🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
#هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩

💠در روز #نهم_محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى، #شمر بن ذي الجوشن👺، با چهار هزار نفر، همراه با #نامه‌اي📨 از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي #دومين بار #وارد_كربلا شد.

💠عصر روز پنج شنبه #نهم_محرم، #ابن_سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، #آماده_جنگ_با_امام_حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.

#امام_حسين (ع) به برادر خود حضرت #ابوالفضل (ع) فرمود:👇👇

💠بسوي ايشان برو و از آنان #مهلتي بخواه تا كه #امشب را صبر كنند و كارزار را به #فردا اندازند تا امشب قدري #نماز، #دعا و #استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.

💠و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان #طلب_مهلت كرد.
#عمرسعد_پيامي به #حضرت_ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه #يك_امشب را به شما #مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.

امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره #شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش #وفاداريم.

💠امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او می‌جنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و #دور_خيمه‌ها گودالي همچون #خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) به‌سوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمه‌ها را به هم نزديك و طناب‌ها را درهم كنند و خود در درون جا می‌گیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آن‌سو كه با دشمن روبرو شوند.

💠طبق روايتي، امام حسين (ع) در اين شب، حضرت علی‌اکبر (ع) را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب آوردند. پس اهل‌بیت (ع) و اصحاب خود را فرمود:
از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شماست و وضو سازيد و غسل كنيد و جامه‌هاي خود را بشوييد كه کفن‌های شما خواهد بود.


💠روایت‌شده كه در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند.

#کاروان_عشق
#نهم_ماه_محرم‌الحرام
#یا_حسین 🚩

🏴ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ ‍ 🚩 #هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩

🍃در سپيده‌دم روز #دهم_محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى #امام_حسين (ع) يارانش را فراخواند تا #نماز_صبح را اقامه كنند. همراهان سي و دو سوار و چهل تن پياده بودند. امام به ياران و اصحابش نگاه كرد. آن‌ها را اندك در عدد و فراوان در ايمان و عقيده يافت هر نفر از آن‌ها برابر با بیست‌نفری بود كه در باطن بزدل و ترسو بودند.

🍃 #امام_حسين (ع) #سپاه را به #سه_جبهه_تقسيم نمود. سمت راست به رهبري زهیر بن قبن، سمت چپ به سرپرستي حبيب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ايشان اهل‌بیت (ع) و ديگر ياران ايستادند.

🚩 #پرچم را به دست #برادرش_عباس داد كه او بهترين نيزه‌انداز، بی‌باک‌ترین و نيرومندترين افراد بود.

👺 #عمر_بن_سعد دستور داد تا #لشكرش را كه متشكل از سي هزار نفر پياده و سواره بود، منظم كنند.

💢 #عبدالله_بن_زهير بن سليم ازدي را بر اهالي مدينه گمارد. #عبدالرحمن بن ابي سبره حنفي را بر اهالي مذحج و اسد، #قيس_بن_اشعث را بر اهالي ربيعه، كنده و #حر_بن_يزيد رياحي را در رأس اهالي تميم و همدان قرارداد. سپس اين عده را به دو قسمت تقسيم كرد. قسمت راست كه امير آن #عمرو_بن_حجاج زبيدي بود و قسمت چپ كه در رأس آن #شمربن_ذي‌الجوشن عامري قرار داشت.


💢آنگاه #لشكر را به دو بخش #پياده و #سواره تقسيم نمود. فرماندهي پياده با شبث بن ربعي و سواره با عزره بن قيس احمسي بود و پرچم را به دست غلامش ذويد داد.

از #امام_زین‌العابدین (ع) نقل‌شده است كه فرمود:👇👇

✳️ #صبح_عاشورا، چون #سپاه دشمن بر امام حسين (ع) رو آورد، #امام دست به #دعا برداشت و عرض كرد: بار الها! در هر اندوهي، تكيه‌گاهي و در هر سختي اميد مني.

در هر حادثه ناگواري كه بر من آيد، پشت و پناه و ذخيره مني! چه‌بسا غمي كه در آن دل، خوار و دشمن، شاد می‌شد و من آن را به درگاهت آورده و به تو شكوه كردم، تا از جز تو بريده و تنها به تو رو آورده باشم و تو گشايش دادي و آن را از من راندي. پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نيكي و مقصد اعلاي هر خواسته‌اي.✳️

🍃 #امام تصميم گرفت كه براي #آخرين_بار با #عمر_بن_سعد #ملاقات كرده و حجت نهايي را بر او تمام كند تا براي او ديگر عذري نماند. لذا او را فراخواند و به او چنين فرمود:👇

🔶اي #عمر، تو چنين می‌اندیشی كه #مرا_می‌کشی و #يزيد حكومت ري و گرگان را به تو می‌دهد!

🔶به خدا سوگند كه از آن سيراب نخواهي شد و اين مطلبي است حتمي. هر چه می‌خواهی انجام بده كه نه در دنيا و نه در آخرت به شادي نخواهي رسي. مانند اين است كه من سر تو را بر چوب‌دستی می‌بینم كه كودكان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفته‌اند.

🔶 #امام (ع) همه #راه‌های_هدايت و ارشاد به راه راست را به كار برد تا از #جنگ_جلوگيري كند زيرا كه او صاحب دعوت خير و سلامتي، دعوت به اسلام بود.

🔶تنها زماني كه تير چون باران به‌سوی سپاه امام روانه شد، در اين هنگام امام تصميم به جنگ گرفت تا آن‌ها به امر خداوند بازگردند.

🍃بعد از #شروع_جنگ پی‌درپی #اصحاب امام (ع) #كشته می‌شدند و چون يك نفر يا دو نفر از آنان به #شهادت می‌رسید پيدا بود، ولي از لشكر انبوه ابن سعد هر چه كشته می‌شد، نمودار نبود.

💠موقع #نماز زهير بن قين و سعيد بن عبدالله از شدت تيرها سست شد و بر زمين افتاد و گفت: خدايا سلام مرا به پيامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسيده به او بگو كه من از ياري ذريه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم.

💠پس روي به امام كرد و گفت: اي پسر رسول خدا آيا راضي شدي؟ امام فرمود: تو قبل از من به #بهشت می‌رسی.

🍂 #عصر_عاشورا، پس از جنگ‌های بسياري كه #امام (ع) داشت، لحظه‌اي براي استراحت ايستاد.

🍂در اين هنگام #سنگي از سوي دشمن آمد و بر #پيشاني ايشان نشست كه #خون از آن جنبش كرد. امام خواست كه با #جامه، خون از #چهره_پاك كند كه #تيري_سه_شعبه و مسموم بر #سينه حضرت نشست.

🍂 #امام_صادق (ع) دراین‌باره می‌فرماید: در #پيكر_جدم، #جاي_سي_و_دو_زخم_نيزه و #چهل_و_چهار ضربت #شمشير ديده شد.
جبه سياه فامي كه بر تن آن حضرت بود براثر ضربت شمشير و نيزه پاره شده بود.

السلام علي‌الحسين و علي علي بن حسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين .

#کاروان_عشق
#دهم_ماه_محرم‌الحرام
#عاشورای_حسینی
#یا_حسین 🚩

🏴 ڪانال عهـدبا شهـدا👇
🏴 @Shahidegomnamm
🥀درعالم #رویا بہ شهید گفتم
چرابرای ما #دعا نمےڪنید
ڪہ #شهید بشیم!

🥀#شهید گفت:
ما #دعا میڪنیم
براتون هم #شهادت مینویسند
ولے #گناه میڪنیدپاڪ میشہ

#اللهم_الرزقنا_التوفیق_الشهادة🕊

@Shahidegomnamm
💫دعایم کن آقا سید ...🙏

🍀وقتی می‌گویم برایم #دعا_کن ،
یعنی دیگر کاری از دستم برای
خودم بر‌نمی‌آید .....😔


#شهدا_گاهی_نگاهی
#شهیدمدافع_حرم🚩
#سردار_سیدحمید_طباطبایی_مهر💐


💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🍁 #خاطره

🍀هرچه گفتند نرو تو #تازه_دامادی
با لبخند همیشگی اش گفت:

🥀ما زنده به آنیم ڪه #آرام نگیریم
#موجیم ڪه #آسودگی ماعدم ماست

🍁در سوریه ایمان به دوستانی ڪه #مداحی مےڪردند میگه برایم #روضه حضـرت ابـوالفضـل بخونید

🍁و بهشون میگه برایم #دعا ڪنید؛ اگر قرار هست شهیـد بشم یا به #روش آقا ابـوالفضـل یا به روش سـرورمـون آقا امام حسیـن یا به روش خانم فاطمـه زهرا.

🍁ایمان به سه روش #شهیـد شد: #دستـی ڪه عبارت یا رقیـه رویش نوشته شده بود مثـل آقا ابوالفضل، قسمتی از #گـردنـش مثل سرورمون آقا امـام حسیـن و قسمـت اصلـی جـراحـت ایمان #پهلـو و شکـم بودمثل خانم فاطمه زهرا.

🍁ڪه بعد از #برگرداندن_پیڪر مطهرش متوجه میشوند #یڪ_قسمـت_از_بـدنـش_جــا_مــانــده ڪه آن را همان جا در #سوریـه تپـه العیـس #دفــن مــےکنند.

🥀 #شهیدمدافع_حرم_ایمان_خزاعی_نژاد
#سالروز_شهادت 🕊


🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🥀 #دعـا_ڪنید_شهیـد_شوم!🙏

#سیـزده_ساله بود ڪه وارد بسیج شد. اول او را ثبت نام نمی‌ڪردند. مے‌گفتند #سنش ڪم است.

🍁مربی آموزشی شان، آقاے مرتضی امجدیان مے‌گفت: در دوره آموزشی بسیـج، یڪ شب رسول، من را ڪنار ڪشید. حالا آن موقع سیـزده ساله بود.

🍁 گفت آقا مرتضی شما آدم خـوبی هستید و من به شما اعتمـاد دارم. یڪ چیزے می‌خواهم بگویم، فقط از شما می‌خواهم که به هیچ کس نگویید.

🍁 تاڪید ڪرد ڪه به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فڪر مے‌ڪردم یڪ ڪار خطایی ڪرده یا تقصیرے از او سر زده.

🍁گفتم خوب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پـاڪ و مومنی هستید، #دعایتان هم مستجـاب مے‌شود.

🍁 #دعا_کنید ما شهید بشویم!

🍁 آقا مرتضی ‌گفت؛ من همانجا چشمم پـر اشڪ شد، رفتم پشـت چـادرهـا و شـروع ڪردم به #گریه ڪه این بچه در این #سن و سال چقدر از امثال ما #سبقت_گرفته

#شهیدمدافع_حرم_رسول_خلیلی💐
#سالروز_شهادت 🕊
#خاطره

🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوپنجاه_وهشتم 💖با قدمای سست و آروم از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم ... درو بستم ... روی تختم دراز کشیدم ... با وجود اینکه از داشتن یه همنفس که تو وجودم در حال رشد بود ، لذت می بردم ولی حال بدم اذیتم می کرد ....چشمامو بستم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ونهم

صدای ویبره ی موبایلم منو به خودم اورد .به پهلوی راستم چرخیدم و گوشیو از کنار تخت برداشتم ... با دیدن اسم حسام #قلبم به تپش افتاد💓 ... نمی دونستم با شنیدن خبر بارداریم خوشحال میشه یا نه...

💞تصوسر تلفن سبز رنگو لمس کردمو گوشیو گذاشتم تو گوشم ...
صدای بم حسام پیچید تو گوشم : السلام علیک یا نور عینی ...
خندیدمو گفتم : سلام ،حاج آقا، سوریه بهتون عربی هم یاد میدن ؟

💞_نخیر ، من برای اینکه حرف زدنم به دل شما بشینه عربی یاد گرفتم ... صدای اوپ اوپ قلبمو به وضوح می شنیدم ...💓 چند ثانیه سکوت بینمون حکم فرما شد حسام با صدایی که خوشحالی توش موج میزد گفت: چرا انتن قطع شد؟؟؟ فک کنم سیگنال قلبت مثه دله من اتصالی کرده:-)

💞حرفش با روح و روانم بازی کرد ارامش عجیبی وجودمو فرا گرفت... قدرت تکلم نداشتم نوک انگشتام از استرس گز گز میکرد... حسام با جدیت گفت: فاطمه جان حالت خوبه؟ بقیه خوبن؟؟ سریع به خودم اومدم و گفتم: ها؟ اره اره اتفاقا الانم خونه ی مامانینا ام سلام میرسونن خیلی دل نگرونتن

💞_ خب الحمدلله... به همشون سلام برسون... _حسام؟
_جانم؟
_راستش... _راستش چی؟
_خب... چجوری بگم؟
_خب یجوری بگو ک منم اینطرف پس نیوفتم
_عه خب هولم نکن... _الان من بیشتر هول کردم... عه عه دیدی چی شد این برادرا الان کله ی منو میکنن همشون میخوان زنگ بزنن به عیالشون..
_ باشه باشه

💞لبمو با زبونم تر کردم و گفتم : میخواستم بگم این صلابتت... مهربونیات... جدیتت.. نصیحت کردنات.. اصلا نگاهت منو یاد بابا ها میندازه.. حتم دارم پدر شدن خیلی بهت میاد اقا حسام..!!! سرتو درد نیارم ...برگرد نینیمون منتظر پدر جانشه... لپام گل انداخته بود قلبم دیووانه وار میکوبید چند لحظه همه جارو سکوت فرا گرفته بود اما بعدش حسام با صدایی ک هر ان میخواست فریاد بزنه گفت:فاطمه داری باهام شوخی میکنی دیگه؟ میخوای امتحانم کنی ک برگردم نه؟؟؟ _نه #فرمانده... قلبم از جا کنده شد..

💞صدای خوشحالی و شکر کردن حسام گوشمو پر کرد سر از پا نمیشناخت... کاش اینجا بود و خوشحالی رو تو صورت مهربونش میدیدم... تمام وجودم گرم شده بود... صدای حسام تو گوشم طنین انداز شد
_برمیگردم..! تو اولین فرصت.. قلبم صدای عجیب غریبی میداد... دیوونه شده بود از اینهمه هیجان!

💞حسام: بیادتم فاطمه! #اینجا #زمین خیلی ب #اسمون #نزدیکه لیاقت داشته باشم واست #دعا کردم! #بی_بی پشت و پناهت... یاعلی
_منتظرتم... التماس دعا.. خدانگهدار... :-)

💞صدای ممتد بوق گوشی گوشمو کر کرد... دلم تنگ میشد واسه صداش.. احساس میکردم هنوزم گونه هام سرخن... دلم هوایی شده بود... پر میکشید پیش حسام... الان شدیدا ب #حضورش نیاز داشتم...!
شهر بزرگیست تنم
#غم_طرفی
#من_طرفی ...


👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
‍روزمان را با #صلوات بر حضرت #محمد(ص) و #دعا برای سلامتی امام #زمان (ع) و تعجیل در #فرج آغاز
می ڪنیم.

#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#وعجل_فرجهم🎋
#جمعه_مبارڪ🌹🍃

❥• @Shahidegomnamm🕊
🖇 #عاشقانه_های_شهدا

سر سفره #عقد میخواست بهم
چیزی بگه،تو #دستمال ڪاغذی
#نوشت و داد #دستم،

باز ڪردم #دیدم برام نوشته:
" #دعا_ڪن_شهید_بشم "🍂

#شهید_عبدالصالح_زارع🕊

___🌸🍃
@Shahidegomnamm
#صبـح با هر تپ❤️ش ثانیه
آمیختـه است
#گوشـواری ڪه به 🔔 آونـگ ِ #دل آویخته است

هر #نفس🌬، دست ِ #دعا ،صبحدم
از جانب ما
#رنگ خـ🌞ـورشید به #چشمان شما
ریخته است

#صبحتون_شهدایی🌤

@Shahidegomnamm🕊
#سیره_شهدا📩

🍃| کتابچه #دعای کمیل، همیشه باهاش بود
بعد از هر نمازی، #فرازهایی از دعا رو می خوند {❤️}

#یکبار به شوخی بهش گفتم : آقا محمد، دعای کمیل مال #شبهای جمعه ست؛ چرا شما هر روز ، بعد از هر نمازی #دعا می خونی؟
گفت : مگه انسان فقط شبهای جمعه، به #خدا نیاز داره؟
ما هر لحظه به خدا #احتیاج داریم |👌| دعا کردن، پاسخ به همین #نیاز ماست |🍃

#شهید_محمدباقر_حبیب_اللهی
#شبتون_شهدایی 🌙

🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊