🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_چهار


نفس عمیقی کشیدم و اومدم از در برم بیرون که یهو یکی دیگه عین زورو پرید تو😱
جیغ خفیفی کشیدمو دستمو گذاشتم رو قلبم و چند قدم رفتم عقب😰
وقتی اون خانومه/اقاهه از تاریکی اومد تو روشنایی بازم ضدحال خوردم...برادر سپیده بود با یه چهره ی نگران گفت: کی بود جیغ زد؟ اتفاقی افتاده؟🤔
نگاهش به سپیده خورد بیشتر ترسید فک کرد چیزیش شده منم این وسط نمیدونستم بخندم یا گریه کنم😶
خم شد طرف سپیده اما وقتی دید داره میخنده سرشو اورد بالا و گفت: واقعا که... پلیس مملکتو سرکار گذاشتین هیچ... از خواهرم شانس نیاوردیم ملت خواهر دارن ما ام خواهر داریم...خیلی شیرین عقلی سپیده..بیرون منتظرتم😒
و از در خارج شد.
بعدشم سپیده بلند شد و خودشو جمع و جور کرد و درحالیکه سعی میکرد خودشو کنترل کنه گفت: ببخشید...فاطمه چی میخواستی بهم بدی؟🤕
_یه دقیقه صبر کن الان میارمش🙂
به سمت عکس مورد نظرم که روشو با روزنامه پیچیده بودمش رفتم،برش داشتم و اوردمش پیش سپیده
_سپیده !...بی زحمت این عکسرو بده به بردار حسام 🤐
_اوهوع چه پاچه خوار... به چه دلیل از کیسه خلیفه میبخشی؟🙄
با یاداوری تجمع دخترا دور این عکس و نگاه سنگین وعصبانی برادر حسام که امروز داشت گفتم: راستش سپیده درسته از برادر حسام یواشکی عکس انداختم... اما من حق نداشتم بدون اجازه عکسشو چاپ کنم.. خب شاید راضی نباشه😔😔 میدونم واسه پشیمون شدن دیره اما فکر میکردم خوشحال میشه.
این عکسم به درده من نمیخوره لآقل بده به خودش بزنه به دیوار خونشون😞💔
_وا فاطیییی خیلی داری به خودت سخت میگیری...حیفه عکسه خیلی قشنگه... اصن من به اشکان میگم با حسام با به قول تو برادرررررررررحسام صحبت کنه که راضی باشه.😉
عکسو گرفتم سمت سپیده و گفتم: نه... بده به خودش اینجوری وجدانم راحتره...
_خب جای عکسه چی میخوای بذاری؟🎞
_نگران نباش عکسه اضافه دارم همشونم که خیلی خوبن یکیشو جایگزین میکنم دیگه...💘☹️
عکسو ازم گرفت و گفت:باشه هرجور راحتی فردا ساعت نه میبینمت.
_ان شاالله خداحافظ سپیده جان.
خداحافظی زیر لب گفت و ز در خارج شد...تا خواستم برم سمت صندلیم سپیده برگشتو گفت: رااااستی!!! من این عکسو میدم به اشکان که بده به حسام
_برادرررررررررررحسام.😠
_خب حالا برادرررررحسام...داشتم میگفتم اگه پرسید واسه چیه؟به چه مناسبتی؟چی بگم؟🤔🤔
_ هااا؟ خب به اینجاش فکر نکرده بودم... یه چیزی خودت سرهم کن بگو دیگه مثلنننن بگو که چیزه، اصن راستشو بگو....بگو خانم ایران نژاد معذرت خواهی کرد،گفت چون بی اجازه این عکسه رو ازتون انداخته احتمال داد شما راضی نباشی واسه همینم داد به خودتون😕 سپیده هم با تردید گفت: باوشه....راستی یه پیشنهاد😍😍
_چی؟؟؟
_من یه خطاط خوب سراغ دارم...قبل از اینکه عکسو بدیم به برادر حسام میگم روش بنویسه: بسیجیه دلاور قربانت جان خواهر...خخخخخخخ😂
_کوفت...با این پیشنهادات...😡
بعد از ینکه سپیده رفت پنج دقیقه دگش بابام اومد دنبالم و رفتیم خونه....فقط سه روز تا پایان نمایشگاه مونده بود...بعد از اون رفتار برادر حسام انگار دیگه رغبتی به اومدن تو نمایشگاهو نداشتم یه پوفی از خستگی کشیدمو خوابیدم😞
#با_برادر_گفتنت_اتش_به_جانم_میزنی 💔

#ادامه_دارد 💜
#قسمت_بعدو_به_پیشنهاد_نویسنده_اصلا_از_دست_ندید 😍
#یازهرا 💚


👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝