افتادے...
آسمان، بغض😭 جنون ڪرد
گلوله💣 بارید از یسار و از یمین
چهار فصل🍃🍂 #جزیره آتش شد
یادش افتاد خـ🌺ـدا هست...
📞اللہ اللہ....مجنون
اللہ اللہ...مجنون
نفس بے سیم📞 بہ شماره افتاد
- مجنون (بہ گوشم)
- عشق💖 اینجا ساڪن است،
دارم #سقوط😔 مے ڪنم!
...خدا😍 جلوه ڪرد در #مجنون
📞شهید شهید🕊...اللہ
شهید🕊 شهید...اللہ
و #عشق❣ جارے شد...
#شهــیدهمـت
#دلنوشته
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا🌹
➣ @Shahidegomnamm
____ 🍃🌺🍃 ____
عشق ایستاد💔
آن شـ🌙ـب ڪہ افتادے...
آسمان، بغض😭 جنون ڪرد
گلوله💣 بارید از یسار و از یمین
چهار فصل🍃🍂 #جزیره آتش شد
یادش افتاد خـ🌺ـدا هست...
📞اللہ اللہ....مجنون
اللہ اللہ...مجنون
نفس بے سیم📞 بہ شماره افتاد
- مجنون (بہ گوشم)
- عشق💖 اینجا ساڪن است،
دارم #سقوط😔 مے ڪنم!
...خدا😍 جلوه ڪرد در #مجنون
📞شهید شهید🕊...اللہ
شهید🕊 شهید...اللہ
و #عشق❣ جارے شد...
#شهــیدهمـت
#دلنوشته
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا🌹
➣ @Shahidegomnamm
____ 🍃🌺🍃 ____
#سرم خاڪ ڪف پای #حسین است
دلم #مجنون صحرای حسین است
بود پرونده ام چون برگ گـ🌺ـل پاڪ
دراین پرونده #امضای_حسین است
#بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای #حسین است
#دلنوشته💔
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
دلم #مجنون صحرای حسین است
بود پرونده ام چون برگ گـ🌺ـل پاڪ
دراین پرونده #امضای_حسین است
#بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای #حسین است
#دلنوشته💔
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼🍃
🍃
#کلیپ 🎞
ما #گم شدگانیم ڪه اندر خم دنیا
تنها هنر ماست ڪه #مجنون حسینیم
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله🌹🍃
#شب_زیارتی_ارباب🌙
#دلتنگ_ڪربلا🕊
#التماس_دعا💐
🍃🌸 JOiN uS👇🏻
°•🌸 @Shahidegomnamm
🍃
#کلیپ 🎞
ما #گم شدگانیم ڪه اندر خم دنیا
تنها هنر ماست ڪه #مجنون حسینیم
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله🌹🍃
#شب_زیارتی_ارباب🌙
#دلتنگ_ڪربلا🕊
#التماس_دعا💐
🍃🌸 JOiN uS👇🏻
°•🌸 @Shahidegomnamm
✍ #دلنوشته
تمام #خاطراتش💌 از جلوی #چشمانم میگذرد🍂
💔 #دلم رو #شیدا و #مجنون خودت ڪردی و رفتی🥀 خوش انصاف بگو
با دل #بیقرارم چه ڪنم.
#دلنوشته_های_همسنگرت
#پلاڪ_عاشقی
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
تمام #خاطراتش💌 از جلوی #چشمانم میگذرد🍂
💔 #دلم رو #شیدا و #مجنون خودت ڪردی و رفتی🥀 خوش انصاف بگو
با دل #بیقرارم چه ڪنم.
#دلنوشته_های_همسنگرت
#پلاڪ_عاشقی
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼🍃
🍃
✍ #نماهنگ
#مجنون عشـ💚ـق اگر شوی
هر لحظه ات به #بندگی_ست
در این #ڪوله_پشتی غـ🍂ـم آورده ام
#شهادت ڪجایی #ڪم آورده ام
#اللهم_ارزقنا_شهادة💌
#شبتون_شهدایی🌠
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
🍃
✍ #نماهنگ
#مجنون عشـ💚ـق اگر شوی
هر لحظه ات به #بندگی_ست
در این #ڪوله_پشتی غـ🍂ـم آورده ام
#شهادت ڪجایی #ڪم آورده ام
#اللهم_ارزقنا_شهادة💌
#شبتون_شهدایی🌠
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
#عشق است و راه دورش، راهی که در دل ما
جایی اگر نباشد بی جا ادامه دارد
#مجنون اگرچه چندیست دست از جنون کشیده
لطفا به او بگویید #لیلا ادامه دارد ...
وقتی #دهه_هفتادےها #شهید مےشوند!!!
ای #دل
به خودت بیا
از خودت بپرس چه کردند که #لایق این نام شدند!؟
✍ #شعر📜
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
جایی اگر نباشد بی جا ادامه دارد
#مجنون اگرچه چندیست دست از جنون کشیده
لطفا به او بگویید #لیلا ادامه دارد ...
وقتی #دهه_هفتادےها #شهید مےشوند!!!
ای #دل
به خودت بیا
از خودت بپرس چه کردند که #لایق این نام شدند!؟
✍ #شعر📜
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊