Forwarded from 🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#برادرم نگاهت!
خواهرم حجابت!
چشم چرانی ابن ملجم را قاتل امام علی ع کرد!
باور نداری از قطام بپرس‼️
با یاد #شهدا نگاهت را حفظ کن‼️
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
خواهرم حجابت!
چشم چرانی ابن ملجم را قاتل امام علی ع کرد!
باور نداری از قطام بپرس‼️
با یاد #شهدا نگاهت را حفظ کن‼️
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #تلنگر💥
#درد_دل_یڪ_رزمنده
#ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭﻭﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻡ
ﻣﻲﻧﻮﺷﺘﻢ:
ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ #ﺣﺠﺎﺏ ﺗﻮ ﻋﻠﻴﻪ
ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺯ #ﺧﻮﻥ ﻣﻦ #ﻣﻮﺛﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺘﻲ ﺩﺭ #ﭘﺮﻭﻓﺎﻳﻞ ﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ:
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﺴﺘﻢ،
ﺩﻭﺭﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ #ﻣﺪﮔﺮﺍﻳﻲ ﻭﺗﻘﻠﻴﺪ ﺍﺯ #ﻏﺮﺑﻲ ﻫﺎﺳﺖ !
#ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺍﺳﺖ!
#ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ
ﺩﺭ #ﺑﻴﺴﻴﻢ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ #ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻢ ﺑﺮﺍﻱ #ﺩﺷﻤﻦ ﻧﺨﻮﺩ ( ﺁﺗﺶ) ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ،
#ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ:
ﺑﺮﺍﻳﻢ #ﺷﺎﺭﮊ ﺑﻔﺮﺳﺖ!
ﻣﻦ #ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻣﺸﺎﻣﻢ ﺍﺯ ﺑﻮﻱ #ﺩﻭﺩ ﻭ ﺑﺎﺭﻭﺕ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻢ،
ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﺩﻡ،
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺑﻮﻱ #ﺍﻟﮑﻞ
ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ #ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﺭﺟﻲ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ #ﺧﺸﺎﺏ ﻭﺍﺳﻠﺤﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺭ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
#سگهای_ﻧﺠﺲ ﺗﺰﺋﻴﻨﻲ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﻴﻤﺖ ﺭﺍ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ #ﺟﺒﻬﻪ،
ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ #ﭼﺎﻟﻪ ﻫﺎﻳﻲ،
#ﻗﺮﺁﻥ ﻭ #ﺩﻋﺎ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ،
ﺍستغفارﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﺩﻡ،
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺩﺭ #ﭼﺖ ﺭﻭﻡ ﻫﺎ
بدنبال #ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ #ﺑﻄﺎﻟﺖ،
ﭘﺮﺳﻪ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﻡ ﻋﻮﺽ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ #ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ،
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻲ ﺑﻴﺴﻴﻢ،
#ﻳﺎﺯﻫﺮﺍ(ﺱ) ﻭ #ﻳﺎﺣﺴﻴﻦ(ﻉ) ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻢ
ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻲ ﺧﻮﺩ،
ﺍﺯ #ﻧﻔﺲ، #ﻋﺸﻖ، #ﻧﺎﺯ ﻭ #ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻡ
ﺑﻪ #ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻭ #ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ!
💥تنها شهدا شرمنده ایم کافی نیست
شهدا #رهرو میخواهند
#رهرو......👉
#برادرم
#خواهرم
بیا امشب #عهدی_با_شهدا ببند و پیرو راهشان باش...
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #تلنگر💥
#درد_دل_یڪ_رزمنده
#ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭﻭﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻡ
ﻣﻲﻧﻮﺷﺘﻢ:
ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ #ﺣﺠﺎﺏ ﺗﻮ ﻋﻠﻴﻪ
ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺯ #ﺧﻮﻥ ﻣﻦ #ﻣﻮﺛﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺘﻲ ﺩﺭ #ﭘﺮﻭﻓﺎﻳﻞ ﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ:
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﺴﺘﻢ،
ﺩﻭﺭﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ #ﻣﺪﮔﺮﺍﻳﻲ ﻭﺗﻘﻠﻴﺪ ﺍﺯ #ﻏﺮﺑﻲ ﻫﺎﺳﺖ !
#ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺍﺳﺖ!
#ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ
ﺩﺭ #ﺑﻴﺴﻴﻢ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ #ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻢ ﺑﺮﺍﻱ #ﺩﺷﻤﻦ ﻧﺨﻮﺩ ( ﺁﺗﺶ) ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ،
#ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ:
ﺑﺮﺍﻳﻢ #ﺷﺎﺭﮊ ﺑﻔﺮﺳﺖ!
ﻣﻦ #ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻣﺸﺎﻣﻢ ﺍﺯ ﺑﻮﻱ #ﺩﻭﺩ ﻭ ﺑﺎﺭﻭﺕ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻢ،
ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﺩﻡ،
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺑﻮﻱ #ﺍﻟﮑﻞ
ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ #ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﺭﺟﻲ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ #ﺧﺸﺎﺏ ﻭﺍﺳﻠﺤﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺭ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
#سگهای_ﻧﺠﺲ ﺗﺰﺋﻴﻨﻲ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﻴﻤﺖ ﺭﺍ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ #ﺟﺒﻬﻪ،
ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ #ﭼﺎﻟﻪ ﻫﺎﻳﻲ،
#ﻗﺮﺁﻥ ﻭ #ﺩﻋﺎ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ،
ﺍستغفارﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﺩﻡ،
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺩﺭ #ﭼﺖ ﺭﻭﻡ ﻫﺎ
بدنبال #ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ #ﺑﻄﺎﻟﺖ،
ﭘﺮﺳﻪ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﻡ ﻋﻮﺽ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ!
ﻣﻦ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ #ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ،
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻲ ﺑﻴﺴﻴﻢ،
#ﻳﺎﺯﻫﺮﺍ(ﺱ) ﻭ #ﻳﺎﺣﺴﻴﻦ(ﻉ) ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻢ
ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻲ ﺧﻮﺩ،
ﺍﺯ #ﻧﻔﺲ، #ﻋﺸﻖ، #ﻧﺎﺯ ﻭ #ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻡ
ﺑﻪ #ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻭ #ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ!
💥تنها شهدا شرمنده ایم کافی نیست
شهدا #رهرو میخواهند
#رهرو......👉
#برادرم
#خواهرم
بیا امشب #عهدی_با_شهدا ببند و پیرو راهشان باش...
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_ششم
#ازدواج 💕
✍حاج حمید اوایل پیروزی انقلاب #نزدیک خانه ما خیلی رفت و آمد میکردند. آنجا یک پاسگاه بود که حاج حمید و بقیه دوستان انقلابی اش تصرف کرده بودند. حتی یادم است برای #برادرم پوستر و عکس و حتی قبلترش کلی اعلامیه امام(ره) میآورد. برادرم آن زمان مسئول انجمن اسلامی آن منطقه بود. برادرم و حاج حمید خیلی با هم #صمیمی بودند. من هم بعضی عکسها و پوسترها را میبردم مدرسه مان. همین رفت و آمد باعث #آشنایی حاج حمید با من و مطرح کردن #بحث_ازدواج شد.
💞برادرم چون حاج حمید را خوب میشناخت با این ازدواج موافق بود. زمان #خواستگاری ایشان #عضو_سپاه بودند و سپاه تازه تشکیل شده بود. پدرم گفت نمیشود. این هنوز بچه است نمیتواند امور زندگی را در دست بگیرد. همان روز #خواستگاری پدرم گفت به عنوان مثال همین دیشب لباس ایشان را مادرشان شسته است. #حاج_حمید به پدرم گفت #اشکالی ندارد اگر بحث لباس شستن است من خودم بلدم لباسهای خودم و ایشان را بشویم. اما چون خانواده سالم و پاکی بودند، پدر و مادرم همه جوره حاج حمید را #قبول داشتند. این شد که بالاخره با ازدواج ما #موافقت شد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_ششم
#ازدواج 💕
✍حاج حمید اوایل پیروزی انقلاب #نزدیک خانه ما خیلی رفت و آمد میکردند. آنجا یک پاسگاه بود که حاج حمید و بقیه دوستان انقلابی اش تصرف کرده بودند. حتی یادم است برای #برادرم پوستر و عکس و حتی قبلترش کلی اعلامیه امام(ره) میآورد. برادرم آن زمان مسئول انجمن اسلامی آن منطقه بود. برادرم و حاج حمید خیلی با هم #صمیمی بودند. من هم بعضی عکسها و پوسترها را میبردم مدرسه مان. همین رفت و آمد باعث #آشنایی حاج حمید با من و مطرح کردن #بحث_ازدواج شد.
💞برادرم چون حاج حمید را خوب میشناخت با این ازدواج موافق بود. زمان #خواستگاری ایشان #عضو_سپاه بودند و سپاه تازه تشکیل شده بود. پدرم گفت نمیشود. این هنوز بچه است نمیتواند امور زندگی را در دست بگیرد. همان روز #خواستگاری پدرم گفت به عنوان مثال همین دیشب لباس ایشان را مادرشان شسته است. #حاج_حمید به پدرم گفت #اشکالی ندارد اگر بحث لباس شستن است من خودم بلدم لباسهای خودم و ایشان را بشویم. اما چون خانواده سالم و پاکی بودند، پدر و مادرم همه جوره حاج حمید را #قبول داشتند. این شد که بالاخره با ازدواج ما #موافقت شد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw