Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان مادر شهید؛
💠قرآن را از هاشم آموختم
✍قرآن را خیلی خوب میخواند یکی از #مسابقات به او قرآن قلمی #جایزه داده بودند آورد به من گفت : "مادر دیگه فرزندانت را فرستادهای رفتهاند سر خانه و زندگیشان بیا این #قرآن_رفیق_و_همراه خوبی برایت هست بخوان تا #تنها نباشی". گفتم پسرم من که #بلد نیستم خوب بخوانم. گفت: "خودم یادت می دهم" هر شب #خسته از سرکار میآمد ولی برای من وقت میگذاشت اول #قربان صدقهام میرفت بعد من قرآن را دستم میگرفتم. او هم به هر نحوی بود با من #همخوانی میکرد گاهی از #خستگی دراز میکشید میدیدم خوب #حفظ است و همراهیام میکند.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان مادر شهید؛
💠قرآن را از هاشم آموختم
✍قرآن را خیلی خوب میخواند یکی از #مسابقات به او قرآن قلمی #جایزه داده بودند آورد به من گفت : "مادر دیگه فرزندانت را فرستادهای رفتهاند سر خانه و زندگیشان بیا این #قرآن_رفیق_و_همراه خوبی برایت هست بخوان تا #تنها نباشی". گفتم پسرم من که #بلد نیستم خوب بخوانم. گفت: "خودم یادت می دهم" هر شب #خسته از سرکار میآمد ولی برای من وقت میگذاشت اول #قربان صدقهام میرفت بعد من قرآن را دستم میگرفتم. او هم به هر نحوی بود با من #همخوانی میکرد گاهی از #خستگی دراز میکشید میدیدم خوب #حفظ است و همراهیام میکند.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
#خاطرات_شهدا📚
🖇هروقت #خسته میشدم
میگفتم به #مهدی بگید بیاید،
#نگاهش ڪه میڪردم
از #آرامشش، #آرام میشدم...
#شهید_مهدی_پوست_فروش💜
#یادش_باصلوات💫
🍃🌸 @Shahidegomnamm🕊
🖇هروقت #خسته میشدم
میگفتم به #مهدی بگید بیاید،
#نگاهش ڪه میڪردم
از #آرامشش، #آرام میشدم...
#شهید_مهدی_پوست_فروش💜
#یادش_باصلوات💫
🍃🌸 @Shahidegomnamm🕊
🍃🌼| #کلام_شهید
💫 #پاسدار یعنی ڪسی ڪه
#ڪارڪند،
#بجنگد،
#خسته شود،
#نخوابد
تا خود به خود
#خوابش ببرد...💫
#شهید_مهدی_باکری🕊
#یادش_باصلوات🌷
#مدافع_آل_الله🚩
🍃🌼| @Shahidegomnamm🕊
💫 #پاسدار یعنی ڪسی ڪه
#ڪارڪند،
#بجنگد،
#خسته شود،
#نخوابد
تا خود به خود
#خوابش ببرد...💫
#شهید_مهدی_باکری🕊
#یادش_باصلوات🌷
#مدافع_آل_الله🚩
🍃🌼| @Shahidegomnamm🕊
🥀 #خسته ام
ڪاش ڪسی حال مرا
میفهمید
🥀غیراز این #بغض
ڪه در راه #گلو سد
شده است...
#فرمانده_گاهی_نگاهی🕊
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
#شبتون_شهدایی🌙
🍃 @Shahidegomnamm
💕🍃
ڪاش ڪسی حال مرا
میفهمید
🥀غیراز این #بغض
ڪه در راه #گلو سد
شده است...
#فرمانده_گاهی_نگاهی🕊
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
#شبتون_شهدایی🌙
🍃 @Shahidegomnamm
💕🍃
Audio
🎵 #صوت
💫شاه پناهم بده
#خسته_راه_آمدم
غرق گناه آمدم
▪السلام عليك يا شمس الشموش وأنيس النفوس يامولاي يا علي بن موسى الرضا عليه السلام المدفون بأرض طوس
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت_باد
@Shahidegomnamm
💫شاه پناهم بده
#خسته_راه_آمدم
غرق گناه آمدم
▪السلام عليك يا شمس الشموش وأنيس النفوس يامولاي يا علي بن موسى الرضا عليه السلام المدفون بأرض طوس
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت_باد
@Shahidegomnamm
#خاطره_بگیم📖✒️
#روایت_ازرفیق_شهید🕊
#بسم_رب_الحسین(ع)💚
مرا ڪه #خسته ترینم ڪسی
نمیخواهد🍂
ڪرم نموده #دلم را مگر شماها
بخرید🍃
#شهید_حسین_معزغلامی💐
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_س✌️
💕🍃ID @Shahidegomnamm
#روایت_ازرفیق_شهید🕊
#بسم_رب_الحسین(ع)💚
مرا ڪه #خسته ترینم ڪسی
نمیخواهد🍂
ڪرم نموده #دلم را مگر شماها
بخرید🍃
#شهید_حسین_معزغلامی💐
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_س✌️
💕🍃ID @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هفتادو_هشت📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• خوابم برد وقتی بیدار شدم خواستم شام درست کنم که #اذان شد ، رفتم مسجد و بعدشم پدرجون اومد دنبالم مشغول بازی با انگشتم بودم سرمو بالا آوردم دوباره مثل همیشه داشت نگام می کرد از همون…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هفتادو_نه📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• راستش امروز ک تابوتو اوردن دلم اروم و قرار نداشت میخواستم زار زار گریه کنم از نبود رفیقی ک الان من داشتم نوکریشو میکردم همیشه با هم میرفتیم #معراج کمک میکردیم و با حسرت به جوونای #مدافع_حرم چشم میدوختیم امروز روزی بود ک دیگه #اشکان کنارم نبود تا بازم #حسرت بخوریم اون ب ارزوش رسیده بود و پیش ارباب بود تابوتو باز کردن یه
لحظه نشناختمش زدم رو پامو گفتم : رفیق چقد #عوض شدی #چهرش خیلی نورانی شده بود لبای #ترک خوردش و زخم روی لبش همه و همه منو یاد
#علی_اکبر(ع) امام حسین مینداخت
ما خاک کف پای #حضرتم نمیشیم اما اشکان حق فرزندیو ادا کرد،
❥• به زور جلوی هق هقمو گرفته بودم #حسام چشماش خیس بود و اروم حرفاشو میزد معلوم بود خیلی
#خسته اس صداش باعث شد از
#افکارم فاصله بگیرم،نمیخوام سرتو
درد بیارم فقط #دلم گرفته بود میخواستم با یکی #درد و دل کنم
سرمو رو شونه های #مردونش گذاشتم و گفتم: مطمئن باش تک تک حرفات رو #قلبم نشسته لبخند #دلبرانه ای زد و چشماشو بست چند دقیقه بعد منم چشمام سنگین شد و خوابیدم.
❥• با صدای #حسام چشمامو باز کردم سر جاش نبود یکم پایین تر ، روبه رو ی شکمم خوابیده بود و داشت مداحی
می کرد :
دستی به صورتم کشیدم و باگفتن
#بسم الله توی بسترم نشستم حسام با حالت #اعتراض گفت : عه ! چرا پاشدی؟ داشتم واسه بچم #مداحی می کردم #خندیدم و گفتم : خب ازین فاصله هم می شنوه بخون مادر بچت هم فیض ببره نه نمیشه ! حرفای پدر و پسری هم توش داشت،یادمه همیشه می گفت : اگه بچه #پسر باشه با خیال راحت میرم واسه همون همیشه از #خدا می خواستم بچمون #دختر باشه ،هر چند هر سری که #سونوگرافی رفته بودم ، درباره ی جنسیتش چیزی نپرسیده بودم انگار
می خواستم از #حقیقت فرار کنم با تحکم و #جدیت گفتم : کی گفته پسره ؟ اصلنم پسر نیست الکی دلتو صابون نزن.
❥• حسام خندیدو گفت : من تو #حرم حضرت زینب از خدا یه پسر خواستم مطمینم بی بی سفارشمو می کنه...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هفتادو_نه📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• راستش امروز ک تابوتو اوردن دلم اروم و قرار نداشت میخواستم زار زار گریه کنم از نبود رفیقی ک الان من داشتم نوکریشو میکردم همیشه با هم میرفتیم #معراج کمک میکردیم و با حسرت به جوونای #مدافع_حرم چشم میدوختیم امروز روزی بود ک دیگه #اشکان کنارم نبود تا بازم #حسرت بخوریم اون ب ارزوش رسیده بود و پیش ارباب بود تابوتو باز کردن یه
لحظه نشناختمش زدم رو پامو گفتم : رفیق چقد #عوض شدی #چهرش خیلی نورانی شده بود لبای #ترک خوردش و زخم روی لبش همه و همه منو یاد
#علی_اکبر(ع) امام حسین مینداخت
ما خاک کف پای #حضرتم نمیشیم اما اشکان حق فرزندیو ادا کرد،
❥• به زور جلوی هق هقمو گرفته بودم #حسام چشماش خیس بود و اروم حرفاشو میزد معلوم بود خیلی
#خسته اس صداش باعث شد از
#افکارم فاصله بگیرم،نمیخوام سرتو
درد بیارم فقط #دلم گرفته بود میخواستم با یکی #درد و دل کنم
سرمو رو شونه های #مردونش گذاشتم و گفتم: مطمئن باش تک تک حرفات رو #قلبم نشسته لبخند #دلبرانه ای زد و چشماشو بست چند دقیقه بعد منم چشمام سنگین شد و خوابیدم.
❥• با صدای #حسام چشمامو باز کردم سر جاش نبود یکم پایین تر ، روبه رو ی شکمم خوابیده بود و داشت مداحی
می کرد :
دستی به صورتم کشیدم و باگفتن
#بسم الله توی بسترم نشستم حسام با حالت #اعتراض گفت : عه ! چرا پاشدی؟ داشتم واسه بچم #مداحی می کردم #خندیدم و گفتم : خب ازین فاصله هم می شنوه بخون مادر بچت هم فیض ببره نه نمیشه ! حرفای پدر و پسری هم توش داشت،یادمه همیشه می گفت : اگه بچه #پسر باشه با خیال راحت میرم واسه همون همیشه از #خدا می خواستم بچمون #دختر باشه ،هر چند هر سری که #سونوگرافی رفته بودم ، درباره ی جنسیتش چیزی نپرسیده بودم انگار
می خواستم از #حقیقت فرار کنم با تحکم و #جدیت گفتم : کی گفته پسره ؟ اصلنم پسر نیست الکی دلتو صابون نزن.
❥• حسام خندیدو گفت : من تو #حرم حضرت زینب از خدا یه پسر خواستم مطمینم بی بی سفارشمو می کنه...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🥀 #خسته ام
ڪاش ڪسی حال مرا
میفهمید
🥀غیراز این #بغض
ڪه در راه #گلو سد
شده است...
#فرمانده_گاهی_نگاهی🕊
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
#شبتون_شهدایی🌙
🍃 @Shahidegomnamm
💕🍃
ڪاش ڪسی حال مرا
میفهمید
🥀غیراز این #بغض
ڪه در راه #گلو سد
شده است...
#فرمانده_گاهی_نگاهی🕊
#شهید_مهدی_زین_الدین💚
#شبتون_شهدایی🌙
🍃 @Shahidegomnamm
💕🍃
من #خسته ام...🍂
🥀از این همه #تڪرار شب
از #روشنای صبح #وصالت
#سخن بگوی🍃
#شهید_مدافع_حرم🕊
#سردار_سیدحمید_طباطبایی_مهر💐
#یادش_گرامی🌹🍃
#شبتون_شهدایی🌙
❥• @Shahidegomnamm🕊
🥀از این همه #تڪرار شب
از #روشنای صبح #وصالت
#سخن بگوی🍃
#شهید_مدافع_حرم🕊
#سردار_سیدحمید_طباطبایی_مهر💐
#یادش_گرامی🌹🍃
#شبتون_شهدایی🌙
❥• @Shahidegomnamm🕊
✨✍ #سخنان_بزرگان📚✨
🔸آن #جوانهایی که در سراسرکشور #کار_فرهنگی میکنند،
🔹کار راهرچه میتوانند بهطور #جدّی دنبال و ادامه دهند، #خسته نشوند.
✅ امید من فقط به شماهاست.
#امام_خامنه_ای
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
🔸آن #جوانهایی که در سراسرکشور #کار_فرهنگی میکنند،
🔹کار راهرچه میتوانند بهطور #جدّی دنبال و ادامه دهند، #خسته نشوند.
✅ امید من فقط به شماهاست.
#امام_خامنه_ای
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊