Forwarded from عکس نگار
#نوجواني_شهيد_علي_ماهاني
🍀 يک بار هم نشد #حرمت موي سفيد ما را بشکند يا بي سوادي ما را به رخمان بکشد.
🍀هر وقت وارد اتاق ميشدم، نيمخيز هم که شده، از جاش بلند ميشد. اگر بيست بار هم ميرفتم و ميآمدم، بلند ميشد.
🍀 ميگفتم:علي جان، مگه من غريبه هستم؟ چرا به خودت زحمت ميدي؟ ميگفت:🌟«احترام به والدين، دستور خداست.» 🌟
🍀يک روز که خانه نبودم، از #جبهه آمده بود. ديده بود يک مشت لباس نشسته گوشهي حياطه، همه را شسته بود و انداخته بود روي بند.
🍀 وقتي رسيدم، بهش گفتم: الهي بميرم برات مادر، تو #با_يک_دست، چطوري اين همه #لباس رو شستي؟
🍃 گفت:«اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نميکرد من اين جا باشم و تو، زحمت شستن لباسها را بکشي!🍃
#شهید_علی_ماهانی
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#خاطره
📕منبع: نماز، ولایت، والدین، صفحه:83
🌾کانال عهدباشهدا 🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#نوجواني_شهيد_علي_ماهاني
🍀 يک بار هم نشد #حرمت موي سفيد ما را بشکند يا بي سوادي ما را به رخمان بکشد.
🍀هر وقت وارد اتاق ميشدم، نيمخيز هم که شده، از جاش بلند ميشد. اگر بيست بار هم ميرفتم و ميآمدم، بلند ميشد.
🍀 ميگفتم:علي جان، مگه من غريبه هستم؟ چرا به خودت زحمت ميدي؟ ميگفت:🌟«احترام به والدين، دستور خداست.» 🌟
🍀يک روز که خانه نبودم، از #جبهه آمده بود. ديده بود يک مشت لباس نشسته گوشهي حياطه، همه را شسته بود و انداخته بود روي بند.
🍀 وقتي رسيدم، بهش گفتم: الهي بميرم برات مادر، تو #با_يک_دست، چطوري اين همه #لباس رو شستي؟
🍃 گفت:«اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نميکرد من اين جا باشم و تو، زحمت شستن لباسها را بکشي!🍃
#شهید_علی_ماهانی
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#خاطره
📕منبع: نماز، ولایت، والدین، صفحه:83
🌾کانال عهدباشهدا 🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
📃 #وصيتنامه
💠بهوش باشید که خون شهدا #مسئولیت
سنگینی بر عهده شما گذاشته است.
بر شماست که با کوشش و جدیت راه آنها
را #ادامه داده و پاسدار #حرمت خونشان
باشید که اگر #کوتاهی نمایید فردا در
پیشگاه خدا #جوابی نخواهید داشت.
#شهیدمهندس_علی_صبوری
مسئول واحد مهندسی
شهادت؛ یازدهم اسفند عملیات خیبر
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
📃 #وصيتنامه
💠بهوش باشید که خون شهدا #مسئولیت
سنگینی بر عهده شما گذاشته است.
بر شماست که با کوشش و جدیت راه آنها
را #ادامه داده و پاسدار #حرمت خونشان
باشید که اگر #کوتاهی نمایید فردا در
پیشگاه خدا #جوابی نخواهید داشت.
#شهیدمهندس_علی_صبوری
مسئول واحد مهندسی
شهادت؛ یازدهم اسفند عملیات خیبر
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
#گوشیم🍂
✧ پر شده از عڪس #ضریحت ارباب
#مونس💚
✧ لحظه ی #دلتنگی شبهای من است
#باخیال🥀
✧ #حرمت زندگی ام میگذرد
#خواب_شیرین💫
✧ حرم آخر #رویای من است...
#شبتون_حسینی🌙
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
✧ پر شده از عڪس #ضریحت ارباب
#مونس💚
✧ لحظه ی #دلتنگی شبهای من است
#باخیال🥀
✧ #حرمت زندگی ام میگذرد
#خواب_شیرین💫
✧ حرم آخر #رویای من است...
#شبتون_حسینی🌙
ID ➬ @Shahidegomnamm🕊
🥀 در شب #جمعه...
شب زیارتی امام #حسین(ع)
عجیب #دلم هوای #حرمت
را ڪرده #یاحسین...🍂
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله🕊
#السلام_علیڪ_یا_اباالفضل_العباس
#دلنوشته💔
🍃🌸 JOiN 👇🏻
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
شب زیارتی امام #حسین(ع)
عجیب #دلم هوای #حرمت
را ڪرده #یاحسین...🍂
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله🕊
#السلام_علیڪ_یا_اباالفضل_العباس
#دلنوشته💔
🍃🌸 JOiN 👇🏻
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_هفت📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• به سمتم برمیگردی صورتهایمان چند سانتی متر فاصله دارند #پیشانیت را روی پیشانیم میگذاری و #چشمانت را می بندی روی چشمان بسته ات دست میکشم مژگانت #خیس خیسند آرام زمزمه میکنی: #آسما…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• دستت را به سمتم دراز میکنی
دستت را میگیرم #یاعلی میگویم
و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر فیروزه ایت خیره میشوم دلم قرص است که هنوز از دستت درش نیاوردی با جدیت چانه ام را میگیری و سرم را بالا میاوری نگاهت به رو به رویت است دوباره #پایین را مینگری و میگویی : عزیزدلم چرا اینقد #نگرانی ؟بخدا فردا که رفتم، دو هفته ای برمیگردم، #بغض میکنم میگویم :
چرا #نگاهم نمیکنی ؟ هان ؟
میخوای ازم #دل بکنی می ترسی نگاهم کنی #دلت بلرزه ؟خیالت راحت تو #دلت بلرزه ، #ایمانت نمی لرزه
❥• با #مهربانی نگاهم میکنی شاید دلیلت این بوده که من راحت تر دل بکنم میدانی ؟ تو پیش خودت نیستی و نمیدانی مبتلا شدن به #چشمان تو چه دردی داردمی ترسم #شیطان در جلدم فرو رفته باشد #اعوذ_بالله میگویم
و به انگشتر #فیروزه ایت خیره میشوم میگویم : بریم ؟
جوابی نمی دهی و راه میفتی چقدر امشب کم حرف شدی سوار ماشین میشویم #باران شدت گرفته، #خیس خیسیم یاد #شلمچه می افتم :
یاد #مداحیت،راه میفتیم همه جا
ساکت است بی مقدمه میگویم :
#حسام ؟
به سمتم برمیگردی و میگویی :
#جانم؟
برام #مداحی میکنی؟
دوباره به روبه رویت نگاه میکنی
و میگویی : چشششممم،کمی بعد با صدای بم #مردانه ات شروع به خواندن میکنی و من پنهانی دارم صدای قشنگت را #ضبط میکنم تا هنگام نبودنت #لالایی_قلب بی قرارم باشد : میباره #بارون_روی_سر_مجنون ،
#توی_خیابون_رویایی
❥• میلرزه #پاهاش ، #بارونی چشماش
میگه خدایی تو کجایی ؟ من مانوسم ، به #حرمت آقا،حرم تو والله برام #بهشته
#کربلا... #کربلا .... #اللهم_الرزقنا
#کربلا ... #کربلا... #اللهم_الرزقنا ...
ادامه نمیدهی،نفس عمیقی میکشم میگویی : #فاطمه ببخشید جور نشد بریم #کربلا،جبران میکنم اشکالی نداره فدای سرت ماشین را نگه میداری #آسمان را مینگری و میگویی :
#بارون شدیده ها،خبر نداری همین شدت باران دلیل این پیاده روی شده . پیاده میشوم از پشت ماشین دو تا #چفیه میاوری یکی را روی سرم می اندازی و یکی را روی سر خودت دستم را میگیری و راه میفتیم ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hema
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• دستت را به سمتم دراز میکنی
دستت را میگیرم #یاعلی میگویم
و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر فیروزه ایت خیره میشوم دلم قرص است که هنوز از دستت درش نیاوردی با جدیت چانه ام را میگیری و سرم را بالا میاوری نگاهت به رو به رویت است دوباره #پایین را مینگری و میگویی : عزیزدلم چرا اینقد #نگرانی ؟بخدا فردا که رفتم، دو هفته ای برمیگردم، #بغض میکنم میگویم :
چرا #نگاهم نمیکنی ؟ هان ؟
میخوای ازم #دل بکنی می ترسی نگاهم کنی #دلت بلرزه ؟خیالت راحت تو #دلت بلرزه ، #ایمانت نمی لرزه
❥• با #مهربانی نگاهم میکنی شاید دلیلت این بوده که من راحت تر دل بکنم میدانی ؟ تو پیش خودت نیستی و نمیدانی مبتلا شدن به #چشمان تو چه دردی داردمی ترسم #شیطان در جلدم فرو رفته باشد #اعوذ_بالله میگویم
و به انگشتر #فیروزه ایت خیره میشوم میگویم : بریم ؟
جوابی نمی دهی و راه میفتی چقدر امشب کم حرف شدی سوار ماشین میشویم #باران شدت گرفته، #خیس خیسیم یاد #شلمچه می افتم :
یاد #مداحیت،راه میفتیم همه جا
ساکت است بی مقدمه میگویم :
#حسام ؟
به سمتم برمیگردی و میگویی :
#جانم؟
برام #مداحی میکنی؟
دوباره به روبه رویت نگاه میکنی
و میگویی : چشششممم،کمی بعد با صدای بم #مردانه ات شروع به خواندن میکنی و من پنهانی دارم صدای قشنگت را #ضبط میکنم تا هنگام نبودنت #لالایی_قلب بی قرارم باشد : میباره #بارون_روی_سر_مجنون ،
#توی_خیابون_رویایی
❥• میلرزه #پاهاش ، #بارونی چشماش
میگه خدایی تو کجایی ؟ من مانوسم ، به #حرمت آقا،حرم تو والله برام #بهشته
#کربلا... #کربلا .... #اللهم_الرزقنا
#کربلا ... #کربلا... #اللهم_الرزقنا ...
ادامه نمیدهی،نفس عمیقی میکشم میگویی : #فاطمه ببخشید جور نشد بریم #کربلا،جبران میکنم اشکالی نداره فدای سرت ماشین را نگه میداری #آسمان را مینگری و میگویی :
#بارون شدیده ها،خبر نداری همین شدت باران دلیل این پیاده روی شده . پیاده میشوم از پشت ماشین دو تا #چفیه میاوری یکی را روی سرم می اندازی و یکی را روی سر خودت دستم را میگیری و راه میفتیم ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hema
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
Forwarded from عکس نگار
#خاطرات_شهدا📚🔎
#عملیات_خیبر🚩
┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
✾ آقا #حمید قصه ی ما، #جوون بود
و با ڪله ای پر از باد، لات های محله ڪلی ازش #حساب می بردند.
خلاصه بزن بهادری بود برای خودش
یـه روز #مادر این آقا حمید، ایشون
رو از خونه #بیرون انداخت و گفت :
برو دیگه پسر من #نیستی،خستـه شدم از بس جواب #ڪاراتـو دادم...
✾ همه ی #همسایه هـا هم از دستش #ڪلافـه شده بودند،تا اینڪه برادرش #شهید شد وحمید تحت تاثیر #پیڪر برادر...
روزی از روزها یـڪ #راننده ی ڪامیون
بهش می گه #حمید تو نمیخوای #آدم شی؟
بیا با من بریم #جبهه، حمید میگه اونجـا من رو #راه نمیدن با این #سابقه
#راننده به حمید می گه تو بیا و #ناراحت نباش ...
✾ سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده #رفسنجـان، اولین جـا هم میره پیش دوستاش کـه سر ڪوچه بودن،می گه بچه ها من دارم #میرم جبهه!
شماها هم بیائید، می گه بچه ها خاڪ
بر سر من و شماها، پاشیم بریم
#ناموسمون در #خطره...
✾ اومد خونه از مادر #حلالیت طلبید
و #خداحافظی ڪرد و رفت، به #جبهه ڪـه رسید #ڪفشاشـو داد به یڪی و دیگـه تو جبهه ڪسی اونو با کفش ندید می گفت :
اینجا جایی ڪه #خون شهدامون ریخته شده، #حرمت داره و #معروف شد به
#سید_پا_برهنه...
✾ اونقدر موند تا آخر با #شهید_همت دوتایی سوار موتور #هدف قرار گرفتن و رفتن پیش #سید_الشهداء...
(#عملیات_خیبر_سال_62)
#برگرفته_از_ڪتاب_پابرهنه
#در_وادی_مقدس👣
#شهید_سیدحمید_میرافضلی🕊
┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
❥❥ڪانـال عهـدبـا شهـدا
❥❥ @Shahidegomnamm
#عملیات_خیبر🚩
┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
✾ آقا #حمید قصه ی ما، #جوون بود
و با ڪله ای پر از باد، لات های محله ڪلی ازش #حساب می بردند.
خلاصه بزن بهادری بود برای خودش
یـه روز #مادر این آقا حمید، ایشون
رو از خونه #بیرون انداخت و گفت :
برو دیگه پسر من #نیستی،خستـه شدم از بس جواب #ڪاراتـو دادم...
✾ همه ی #همسایه هـا هم از دستش #ڪلافـه شده بودند،تا اینڪه برادرش #شهید شد وحمید تحت تاثیر #پیڪر برادر...
روزی از روزها یـڪ #راننده ی ڪامیون
بهش می گه #حمید تو نمیخوای #آدم شی؟
بیا با من بریم #جبهه، حمید میگه اونجـا من رو #راه نمیدن با این #سابقه
#راننده به حمید می گه تو بیا و #ناراحت نباش ...
✾ سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده #رفسنجـان، اولین جـا هم میره پیش دوستاش کـه سر ڪوچه بودن،می گه بچه ها من دارم #میرم جبهه!
شماها هم بیائید، می گه بچه ها خاڪ
بر سر من و شماها، پاشیم بریم
#ناموسمون در #خطره...
✾ اومد خونه از مادر #حلالیت طلبید
و #خداحافظی ڪرد و رفت، به #جبهه ڪـه رسید #ڪفشاشـو داد به یڪی و دیگـه تو جبهه ڪسی اونو با کفش ندید می گفت :
اینجا جایی ڪه #خون شهدامون ریخته شده، #حرمت داره و #معروف شد به
#سید_پا_برهنه...
✾ اونقدر موند تا آخر با #شهید_همت دوتایی سوار موتور #هدف قرار گرفتن و رفتن پیش #سید_الشهداء...
(#عملیات_خیبر_سال_62)
#برگرفته_از_ڪتاب_پابرهنه
#در_وادی_مقدس👣
#شهید_سیدحمید_میرافضلی🕊
┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
❥❥ڪانـال عهـدبـا شهـدا
❥❥ @Shahidegomnamm
#سفـره_هفت_سین امسال #سامرا
دارد #حرمت_نگهداریم
روز #اول_فروردین مصادف
با #شهادت امام دهم،عرض #تسلیت.
#نوروز امسال را با نورهدایت #امام_هادی(؏)روشن ڪنیم.
#شهـادت_اهـل_بیتـ🕊
💕🍃ID @Shahidegomnamm
دارد #حرمت_نگهداریم
روز #اول_فروردین مصادف
با #شهادت امام دهم،عرض #تسلیت.
#نوروز امسال را با نورهدایت #امام_هادی(؏)روشن ڪنیم.
#شهـادت_اهـل_بیتـ🕊
💕🍃ID @Shahidegomnamm
#خواب دیدم ڪہ شدم
#زائر بین الـحرمین
صبح گفتم بہ خودم
هرچہ صلاح است #حسیـن(ع)🌼🍃
آرزوے #حرمت کرد مرا #دیوانہ
أنت مولا و أنا
هرچـہ صلاح اسـت #حسـین(ع)
🍃🌹 #شبتون_شهدایی🌹🍃
🌿🕊 @shahidegomnamm
#زائر بین الـحرمین
صبح گفتم بہ خودم
هرچہ صلاح است #حسیـن(ع)🌼🍃
آرزوے #حرمت کرد مرا #دیوانہ
أنت مولا و أنا
هرچـہ صلاح اسـت #حسـین(ع)
🍃🌹 #شبتون_شهدایی🌹🍃
🌿🕊 @shahidegomnamm