#خاطرات_شهداء
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !☺️😊
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت❤️🌷 پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد . ☺️🍃
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او😔😭😭 دل همـــه شان
را آتـــش زد . .😭
#شهید_ابراهیم_همت
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !☺️😊
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت❤️🌷 پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد . ☺️🍃
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او😔😭😭 دل همـــه شان
را آتـــش زد . .😭
#شهید_ابراهیم_همت
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
✍ #خاطرات_شهداء📩
روز عقــد...🎂
زنهای فامیل...🧕🧕🧕
منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن...
وقتی اومد...
گفتم:
"بفرمايييد،اینم شادوماد...
داره میاد...
کت و شلوار پوشیده و...
همه با #تعجب نگاه میکردن...😳
مرتب بود و تر و تمیز...
با همون لباس #سپاه......😍
فقط پوتیناش یه ذره #خاکی بود..😕😢
💚همسر
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
روز عقــد...🎂
زنهای فامیل...🧕🧕🧕
منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن...
وقتی اومد...
گفتم:
"بفرمايييد،اینم شادوماد...
داره میاد...
کت و شلوار پوشیده و...
همه با #تعجب نگاه میکردن...😳
مرتب بود و تر و تمیز...
با همون لباس #سپاه......😍
فقط پوتیناش یه ذره #خاکی بود..😕😢
💚همسر
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
✍ #خاطرات_شهداء📩
تولد: ۱۳۶۸/۸/۳
شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲حلب
لحظهای که سرسفرۀ عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به شهادت میرسد ولی به خودم میگفتم هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد.ما زندگیمان را ساده شروع کردیم☺️
آن لحظه که خبر شهادت «حسین»😔 را به من دادند با آنکه همه بیتابی میکردند اوّلین کاری که کردم دورکعت نمازشکر🤲 خواندم.حضرت زینب صبری داده که قابل توصیف نیست
#شهید_حسین_هریری🌹
#از_زبان_همسر_شهید
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
تولد: ۱۳۶۸/۸/۳
شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲حلب
لحظهای که سرسفرۀ عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به شهادت میرسد ولی به خودم میگفتم هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد.ما زندگیمان را ساده شروع کردیم☺️
آن لحظه که خبر شهادت «حسین»😔 را به من دادند با آنکه همه بیتابی میکردند اوّلین کاری که کردم دورکعت نمازشکر🤲 خواندم.حضرت زینب صبری داده که قابل توصیف نیست
#شهید_حسین_هریری🌹
#از_زبان_همسر_شهید
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
#خاطرات_شهداء📚
در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی میکرد و آبخنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه میکرد.
مدافعان حرم به شهید طالبی میگفتند یاور یخی که نمیگذاشت رزمندگان تشنه باشند و کمتر دیدیم خودش روزها آب بخورد.
شهید طالبی در معرفی خودش میگفت من ایرانیام و انتخابشده حضرت زینب(س) هستم.
فارس/ شهرستان لامرد/ روستای دهنو
#شهید_مدافع_حرم_فرهاد_طالبی
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی میکرد و آبخنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه میکرد.
مدافعان حرم به شهید طالبی میگفتند یاور یخی که نمیگذاشت رزمندگان تشنه باشند و کمتر دیدیم خودش روزها آب بخورد.
شهید طالبی در معرفی خودش میگفت من ایرانیام و انتخابشده حضرت زینب(س) هستم.
فارس/ شهرستان لامرد/ روستای دهنو
#شهید_مدافع_حرم_فرهاد_طالبی
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
✍ #خاطرات_شهداء📚
اقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.◾️
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.👌
با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن...🚶 تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...😭
بهش میگفتن آقا حامد شما "افسری" و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن.
می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"☝️
و همینطور می گفت: " شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت "🕊
که بالاخره اینطور هم شد.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی🌹
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
اقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.◾️
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.👌
با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن...🚶 تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...😭
بهش میگفتن آقا حامد شما "افسری" و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن.
می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"☝️
و همینطور می گفت: " شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت "🕊
که بالاخره اینطور هم شد.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی🌹
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊