Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وهشتم
#شهادت
✍سردارسید حمید تقوی فر سرانجام در #ششم_دی ماه سال 1393 در منطقه عمومی #سامرا در #شهربلد طی عملیات مستشاری، دفاع از #حرمین_عسگریین به #شهادت رسید. مردم بلد به نشانه علاقه به این شهید، #یادمانی در #محل_شهادت ایشان ساختند تا نام و یاد فداکاریش از خاطر نرود
🌷عبدالامیر تقوی ؛حمید فردی بسیار سادهزیستی بود و به هدفش رسید، گفت: در قسمتی از #وصیت برادرم آمده است که من را در کنار پدر بزرگم دفن کنید #نمیخواهم قسمتی از #قطعه_شهدا_را_مال_خود_کنم.
🌷شهید تقوی همیشه از #شهادت می گفت و همیشه #ذکر_لب او “اللهم ارزقنی توفیق شهاده فی سبیل الله” بود؛ همیشه #آرزوی شهادت داشت و اینکه به دوستان، پدر و برادر شهیدش بپیوند.
🌷سردارشهید حمید تقوی مجاهد غیرتمند سالهای متمادی جهاد علیه مستکبران عالم، تنها #مزدش_شهادت بود تا با #ریختن_خون پاکش بر شنهای #کربلا به مرید و مرادش #لبیک بگوید.
🌷خون شهید تقوی باعث شد خون هزاران زائر شیعه و مخلص حضرت علی(ع) و حضرت حسین(ع) حفظ شود و بغداد، کاظمین، کربلا، نجف و مرزهای جمهوری اسلامی از تهدید نیروهای تکفیری داعش، در امنیت قرار گیرد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وهشتم
#شهادت
✍سردارسید حمید تقوی فر سرانجام در #ششم_دی ماه سال 1393 در منطقه عمومی #سامرا در #شهربلد طی عملیات مستشاری، دفاع از #حرمین_عسگریین به #شهادت رسید. مردم بلد به نشانه علاقه به این شهید، #یادمانی در #محل_شهادت ایشان ساختند تا نام و یاد فداکاریش از خاطر نرود
🌷عبدالامیر تقوی ؛حمید فردی بسیار سادهزیستی بود و به هدفش رسید، گفت: در قسمتی از #وصیت برادرم آمده است که من را در کنار پدر بزرگم دفن کنید #نمیخواهم قسمتی از #قطعه_شهدا_را_مال_خود_کنم.
🌷شهید تقوی همیشه از #شهادت می گفت و همیشه #ذکر_لب او “اللهم ارزقنی توفیق شهاده فی سبیل الله” بود؛ همیشه #آرزوی شهادت داشت و اینکه به دوستان، پدر و برادر شهیدش بپیوند.
🌷سردارشهید حمید تقوی مجاهد غیرتمند سالهای متمادی جهاد علیه مستکبران عالم، تنها #مزدش_شهادت بود تا با #ریختن_خون پاکش بر شنهای #کربلا به مرید و مرادش #لبیک بگوید.
🌷خون شهید تقوی باعث شد خون هزاران زائر شیعه و مخلص حضرت علی(ع) و حضرت حسین(ع) حفظ شود و بغداد، کاظمین، کربلا، نجف و مرزهای جمهوری اسلامی از تهدید نیروهای تکفیری داعش، در امنیت قرار گیرد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من قسمت_صدوهشتم تو افکارم غرق بودم که با هم وارد خونه شدن با اونکه لبخند رو لب حسام بود اما تو چهرش یه غم خاصی موج میزد این چهرش نا خوداگاه قلبمو میفشرد...😞💔 رو به هممون یه سلام خشک وخالی داد و رفت تو اشپزخونه تا دستاشو بشوره. بر عکسه همیشه…
#داستان
#فرمانده_من
قسمت_صدونهم
🍃🌸هوالعشق🌸🍃
با قدم های اروم رفتم نزدیک غار🕸 ... فضای معنوی داشت.... بوی گلاب میومد👃...نزدیک تر رفتم..پنج تا مزار با مظلومیت خاصی کنار هم بودن😣 ... روشون پر از گلهای رز پرپر شده بود💐... و کنار هرکدومشون یه فانوس روشن بود💡.... این صحنه ناخوداگاه منو شیدا میکرد...شیدای این قطعه ی پاک😌...جلوتر رفتم طوری که تو چند قدمی حسام بودم روی هر مزاری باخط شکسته عبارت "شهید گمنام" حک شده بود ... از صدای قدمام حسام سرشو بالا اورد چشماش سرخ بودن نگاهش که به من افتاد متعجب تو چشمام نگاه کرد😳 ... انگار انتظارنداشت منو اینجا ببینه😶 ... ازجاش بلند شد ... تسبیح فیروزه ایش که رو پاش بود افتاد زمین ...قدش یه سرو گردن ازم بالاتر بود ... سرمو بالاترگرفتم وتو چشماش خیره شدم ... حسام : اینجا چیکار می کنی ؟؟🤔 ... انتظار همچین سوالیو ازش داشتم ... نفس عمیقی کشیدم وگفتم : اقاحسام معامله خوبی کردی ... زندگی با شهدا ... گریه ها ...حرفا... توجه ها برای شهدا ... اما یه جای کار میلنگه ... می دونی کجا ؟؟ برای دوستی با شهدا باید خلق و خوتم مثله افلاکیا باشه😠... چشمامو ریز کردم و دوباره ادامه دادم: باید احساساته شبندگیتو هم درک کنی🙁 ... بهش توجه کنی☹️ ... باعصبانیت برگشتم تا از اونجا برم که دستمو محکم گرفتو مانع رفتنم شد ... ابروهاشو تو هم کشیده بود ... نفس عصبی کشید و گفت : ازت توقع چنین حرفیو نداشتم😡 ...
حرفش باعث شد عصبانی تر بشم ...
_مگه دیگه انتظاریم ازم داری؟ ... حسام با خودت چیکار کردی؟ یه نگاه به خودت بکن ... چقدر لاغر شدی😩 ... کم حوصله شدی😤...صدام لرزید ولی بغضم نشکست😞 ... دوست نداشتم وقتی تو چشماش نگاه می کردم اشک بریزم😲 ... رو زمین نشستم و گوشه چادرمو گذاشتم رو چشمام الان دیگه می خواستم گریه کنم😓... دلم می خواست پیش این شهدای مظلوم یه عمر زار بزنم😭 ...دست حسام رو شونه هام جا خوش کرد👐 ... صداش باعث شد از اشک ریختن منصرف بشم " ... _ فاطمه جان ... می دونی ! خیلی شرمندام ... شرمنده خدا😔 ... شهدا ... همسرم ... پدر ومادرم ... وحتی برادرم ... از شرمندگی دیگه نمی تونم با کسی ارتباطات برقرار کنم... سرمو گرفتم بالا وتو چشماش خیره شدم👀 ... ادامه داد : زد رو سینش و گفت : فاطمه دیگه این جسم توان نداره خستس😖 ... تاکی باید شرمنده زینب کبری و سید علی باشم😓 ؟؟ گوش کن... عمق جمله هل من ناصرا ینصرنی اما حسین " ع " از سوریه به گوش می رسه😥... چند تا جوون رفتن؟ شهید محمدرضا دهقان 21ساله...شهید حامد جوانی 25 ساله.... چند تا شهید رفتن و از بچه هاشون دل کندن؟؟!!!
فاطمه یه نگاه به من بنداز! والله دیگه نمی تونم تو این شهر نفس بکشم..الودگی گناه داره ریه هامو از کار میندازه.... دلم میخواد رضایتو اول از تو چشمای تو بخونم...
گیج و مبهوت فقط بهش نگاه میکردم...چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما شد دهن باز کردم تا حرف هایی که داشت تو گلوم رسوب میشد و بزنم.... با صدای گرفته و التماس گونه گفتم: به جون چشات اگه بری☹️.......
نتونستم ادامه حرفمو بزنم...دوباره بغضم گرفته بود و راهه گلومو بسته بود🙁....
حسام: جان دلم...روزی نباشه که صدای "هل من ناصرا ینصرنی" اقا بیاد و کسی نباشه لبیک بگه.....
تپش قلب گرفته بودم حرفاش بوی غربت میداد...بوی تنهایی🙇...بوی دلتنگی...میدونستم اگه با درخواستش مخالفت کنم...یه عمر شرمنده اهل بیت میشم...همه اینارو میدونستم اما اون لحظه نمیتونستم دهن باز کنم و حرفی بزنم...میدونستم تا وقتی که فرزندان خمینی هستن عشقشون و جونشون و قطره قطره خونشون و فدای عمه ی سادات میکنن... میدونستم غیرت علویشون اجازه نمیده تا هیچ حرومزاده ای به حرم📿 دختر علی تجاوز کنه....من عشقو تو چشمای حسام می دیدم زجه ها و بی قراری هاشو دیده بودم💔💦...نباید نامردی میکردم و دلشو میشکوندم...این یه بار سنگینی بود که رو دوشم قرار گرفته بود باید ازش سربلند بیرون میومدم...نباید اخرتمو با یه حرف اشتباه تباه میکردم...
صدای حسام رشته افکارمو پاره کرد: میرم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) رو بگیرم😠....
سکوت کرد...انگار منتظر جواب من بود... سرمو بالا گرفتم و با غرور گفتم : برو لبیک گوی علی.....☺️
#ادامه_دارد😐
#دفاع_از_حریم_عشق😇❤️
#لبیک_گوی_علی🙂
#انتقام_سیلی_مادر😓
ادامه دارد. ....
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
قسمت_صدونهم
🍃🌸هوالعشق🌸🍃
با قدم های اروم رفتم نزدیک غار🕸 ... فضای معنوی داشت.... بوی گلاب میومد👃...نزدیک تر رفتم..پنج تا مزار با مظلومیت خاصی کنار هم بودن😣 ... روشون پر از گلهای رز پرپر شده بود💐... و کنار هرکدومشون یه فانوس روشن بود💡.... این صحنه ناخوداگاه منو شیدا میکرد...شیدای این قطعه ی پاک😌...جلوتر رفتم طوری که تو چند قدمی حسام بودم روی هر مزاری باخط شکسته عبارت "شهید گمنام" حک شده بود ... از صدای قدمام حسام سرشو بالا اورد چشماش سرخ بودن نگاهش که به من افتاد متعجب تو چشمام نگاه کرد😳 ... انگار انتظارنداشت منو اینجا ببینه😶 ... ازجاش بلند شد ... تسبیح فیروزه ایش که رو پاش بود افتاد زمین ...قدش یه سرو گردن ازم بالاتر بود ... سرمو بالاترگرفتم وتو چشماش خیره شدم ... حسام : اینجا چیکار می کنی ؟؟🤔 ... انتظار همچین سوالیو ازش داشتم ... نفس عمیقی کشیدم وگفتم : اقاحسام معامله خوبی کردی ... زندگی با شهدا ... گریه ها ...حرفا... توجه ها برای شهدا ... اما یه جای کار میلنگه ... می دونی کجا ؟؟ برای دوستی با شهدا باید خلق و خوتم مثله افلاکیا باشه😠... چشمامو ریز کردم و دوباره ادامه دادم: باید احساساته شبندگیتو هم درک کنی🙁 ... بهش توجه کنی☹️ ... باعصبانیت برگشتم تا از اونجا برم که دستمو محکم گرفتو مانع رفتنم شد ... ابروهاشو تو هم کشیده بود ... نفس عصبی کشید و گفت : ازت توقع چنین حرفیو نداشتم😡 ...
حرفش باعث شد عصبانی تر بشم ...
_مگه دیگه انتظاریم ازم داری؟ ... حسام با خودت چیکار کردی؟ یه نگاه به خودت بکن ... چقدر لاغر شدی😩 ... کم حوصله شدی😤...صدام لرزید ولی بغضم نشکست😞 ... دوست نداشتم وقتی تو چشماش نگاه می کردم اشک بریزم😲 ... رو زمین نشستم و گوشه چادرمو گذاشتم رو چشمام الان دیگه می خواستم گریه کنم😓... دلم می خواست پیش این شهدای مظلوم یه عمر زار بزنم😭 ...دست حسام رو شونه هام جا خوش کرد👐 ... صداش باعث شد از اشک ریختن منصرف بشم " ... _ فاطمه جان ... می دونی ! خیلی شرمندام ... شرمنده خدا😔 ... شهدا ... همسرم ... پدر ومادرم ... وحتی برادرم ... از شرمندگی دیگه نمی تونم با کسی ارتباطات برقرار کنم... سرمو گرفتم بالا وتو چشماش خیره شدم👀 ... ادامه داد : زد رو سینش و گفت : فاطمه دیگه این جسم توان نداره خستس😖 ... تاکی باید شرمنده زینب کبری و سید علی باشم😓 ؟؟ گوش کن... عمق جمله هل من ناصرا ینصرنی اما حسین " ع " از سوریه به گوش می رسه😥... چند تا جوون رفتن؟ شهید محمدرضا دهقان 21ساله...شهید حامد جوانی 25 ساله.... چند تا شهید رفتن و از بچه هاشون دل کندن؟؟!!!
فاطمه یه نگاه به من بنداز! والله دیگه نمی تونم تو این شهر نفس بکشم..الودگی گناه داره ریه هامو از کار میندازه.... دلم میخواد رضایتو اول از تو چشمای تو بخونم...
گیج و مبهوت فقط بهش نگاه میکردم...چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما شد دهن باز کردم تا حرف هایی که داشت تو گلوم رسوب میشد و بزنم.... با صدای گرفته و التماس گونه گفتم: به جون چشات اگه بری☹️.......
نتونستم ادامه حرفمو بزنم...دوباره بغضم گرفته بود و راهه گلومو بسته بود🙁....
حسام: جان دلم...روزی نباشه که صدای "هل من ناصرا ینصرنی" اقا بیاد و کسی نباشه لبیک بگه.....
تپش قلب گرفته بودم حرفاش بوی غربت میداد...بوی تنهایی🙇...بوی دلتنگی...میدونستم اگه با درخواستش مخالفت کنم...یه عمر شرمنده اهل بیت میشم...همه اینارو میدونستم اما اون لحظه نمیتونستم دهن باز کنم و حرفی بزنم...میدونستم تا وقتی که فرزندان خمینی هستن عشقشون و جونشون و قطره قطره خونشون و فدای عمه ی سادات میکنن... میدونستم غیرت علویشون اجازه نمیده تا هیچ حرومزاده ای به حرم📿 دختر علی تجاوز کنه....من عشقو تو چشمای حسام می دیدم زجه ها و بی قراری هاشو دیده بودم💔💦...نباید نامردی میکردم و دلشو میشکوندم...این یه بار سنگینی بود که رو دوشم قرار گرفته بود باید ازش سربلند بیرون میومدم...نباید اخرتمو با یه حرف اشتباه تباه میکردم...
صدای حسام رشته افکارمو پاره کرد: میرم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) رو بگیرم😠....
سکوت کرد...انگار منتظر جواب من بود... سرمو بالا گرفتم و با غرور گفتم : برو لبیک گوی علی.....☺️
#ادامه_دارد😐
#دفاع_از_حریم_عشق😇❤️
#لبیک_گوی_علی🙂
#انتقام_سیلی_مادر😓
ادامه دارد. ....
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
⚜ #ولایت_فقیه
⚛هنوز صدای (لبیک یاخمینی)
از خاک های غربت شهیدان به گوش میرسد.!!
#دلنوشته
#لبیک_یاخامنهای✋
#تفحص_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm ↩️
⚛هنوز صدای (لبیک یاخمینی)
از خاک های غربت شهیدان به گوش میرسد.!!
#دلنوشته
#لبیک_یاخامنهای✋
#تفحص_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
📃فرازی از #وصیتنامه
✍دنیا برای ضعیف نفسان، یک #گرداب هلاکت
است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم،
وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است.
خوشا آن کس که به یاری او،
در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای #شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را
من نیز #لبیک گفتم (به خواست او) #شفاعتم کن
و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا…
🍂خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به
پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت
قسم، بسیار #عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت
چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
💚همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
💚چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
🍂اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون
همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این
بند، #رهایی یافته و دیگر به سویت پر…🕊
🍂خدایا! #دل_شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛
من نیز دل شکسته دارم.
#شهید_امیر_حاج_امینی
#سالروز_شهادت
🔺شهادت :ده اسفند 65
🔺محل شهادت : عملیات کربلای 5 شلمچه
🔸بی سیم چی لشگر 27 محمد رسول الله (ص )
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
📃فرازی از #وصیتنامه
✍دنیا برای ضعیف نفسان، یک #گرداب هلاکت
است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم،
وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است.
خوشا آن کس که به یاری او،
در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای #شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را
من نیز #لبیک گفتم (به خواست او) #شفاعتم کن
و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا…
🍂خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به
پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت
قسم، بسیار #عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت
چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
💚همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
💚چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
🍂اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون
همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این
بند، #رهایی یافته و دیگر به سویت پر…🕊
🍂خدایا! #دل_شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛
من نیز دل شکسته دارم.
#شهید_امیر_حاج_امینی
#سالروز_شهادت
🔺شهادت :ده اسفند 65
🔺محل شهادت : عملیات کربلای 5 شلمچه
🔸بی سیم چی لشگر 27 محمد رسول الله (ص )
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
👋 شهدا همیشه در صف " اول " #لبیک بودند و خانواده شان اولین رهروان واقعی آنها هستند.....
👼 محمد علی صدر زاده #فرزند مدافع حرم #شهید_مصطفی_صدرزاده با استفاده از لباس های ایرانی با تصاویر مناسب وقتی وارد معراج شهدای اهواز شد این شعر را می خواند
😍قدم قدم با یه علم، میرم حرم😇
👈او اولین قدم را در لبیک به حرف رهبرش برداشت قدم های بعدی با شما✋
#اهل_عمل_باشیم
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💖 @shahidegomnamm 💖
👼 محمد علی صدر زاده #فرزند مدافع حرم #شهید_مصطفی_صدرزاده با استفاده از لباس های ایرانی با تصاویر مناسب وقتی وارد معراج شهدای اهواز شد این شعر را می خواند
😍قدم قدم با یه علم، میرم حرم😇
👈او اولین قدم را در لبیک به حرف رهبرش برداشت قدم های بعدی با شما✋
#اهل_عمل_باشیم
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💖 @shahidegomnamm 💖
|🌸🍃 #کلام_شهید
جنــگ نــرم
مثـل خمپــاره💣 هســت
نـه صــــدا📢 داره
نـه ســــوت
#شهید_حجت_الله_رحیمی🍃🌹
#مدافع_حرم✌️
#لبیک_یازینب💚
#یادش_باصلوات🕊
🍃🌸| @Shahidegomnamm
جنــگ نــرم
مثـل خمپــاره💣 هســت
نـه صــــدا📢 داره
نـه ســــوت
#شهید_حجت_الله_رحیمی🍃🌹
#مدافع_حرم✌️
#لبیک_یازینب💚
#یادش_باصلوات🕊
🍃🌸| @Shahidegomnamm
#تلنگر👆
#فلسفه_پلاک💚
با این تفاسیر ،پله ے لیاقت ،
انسانیت و ڪمال را جز در
میعادگاه سرخ #شهادت
در ڪجا میتوان یافت؟
#لبیک_یا_زینب✌️
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
#پلاک🌺
🍃🌹 @Shahidegomnamm🕊
#فلسفه_پلاک💚
با این تفاسیر ،پله ے لیاقت ،
انسانیت و ڪمال را جز در
میعادگاه سرخ #شهادت
در ڪجا میتوان یافت؟
#لبیک_یا_زینب✌️
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
#پلاک🌺
🍃🌹 @Shahidegomnamm🕊
👌🏼یـ❗️ـڪ #تلنگر
درصفحه ے #فوت سجلم
ڪاش ڪه آخربنویسند
در راه دفاع ازحرم عمه ے
سادات #شهیدشد...
#مدافعان_حرم✌️
#لبیک_یازینب💚
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
#شهدا_دستمان_رابگیرید💔
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
درصفحه ے #فوت سجلم
ڪاش ڪه آخربنویسند
در راه دفاع ازحرم عمه ے
سادات #شهیدشد...
#مدافعان_حرم✌️
#لبیک_یازینب💚
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
#شهدا_دستمان_رابگیرید💔
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
👌قسمت شود
بہ نیتِ
شش ماهہ ات حسین
📌تنها به قصدِ
حنجــرشان
مـاشہ مےڪشیم . . .
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#لبیک_یاحسین✌️
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
بہ نیتِ
شش ماهہ ات حسین
📌تنها به قصدِ
حنجــرشان
مـاشہ مےڪشیم . . .
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#لبیک_یاحسین✌️
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
💌 #دلنوشته
•●❥ یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة ❥●•
💫صــدا مے آید..
#صداے_قدم...
همانها ڪه میگفتند قدم قدم با یه علم ان شاءالله اربعین میام سمــت حــرم...
حال تڪ به تڪ..
گروه به گروه..
موڪب به موڪب به سمت حرم مےآیند
پیر و جوان از جان مایه گذاشته،
بی هیچ تـرسـی به #دیـدار حسین شتافته اند...
🍀هر سال پرشورتر از قبل..
خستگی نمے شناسند..
#نـداے_لبیڪ_یا_حسیـن..
#لبیڪ_یا_زینـب..
#لبیک_یا_مهــدے به گوش مے رسد..
خبــرے در راه است..
خبــرے از جنس #ظهــور..!
🍀خیل عظیم جمعیتی ڪه با پاے پیاده به راه افتاده اند #نشان_دهنده #اتفـاقیسـت_بـےنظیر...
🍀زیارت ڪنندگان اربعین #خبـر_ظهـور منجی عالم بشریت را مے رسانند..
آرے اینان منتظرانند..!
زیرا ڪه منتظران مهـدے عاشوراے اند..
🍀گفته ها حاڪی از آن است ڪه #قبل از ظهـور همه #بشریت از شـرق و غـرب عالم، حسین را مے شناسند..
🍀پس #خبــری در راه است..
عالم حسین را شناخته اند..
#منتقـم خـون حسین در راه است
قلب گواهی میدهد که #او_مــے آید...
🍀 #فاطمه_قاف
🚩 #اربعین_حسینی
✨ #خبری_از_جنس_ظهور
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
•●❥ یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة ❥●•
💫صــدا مے آید..
#صداے_قدم...
همانها ڪه میگفتند قدم قدم با یه علم ان شاءالله اربعین میام سمــت حــرم...
حال تڪ به تڪ..
گروه به گروه..
موڪب به موڪب به سمت حرم مےآیند
پیر و جوان از جان مایه گذاشته،
بی هیچ تـرسـی به #دیـدار حسین شتافته اند...
🍀هر سال پرشورتر از قبل..
خستگی نمے شناسند..
#نـداے_لبیڪ_یا_حسیـن..
#لبیڪ_یا_زینـب..
#لبیک_یا_مهــدے به گوش مے رسد..
خبــرے در راه است..
خبــرے از جنس #ظهــور..!
🍀خیل عظیم جمعیتی ڪه با پاے پیاده به راه افتاده اند #نشان_دهنده #اتفـاقیسـت_بـےنظیر...
🍀زیارت ڪنندگان اربعین #خبـر_ظهـور منجی عالم بشریت را مے رسانند..
آرے اینان منتظرانند..!
زیرا ڪه منتظران مهـدے عاشوراے اند..
🍀گفته ها حاڪی از آن است ڪه #قبل از ظهـور همه #بشریت از شـرق و غـرب عالم، حسین را مے شناسند..
🍀پس #خبــری در راه است..
عالم حسین را شناخته اند..
#منتقـم خـون حسین در راه است
قلب گواهی میدهد که #او_مــے آید...
🍀 #فاطمه_قاف
🚩 #اربعین_حسینی
✨ #خبری_از_جنس_ظهور
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm