🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨ ✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زندگینامه 🌷 #سردارشهید_علی_بسطامی ◀️ #قسمت_هشتم 🍁 #خاطرات 🎙راوی همرزم شهید؛ ✍به خاطردارم كه درعمليات والفجر10 انگشت اشاره👆را بلند كردند و بصورت تأكيد بسيجياني كه آماده اعزام بودند گفتند: به خاطر…
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #سردارشهید_علی_بسطامی
◀ #قسمت_نهم
🍁 #خاطرات
🎙راوی همرزم شهید؛
✍شهيد علي در رفت و آمدها اگه با پيرمردي
در بين راه برخورد مي كرد، چنانچه در جلوي
ماشين بود، امكان نداشت #بي_تفاوت باشه،
حتماً پياده مي شد،خودش مي رفت بالاي ماشين
و جاشو به پيرمرد مي داد. یه شب به دشمن تك زده
بوديم و يه نفر از نيروهاي #عراقي كه زخمي
شده بود را به #اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم.
💢با توجه به اينكه اين #اسير وزنش خيلي
سنگين بود، شهيدعلي ايشان را كول گرفته بود
و يواش يواش به سمت نيروهاي خودمان
مي آورد و با #لبخند اين كار را انجام مي داد
و با لهجه ي خوب و شيرينش به اسير گفت:
همانجا كه هستيدراحت باش و ناراحت نشو.
بعد از #مداواي اسير، اومديم مقر و #اسير
عراقي #جذب سكنات و رفتارخوب علي شده بود.
علي چايي را داخل شيشه ي جا مربا مي ريخت
و بعد از اينكه شيرين ميكرد، به اسير عراقي
تعارف ميكرد و جلوش ميگذاشت.
💠ادامه دارد.....
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #سردارشهید_علی_بسطامی
◀ #قسمت_نهم
🍁 #خاطرات
🎙راوی همرزم شهید؛
✍شهيد علي در رفت و آمدها اگه با پيرمردي
در بين راه برخورد مي كرد، چنانچه در جلوي
ماشين بود، امكان نداشت #بي_تفاوت باشه،
حتماً پياده مي شد،خودش مي رفت بالاي ماشين
و جاشو به پيرمرد مي داد. یه شب به دشمن تك زده
بوديم و يه نفر از نيروهاي #عراقي كه زخمي
شده بود را به #اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم.
💢با توجه به اينكه اين #اسير وزنش خيلي
سنگين بود، شهيدعلي ايشان را كول گرفته بود
و يواش يواش به سمت نيروهاي خودمان
مي آورد و با #لبخند اين كار را انجام مي داد
و با لهجه ي خوب و شيرينش به اسير گفت:
همانجا كه هستيدراحت باش و ناراحت نشو.
بعد از #مداواي اسير، اومديم مقر و #اسير
عراقي #جذب سكنات و رفتارخوب علي شده بود.
علي چايي را داخل شيشه ي جا مربا مي ريخت
و بعد از اينكه شيرين ميكرد، به اسير عراقي
تعارف ميكرد و جلوش ميگذاشت.
💠ادامه دارد.....
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹 ✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان ◀ #قسمت_دوم ✍رضا در دوم دی ماه ۱۳۵۹متولد شد رضا جوان رشيدي بود.هميشه با لباس رسمي سپاه درمنطقه حضور مي يافت. 🍂در بين راه محسن صحت با او همراه شد.محسن جوان با انگيزه…
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_سوم
✍رضائيان دولا وخميده پيش مي رفت.هنوز
از حاشيه هاي رودخانه🌊 دور نشده بودند که يک #سنگر_کمين توجه شان را جلب
کرد😯.محسن به سمت کمين رفت.رضائيان
پشت سرش بود.از آنجا سنگرهاي عراقي به
خوبي ديده مي شدند.جبهه آرام بود،اما صداي
غرش توپخانه💥 هنوز به گوش مي رسيد.
💢رضائيان به سمت سنگرکمين بعدي رفت.
#صداي خش خشي او را در جا ميخکوب
کرد😳.نه راه پس داشت،نه راه پيش.محسن در چند قدمي او متوقف شد.صداي پايي شنيد و
بلافاصله #شليک کرد💥.عراقي ها تعدادشان به
ده نفر مي رسيد.آنان نيز شليک کردند.
#رضائيان از چند طرف در #محاصره قرار
گرفت♻️.اندکي بعد #عراقي_ها_بالاي_سرش
رسيدند.😔لباس رسمي سپاه براي افسر
عراقي که با چشمان از حدقه درآمده👀 به او خيره شده بود،جذابيت خاصي داشت.
💠ادامه دارد. ..
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_سوم
✍رضائيان دولا وخميده پيش مي رفت.هنوز
از حاشيه هاي رودخانه🌊 دور نشده بودند که يک #سنگر_کمين توجه شان را جلب
کرد😯.محسن به سمت کمين رفت.رضائيان
پشت سرش بود.از آنجا سنگرهاي عراقي به
خوبي ديده مي شدند.جبهه آرام بود،اما صداي
غرش توپخانه💥 هنوز به گوش مي رسيد.
💢رضائيان به سمت سنگرکمين بعدي رفت.
#صداي خش خشي او را در جا ميخکوب
کرد😳.نه راه پس داشت،نه راه پيش.محسن در چند قدمي او متوقف شد.صداي پايي شنيد و
بلافاصله #شليک کرد💥.عراقي ها تعدادشان به
ده نفر مي رسيد.آنان نيز شليک کردند.
#رضائيان از چند طرف در #محاصره قرار
گرفت♻️.اندکي بعد #عراقي_ها_بالاي_سرش
رسيدند.😔لباس رسمي سپاه براي افسر
عراقي که با چشمان از حدقه درآمده👀 به او خيره شده بود،جذابيت خاصي داشت.
💠ادامه دارد. ..
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾